• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

جد

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



پدربزرگ پدری و مادری و پدرانشان را جد مي گويند و از آن در بابهاى زکات، حج، تجارت، وکالت، هبه، وصیت، نکاح، طلاق، ارث، حدود و قصاص سخن رفته و احکامى مشترک بين جدّ پدرى و مادرى و خصوص جدّ پدرى بر آن مترتب گشته است که به آنها اشاره مى‌شود.





۱.۱ - نفقه جد


نفقه جدّ فقیر در فرض نداشتن فرزند يا فقر وى، بر نوه، اعم از پسرى و دخترى واجب است ؛ از اين رو، نوه نمى‌تواند زکات خود را به جدّ فقيرش بدهد.
جدّ هرچه هم بالا رود قابل تملک نيست و از نظر طبقات ارث در طبقه دوم قرار دارد و تا زمانى که جدّ پايين‌تر و نزديک‌تر زنده باشد نوبت به جدّ بالاتر نمى‌رسد.

۱.۲ - ارث جد


با وجود پدر و مادر، جدّ ارث نمى‌برد؛ ليکن مستحب است در فرضى که سهم والدین افزون بر يک ششم باشد، يک ششم‌ از اصل مال را به عنوان طعمه بين پدر و مادر خود به طور مساوى قسمت کنند. بنابر اين، اگر وارث میت فقط پدر و مادر او باشند يک سوم مال به مادر و دو سوم ديگر به پدر مى‌رسد. در اين فرض سهم هريک از يک ششم اصل مال بيشتر است. در اين صورت اگر ميت جدّ و جدّه پدرى و مادرى داشته باشد، عمل به استحباب اقتضا مى‌کند مادر ميت نصف سهم خود را که يک ششم اصل ترکه است و پدر ميت يک چهارم سهم خود را- که آن نيز يک ششم اصل ترکه است- به پدر و مادر خويش بدهند.
اگر وارث ميت تنها جدّ پدرى يا مادرى او باشد، همه ارث به او مى‌رسد و چنانچه جدّ پدرى با برادر يا خواهر پدرى و مادرى و يا پدرى ميت باشد، همچون برادر ميت منظور مى‌شود و بر اساس حکم دو برابر بودن سهم مرد نسبت به زن، مال را ميان خود قسمت مى‌کنند. به عنوان مثال اگر وارث ميت جدّ پدرى با يک برادر باشد، به هريک نصف مى‌رسد و اگر جدّ پدرى با يک برادر و يک خواهر باشد به هريک از جدّ و برادر ميت دو پنجم و به خواهر او يک پنجم داده مى‌شود.
[۱۰] منهاج الصالحين (خويى)، ج۲، ص۳۶۴.

اگر وارث، جدّ مادرى و برادر و خواهر مادرى ميت باشند، جدّ همچون برادر مادرى منظور و مال به طور مساوى بين ايشان تقسيم مى‌شود
و اگر وارث، جدّ و جدّه پدرى و جدّ و جدّه مادرى ميت باشند، يک سوم مال به جدّ و جدّه مادرى مى‌رسد که به طور مساوى بين آن دو تقسيم مى‌شود و دو سوم ديگر به جدّ و جدّه پدرى داده مى‌شود که سهم جدّ دو برابر سهم جدّه خواهد بود.
همچنين است فرضى که همراه جدّ و جدّه پدرى و جدّ و جدّه مادرى، خواهر و برادر ميت نيز وجود داشته باشند. در اين فرض يک سوم مال بين جدّ و جدّه مادرى و خواهر و برادر مادرى ميت به طور مساوى تقسيم مى‌شود و دو سوم ديگر، به جدّ و جدّه پدرى و خواهر و برادر پدرى ميت داده مى‌شود؛ سهم مرد دو برابر سهم زن.
اگر با اجداد، زوجه يا زوج ميت باشد، پس از پرداخت سهم همسر، يک سوم به‌ جدّ و جدّه مادرى ميت و باقى مانده به جدّ و جدّه پدرى پرداخت مى‌شود.
[۱۷] منهاج الصالحين (خوئى)، ج۲، ص۳۶۴-۳۶۵.
[۱۸] منهاج الصالحين (سيد محسن حکيم)، ج۲، ص۳۹۷.
[۱۹] کلمة التقوى، ج۷، ص۲۹۸.

اگر وارثان ميت اجداد هشتگانه باشند يعنى جد و جدّه پدرى پدر ميت و جدّ و جدّه مادرى پدر ميت به همراه جدّ و جدّه پدرى مادر ميت و جّد و جدّه مادرى مادر ميت، بنابر قول مشهور يک سوّم به اجداد مادر داده مى‌شود که به طورى مساوى ميانشان تقسيم مى‌گردد و دو سوّم به اجداد پدرى که دو سوّم از آن به جدّ و جدّه پدرى پدر ميت و يک سوّم به جدّ و جدّه مادرى پدر ميت داده مى‌شود.
[۲۰] کشف اللثام، ج۹، ص۴۳۱.


۱.۳ - جد و وصيت


جدّ از اهل بيت به شمار مى‌رود؛ از اين رو، اگر کسى مالى براى اهل بيت خويش وصيت کند، جدّش را نيز دربر مى‌گيرد.
ازدواج جدّ با نوه (دختران دختر و دختران پسر و هرچه پايين‌تر) حرام و باطل است.




۲.۱ - ولايت جد


جدّ پدرى همچون پدر بر نوه نابالغ، بالغ غير رشید و دیوانه ولایت دارد و آنچه از تصرفات براى پدر به جهت ولايت او ثابت است براى جدّ پدرى نيز ثابت خواهد بود .

۲.۲ - موارد اشتراک جد با پدر


جدّ پدرى- علاوه بر موضوع ولايت- در موارد زير با پدر مشترک است:
استحباب مُحرِم کردن نوه غير ممیز و يا مجنون خود؛
عدم جريان حدّ سرقت بر جدّ در جايى که از مال نوه خود دزدى کرده باشد؛
عدم جواز قصاص در مقابل قتل نوه و لزوم عقد هبه به محض بخشيدن چيزى به نوه خود.
بين پدر و فرزند ربا نيست. در اينکه بين جدّ و نوه خود ربا هست يا نه، اختلاف است.

۲.۳ - نفقه نوه فقير بر جد


نفقه نوه فقير در صورت فقر فرزند و پدر يا نبودن آن دو بر عهده جدّ پدرى- و هرچه بالاتر- است و بنابر مشهور در نبود يا فقر جدّ بر عهده مادر و با نبود يا فقر مادر بر عهده جدّ و جدّه مادرى و هرچه بالاتر است.

۲.۴ - حضانت نوه توسط جد


با نبودن پدر و مادر، جدّ پدرى براى حضانت نسبت به ديگران اولویت دارد.




 
۱. جواهر الکلام، ج۳۱، ص۳۶۷.    
۲. تحریر الوسیلة ج۲، ص۳۲۲.    
۳. النهایة، ج۱، ص۱۸۶.    
۴. جواهر الکلام، ج۳۱، ص۳۶۷.    
۵. جواهر الکلام، ج۲۴، ص۱۴۱.    
۶. جواهر الکلام، ج۳۹، ص۸-۹.    
۷. جواهر الکلام، ج۳۹، ص۱۳۹-۱۴۳.    
۸. جواهر الکلام، ج۳۹، ص۱۵۲.    
۹. جواهر الکلام، ج۳۹، ص۱۵۷.    
۱۰. منهاج الصالحين (خويى)، ج۲، ص۳۶۴.
۱۱. تحریر الوسیلة، ج۲، ص۳۸۵.    
۱۲. جواهر الکلام، ج۳۹، ص۱۵۵.    
۱۳. جواهر الکلام، ج۳۹، ص۱۵۲.    
۱۴. جواهر الکلام، ج۳۹، ص۱۵۵-۱۵۷.    
۱۵. مسالک الافهام، ج۱۳، ص۱۴۴.    
۱۶. تحریر الوسیلة، ج۲، ص۳۸۴-۳۸۵.    
۱۷. منهاج الصالحين (خوئى)، ج۲، ص۳۶۴-۳۶۵.
۱۸. منهاج الصالحين (سيد محسن حکيم)، ج۲، ص۳۹۷.
۱۹. کلمة التقوى، ج۷، ص۲۹۸.
۲۰. کشف اللثام، ج۹، ص۴۳۱.
۲۱. جواهر الکلام، ج۲۸، ص۳۸۶.    
۲۲. الحدائق الناضرة، ج۲۲، ص۵۵۰.    
۲۳. جواهر الکلام، ج۲۹، ص۲۳۸.    
۲۴. جواهر الکلام، ج۱۷، ص۲۳۵.    
۲۵. جواهر الکلام، ج۴۱، ص۴۸۷-۴۸۸.    
۲۶. مسالک الافهام، ج۱۴، ص۴۸۷.    
۲۷. جواهر الکلام، ج۲۸، ص۱۷۳.    
۲۸. جواهر الکلام، ج۲۳، ص۳۷۸.    
۲۹. جواهر الکلام، ج۳۱، ص۳۸۱.    
۳۰. تحریر الوسیلة، ج۲، ص۳۲۲.    
۳۱. جواهر الکلام، ج۳۱، ص۲۹۵.    




فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، جلد۳، صفحه۵۱-۵۳.    







جعبه ابزار