• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تراویح

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تراویح نوافلی‌اند که اهل سنت در ماه رمضان به جماعت می‌خوانند.



در لغت جمع ترویحه به معنای استراحت دادن و راحت گذاردن است، و در اصطلاح به نمازهای مستحبی خاصی که در شبهای ماه رمضان به جماعت برپا می‌شود، اطلاق شده است.


وجه تسمیه این نمازها به تراویح آن بوده که امام جماعت پس از هر دو نماز مستحبی، که به صورت دو رکعتی برگزار می‌شده، به مردم فرصت استراحت می‌داده است.
[۱] ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج۲، ص۲۷۴، چاپ محمود محمد طناحی و طاهر احمد زاوی، بیروت ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳، چاپ افست قم ۱۳۶۴ ش، ۱۳۹۰۱.
[۲] ذیل «روح»، ابن فارس، ج۲، ص۴۵۶، معجم مقاییس اللغة، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ۱۳۶۶ـ ۱۳۷۱.
[۳] محمد بن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط، ج۱، ص۴۵۷، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
[۴] احمد بن محمد قسطلانی، ارشادالساری لشرح صحیح البخاری، ج۳، ص۴۲۴، بیروت: دارء احیاء التراث العربی.



این فرصت به اندازه ای بوده که نمازگزار بتواند از مسجد پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم تا کوه سَلْع ، در نزدیکی مسجد ، برود.
[۵] علی بن حسام الدین متقی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۸، ص۴۰۹، چاپ بکری حیّانی و صفوة السقّا، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
در مکه نیز پس از هر دو نماز، در فرصتی که داده می‌شد، هفت دور بر گرد کعبه طواف می‌کردند.
[۶] محمد بن احمد شمس الائمه سرخسی، کتاب المبسوط، ج۲، ص۱۴۵، بیروت ۱۴۰۶/ ۱۹۸۶.
این روش در مکه مدتها استمرار داشت. ابن جُبَیر که در ۵۷۹ به مکه رفته، این مراسم را گزارش کرده است.
[۷] ابن جبیر، رحلة ابن جبیر، ج۱، ص۱۲۲ـ۱۲۳، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.



در احادیث اسلامی، بر شب زنده داری و اقامه نماز مستحبی در ماه رمضان تأکید شده است، ولی در زمان پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم این کار‌ به‌طور فرادی انجام می‌گرفت و تنها دو یا سه شب به جماعت برگزار شد. در این باره بخاری
[۸] محمد بن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری، ج۳، ص۵۸ـ۵۹، چاپ احمد محمد شاکر، بیروت.
و مسلم
[۹] مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۱، ص۵۲۴، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
از عایشه روایت کرده‌اند که پیامبراکرم در شبی از ماه رمضان در مسجد به نافله پرداخت و گروهی به آن حضرت اقتدا کردند. این کار در شب بعد نیز تکرار شد. در شب سوم یا چهارم جمعیت افزونتر شد، ولی پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم به مسجد نرفت و هنگام صبح به مردم فرمود که من از اجتماع شما مطلع بودم، اما از آن بیم داشتم که در صورت استمرار این نماز بر شما واجب گردد و از انجام آن ناتوان باشید. به همین سبب، مراسم تراویح در زمان آن حضرت و دوران خلافت ابوبکر و نخستین سال خلافت عمر برگزار نشد.


اما عمر در سال ۱۴ به برپایی تراویح فرمان داد. به گفته عبدالرحمان بن عبدالقادر، کارگزار بیت المال،
[۱۰] احمد بن حسین بیهقی، السنن الکبری، ج۲، ص۴۹۳، حیدرآباد دکن ۱۳۴۴ـ۱۳۵۵، چاپ افست بیروت.
[۱۱] احمد بن محمد قسطلانی، ارشادالساری لشرح صحیح البخاری، ج۳، ص۴۲۵، بیروت: دارء احیاء التراث العربی.
عمر آنگاه که پراکندگی مردم را در نماز مستحبی دیده اُبیّ بن کعب را پیش‌نماز قرار داده و به جماعت خواندن این نماز را معمول کرده است.
[۱۲] محمد بن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری، ج۳، ص۵۸، چاپ احمد محمد شاکر، بیروت.
بر این اساس، خلیفه دوم پایه گذار تراویح در تاریخ اسلام شناخته شده است.
[۱۳] ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۲۸۱، بیروت ۱۳۷۷/۱۹۵۷.
[۱۴] عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، الوسائل الی معرفة الاوائل، ج۱، ص۴۷، چاپ عبدالرحمان جوزو، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
[۱۵] ابن قدامه، المغنی، ج۱، ص۷۹۸، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
این روایت را که ابی بن کعب در زمان پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم نیز این نماز را به جماعت برپا می‌داشته، و این امر مورد تأیید آن حضرت بوده،
[۱۶] سلیمان بن اشعث ابوداود، سنن ابی داود، ج۲، ص۵۱، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید.
از جهت سند ضعیف دانسته اند.
[۱۷] ابن قدامه، المغنی، ج۱، ص۷۹۸، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۱۸] محمود بن احمد عینی، عمدة القاری: شرح صحیح البخاری، ج۱۱، ص۱۲۵، بیروت.



تمامی فقهای عامه مشروعیت نماز تراویح را پذیرفته و برخی تفاصیل احکام آن را آورده اند،
[۱۹] محمد بن احمد شمس الائمه سرخسی، کتاب المبسوط، ج۲، ص۱۴۴ـ۱۴۹، بیروت ۱۴۰۶/ ۱۹۸۶.
[۲۰] ابن قدامه، المغنی، ج۱، ص۷۹۷ـ۸۰۲، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
ولی در جزئیات آن اختلاف دارند. اکثریت آنان در تراویح جماعت را افضل می‌دانند،
[۲۱] محمد بن احمد شمس الائمه سرخسی، کتاب المبسوط، ج۲، ص۱۴۴، بیروت ۱۴۰۶/ ۱۹۸۶.
طحاوی به جماعت خواندن آن را واجب کفایی دانسته است
[۲۲] محمد بن علی شوکانی، نیل الاوطار من احادیث سیدالاخیار: شرح منتقی الاخبار، ج۲، جزء ۳، ص۵۰، بیروت.
و در برابر، شافعی و مالک و ابویوسف و برخی دیگر نماز فرادی را بهتر دانسته اند؛ گروه دوم به سیره پیامبر و روش برخی از بزرگان صحابه و تابعین استناد کرده‌اند که این نماز را به تنهایی ادا می‌کرده اند، و افزون بر آن، عبداللّه بن عمر حضور در جماعت را نکوهش می‌کرده است.
[۲۳] ابن ابی شیبه، المصنَّف فی الاحادیث و الا´ثار، ج۲، ص۲۸۸ـ۲۹۰، چاپ سعید محمد لحّام، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
[۲۴] احمد بن حسین بیهقی، السنن الکبری، ج۲، ص۴۹۴، حیدرآباد دکن ۱۳۴۴ـ۱۳۵۵، چاپ افست بیروت.
[۲۵] ابن عبدالبرّ، الاستذکار، ج۵، ص۱۵۸ـ۱۵۹، چاپ عبدالمعطی امین قلعجی، دمشق ۱۴۱۳/۱۹۹۳.
[۲۶] ابن رشد، بدایة المجتهد و نهایة المقتصد، ج۱، ص۲۰۹ـ۲۱۰، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.



در تعداد رکعتهای نماز تراویح نیز اختلاف بسیار است. ابوحنیفه و شافعی و احمد بن حنبل ، با استناد به سنّت رایج در زمان خلیفه دوم، آن را بیست رکعت دانسته‌اند و مالک، با استناد به روش مردم مدینه ، آن را ۳۶ رکعت دانسته است.
[۲۷] ابن حجر عسقلانی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ج۴، ص۲۰۴ـ ۲۰۵، مصر ۱۳۴۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
برپایه نظراتی دیگر، شمارهرکعات تراویح از ۱۱ تا ۴۷ تعیین شده است.
[۲۸] ابن حجر عسقلانی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ج۴، ص۲۰۴ـ ۲۰۵، مصر ۱۳۴۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
[۲۹] محمود بن احمد عینی، عمدة القاری: شرح صحیح البخاری، ج۱۱، ص۱۲۶، بیروت.
[۳۰] ابن عبدالبرّ، الاستذکار، ج۵، ص۱۵۸ـ۱۵۹، چاپ عبدالمعطی امین قلعجی، دمشق ۱۴۱۳/۱۹۹۳.



هرچند در احادیثی از امامان شیعه علیهم‌السلام بر پا داشتن نمازهای مستحبی در شبهای ماه رمضان مورد تأکید قرار گرفته اما از اقامه آن به جماعت شدیداً نهی شده و نماز تراویح نوعی بدعت به شمار آمده است.
[۳۱] محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، ج۳، ص۷۰، چاپ حسن موسوی خرسان، تهران ۱۳۹۰، ۱۳۹۰۰.
[۳۲] حرّ عاملی، ج۸، ص۱۷ـ۴۵.


۸.۱ - دیدگاه امام علی

به نظر برخی محدّثان اهل سنّت ، امام علی علیه‌السلام حامی سنّت تراویح بوده و برای این نماز امام جماعت معیّن می‌فرموده است،
[۳۳] ابن ابی شیبه، المصنَّف فی الاحادیث و الا´ثار، ج۲، ص۲۸۷ـ ۲۸۵، چاپ سعید محمد لحّام، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
[۳۴] احمد بن حسین بیهقی، السنن الکبری، ج۲، ص۴۹۴، حیدرآباد دکن ۱۳۴۴ـ۱۳۵۵، چاپ افست بیروت.
[۳۵] علی بن حسام الدین متقی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۸، ص۴۰۹ـ۴۱۰، چاپ بکری حیّانی و صفوة السقّا، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
ولی بر پایه روایاتی که از اهل بیت علیهم‌السلام در دست است، حضرت علی علیه‌السلام با تراویح سخت مخالفت می‌ورزیده است. آن حضرت پس از ورود به کوفه به فرزندش حسن علیه‌السلام فرمان داد که ممنوعیت تراویح را در میان مردم اعلام دارد.
[۳۶] محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، ج۳، ص۷۰، چاپ حسن موسوی خرسان، تهران ۱۳۹۰، ۱۳۹۰۰.
[۳۷] محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیّاشی، ج۱، ص۲۷۵، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم.
در این باره حدیثی از علی علیه‌السلام نقل شده حاکی از این‌که اعلام بدعت بودن تراویح نزدیک بوده است که منجر به وقوع شورش در لشکر ایشان شود.
[۳۸] کلینی، اصول کافی، ج۸، ص۶۲ـ۶۳.
[۳۹] سلیم بن قیس هلالی، کتاب سلیم بن قیس، ج۱، ص۷۲۱، چاپ محمدباقر انصاری زنجانی، قم ۱۳۷۳ ش.


۸.۲ - سنت پیامبر

در احادیث شیعه مخالفت با تراویح به سنّت پیامبر اسلام صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم نیز مستند شده است.
[۴۰] ابن بابویه، ج ۲،ص ۸۷ ـ ۸۸.
[۴۱] محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، ج۳، ص۷۰ـ۷۱، چاپ حسن موسوی خرسان، تهران ۱۳۹۰، ۱۳۹۰۰.



فقیهان شیعی، به تبع امامان علیهم‌السلام، اقامه نماز تراویح را بدعت و حرام دانسته اند.
[۴۲] محمد بن حسن طوسی، کتاب الخلاف، ج۱، ص۵۲۸ ـ۵۳۰، قم ۱۴۰۷ـ۱۴۱۷، ۱۳۹۰۱.
[۴۳] حسن بن یوسف علامه حلّی، تذکرة الفقهاء، ج۲، ص۲۸۲ـ۲۸۴، ج ۲، قم ۱۳۷۲ ش.
آنان علاوه بر احادیث اهل بیت علیهم‌السلام، به روایتی از اهل سنّت استناد کرده‌اند که بر پایه آن زید بن ثابت ، ماجرای تجمع شبانه مردم در مسجد برای اقتدا به پیامبر و نیامدن حضرت و نهی شدید ایشان را نقل نموده است.
[۴۴] مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۱، ص۵۳۹ ـ۵۴۰، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
[۴۵] سلیمان بن اشعث ابوداود، سنن ابی داود، ج۲، ص۶۹، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید.
بنابر نقل بیهقی،
[۴۶] احمد بن حسین بیهقی، السنن الکبری، ج۲، ص۴۹۴، حیدرآباد دکن ۱۳۴۴ـ۱۳۵۵، چاپ افست بیروت.
این واقعه در ماه رمضان رخ داده است. یکسانی نقل بیهقی با احادیث گذشته نیز این نکته را تأیید می‌کند.
فقهای امامیه هر بدعتی را در دین حرام می‌دانند، شاطبی و برخی از علمای اهل سنت نیز هر گونه بدعتی را نادرست دانسته‌اند و به تقسیم آن به مذمومه و غیرمذمومه اعتقادی ندارند.
ابن عبد السلام و برخی از علمای اهل سنت، برای بدعت اقسامی قائل شده‌اند، از قبیل مذموم و غیر مذموم؛ حسنه و سیئه؛ و واجب و حرام و مستحب و مکروه و مباح؛ و بدعت تراویح را بدعت حسنه دانسته‌اند.


نکته قابل توجه در باره تراویح گفته خلیفه دوم، عمر، است که بر بدعت بودن تراویح تصریح کرده است،
[۴۷] محمد بن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری، ج۳، ص۵۸، چاپ احمد محمد شاکر، بیروت.
برخی از دانشمندان اهل سنّت در توجیه این سخن، بدعت را به دو نوع حسنه و سیئه تقسیم کرده
[۴۸] ابن اثیر، جامع الاصول فی احادیث الرسول، ج ۱، ص ۲۸۰ـ۲۸۱، چاپ عبدالقادر ارناؤوط، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳، ۱۳۹۰۰.
و بدعت تراویح را از نوع حسنه شمرده اند. اما از دیدگاه دانشمندان شیعی
[۴۹] مجلسی، بحار الانوار، ج۲، ص۲۶۴.
و برخی دانشمندان اهل سنّت
[۵۰] ابراهیم بن موسی شاطبی، الاعتصام، ج۱، ص۱۴۱، ریاض.
هرگونه بدعتی نادرست است.


مورخان اسلامی و علمای فریقین اتفاق ‌نظر دارند که تراویح تا اوایل حکومت عمر به جماعت اقامه نمی‌شد و او هنگامی که حضور نامنظم نمازگزاران را در شب‌های ماه رمضان مشاهده کرد، دستور داد تا آن را به جماعت برپای دارند. وی ابی بن کعب را به امامت مردان، و تمیم‌ داری را به پیش‌نمازی زنان گماشت و با ارسال نامه به والیان شهرها دستور داد تا آن را به جماعت اقامه نمایند.


مهم‌ترین بحثی که درباره نماز تراویح مطرح است، اقامه کردن آن به جماعت است وگرنه در جواز آن به صورت فُرادی اختلافی نیست.

۱۲.۱ - دیدگاه ابو حنیفه

به نقل منابع حنفی، ابوحنیفه اقامه این نافله را سنت دانسته است و ترک آن را جایز نمی‌داند.

۱۲.۲ - جماعت امری کفایی

طحاوی و کاسانی به جماعت خواندن آن را امری کفایی می‌دانند و بر آن‌اند همین که گروهی از اهل مسجد آن را به جماعت بگزارند، از دیگران رفع تکلیف می‌شود و می‌توانند آن را فرادی بخوانند.

۱۲.۳ - دیدگاه شافعی و مالکی

شافعی و مالک و ابو یوسف، فرادی خواندن تراویح را در خانه – به سبب دور بودن آن از ریا و شهرت – افضل می‌دانند و معتقدند که اصل در نوافل پنهان نگاه داشتن است، برخلاف فرایض که مبتنی بر اعلان و اشاعه است.با این حال، غالب علمای شافعی در دوره‌های بعد، افضلیت جماعت را پذیرفته‌اند. شوکانی به کلام رسول اکرم صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم استناد می‌کند که فرمود: افضل آن است که شخص، نماز خود را در خانه بخواند، مگر نمازهایی که واجب‌اند.

۱۲.۴ - سیره برخی صحابه و تابعین

در منابع روایی شیعه و اهل سنت آمده است که برخی از صحابه و تابعین مانند حضرت امیر المومنین علیه‌السلام و امام حسن علیه‌السلام و عبد الله بن عمر این نافله را به جماعت اقامه نمی‌کردند.

۱۲.۵ - دیدگاه فقهای شیعه

فقهای شیعه اتفاق نظر دارند که نوافل باید فرادی خوانده شوند و اقامه آنها به جماعت، بدعت و حرام است، ولی نماز باران و نماز عیدین را از این قاعده کلی مستثنی دانسته‌اند.فضل بن شاذان از امام رضا علیه‌السلام درباره نماز نافله سؤال کرد و امام در پاسخ او نوشت:
«نماز مستحبی به جماعت خوانده نمی‌شود، زیرا بدعت است و هر بدعتی مایه گمراهی است و راه گمراهی از دوزخ می‌گذرد»
صاحب جواهر می‌گوید اگر چه اصل نماز تراویح در زمان پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم تشریع شده، ولی از نظر شیعه به جماعت خواندن آن بدعتی است که بعد از پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم نهاده شده است، زیرا حق تشریع با خداوند است و پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم تنها ناقل تشریع است و هیچ کس حق تصرف در احکام الهی را ندارد.


شیعه معتقد است که نوافل ماه رمضان ۱۰۰۰ رکعت دارد که به این شکل خوانده می‌شود؛ در ۲۰ شب اول هر شب ۲۰ رکعت و در ۱۰ شب آخر هر شب ۳۰ رکعت و در لیالی قدر هر شب ۱۰۰ رکعت که جمعاً‌ در ماه رمضان ۱۰۰۰ رکعت نوافل خوانده می‌شود.


(۱) ابن ابی شیبه، المصنَّف فی الاحادیث و الا´ثار، چاپ سعید محمد لحّام، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
(۲) ابن اثیر، جامع الاصول فی احادیث الرسول، چاپ عبدالقادر ارناؤوط، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳، ۱۳۹۰۰.
(۳) ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، چاپ محمود محمد طناحی و طاهر احمد زاوی، بیروت ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳، چاپ افست قم ۱۳۶۴ ش، ۱۳۹۰۱.
(۴) ابن بابویه، من لایحضره الفقیه، چاپ حسن موسوی خرسان، تهران ۱۳۹۰.
(۵) ابن جبیر، رحلة ابن جبیر، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۶) ابن حجر عسقلانی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، مصر ۱۳۴۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
(۷) ابن رشد، بدایة المجتهد و نهایة المقتصد، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
(۸) ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت ۱۳۷۷/۱۹۵۷.
(۹) ابن عبدالبرّ، الاستذکار، چاپ عبدالمعطی امین قلعجی، دمشق ۱۴۱۳/۱۹۹۳.
(۱۰) ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ۱۳۶۶ـ ۱۳۷۱.
(۱۱) ابن قدامه، المغنی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۱۲) سلیمان بن اشعث ابوداود، سنن ابی داود، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید.
(۱۳) محمد بن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری، چاپ احمد محمد شاکر، بیروت.
(۱۴) احمد بن حسین بیهقی، السنن الکبری، حیدرآباد دکن ۱۳۴۴ـ۱۳۵۵، چاپ افست بیروت.
(۱۵) حرّ عاملی.
(۱۶) سلیم بن قیس هلالی، کتاب سلیم بن قیس، چاپ محمدباقر انصاری زنجانی، قم ۱۳۷۳ ش.
(۱۷) عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، الوسائل الی معرفة الاوائل، چاپ عبدالرحمان جوزو، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
(۱۸) ابراهیم بن موسی شاطبی، الاعتصام، ریاض.
(۱۹) محمد بن احمد شمس الائمه سرخسی، کتاب المبسوط، بیروت ۱۴۰۶/ ۱۹۸۶.
(۲۰) محمد بن علی شوکانی، نیل الاوطار من احادیث سیدالاخیار: شرح منتقی الاخبار، بیروت.
(۲۱) محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، چاپ حسن موسوی خرسان، تهران ۱۳۹۰، ۱۳۹۰۰.
(۲۲) محمد بن حسن طوسی، کتاب الخلاف، قم ۱۴۰۷ـ۱۴۱۷، ۱۳۹۰۱.
(۲۳) حسن بن یوسف علامه حلّی، تذکرة الفقهاء، ج ۲، قم ۱۳۷۲ ش.
(۲۴) محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیّاشی، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم.
(۲۵) محمود بن احمد عینی، عمدة القاری: شرح صحیح البخاری، بیروت.
(۲۶) محمد بن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
(۲۷) احمد بن محمد قسطلانی، ارشادالساری لشرح صحیح البخاری، بیروت: دارء احیاء التراث العربی.
(۲۸) کلینی، اصول کافی.
(۲۹) علی بن حسام الدین متقی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، چاپ بکری حیّانی و صفوة السقّا، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
(۳۰) مجلسی، بحار الانوار.
(۳۱) مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.


۱. ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج۲، ص۲۷۴، چاپ محمود محمد طناحی و طاهر احمد زاوی، بیروت ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳، چاپ افست قم ۱۳۶۴ ش، ۱۳۹۰۱.
۲. ذیل «روح»، ابن فارس، ج۲، ص۴۵۶، معجم مقاییس اللغة، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ۱۳۶۶ـ ۱۳۷۱.
۳. محمد بن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط، ج۱، ص۴۵۷، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
۴. احمد بن محمد قسطلانی، ارشادالساری لشرح صحیح البخاری، ج۳، ص۴۲۴، بیروت: دارء احیاء التراث العربی.
۵. علی بن حسام الدین متقی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۸، ص۴۰۹، چاپ بکری حیّانی و صفوة السقّا، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
۶. محمد بن احمد شمس الائمه سرخسی، کتاب المبسوط، ج۲، ص۱۴۵، بیروت ۱۴۰۶/ ۱۹۸۶.
۷. ابن جبیر، رحلة ابن جبیر، ج۱، ص۱۲۲ـ۱۲۳، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
۸. محمد بن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری، ج۳، ص۵۸ـ۵۹، چاپ احمد محمد شاکر، بیروت.
۹. مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۱، ص۵۲۴، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۱۰. احمد بن حسین بیهقی، السنن الکبری، ج۲، ص۴۹۳، حیدرآباد دکن ۱۳۴۴ـ۱۳۵۵، چاپ افست بیروت.
۱۱. احمد بن محمد قسطلانی، ارشادالساری لشرح صحیح البخاری، ج۳، ص۴۲۵، بیروت: دارء احیاء التراث العربی.
۱۲. محمد بن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری، ج۳، ص۵۸، چاپ احمد محمد شاکر، بیروت.
۱۳. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۲۸۱، بیروت ۱۳۷۷/۱۹۵۷.
۱۴. عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، الوسائل الی معرفة الاوائل، ج۱، ص۴۷، چاپ عبدالرحمان جوزو، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
۱۵. ابن قدامه، المغنی، ج۱، ص۷۹۸، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۱۶. سلیمان بن اشعث ابوداود، سنن ابی داود، ج۲، ص۵۱، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید.
۱۷. ابن قدامه، المغنی، ج۱، ص۷۹۸، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۱۸. محمود بن احمد عینی، عمدة القاری: شرح صحیح البخاری، ج۱۱، ص۱۲۵، بیروت.
۱۹. محمد بن احمد شمس الائمه سرخسی، کتاب المبسوط، ج۲، ص۱۴۴ـ۱۴۹، بیروت ۱۴۰۶/ ۱۹۸۶.
۲۰. ابن قدامه، المغنی، ج۱، ص۷۹۷ـ۸۰۲، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۲۱. محمد بن احمد شمس الائمه سرخسی، کتاب المبسوط، ج۲، ص۱۴۴، بیروت ۱۴۰۶/ ۱۹۸۶.
۲۲. محمد بن علی شوکانی، نیل الاوطار من احادیث سیدالاخیار: شرح منتقی الاخبار، ج۲، جزء ۳، ص۵۰، بیروت.
۲۳. ابن ابی شیبه، المصنَّف فی الاحادیث و الا´ثار، ج۲، ص۲۸۸ـ۲۹۰، چاپ سعید محمد لحّام، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
۲۴. احمد بن حسین بیهقی، السنن الکبری، ج۲، ص۴۹۴، حیدرآباد دکن ۱۳۴۴ـ۱۳۵۵، چاپ افست بیروت.
۲۵. ابن عبدالبرّ، الاستذکار، ج۵، ص۱۵۸ـ۱۵۹، چاپ عبدالمعطی امین قلعجی، دمشق ۱۴۱۳/۱۹۹۳.
۲۶. ابن رشد، بدایة المجتهد و نهایة المقتصد، ج۱، ص۲۰۹ـ۲۱۰، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
۲۷. ابن حجر عسقلانی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ج۴، ص۲۰۴ـ ۲۰۵، مصر ۱۳۴۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
۲۸. ابن حجر عسقلانی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ج۴، ص۲۰۴ـ ۲۰۵، مصر ۱۳۴۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
۲۹. محمود بن احمد عینی، عمدة القاری: شرح صحیح البخاری، ج۱۱، ص۱۲۶، بیروت.
۳۰. ابن عبدالبرّ، الاستذکار، ج۵، ص۱۵۸ـ۱۵۹، چاپ عبدالمعطی امین قلعجی، دمشق ۱۴۱۳/۱۹۹۳.
۳۱. محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، ج۳، ص۷۰، چاپ حسن موسوی خرسان، تهران ۱۳۹۰، ۱۳۹۰۰.
۳۲. حرّ عاملی، ج۸، ص۱۷ـ۴۵.
۳۳. ابن ابی شیبه، المصنَّف فی الاحادیث و الا´ثار، ج۲، ص۲۸۷ـ ۲۸۵، چاپ سعید محمد لحّام، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
۳۴. احمد بن حسین بیهقی، السنن الکبری، ج۲، ص۴۹۴، حیدرآباد دکن ۱۳۴۴ـ۱۳۵۵، چاپ افست بیروت.
۳۵. علی بن حسام الدین متقی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۸، ص۴۰۹ـ۴۱۰، چاپ بکری حیّانی و صفوة السقّا، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
۳۶. محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، ج۳، ص۷۰، چاپ حسن موسوی خرسان، تهران ۱۳۹۰، ۱۳۹۰۰.
۳۷. محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیّاشی، ج۱، ص۲۷۵، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم.
۳۸. کلینی، اصول کافی، ج۸، ص۶۲ـ۶۳.
۳۹. سلیم بن قیس هلالی، کتاب سلیم بن قیس، ج۱، ص۷۲۱، چاپ محمدباقر انصاری زنجانی، قم ۱۳۷۳ ش.
۴۰. ابن بابویه، ج ۲،ص ۸۷ ـ ۸۸.
۴۱. محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، ج۳، ص۷۰ـ۷۱، چاپ حسن موسوی خرسان، تهران ۱۳۹۰، ۱۳۹۰۰.
۴۲. محمد بن حسن طوسی، کتاب الخلاف، ج۱، ص۵۲۸ ـ۵۳۰، قم ۱۴۰۷ـ۱۴۱۷، ۱۳۹۰۱.
۴۳. حسن بن یوسف علامه حلّی، تذکرة الفقهاء، ج۲، ص۲۸۲ـ۲۸۴، ج ۲، قم ۱۳۷۲ ش.
۴۴. مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۱، ص۵۳۹ ـ۵۴۰، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۴۵. سلیمان بن اشعث ابوداود، سنن ابی داود، ج۲، ص۶۹، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید.
۴۶. احمد بن حسین بیهقی، السنن الکبری، ج۲، ص۴۹۴، حیدرآباد دکن ۱۳۴۴ـ۱۳۵۵، چاپ افست بیروت.
۴۷. محمد بن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری، ج۳، ص۵۸، چاپ احمد محمد شاکر، بیروت.
۴۸. ابن اثیر، جامع الاصول فی احادیث الرسول، ج ۱، ص ۲۸۰ـ۲۸۱، چاپ عبدالقادر ارناؤوط، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳، ۱۳۹۰۰.
۴۹. مجلسی، بحار الانوار، ج۲، ص۲۶۴.
۵۰. ابراهیم بن موسی شاطبی، الاعتصام، ج۱، ص۱۴۱، ریاض.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «»، شماره۳۴۱۹.    
سایت پژوهه    



جعبه ابزار