تقوا و احسان (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
از جلوههای تقواپیشگی
احسان و نیکی خداوند در
حق انسان و احسان و نیکی کردن
مردم نسبت به
والدین و تحقق احسان میشود.
تقوا، سبب نیکخواهی و
احسان خدا در
حق انسان میشود:
ان المتقین فی جنـت ونعیم• انا کنا من قبل ندعوه انه هو البر الرحیم.
ولی پرهیزگاران در میان
باغهای بهشت و نعمتهای فراوان جای دارند.
ما از پیش او را میخواندیم (و میپرستیدیم)، که اوست
نیکوکار و
مهربان!»
ان المتقین فی جنات و نعیم، کلمه جنت به معنای بستانی است که درختان، آن را پوشانده باشد، (چون از ماده
جن گرفته شده که به معنای ستر است)، و کلمه نعیم به معنای
نعمت بسیار است. و معنای
آیه این است که: مردم با تقوا و آنها که در زندگی از
خدا پروا دارند در
روز قیامت در بستانها
سکونت میکنند، و نعمتی فراوان بر آنان احاطه دارد.
به دنبال بحثهایی که در آیات قبل، پیرامون کیفرهای مجرمان و عذابهای دردناک آنها گذشت در
آیات مورد بحث، به نقطه مقابل آنها یعنی مواهب فراوان و پاداشهای بیکران
مؤمنان و پرهیزگاران اشاره میکند، تا در یک مقایسه روشن موقعیت هر کدام واضحتر شود. نخست میگوید: پرهیزگاران در باغهای
بهشت و در میان نعمتهای فراوانی جای دارند (ان المتقین فی جنات و نعیم). تعبیر به
متقین (
پرهیزکاران) به جای
مؤمنین به خاطر آن است که این عنوان هم
ایمان را در بردارد، و هم جنبههای
عمل صالح را، به خصوص اینکه تقوی در یک مرحله مقدمه و پایه ایمان است، چنان که
قرآن در آیه ۲
سوره بقره میگوید: ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین: در این
کتاب آسمانی شکی نیست، و مایه
هدایت پرهیزگاران است.
چرا که اگر
انسان دارای تعهد و احساس مسئولیت و
روح حقجویی و
حق طلبی که مرحلهای از تقوی است نباشد هرگز به دنبال تحقیق از
آئین حق نمیرود، و
هدایت قرآن را نمیپذیرد. تعبیر به جنات و نعیم به صورت صیغه جمع (باغها و نعمتها) آنهم به صورت
نکره اشاره به تنوع و
عظمت آن باغها و نعمتها است. سپس به تاثیر این نعمتهای بزرگ بر روحیه بهشتیان اشاره کرده، میگوید: آنها از آنچه پروردگارشان به آنان داده
شاد و مسرورند، و سخنان شیرین و دلپذیر در این باره میگویند.
نیکی به
والدین، از آثار تقوا است:
وحنانـا من لدنا وزکوة وکان تقیـا• وبرا بولدیه ولم یکن جبارا عصیـا.
و
رحمت و محبتی از ناحیه خود به او بخشیدیم، و پاکی (
دل و
جان)! و او پرهیزگار بود!
او نسبت به
پدر و مادرش
نیکوکار بود و
جبار (و
متکبر) و عصیانگر نبود!
و کان تقیا و برا بوالدیه و لم یکن جبارا عصیا. کلمه تقی
صفت مشبهه از تقوی است، و تقوی به اصطلاح علمای
علم صرف مثال واوی است یعنی ماده اولیش قاف و واو و یاء بوده و به معنای ورع و پرهیز از حرامهای
خدا و اجتناب از ارتکاب مناهیی است که آدمی را به
عذاب خدا میکشاند، کلمه: بر (به فتح باء نیز صفت مشبهه از ماده بر (به کسر باء) به معنای
احسان است، و کلمه
جبار به طوری که در
مجمع البیان گفته به معنای کسی است که برای احدی حقی قائل نبوده، دچار جبریت و جبروت شده باشد، و
نخل جبار آن
درخت خرمایی است که از بلندی
دست به آن نرسد، و بنا به قول صاحب مجمع برگشت معنای جبار به این است که آن چنان
مستکبر و بلند پرواز باشد که خواسته خود را بر مردم تحمیل کند، و چیزی را از مردم تحمل نکند، مؤید این معنا خود آیه مورد بحث است که بعد از کلمه جبار کلمه عصی را آورد، چون عصی صفت مشبهه از
عصیان است، که اصل در معنایش زیر بار نرفتن است.
از اینجا روشن میشود که
سیاق جملات سه گانه مورد بحث سیاق بیان کلیات احوال آن جناب نسبت به
خالق و مخلوق است، جمله و کان تقیا، حال او را نسبت به پروردگارش بیان میکند، و جمله: و برا بوالدیه، وضع او را نسبت به
پدر و مادر حکایت مینماید، و جمله: و لم یکن جبارا عصیا، رفتار او را نسبت به سایر مردم شرح میدهد، و حاصل معنای این جمله این است که آن جناب
رؤوف و
رحیم به مردم، و خیر خواه و متواضع نسبت به ایشان بوده، ضعفای ایشان را یاری میکرده، و آنهایی را که آمادگی
هدایت و
رشد داشتهاند هدایت مینموده، و به این بیان این معنا نیز روشن میشود اینکه بعضی از مفسرین کلمه عصیا را به عاصی نسبت به پروردگار
تفسیر کرده تفسیر درستی نکرده است.
تحقق نیکی، در گرو تقواپیشگی و پرهیز از
گناه است:
لیس البر ان تولوا وجوهکم قبل المشرق والمغرب ولـکن البر من ءامن بالله والیوم الاخر... اولـئک الذین صدقوا واولـئک هم المتقون.
نیکی، (تنها) این نیست که (به هنگام
نماز،) روی خود را به سوی
مشرق و (یا)
مغرب کنید (و تمام گفتگوی شما، درباره
قبله و تغییر آن باشد و همه وقت خود را مصروف آن سازید) بلکه نیکی (و نیکوکار) کسی است که به
خدا، و
روز رستاخیز، ... اینها کسانی هستند که
راست میگویند و (گفتارشان با اعتقادشان هماهنگ است) و اینها هستند پرهیزکاران!
.. ولیس البر بان تاتوا البیوت من ظهورها ولـکن البر من اتقی واتوا البیوت من ابوبها...
... و (آن چنان که در
جاهلیت مرسوم بود که به هنگام
حج، که جامه
احرام میپوشیدند، از در
خانه وارد نمیشدند، و از نقب پشت خانه وارد میشدند، نکنید! )
کار نیک، آن نیست که از پشت خانهها وارد شوید بلکه نیکی این است که پرهیزگار باشید! و از در خانهها وارد شوید و تقوا پیشه کنید، تا رستگار گردید!... .
یـایها الذین ءامنوا... وتعاونوا علی البر والتقوی ولا تعاونوا علی الاثم والعدون واتقوا الله ان الله شدید العقاب.
ای کسانی که
ایمان آوردهاید! ... و (همواره) در
راه نیکی و پرهیزگاری با هم
تعاون کنید! و (هرگز) در راه
گناه و
تعدی همکاری ننمایید! و از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید که
مجازات خدا شدید است!
جمله: (و لکن البر من آمن بالله و الیوم الآخر) تعریف
ابرار و بیان
حقیقت حال ایشان است که هم در مرتبه
اعتقاد تعریفشان میکند و هم در مرتبه اعمال و هم
اخلاق، درباره اعتقادشان میفرماید: (من آمن بالله) و درباره اعمالشان میفرماید: (اولئک الذین صدقوا)، و درباره اخلاقشان میفرماید. (و اولئک هم المتقون).
و در تعریف اولی که از ایشان کرده، فرموده: (کسانی هستند که ایمان به خدا و
روز جزا و
ملائکه و
کتاب و
انبیاء دارند)، و این تعریف شامل تمامی معارف حقهای است که خدای سبحان ایمان به آنها را از
بندگان خود خواسته و مراد به این ایمان، ایمان کامل است که اثرش هرگز از آن جدا نمیشود و تخلف نمیکند، نه در
قلب، و نه در جوارح، در قلب تخلف نمیکند چون صاحب آن دچار
شک و اضطراب و یا اعتراض و یا در پیشامدی ناگوار دچار
خشم نمیگردد و در اخلاق و اعمال هم تخلف نمیکند، (چون وقتی ایمان کامل در دل پیدا شد، اخلاق و اعمال هم اصلاح میشود).
همانگونه که در
تفسیر آیات تغییر
قبله گذشت، نصارا به هنگام
عبادت رو به سوی
شرق و
یهود رو به سوی
غرب کرده، عبادات خود را انجام میدادند، اما خدا
کعبه را برای
مسلمین قبله قرار داد که در طرف جنوب بود و حد وسط میان آن دو محسوب میشد. و نیز دیدیم که مخالفین
اسلام از یک سو و تازه
مسلمانان از سوی دیگر چه سر و صدایی پیرامون تغییر قبله به
راه انداختند. آیه فوق روی سخن را به این گروهها کرده، میگوید: نیکی تنها این نیست که به هنگام
نماز صورت خود را به سوی شرق و غرب کنید و تمام وقت خود را صرف این مساله نمائید (لیس البر ان تولوا وجوهکم قبل المشرق و المغرب).
قرآن سپس به بیان مهمترین اصول نیکیها در ناحیه ایمان و اخلاق و عمل ضمن بیان شش عنوان پرداخته چنین میگوید: بلکه نیکی (نیکوکار) کسانی هستند که به خدا و روز آخر و
فرشتگان و
کتابهای آسمانی و
پیامبران ایمان آوردهاند (و لکن البر من آمن بالله و الیوم الآخر و الملائکة و الکتاب و النبیین).
در حقیقت این نخستین پایه همه نیکیها و خوبیها است: ایمان به
مبدأ و معاد و برنامههای الهی، و پیامبران که مامور ابلاغ و اجرای این برنامهها بودند، و فرشتگانی که واسطه ابلاغ این
دعوت محسوب میشدند، ایمان به اصولی که تمام وجود انسان را روشن میکند و انگیزه نیرومندی برای حرکت به سوی برنامههای سازنده و
اعمال صالح است. بنابراین از این تعبیر ایمان محکم و نیرومندی در سطح بالا استفاده میشود.
پس از ایمان به مساله
انفاق و
ایثار و بخششهای مالی اشاره میکند و میگوید:
مال خود را با تمام علاقهای که به آن دارند به خویشاوندان و
یتیمان و
مستمندان و واماندگان در
راه و سائلان و بردگان میدهند (و آتی المال علی حبه ذوی القربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل و السائلین و فی الرقاب).
بدون
شک گذشتن از مال و
ثروت برای همه کس کار آسانی نیست، مخصوصا هنگامی که به مرحله ایثار برسد، چرا که حب آن تقریبا در همه دلها است، و تعبیر علی حبه نیز اشاره به همین حقیقت است که آنها در برابر این خواسته دل برای
رضای خدا مقاومت میکنند.... آخرین برنامه این گروه
نیکوکار را چنین شرح میدهد:
کسانی هستند که در هنگام
محرومیت و
فقر، و به هنگام
بیماری و
درد، و همچنین در موقع
جنگ در برابر
دشمن،
صبر و
استقامت به خرج میدهند، و در برابر این حوادث زانو نمیزنند(و الصابرین فی الباساء و الضراء و حین الباس) و در پایان آیه به عنوان جمع بندی و تاکید بر شش صفت عالی گذشته میگوید: اینها کسانی هستند که
راست میگویند و اینها پرهیزگارانند، اولئک الذین صدقوا و اولئک هم المتقون).
راستگویی آنها از اینجا روشن میشود که اعمال و رفتارشان از هر نظر با اعتقاد و ایمانشان هماهنگ است، و تقوا و پرهیزگاریشان از اینجا معلوم میشود که آنها هم وظیفه خود را در برابر الله و هم در برابر نیازمندان و محرومان و کل
جامعه انسانی و هم در برابر خویشتن خویش انجام میدهند. جالب اینکه شش صفت برجسته فوق هم شامل اصول اعتقادی و اخلاقی و هم برنامههای عملی است.
در زمینه اصول اعتقادی تمام پایههای اصلی ذکر شده، و از میان برنامههای عملی به انفاق و
نماز و
زکات که سمبلی از رابطه
خلق با خالق، و خلق با خلق است اشاره گردیده و از میان برنامههای اخلاقی تکیه بر وفای به
عهد و استقامت و پایداری شده که ریشه همه صفات عالی اخلاقی را تشکیل میدهد.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «احسان».