تراویح
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تراویح نوافلیاند که
اهل سنت در
ماه رمضان به
جماعت میخوانند.
در لغت جمع ترویحه به معنای استراحت دادن و راحت گذاردن است، و در اصطلاح به
نمازهای مستحبی خاصی که در شبهای ماه
رمضان به جماعت برپا میشود، اطلاق شده است.
وجه تسمیه این نمازها به تراویح آن بوده که
امام جماعت پس از هر دو
نماز مستحبی، که به صورت دو رکعتی برگزار میشده، به مردم فرصت استراحت میداده است.
این فرصت به اندازه ای بوده که نمازگزار بتواند از
مسجد پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهوسلم تا
کوه سَلْع ، در نزدیکی
مسجد ، برود.
در
مکه نیز پس از هر دو نماز، در فرصتی که داده میشد، هفت دور بر گرد
کعبه طواف میکردند.
این روش در مکه مدتها استمرار داشت. ابن جُبَیر که در ۵۷۹ به مکه رفته، این مراسم را گزارش کرده است.
در احادیث اسلامی، بر
شب زنده داری و اقامه نماز مستحبی در ماه رمضان تأکید شده است، ولی در زمان
پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهوسلم این کار بهطور فرادی انجام میگرفت و تنها دو یا سه شب به جماعت برگزار شد. در این باره
بخاری و مسلم
از
عایشه روایت کردهاند که پیامبراکرم در شبی از ماه رمضان در مسجد به
نافله پرداخت و گروهی به آن حضرت
اقتدا کردند. این کار در شب بعد نیز تکرار شد. در شب سوم یا چهارم جمعیت افزونتر شد، ولی پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهوسلم به مسجد نرفت و هنگام صبح به مردم فرمود که من از اجتماع شما مطلع بودم، اما از آن بیم داشتم که در صورت استمرار این نماز بر شما
واجب گردد و از انجام آن ناتوان باشید. به همین سبب، مراسم تراویح در زمان آن حضرت و دوران خلافت
ابوبکر و نخستین سال خلافت
عمر برگزار نشد.
اما عمر در سال ۱۴ به برپایی تراویح فرمان داد. به گفته عبدالرحمان بن عبدالقادر، کارگزار بیت المال،
عمر آنگاه که پراکندگی مردم را در نماز مستحبی دیده اُبیّ بن کعب را پیشنماز قرار داده و به جماعت خواندن این نماز را معمول کرده است.
بر این اساس، خلیفه دوم پایه گذار تراویح در تاریخ اسلام شناخته شده است.
این روایت را که
ابی بن کعب در زمان پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهوسلم نیز این نماز را به جماعت برپا میداشته، و این امر مورد تأیید آن حضرت بوده،
از جهت سند ضعیف دانسته اند.
تمامی فقهای عامه مشروعیت نماز تراویح را پذیرفته و برخی تفاصیل احکام آن را آورده اند،
ولی در جزئیات آن اختلاف دارند. اکثریت آنان در تراویح جماعت را افضل میدانند،
طحاوی به جماعت خواندن آن را
واجب کفایی دانسته است
و در برابر،
شافعی و مالک و ابویوسف و برخی دیگر نماز فرادی را بهتر دانسته اند؛ گروه دوم به سیره پیامبر و روش برخی از بزرگان
صحابه و
تابعین استناد کردهاند که این نماز را به تنهایی ادا میکرده اند، و افزون بر آن،
عبداللّه بن عمر حضور در جماعت را نکوهش میکرده است.
در تعداد رکعتهای نماز تراویح نیز اختلاف بسیار است.
ابوحنیفه و
شافعی و
احمد بن حنبل ، با استناد به سنّت رایج در زمان خلیفه دوم، آن را بیست
رکعت دانستهاند و مالک، با استناد به روش مردم
مدینه ، آن را ۳۶ رکعت دانسته است.
برپایه نظراتی دیگر، شمارهرکعات تراویح از ۱۱ تا ۴۷ تعیین شده است.
هرچند در احادیثی از
امامان شیعه علیهمالسلام بر پا داشتن نمازهای مستحبی در شبهای ماه رمضان مورد تأکید قرار گرفته اما از اقامه آن به جماعت شدیداً نهی شده و نماز تراویح نوعی
بدعت به شمار آمده است.
به نظر برخی محدّثان
اهل سنّت ،
امام علی علیهالسلام حامی سنّت تراویح بوده و برای این نماز
امام جماعت معیّن میفرموده است،
ولی بر پایه روایاتی که از
اهل بیت علیهمالسلام در دست است،
حضرت علی علیهالسلام با تراویح سخت مخالفت میورزیده است. آن حضرت پس از ورود به
کوفه به فرزندش
حسن علیهالسلام فرمان داد که ممنوعیت تراویح را در میان مردم اعلام دارد.
در این باره حدیثی از علی علیهالسلام نقل شده حاکی از اینکه اعلام بدعت بودن تراویح نزدیک بوده است که منجر به وقوع شورش در لشکر ایشان شود.
در احادیث شیعه مخالفت با تراویح به سنّت پیامبر اسلام صلیاللّهعلیهوآلهوسلم نیز مستند شده است.
فقیهان شیعی، به تبع
امامان علیهمالسلام، اقامه نماز تراویح را بدعت و
حرام دانسته اند.
آنان علاوه بر احادیث اهل بیت علیهمالسلام، به روایتی از اهل سنّت استناد کردهاند که بر پایه آن
زید بن ثابت ، ماجرای تجمع شبانه مردم در مسجد برای اقتدا به پیامبر و نیامدن حضرت و نهی شدید ایشان را نقل نموده است.
بنابر نقل بیهقی،
این واقعه در ماه رمضان رخ داده است. یکسانی نقل بیهقی با احادیث گذشته نیز این نکته را تأیید میکند.
فقهای
امامیه هر بدعتی را در
دین حرام میدانند،
شاطبی و برخی از علمای اهل سنت نیز هر گونه بدعتی را نادرست دانستهاند و به تقسیم آن به مذمومه و غیرمذمومه اعتقادی ندارند.
ابن عبد السلام و برخی از علمای اهل سنت، برای بدعت اقسامی قائل شدهاند، از قبیل مذموم و غیر مذموم؛
حسنه و
سیئه؛ و
واجب و حرام و
مستحب و
مکروه و
مباح؛ و بدعت تراویح را بدعت حسنه دانستهاند.
نکته قابل توجه در باره تراویح گفته خلیفه دوم، عمر، است که بر بدعت بودن تراویح تصریح کرده است،
برخی از دانشمندان اهل سنّت در توجیه این سخن، بدعت را به دو نوع
حسنه و
سیئه تقسیم کرده
و بدعت تراویح را از نوع حسنه شمرده اند. اما از دیدگاه دانشمندان شیعی
و برخی دانشمندان اهل سنّت
هرگونه بدعتی نادرست است.
مورخان اسلامی و علمای فریقین اتفاق نظر دارند که تراویح تا اوایل
حکومت عمر به جماعت اقامه نمیشد و او هنگامی که حضور نامنظم نمازگزاران را در شبهای ماه رمضان مشاهده کرد، دستور داد تا آن را به جماعت برپای دارند. وی
ابی بن کعب را به
امامت مردان، و
تمیم داری را به پیشنمازی
زنان گماشت و با ارسال نامه به والیان شهرها دستور داد تا آن را به جماعت اقامه نمایند.
مهمترین بحثی که درباره نماز تراویح مطرح است، اقامه کردن آن به جماعت است وگرنه در
جواز آن به صورت فُرادی اختلافی نیست.
به نقل منابع
حنفی، ابوحنیفه اقامه این نافله را سنت دانسته است و
ترک آن را
جایز نمیداند.
طحاوی و
کاسانی به جماعت خواندن آن را امری کفایی میدانند و بر آناند همین که گروهی از اهل مسجد آن را به جماعت بگزارند، از دیگران رفع
تکلیف میشود و میتوانند آن را
فرادی بخوانند.
شافعی و
مالک و
ابو یوسف، فرادی خواندن تراویح را در
خانه – به سبب دور بودن آن از
ریا و
شهرت – افضل میدانند و معتقدند که اصل در نوافل پنهان نگاه داشتن است، برخلاف
فرایض که مبتنی بر اعلان و اشاعه است.با این حال، غالب علمای شافعی در دورههای بعد، افضلیت جماعت را پذیرفتهاند.
شوکانی به کلام
رسول اکرم صلیاللّهعلیهوآلهوسلم استناد میکند که فرمود: افضل آن است که شخص، نماز خود را در خانه بخواند، مگر نمازهایی که واجباند.
در منابع روایی
شیعه و اهل سنت آمده است که برخی از
صحابه و
تابعین مانند حضرت
امیر المومنین علیهالسلام و
امام حسن علیهالسلام و
عبد الله بن عمر این نافله را به جماعت اقامه نمیکردند.
فقهای شیعه اتفاق نظر دارند که نوافل باید فرادی خوانده شوند و اقامه آنها به جماعت، بدعت و حرام است، ولی
نماز باران و
نماز عیدین را از این قاعده کلی مستثنی دانستهاند.
فضل بن شاذان از
امام رضا علیهالسلام درباره
نماز نافله سؤال کرد و
امام در پاسخ او نوشت:
«نماز مستحبی به جماعت خوانده نمیشود، زیرا بدعت است و هر بدعتی مایه گمراهی است و راه گمراهی از
دوزخ میگذرد»
صاحب جواهر میگوید اگر چه اصل نماز تراویح در زمان
پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهوسلم
تشریع شده، ولی از نظر
شیعه به جماعت خواندن آن بدعتی است که بعد از پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهوسلم نهاده شده است، زیرا حق تشریع با
خداوند است و پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهوسلم تنها ناقل تشریع است و هیچ کس حق
تصرف در
احکام الهی را ندارد.
شیعه معتقد است که نوافل ماه رمضان ۱۰۰۰ رکعت دارد که به این شکل خوانده میشود؛ در ۲۰ شب اول هر شب ۲۰ رکعت و در ۱۰ شب آخر هر شب ۳۰ رکعت و در
لیالی قدر هر شب ۱۰۰ رکعت که جمعاً در ماه رمضان ۱۰۰۰ رکعت نوافل خوانده میشود.
(۱) ابن ابی شیبه، المصنَّف فی الاحادیث و الا´ثار، چاپ سعید محمد لحّام، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
(۲) ابن اثیر، جامع الاصول فی احادیث الرسول، چاپ عبدالقادر ارناؤوط، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳، ۱۳۹۰۰.
(۳) ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، چاپ محمود محمد طناحی و طاهر احمد زاوی، بیروت ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳، چاپ افست قم ۱۳۶۴ ش، ۱۳۹۰۱.
(۴) ابن بابویه، من لایحضره الفقیه، چاپ حسن موسوی خرسان، تهران ۱۳۹۰.
(۵) ابن جبیر، رحلة ابن جبیر، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۶) ابن حجر عسقلانی، فتح الباری
بشرح صحیح البخاری، مصر ۱۳۴۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
(۷) ابن رشد، بدایة المجتهد و نهایة المقتصد، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
(۸) ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت ۱۳۷۷/۱۹۵۷.
(۹) ابن عبدالبرّ، الاستذکار، چاپ عبدالمعطی امین قلعجی، دمشق ۱۴۱۳/۱۹۹۳.
(۱۰) ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ۱۳۶۶ـ ۱۳۷۱.
(۱۱) ابن قدامه، المغنی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۱۲) سلیمان بن اشعث ابوداود، سنن ابی داود، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید.
(۱۳) محمد بن اسماعیل
بخاری جعفی،
صحیح البخاری، چاپ احمد محمد شاکر، بیروت.
(۱۴) احمد بن حسین بیهقی، السنن الکبری، حیدرآباد دکن ۱۳۴۴ـ۱۳۵۵، چاپ افست بیروت.
(۱۵) حرّ عاملی.
(۱۶) سلیم بن قیس هلالی، کتاب سلیم بن قیس، چاپ محمدباقر انصاری زنجانی، قم ۱۳۷۳ ش.
(۱۷) عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، الوسائل الی معرفة الاوائل، چاپ عبدالرحمان جوزو، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
(۱۸) ابراهیم بن موسی شاطبی، الاعتصام، ریاض.
(۱۹) محمد بن احمد شمس الائمه سرخسی، کتاب المبسوط، بیروت ۱۴۰۶/ ۱۹۸۶.
(۲۰) محمد بن علی شوکانی، نیل الاوطار من احادیث سیدالاخیار:
شرح منتقی الاخبار، بیروت.
(۲۱) محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، چاپ حسن موسوی خرسان، تهران ۱۳۹۰، ۱۳۹۰۰.
(۲۲) محمد بن حسن طوسی، کتاب الخلاف، قم ۱۴۰۷ـ۱۴۱۷، ۱۳۹۰۱.
(۲۳) حسن بن یوسف علامه حلّی، تذکرة الفقهاء، ج ۲، قم ۱۳۷۲ ش.
(۲۴) محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیّاشی، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم.
(۲۵) محمود بن احمد عینی،
عمدة القاری:
شرح صحیح البخاری، بیروت.
(۲۶) محمد بن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
(۲۷) احمد بن محمد قسطلانی، ارشادالساری
لشرح صحیح البخاری، بیروت: دارء احیاء التراث العربی.
(۲۸) کلینی، اصول کافی.
(۲۹) علی بن حسام الدین متقی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، چاپ بکری حیّانی و صفوة السقّا، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
(۳۰) مجلسی، بحار الانوار.
(۳۱) مسلم بن حجاج،
صحیح مسلم، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «»، شماره۳۴۱۹. سایت پژوهه