تقوا و نهی از منکر (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
از جلوههای تقواپیشگی
نهی از منکر مؤمنان میباشد.
نهی از منکر مؤمنان، از آثار تقواپیشگی آنان میباشد:
یـایها الذین ءامنوا اتقوا الله حق تقاته ولاتموتن الا وانتم مسلمون• ولتکن منکم امة یدعون الی الخیر ویامرون بالمعروف وینهون عن المنکر واولـئک هم المفلحون.
ای کسانی که
ایمان آوردهاید! آنگونه که
حق تقوا و
پرهیزکاری است، از
خدا بپرهیزید! و از
دنیا نروید، مگر اینکه
مسلمان باشید! (باید گوهر ایمان را تا پایان
عمر، حفظ کنید!)
باید از میان شما، جمعی دعوت به نیکی، و
امر به معروف و نهی از منکر کنند! و آنها همان رستگارانند.
یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله حق تقاته، در بیانات سابق این معنا گذشت که تقوا (که خود نوعی احتراز است) وقتی تقوای از خدای سبحان میشود که احتراز و اجتناب از
عذاب او باشد، هم چنان که در جای دیگر فرموده: فاتقوا النار التی وقودها الناس و الحجارة.
و چنین تقوایی وقتی محقق میشود که بر طبق خواسته و رضای او رفتار شود.
پس تقوا عبارت شد از امتثال اوامر خدای تعالی، و اجتناب از آنچه که از ارتکاب آن
نهی فرموده، و
شکر در برابر نعمتهایش و
صبر در هنگام ابتلاء به بلایش که برگشت این دو تای اخیر به یکی است، و آن همان شکرگزاری است. چون
شکر عبارت است از اینکه
انسان هر چیزی را در جای خود قرار دهد، و
صبر در هنگام برخورد با بلای خدایی یکی از مصادیق این معنا است. پس صبر هم شکر است.
و سخن کوتاه اینکه، تقوای خدای سبحان عبارت شد از اینکه، خدای تعالی اطاعت بشود و
معصیت نشود. و
بنده او در همه احوال برای او خاضع گردد. چه اینکه او نعمتش بدهد و چه اینکه ندهد (و یا از دستش بگیرد.)
این معنای کلمه تقوا بود. ولی اگر این کلمه با قید حق تقوا اعتبار شود با در نظر گرفتن اینکه حق التقوی، آن تقوایی است که مشوب با باطل و فاسدی از سنخ خودش نباشد. قهرا حق التقوی عبارت خواهد شد از
عبودیت خالص، عبودیتی که مخلوط با انانیت و
غفلت نباشد. سادهتر بگویم: عبارت خواهد شد از پرستش خدای تعالی فقط بدون اینکه مخلوط باشد با پرستش هوای خویش، و یا
غفلت از مقام ربوبی. و چنین پرستشی عبارت است از اطاعت بدون معصیت و شکر بدون
کفران، و یا دائمی بدون فراموشی، و این حالت، همان
اسلام حقیقی است البته درجه عالی از اسلام. و بنابراین، برگشت معنای جمله: و لا تموتن الا و انتم مسلمون، همانند این است که فرموده باشد: این حالت را یعنی حق التقوی را هم چنان حفظ کنید تا مرگتان فرا رسد.
ولتکن منکم امة یدعون الی الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون.
امت در اصل از ماده (ام) به معنی هر چیزی است که اشیاء دیگری به آن ضمیمه گردد و به همین جهت امت به جماعتی که جنبه وحدتی در میان آنها باشد گفته میشود خواه
وحدت از نظر
زمان یا از نظر مکان و یا از نظر هدف و مرام باشد، بنابراین به اشخاص متفرق و پراکنده امت گفته نمیشود.
به دنبال آیات پیشین که مسئله
اخوت و
اتحاد را توصیف میکرد در این آیه اشاره به مسئله
امر به معروف و
نهی از منکر شده که در
حقیقت بمنزله
یک پوشش اجتماعی برای محافظت
جمعیت است، زیرا اگر مسئله امر به معروف و نهی از منکر در میان نباشد عوامل مختلفی که
دشمن بقای
وحدت اجتماعی هستند، همچون
موریانه از درون، ریشههای اجتماع را میخورند، و آن را از هم متلاشی میسازند، بنابراین حفظ وحدت اجتماعی بدون نظارت عمومی ممکن نیست!. در آیه فوق دستور داده شده که همواره در میان
مسلمانان باید امتی باشند که این دو وظیفه بزرگ اجتماعی را انجام دهند: مردم را به نیکیها دعوت کنند، و از بدیها باز دارند. و در پایان آیه تصریح میکند که
فلاح و رستگاری تنها از این
راه ممکن است.
در اینجا این
سؤال پیش میآید که ظاهر منکم امة، این است که این امت بعضی از جمعیت مسلمانان را تشکیل میدهد، نه همه آنها را، و به این ترتیب وظیفه امر به معروف و نهی از منکر جنبه عمومی نخواهد داشت، بلکه وظیفه طایفه خاصی است، اگر چه انتخاب و تربیت این جمعیت، وظیفه همه مردم است، و به عبارت دیگر این دو وظیفه
واجب کفایی است نه عینی، با اینکه از دیگر آیات
قرآن بر میآید که این دو وظیفه جنبه عمومی دارد، و به عبارت دیگر
واجب عینی است نه واجب کفایی، مثلا در چند آیه بعد از این آیه میخوانیم: کنتم خیر امة اخرجت للناس تامرون بالمعروف و تنهون عن المنکر،
شما بهترین امتی بودید که بسود مردم مبعوث شدید، چه اینکه امر به معروف و نهی از منکر میکنید و در
سوره عصر میفرماید: همه مردم در زیانند جز آنان که
ایمان و
عمل صالح دارند و
دعوت به
حق و
توصیه به
صبر و
استقامت میکنند، طبق این آیات و مانند آنها این دو وظیفه اختصاص به دسته معینی ندارد.
پاسخ: دقت در مجموع این آیات پاسخ سؤال را روشن میسازد، زیرا چنین استفاده میشود که امر به معروف و نهی از منکر دو مرحله دارد: یکی مرحله فردی، که هر کس موظف است به تنهایی ناظر اعمال دیگران باشد، و دیگری مرحله دسته جمعی، که امتی موظفند برای پایان دادن به نابسامانیهای اجتماع
دست به دست هم بدهند و با یکدیگر تشریک مساعی کنند.
قسمت اول وظیفه عموم مردم است، و چون جنبه فردی دارد طبعا شعاع آن محدود بتوانایی فرد است، اما قسمت دوم شکل واجب کفایی بخود میگیرد و چون جنبه دسته جمعی دارد و شعاع
قدرت آن وسیع و طبعا از شئون
حکومت اسلامی محسوب میشود. این دو شکل از
مبارزه با فساد و دعوت به سوی حق، از شاهکارهای قوانین اسلامی محسوب میگردد، و مسئله تقسیم کار را در سازمان
حکومت اسلامی و لزوم تشکیل یک گروه نظارت بر وضع اجتماعی و سازمانهای
حکومت مشخص میسازد.
سابق بر این در ممالک اسلامی (و امروز در پارهای از کشورهای اسلامی، مانند
حجاز) با
الهام از آیه فوق تشکیلاتی مخصوص مبارزه با فساد و دعوت به انجام مسئولیتهای اجتماعی به نام اداره حسبه و ماموران آن به نام محتسب و یا آمرین به معروف وجود داشته است که مامور بودند با همکاری یکدیگر با هرگونه فساد و زشت کاری در میان مردم، و یا هرگونه
ظلم و
فساد در دستگاه حکومت مبارزه کنند، و هم چنین مردم را به کارهای نیک و پسندیده
تشویق نمایند.
بنابراین وجود این
جمعیت با آن
قدرت وسیع، هیچگونه منافاتی با عمومی بودن وظیفه امر بمعروف و نهی از منکر در شعاع فرد و با قدرت محدود ندارد.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «نهی از منکر».