تکلیف (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تکلیف از ماده «کلفت» در لغت به معنای قرار دادن شخص در
زحمت با
امر و فرمانی محدودکننده است... بنا بر این تکالیف الهی تعالیم روحانی و مایه تربیت برای
سعادت و
کمال انسان است.
و در اصطلاح فقهی عبارت است از الزام بندگان از سوی خداوند برای انجام دادن یا ترک عملی..
تکالیف الهی، مایه
خیر برای
انسان است:
کتب علیکم القتال و هو کره لکم و عسی ان تکرهوا شیــا و هو خیر لکم وعسی ان تحبوا شیــا و هو شر لکم و الله یعلم و انتم لاتعلمون «بر شما کارزار
واجب شده است در حالی که برای شما ناگوار است و بسا چیزی را خوش نمیدارید و آن برای شما خوب است و بسا چیزی را دوست میدارید و آن برای شما بد است و
خدا میداند و شما نمیدانید.»
آیه قبل عمدتا در مورد
انفاق اموال بود و در این
آیه سخن از
انفاق جانها در راه خداست و این هر دو در میدان فداکاری دوش به دوش یکدیگر قرار دارند.
میفرماید: "
جنگ (با
دشمن) بر شما مقرر شده است در حالی که از آن
اکراه دارید" (کتب علیکم القتال و هو کره لکم).
تعبیر به" کتب" (نوشته شده) اشاره به حتمی بودن و قطعی بودن این فرمان الهی است.
" کره" گر چه معنی مصدری دارد ولی در اینجا به معنی
اسم مفعول یعنی
مکروه است و مکروه بودن و ناخوشایند بودن جنگ اگر چه با
دشمن و در راه
خدا بوده باشد، برای انسانهای معمولی یک امر طبیعی است. زیرا در جنگ هم تلف
اموال و هم
نفوس و هم انواع جراحتها و مشقتهاست، البته برای عاشقان
شهادت در راه
حق و کسانی که در سطح بالایی از معرفت قرار دارند جنگ با دشمنان حق شربت گوارایی است که همچون تشنه کامان به دنبال آن میروند و مسلما حساب آنها از حساب توده مردم مخصوصا در آغاز
اسلام جداست.
سپس به یک قانون کلی و اصل اساسی که حاکم بر قوانین
تکوینی و تشریعی خداوند است اشاره میکند، میفرماید: " چه بسا شما از چیزی اکراه داشته باشید در حالی که برای شما خیر است و مایه
سعادت و خوشبختی" (و عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم).
به عکس کناره گیری از
جنگ و عافیت طلبی ممکن است خوشایند شما باشد در حالی که واقعا چنین نیست" چه بسا چیزی را دوست داشته باشید و آن برای شما شر است" (و عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم).
و در پایان میفرماید: " و
خدا میداند و شما نمیدانید" (و الله یعلم و انتم لا تعلمون). پروردگار
جهان با این لحن قاطع میگوید که افراد بشر نباید تشخیص خودشان را در مسائل مربوط به سرنوشتشان حاکم سازند چرا که
علم آنها از هر نظر محدود و ناچیز است و معلوماتشان در برابر مجهولات همچون قطرهای در برابر دریاست، همانگونه که در قوانین
تکوینی خداوند از اسرار آفرینش همه اشیاء با خبر نیستند و گاه چیزی را بی خاصیت میشمرند در حالی که پیشرفت علوم فواید مهم آن را آشکار میسازد همچنین در قوانین تشریعی بسیاری از مصالح و مفاسد را نمیدانند لذا ممکن است چیزی را ناخوشایند دارند در حالی که
سعادت آنها در آن است یا از چیزی خشنود باشند در حالی که بدبختی آنها در آن است.
آنها با توجه به
علم محدود خود در برابر
علم ی پایان خداوند نباید در برابر احکام الهی روی در هم کشند باید بطور قطع بدانند که خداوند رحمان و رحیم اگر
جهاد و
زکات و
روزه و
حج را
تشریع کرده همه به سود آنهاست.
توجه به این حقیقت روح انضباط و تسلیم در برابر قوانین الهی را در
انسان پرورش میدهد و درک و دید او را از محیطهای محدود فراتر میبرد و به نامحدود یعنی
علم بی پایان
خدا پیوند میدهد.
در اینجا ممکن است این سؤال مطرح شود که چگونه این مساله با
فطری بودن اصول
احکام الهی سازگار است، اگر جهاد یا امور دیگری همانند آن، فطری است چگونه ممکن است برای طبع انسان ناخوشایند بوده باشد.
در پاسخ این سؤال باید به این نکته توجه داشت که مسایل فطری هنگامی در انسان تجلی میکند که با شناخت، توام باشد، مثلا انسان فطرتا طالب سود و مخالف زیان است و این در صورتی است که مصداق سود و زیان را بشناسد ولی اگر در تشخیص آن گرفتار اشتباه شد و موضوع سودمندی را زیان آور پنداشت، مسلما بر اثر این اشتباه،
فطرت او گمراه خواهد شد و از آن امر مفید بیزار میشود، عکس این مساله نیز صادق است.
در مورد جهاد افراد سطحی که تنها ضرب و جرح و مشکلات
جهاد را مینگرند ممکن است آن را ناخوش داشته باشند، ولی افراد دورنگر که میدانند شرف و عظمت و افتخار و آزادی
انسان در
ایثار و
جهاد است یقینا با آغوش باز از آن استقبال میکنند، همان گونه که افراد ناآگاه از داروهای تلخ و بد طعم بر اثر سطحی نگری متنفرند، اما هنگامی که بیندیشند که
سلامت و
نجات آنها در آن است، آن را به جان و دل پذیرا میشوند.
آنچه در
آیه بالا آمده، منحصر به مساله
جهاد و
جنگ با دشمنان نیست، بلکه از روی یک قانون کلی و عمومی پرده بر میدارد، و تمام مرارتها و سختیهای اطاعت فرمان
خدا را برای انسان سهل و گوارا میسازد، زیرا به مقتضای" و الله یعلم و انتم لا تعلمون" میداند که خداوند آگاه از همه چیز و
رحمان و
رحیم نسبت به بندگانش در هر یک از دستوراتش، مصالحی دیده است که مایه
نجات و
سعادت بندگان است، و به این ترتیب بندگان مؤمن همه این دستورات را مانند داروهای شفابخش مینگرند و با جان و دل آن را پذیرا میباشند.
ذلک و من یعظم حرمـت الله فهو خیر له عند ربه و احلت... «این است (آنچه مقرر شده) و هر کس مقررات
خدا را بزرگ دارد آن برای او نزد پروردگارش بهتر است و برای شما دامها
حلال شده است مگر آنچه بر شما خوانده میشود پس از پلیدی بتها دوری کنید و از گفتار باطل اجتناب ورزید.»
منظور از «حرمات» بنا بر قولی، تکالیفی است که عمل به آنها
واجب است.
استقامت بر تکلیف، اهمیت تکلیف، رفع تکلیف، شرایط تکلیف، عمل به تکلیف
zwnj;