جبروت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جَبَروت، اصطلاحی در متون دینی، عرفانی و فلسفی است.
واژۀ عربی جبروت از ریشۀ جَبَر (= گَبَر) عبری است که خاتمۀ «وت» آرامی بودنِ اصل آن را تأیید میکند. این
واژه با حرکتها و ضبطهای مختلف، جَبَروت به معنی
جبر و
نیرو ، جَبَرِیَةُ به معنی
تکبر و رفتار سلطهآمیز، و جَبْرئوت به معنی مجبور کردن، خوانده میشود. به شیوۀ متداول، این واژه به فتح اول،
صفت است به معنی
قوی و
قهار ، و به ضمّ اول و دوم (جُبُّر = گُبرُو)،
فعل است به معنی
تسلط یافتن.
واژۀ جبروت در
قرآن کریم به معنی قهاریت،
عظمت و
سطوت باری تعالی آمـده است.
در
احادیث و روایات اسلامی، واژۀ جبروت به کرّات در معانی سطوت
عزت و عظمت.
و سطوت و کبریای
خداوند به کار رفته، اما بر معنای اصطلاحی متأخرتر به عنوان یکی از مراتب عالم هستی
دلالت عامی نداشته است.
در
فلسفه و
عرفان اسلامی ، واژۀ جبروت در طی ادوار معانی اصطلاحی خاصی یافت. کاربرد این اصطلاح با نظریهای جهانشناسانه و انسانشناسانه دربارۀ مراتب عالم، ارتباط داشت. ریشههای نوافلاطونی این
نظریه را در
فلسفه اسلامی میتوان به روشنی نشان داد، اما دربارۀ نحوۀ شکلگیری این نظریه در تفکر عرفانی، اتفاقنظر وجود ندارد. از دیدگاه محققان
عرفان تطبیقی ، نخستین
صوفیان مسلمان از رهگذر آشنایی با عارفان
مسیحی و دسترسی به متون عربی، سریانی و آرامی آنان، در بسیاری از مفاهیم جهانشناسی از ایشان تأثیر پذیرفتـهاند.
الگوی مراتب عالم هستی بیش از هر چیز بر نظریۀ
فیض و
صدور مبتنی است که ریشه در مکتب فلسفی نوافلاطونی دارد. در فلسفۀ
فلوطین ، عوالم هستی به ۳ مرتبه تقسیم میشود:
عالم احدیت یا
وجود محض (
لاهوت )، عالم
عقل کلی یا
عقلی الٰهی که
صادر اول و کاملترین اشیاء است، و عالم
نفس که منشأ
طبیعت و
عالم محسوس است. افلوطین این ۳ را اقانیم سه گانه مینامد.
فیلون اسکندرانی نیز که از فیلسوفان بزرگ مکتب افلاطونی میانه و نو به شمار میرود، بر آن است که کلمه یا
عقل اول (
لوگوس ) واسطۀ
خلقت و منشأ
جهان عقلانی یا
اعیان ثابته است که از
ازل با خداوند بوده، و به واسطۀ او، جهان هستی شکل گرفته است.
فلاسفۀ مسلمان در تبیین
آفرینش جهان، به واسطهای با عنوان عالَم
عقول مجرد اعتقاد داشتند و هر مخلوقی را صادر از
تعقل و
علم خدا به آن میدانستند، چنانکه هستی هر چیز غیر از همان علم خدا به آن نیست.
عقل مجرد
مبدأ اول و اصل همۀ مخلوقات است که وجود کل جهان از آن پدید آمده، و جوهر صورتهای کلی
مبدعات در آن شکل گرفته است.
متفکران
اسماعیلی واسطۀ
خلق را کلمۀ امر «کُن» الٰهی دانستهاند که خداوند به واسطۀ آن، عالم هستی را وجود بخشیده است.
آنان از این وجه به دیدگاه فیلسوفان مسیحی
نوافلاطونی و مفهوم لوگوس در جهانشناسی آنان نزدیک شدهاند. در نزد اسماعیلیان، کلمۀ امر الٰهی با مفهوم عقل مجرد
مترادف است. او ست که بر همۀ
کائنات محیط ، و همه چیز از او پدید آمده است. این واسطه که از آن به جبروت تعبیر شده، به
ذات قدیم حق تعالیٰ متصل و با آن یکی است.
نخستین سابقۀ به کار بردن واژۀ جبروت در این معنای مصطلح، ظاهراً به
ابو طالب مکی از مشایخ
تصوف سده ۲ق/۸ م باز میگردد. وی عالم هستی را شامل ۳ مرتبۀ جبروت، ملکوت و مُلک میداند و جبروت را عالم
شهود عظمت مینامد که عالم اسماء و صفات الٰهی است و فوق عوالم
ملکوت و مُلک قرار دارد.
در اشاره به همین نظر است که
ابن عربی میگوید: برخی جبروت را برزخی فوق عالم ملکوت و تحت عالم لاهوت دانستهاند.
عینالقضات همدانی ، موافق با ابو طالب مکی، ملکوت را «سایه و عکس جبروت»، و ملک را «سایۀ ملکوت» خوانده است.
در تعریف او جبروت عبارت است از «معانیای که به ذات متصل است» و به جهت پیوند با ذات قدیم، قابل بیان نیست. او میگوید که ابو طالب مکی تنها از نامخلوق بودن اسماء و صفات سخن گفته، و دربارۀ اینکه آنها
زاید بر ذات یا عین ذاتاند،
سکوت کرده است. عینالقضات نتیجه میگیرد که جبروت
تقدم دارد و
فارغ از زمان است. نهایت
جبروت ازل آزال است، همچنانکه
لم یزل عبارت از مقام احدیت و حقیقت ذات است.
اصطلاح جبروت در
ادبیات عرفانی به معنای دیگری نیز به کار رفته است. به برخی از مشایخ تصوف، این رأی را نسبت دادهاند که جبروت عالمی فروتر از ملکوت و محیط بر مُلک است.
از سدههای نخستین اسلامی میتوان به
امام محمد غزالی اشاره کرد که جبروت را بین دو عالم ملک و ملکوت دانسته است. جبروت در نظر وی
به مفهوم
عالم مثال نزد فلاسفه نزدیک میشود، چنانکه جبروت به تعریف او، در عین حال که مکانی برای ظهور ملکوت و فعل ازلی است، دارای آثاری از عالم حس به نظر میرسد.
عزیزالدین نسفی ، از مشایخ بزرگ تصوف، جایگاه جبروت را با تکیه بر مفاهیم نظری بیشتری، توضیح داده است. او جبروت را عالم ذات و اسماء الٰهی دانسته است که مکان آن فوق مکان عالم ملکوت (عالم ارواح) و مکان عالم مُلک (عالم اجسام) قرار دارد.
بدین ترتیب، نسفی ضمن آنکه تمایزی میان عالم لاهوت و عالم جبروت قائل نشده، ذات الٰهی را در عین تنزّه از
ماسوی ، دارای «مکان خاص» تلقی کرده است.
به عقیدۀ او جبروت، عالم
وحدت محض و سازگاری تضادها به شمار میرود و مبدأ جسم و روح، مُلک و ملکوت، و وجود و عدم است، بدینمعنا که هر چه در ملک و ملکوت است، در جبروت هم هست.
به تعبیر او ماهیات اشیاء یا اعیان ثابته در عالم جبروت پدید آمدهاند و در عوالم ملکوت و ملک ظهور یافتهاند.
ابن عربی تبیین روشنی از جهانشناسی عرفانی و مراتب عالم ارائه کرده است. او این مراتب را به ۵
مرتبه (حضرة) تقسیم میکند که عبارتاند از عالم لاهوت (عالم ذات الٰهی)، عالم جبروت (عالم اسماء و صفات الٰهی)، عالم ملکوت (عالم ارواح و افعال)،
عالم ناسوت (عالم ظاهر) و مرتبۀ
انسان کامل وی مکان عالم جبروت را برزخی میان عالم لاهوت و ملکوت میشمارد و از آن به
عالم عماء یا خیال
منفصل تعبیر میکند.
ابن عربی عالم جبروت را همچنین عالم اسماء و صفات الٰهی خوانده، و آن را با عالم ماهیات یا اعیان ثابته، یعنی عالم
عقل و
مجردات ، یکی گرفته است.
در این عالم، ماهیات محسوسات و معقولات و مفردات و مرکبات و جواهر و اَعراض به طریق جزئی و کلی موجود است و صور تمام اسماء و صفات معقولۀ الٰهی در آن شکل میگیرند و سپس به واسطۀ فیض مقدس در عالم ملک ظاهر میشوند.
در متون فلسفی و عرفانی از واسطۀ میان
الوهیت و عالم خلق با تعبیرهای مختلفی چون حقیقت اول، عقل اول،
حقیقت محمدیه و
حقیقت کونیه سخن گفته شده است. اصطلاح عقل اول در معنای مترادف با جبروت، یعنی واسطۀ خلق و
ابداع ، در زبان برخی از صوفیان نخستین به کار رفته است. عالم جبروت از نظر آنان مجرد از ماده و صورت و زمان است و
عالم بالقوه یا
عقول مجرده نیز خوانده میشود که همه چیز از آن پدید آمـده است.
مفهوم جبـروت در ادوار اخیـر فلسفـۀ اسلامی ــ که تـا حد زیادی متأثر از آراء عرفانی ابن عربی است ــ صورت تازهای به خود میگیرد. عالم جبروت صریحاً عالم عقول مجرده، عقل فعال و عقل بالمَلَکه نامیده میشود، با این مبنا که عقول کلیه در مرتبۀکمال، جبران نقایص از عالم اجسام میکنند.
در عالم جبروت صور اشیاء و حقایق آنها شکل میگیرد،
و هر چه خداوند از ابتدای عالم تا انتهای آن، خلق کرده است، از عقل اول (عالم جبروت) نشئت مییابد. از اینرو، جبروت صورت
قضای الٰهی است که «
امالکتاب » نیز خوانده میشود.
جبروت در مفهوم انسانشناسانۀ عرفانیاش، بر مقام انسان کامل (حقیقت محمدیه) منطبق میشود که آن را مرتبۀ وحدت مینامند،
و در
تبیین آن میگویند همچنانکه عالم جبروت، عالم جمیع مراتب الٰهی و
تکوینی عقول و نفوس کلی و جزئی است، تمام حقایق اسماء و مراتب الٰهی بر صورت کامل نشئۀ انسانی ظهور یافته، و این نشئۀ انسانی (انسان کامل) به مرتبۀ جمع (وحدت) در وجود رسیده است.
کمال انسان، رسیدن به مقام
کمال و درک عالم جبروت است
که در آن، تعیّن خود در تعیّن ذاتی خداوند متلاشی میگردد.
انسان همچنانکه با
حس ، به عالم ملک دست مییابد و با عقل، به عالم ملکوت، برای رسیدن به مقام جبروت، به
عشق و
طی طریق سلوک نیازمند است و عقل به تنهایی راهی به جبروت ندارد.
(۱) آشتیانی، جلالالدین، شرح مقدمۀ قیصری بر فصوص الحکم، تهران، ۱۳۶۵ش.
(۲) آلوسی، محمود، روحالمعانی، به کوشش محمود شکری، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
(۳) آملی، محمدتقی، دررالفوائد، قم، ۱۳۷۷ق.
(۴) ابن تیمیه، احمد، مجموع فتاوی، به کوشش عبدالرحمان بن قاسم، ریاض، عالم الکتب.
(۵) ابن سینا، التعلیقات، بهکوشش عبدالرحمان بدوی، قاهره، ۱۳۹۲ق.
(۶) ابن سینا، الشفاء، الٰهیات، بهکوشش ابراهیم مدکور، قاهره، ۱۹۶۰م.
(۷) ابن عربی، محییالدین، انشاء الدوائر، لیدن، ۱۳۳۶ق.
(۸) ابن عربی، محییالدین، الفتوحات المکیة، به کوشش عثمان یحییٰ، قاهره، ۱۹۸۵م.
(۹) ابن عربی، محییالدین، فصوص الحکم، به کوشش ابوالعلاء عفیفی، قاهره، ۱۳۶۵ق/۱۹۴۶م.
(۱۰) ابو طالب مکی، قوت القلوب، قاهره، ۱۳۱۰ق.
(۱۱) ابو یعقوب سجزی، اسحاق، کشفالمحجوب، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۲۷ش/۱۹۴۹م.
(۱۲) اسیری لاهیجی، محمد، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، به کوشش محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران، ۱۳۷۱ش.
(۱۳) تهانوی، محمد اعلیٰ، کشاف اصطلاحات الفنون، کلکته، ۱۸۶۲م.
(۱۴) ثلاث رسائل اسماعیلیه، به کوشش عارف تامر، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۱۵) جرجانی، علی، التعریفات، به کوشش ابراهیم ابیاری، بیروت، ۱۴۱۷ق/۱۹۹۶م.
(۱۶) دارمی، عبدالله، سنن، قاهره، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
(۱۷) راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، به کوشش محمد سید کیلانی، قاهره، ۱۳۸۱ق.
(۱۸) سلیمان، عامر، المعجم الاکدی، بغداد، ۱۴۲۰ق.
(۱۹) شاه محمد، عبدالصمد، اصطلاحات صوفیه، لاهور.
(۲۰) شرقاوی، حسن، معجم الفاظ الصوفیة، قاهره، ۱۹۸۷م.
(۲۱) صدرالدین شیرازی، محمد، الاسفار، بیروت ۱۳۸۱ق.
(۲۲) صدرالدین شیرازی، محمد، رسالة فی الحدوث (حدوث العالم)، به کوشش حسین موسویان، تهران، ۱۳۷۸ش.
(۲۳) صدرالدین شیرازی، محمد، الشواهد الربوبیة، به کوشش جلالالدین آشتیانی، تهران، ۱۳۶۰ش.
(۲۴) صدرالدین شیرازی، محمد، عرشیه، به کوشش غلامحسین آهی، اصفهان، ۱۳۴۱ش.
(۲۵) صدرالدین شیرازی، محمد، المبدأ و المعاد، به کوشش جلال الدین آشتیانی، تهران، ۱۳۵۴ش.
(۲۶) صدرالدین شیرازی، محمد، المظاهر الالٰهیة، به کوشش جلالالدین آشتیانی، مشهد، ۱۳۴۰ش.
(۲۷) طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، به کوشش احمد حسینی، تهران، ۱۳۶۷ش.
(۲۸) عبدالرحیم بن احمد سور، کشفاللغات، دهلی، ۱۹۰۰م.
(۲۹) عبدالرزاق کاشی، شرح فصوص الحکم، به کوشش مجید هادیزاده، تهران، ۱۳۸۳ش.
(۳۰) علاءالدولۀ سمنانی، احمد، مصنفات فارسی، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۳۱) عینالقضات همدانی، برگزیدۀ آثار، به کوشش یدالله شکیبافر و محمدکاظم کهدویی، یزد، ۱۳۷۳ش.
(۳۲) عینالقضات همدانی، تمهیدات، به کوشش عفیف عسیران، تهران، ۱۳۷۰ش.
(۳۳) عینالقضات همدانی، نامهها، به کوشش علینقی منزوی و عفیف عسیران، تهران، ۱۳۴۸ش.
(۳۴) غزالی، محمد، «الاملاء فی اشکالات الاحیاء»، احیاء علومالدین، بیروت، ۴۰۶ق/۱۹۸۶م، ج ۵.
(۳۵) غزالی، محمد، مشکاة الانوار، به کوشش ابوالعلاء عفیفی، قاهره، ۱۹۶۴م.
(۳۶) مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۳۷) ناصر خسرو، خوان الاخوان، به کوشش ع قویم، تهران، ۱۳۳۸ش.
(۳۸) نسفی، عزیزالدین، الانسان الکامل، به کوشش ماریژان موله، تهران، ۱۹۸۳م.
(۳۹) نسفی، عزیزالدین، بیان التنزیل، به کوشش علیاصغر میرباقری فرد، تهران، ۱۳۷۹ش.
(۴۰) نسفی، عزیزالدین، زبدة الحقایق، به کوشش حقوردی ناصری، تهران، ۱۳۸۸ش.
(۴۱) نسفی، عزیزالدین، کشف الحقایق، به کوشش احمد مهدوی دامغانی، تهران، ۱۳۴۴ش.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «جبروت»، ج۱۷، ص۶۴۲۷.