• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حکم استعانت (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حکم استعانت
۵۸۲. لزوم استعانت از نماز، در ادای وظایف دینی:
«یـبنی اسرءیل اذکروا نعمتی التی انعمت علیکم واوفوا بعهدی اوف بعهدکم وایـی فارهبون• وءامنوا بما انزلت مصدقـا لما معکم ولا تکونوا اول کافر به ولا تشتروا بـایـتی ثمنـا قلیلا وایـی فاتقون• ولا تلبسوا الحق بالبـطـل وتکتموا الحق وانتم تعلمون• واقیموا الصلوة وءاتوا الزکوة وارکعوا مع الر کعین• اتامرون الناس بالبر وتنسون انفسکم وانتم تتلون الکتـب افلا تعقلون• واستعینوا بالصبر والصلوة وانها لکبیرة الا علی الخـشعین؛ ای فرزندان اسرائیل نعمتهائی را که به شما ارزانی داشتم به خاطر بیاورید، و به پیمانی که با من بسته‌اید وفا کنید، تا من نیز به پیمان شما وفا کنم، (و در راه انجام وظیفه و عمل به پیمانها) تنها از من بترسید• و به آنچه نازل کرده‌ام (قرآن) ایمان بیاورید که نشانه‌های آن با آنچه در کتابهای شما است کاملا مطابقت دارد، و نخستین کافر به آن نباشید، و آیات مرا به بهای ناچیزی نفروشید (به خاطر در آمد مختصری نشانه‌های قرآن و پیامبر اسلام را که در کتب شما موجود است پنهان نکنید) و تنها از من (و مخالفت دستور من) بترسید (نه از مردم)• و حق را با باطل نیامیزید، و حقیقت را با اینکه می‌دانید کتمان نکنید• و نماز را بپا دارید و زکات را ادا کنید، و همراه رکوع کنندگان رکوع نمائید (و نماز را با جماعت بگذارید)• آیا مردم را به نیکی (و ایمان به پیامبری که صفات او آشکارا در تورات آمده) دعوت می‌کنید، اما خودتان را فراموش می‌نمائید با اینکه شما خودتان کتاب (آسمانی) را می‌خوانید، آیا هیچ فکر نمی‌کنید؟• از صبر و نماز یاری جوئید (و با استقامت و کنترل هوسهای درونی و توجه به پروردگار نیرو بگیرید) و این کار جز برای خاشعان گران است.»
«یـایها الذین ءامنوا استعینوا بالصبر والصلوة...؛ای افراد با ایمان از صبر (و استقامت ) و نماز (در برابر حوادث سخت زندگی) کمک بگیرید (زیرا) خداوند با صابران است.»
به عکس آنچه بعضی تصور می‌کنند، صبر هرگز به معنی تحمل بدبختیها و تن دادن ذلت و تسلیم در برابر عوامل شکست نیست، بلکه صبر و شکیبائی به معنی پایداری و استقامت در برابر هر مشکل و هر حادثه است، لذا بسیاری از علمای اخلاق برای صبر سه شاخه ذکر کرده‌اند:
صبر بر اطاعت (مقاومت در برابر مشکلاتی که در راه طاعت وجود دارد).
صبر بر معصیت (ایستادگی در برابر انگیزه‌های گناه و شهوات سرکش و طغیانگر).
و صبر بر مصیبت (پایداری در برابر حوادث ناگوار و عدم خود باختگی و شکست روحی و ترک جزع و فزع).
کمتر موضوعی را در قرآن می‌توان یافت که مانند صبر تکرار و مورد تاءکید قرار گرفته باشد در قرآن مجید در حدود هفتاد مورد از صبر، سخن به میان آمده که بیش از ده مورد از آن به شخص پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اختصاص دارد.
تاریخ مردان بزرگ گواهی می‌دهد که یکی از عوامل مهم یا مهمترین عامل پیروزی آنان استقامت و شکیبائی بوده است افرادی که از این صفت بی بهره‌اند در گرفتاریها بسیار زود از پا در می‌آیند و می‌توان گفت نقشی را که این عامل در پیشرفت افراد و جامعه‌ها ایفا می‌کند، نه فراهم بودن امکانات دارد و نه استعداد و هوش و مانند آن.
در روایات اسلامی عالیترین صبر را آن دانسته‌اند که به هنگام فراهم آمدن وسائل عصیان و گناه انسان مقاومت کند و از لذت گناه چشم بپوشد.
در آیه مورد بحث مخصوصا به مسلمانان انقلابی نخستین که دشمنان نیرومند و خونخوار و بی رحم از هر سو آنها را احاطه کرده بودند، دستور داده شده است که در برابر حوادث مختلف از قدرت صبر و پایمردی کمک بگیرند، که نتیجه آن استقلال شخصیت و اتکاء به خویشتن و خود یاری در پناه ایمان به خدا است و تاریخ اسلام این حقیقت را به خوبی نشان می‌دهد که همین اصل اساسی پایه اصلی همه پیروزیها بود.
موضوع دیگری که در آیه بالا به عنوان یک تکیه گاه مهم در کنار صبر، معرفی شده «صلوة» (نماز) است، لذا در احادیث اسلامی می‌خوانیم: «هنگامی که [[|علی (علیه‌السّلام)]] با مشکلی روبرو می‌شد به نماز برمی خاست و پس از نماز به دنبال حل مشکل می‌رفت و این آیه را تلاوت می‌فرمود: «و استعینوا بالصبر و الصلوة... .»
از این موضوع هرگز نباید تعجب کرد، زیرا هنگامی که انسان در برابر حوادث سخت و مشکلات طاقت فرسا قرار می‌گیرد، و نیروی خود را برای مقابله با آنها ناچیز می‌بیند، نیاز به تکیه گاهی دارد که از هر جهت نامحدود و بی انتها باشد، نماز او را با چنین مبدئی مربوط می‌سازد، و با اتکاء بر او می‌تواند با روحی مطمئن و آرام امواج سهمگین مشکلات را در هم بشکند.
بنابراین آیه فوق در حقیقت به دو اصل توصیه می‌کند یکی اتکای به خداوند که نماز مظهر آن است و دیگری مساءله خود یاری و اتکای به نفس که به عنوان صبر از آن یاد شده است.
۵۸۳. لزوم استعانت از صبر، در انجام دادن تکالیف الهی:
«یـبنی اسرءیل اذکروا نعمتی التی انعمت علیکم واوفوا بعهدی اوف بعهدکم وایـی فارهبون• وءامنوا بما انزلت مصدقـا لما معکم ولا تکونوا اول کافر به ولا تشتروا بـایـتی ثمنـا قلیلا وایـی فاتقون• ولا تلبسوا الحق بالبـطـل وتکتموا الحق وانتم تعلمون• واقیموا الصلوة وءاتوا الزکوة وارکعوا مع الر کعین• اتامرون الناس بالبر وتنسون انفسکم وانتم تتلون الکتـب افلا تعقلون• واستعینوا بالصبر...؛ای فرزندان اسرائیل نعمتهائی را که به شما ارزانی داشتم به خاطر بیاورید، و به پیمانی که با من بسته‌اید وفا کنید، تا من نیز به پیمان شما وفا کنم، (و در راه انجام وظیفه و عمل به پیمانها) تنها از من بترسید• و به آنچه نازل کرده‌ام (قرآن) ایمان بیاورید که نشانه‌های آن با آنچه در کتابهای شما است کاملا مطابقت دارد، و نخستین کافر به آن نباشید، و آیات مرا به بهای ناچیزی نفروشید (به خاطر در آمد مختصری نشانه‌های قرآن و پیامبر اسلام را که در کتب شما موجود است پنهان نکنید) و تنها از من (و مخالفت دستور من) بترسید (نه از مردم)• و حق را با باطل نیامیزید، و حقیقت را با اینکه می‌دانید کتمان نکنید• و نماز را بپا دارید و زکات را ادا کنید، و همراه رکوع کنندگان رکوع نمائید (و نماز را با جماعت بگذارید)• آیا مردم را به نیکی (و ایمان به پیامبری که صفات او آشکارا در تورات آمده) دعوت می‌کنید، اما خودتان را فراموش می‌نمائید با اینکه شما خودتان کتاب (آسمانی) را می‌خوانید، آیا هیچ فکر نمی‌کنید؟• از صبر ...یاری جوئید (و با استقامت و کنترل هوسهای درونی و توجه به پروردگار نیرو بگیرید) ... .»
«یـایها الذین ءامنوا استعینوا بالصبر... ان الله مع الصـبرین؛ ای افراد با ایمان از صبر (و استقامت) ...(در برابر حوادث سخت زندگی) کمک بگیرید (زیرا) خداوند با صابران است.»
۵۸۴. لزوم استعانت از خدا، در رسیدن به هدف:
«قال موسی لقومه استعینوا بالله واصبروا ان الارض لله یورثها من یشاء من عباده والعـقبة للمتقین؛ موسی به قوم خود گفت از خدا یاری جوئید و استقامت پیشه کنید که زمین از آن خدا است و آنرا به هر کس بخواهد (و شایسته بداند) واگذار می‌کند و سرانجام (نیک) برای پرهیزکاران است.»
۵۸۵. عدم جواز استعانت از غیر خداوند، در عبادات:
«ایاک نعبد وایاک نستعین؛ تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری میجوئیم.»
(آیه بر عدم جواز استعانت از غیر خداوند در عبادات دلالت دارد. )
انسان در پیشگاه خدا
اینجا سر آغازی است برای نیازهای بنده و تقاضاهای او از خدا، و در حقیقت لحن سخن از اینجا عوض می‌شود، زیرا آیات قبل حمد و ثنای پروردگار و اظهار ایمان به ذات پاک او و اعتراف به روز قیامت بود.
اما از اینجا گوئی بنده با این پایه محکم عقیدتی و معرفت و شناخت پروردگار خود را در حضور او، و در برابر ذات پاکش می‌بیند، او را مخاطب ساخته نخست از عبودیت خویش در برابر او، و سپس از امدادها و کمکهای او سخن می‌گوید: «تنها ترا می‌پرستم و تنها از تو یاری می‌جویم.»
به تعبیر دیگر: هنگامی که مفاهیم آیات گذشته در جان انسان جای گیرد، و اعماق وجودش به نور الله پرورش دهنده جهانیان روشن می‌شود، و رحمت عام و خاص او و مالکیتش در روز جزا را درک می‌کند، انسان به صورت یک فرد کامل از نظر عقیده در می‌آید، این عقیده عمیق توحیدی نخستین ثمره اش از یکسو بنده خالص خدا بودن، و از بندگی بتها و جباران و شهوات در آمدن، و از سوی دیگر دست استمداد به ذات پاک او دراز کردن است.
در واقع آیات گذشته سخن از توحید ذات و صفات می‌گفت و در اینجا سخن از توحید عبادت، و توحید افعال است.
توحید عبادت آنست که هیچکس و هیچ چیز را شایسته پرستش جز ذات خدا ندانیم تنها به فرمان او گردن نهیم، تنها قوانین او را به رسمیت بشناسیم و از هر نوع بندگی و تسلیم در برابر غیر ذات پاک او بپرهیزیم.
توحید افعال آنست که تنها مؤ ثر حقیقی را در عالم او بدانیم (لا مؤ ثر فی الوجود الا الله) نه اینکه عالم اسباب را انکار کنیم و به دنبال سبب نرویم بلکه معتقد باشیم که هر سببی هر تاءثیری دارد، آن هم به فرمان خدا است، او است که به آتش سوزندگی، و به خورشید روشنائی و به آب حیاتبخشی داده است.
ثمره این عقیده آنست که انسان تنها متکی به الله خواهد بود، تنها قدرت و عظمت را مربوط به او می‌داند، و غیر او در نظرش فانی، زوال پذیر، و فاقد قدرت می‌باشد.
تنها ذات الله قابل اعتماد و ستایش است، و لیاقت این دارد که انسان او را تکیه گاه خود در همه چیز قرار دهد، این تفکر و اعتقاد انسانرا از همه کس و همه موجودات بریده و تنها به خدا پیوند می‌دهد، حتی اگر به دنبال عالم اسباب می‌رود نیز به فرمان او است یعنی در لابلای اسباب، قدرت خدا را که مسبب الاسباب است مشاهده می‌کند، این عقیده آن قدر روح انسان را وسیع و افق فکر او را بالا می‌برد که به بی نهایت و ابدیت می‌پیوندد و از محیطهای محدود آزاد و رها می‌سازد.

نقطه اتکاء فقط او است
طبق آنچه در ادبیات عرب خوانده‌ایم هنگامی که مفعول بر فاعل مقدم شود، معنی حصر از آن استفاده می‌گردد، و در اینجا مقدم شدن کلمه ایاک بر نعبد و نستعین دلیل بر انحصار است و نتیجه آن همان توحید عبادت و توحید افعالی است که در بالا بیان کردیم، حتی در عبودیت و بندگی خود نیز احتیاج به کمک او داریم، و در این راه نیز باید از او استعانت جست، مبادا گرفتار انحراف و عجب و ریا و اموری مانند اینها بشویم که عبودیت ما را پاک در هم می‌ریزد.
به تعبیر دیگر در جمله اول که می‌گوئیم تنها تو را می‌پرستیم کمی بوی استقلال دارد، بلافاصله با جمله ایاک نستعین آنرا اصلاح می‌کنیم و آن حالت بین الامرین (نه جبر و نه تفویض) را در عبارت خود مجسم می‌سازیم و الگوئی خواهد بود برای همه کارهای ما.
۵۸۶. عدم جواز استعانت مؤمنان از یکدیگر، بر ضد هم پیمانان با مسلمانان:
«... والذین ءامنوا ولم یهاجروا ما لکم من ولـیتهم من شیء حتی یهاجروا وان استنصروکم فی الدین فعلیکم النصر الا علی قوم بینکم وبینهم میثـق...؛... و آنها که ایمان آوردند و مهاجرت نکردند هیچگونه ولایت (و تعهد و مسئولیت) در برابر آنها ندارید تا هجرت کنند و (تنها) اگر از شما در (حفظ) دین (خود) یاری طلبند بر شما است که آنها را یاری کنید جز برضد گروهی که میان شما و آنها پیمان (ترک مخاصمه ) است ... .»
۵۸۷. جواز استعانت ستمدیده از مردم، برای دفاع از حق خود و رفع ستم:
«الا الذین ءامنوا وعملوا الصــلحـت وذکروا الله کثیرا وانتصروا من بعد ما ظـلموا...؛مگر کسانی که ایمان آورده‌اند و عمل صالح انجام می‌دهند و یاد خدا بسیار می‌کنند و به هنگامی که مورد ستم واقع می‌شوند به دفاع از خویشتن (و مؤمنان) بر می‌خیزند (و از ذوق شعری خود کمک می‌گیرند) ... .»
بدون شک ذوق شعر، و هنر شاعری مانند همه سرمایه‌های وجودی انسان در صورتی ارزشمند است که در یک مسیر صحیح به کار افتد و از آن بهره گیری مثبت و سازنده شود، اما اگر به عنوان یک وسیله مخرب برای ویران کردن بنیان اعتقاد و اخلاق جامعه و تشویق به فساد و بی بند و باری مورد استفاده واقع شود، و یا انسانها را به پوچی و بیهودگی و خیال پروری سوق دهد، یا تنها یک سرگرمی بی محتوی تلقی گردد، بی ارزش و حتی زیانبار است.
و با این جمله پاسخ این سؤال روشن می‌شود که بالاخره از آیات فوق چنین می‌فهمیم که شاعر بودن خوبست یا بد؟ زشت است یا زیبا؟ و اسلام با شعر موافق است یا مخالف؟.
پاسخ این سخن آن است که ارزیابی اسلام در این زمینه روی هدفها و جهتگیریها و نتیجه‌ها است، به گفته امیر مؤمنان علی (علیه‌السّلام) هنگامی که گروهی از یارانش در یکی از شبهای ماه مبارک رمضان به هنگام افطار ، سخن به شعر و شاعران کشیدند، آنها را مخاطب ساخته فرمود: «بدانید ملاک کار شما دین است، و مایه حفظ شما تقوی است زینت شما ادب و دژهای محکم آبروی شما، حلم و بردباری است.»
اشاره به اینکه شعر وسیله‌ای است و معیار ارزیابی آن هدفی است که شعر در راه آن به کار گرفته می‌شود، اما متاسفانه در طول تاریخ ادبیات اقوام و ملل جهان، از شعر سوء استفاده فراوان شده است، و این ذوق لطیف الهی در محیطهای آلوده آنچنان به ننگ کشیده شده است که گاه از مؤثرترین عوامل فساد و تخریب بوده است، مخصوصا در عصر جاهلیت که دوران انحطاط فکری و اخلاقی قوم عرب بود، شعر و شراب و غارت همواره در کنار هم قرار داشتند!
ولی چه کسی می‌تواند این حقیقت را انکار کند که اشعار سازنده و هدفدار در طول تاریخ حماسه‌های فراوان آفریده است، و گاه قوم و ملتی را در برابر دشمنان خونخوار و ستمگر آنچنان بسیج کرده که بی پروا از همه چیز بر صف دشمن زده و قلب او را شکافته‌اند، در دورانی که شاهد و ناظر بارور شدن انقلاب اسلامی بودیم با چشم خود دیدیم که اشعار موزون و شعارهائی که در قالب شعر ریخته می‌شد چه شور و هیجان و جنبشی می‌آفرید و چگونه خونها را در رگها به جوش می‌آورد، و صفوف انسانها را به خروش وا می‌داشت، و چگونه این اشعار کوتاه و ساده، اما حماسی و هیجان انگیز لرزه بر اندام دشمن می‌انداخت، و پایه‌های کاخشان را متزلزل می‌ساخت.
و نیز چه کسی می‌تواند انکار کند که گاه یک شعر اخلاقی آنچنان در اعماق جان انسان نفوذ می‌کند که یک کتاب بزرگ و پر محتوا کار آنرا انجام نمی‌دهد، آری همانگونه که در حدیث معروف از پیامبر گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل شده : «بعضی از اشعار، حکمت است، و پاره‌ای از سخنان، سحر!»، گاهی اشعار غوغا به پا می‌کند، گاه کلمات موزون شاعرانه، برندگی شمشیر، و نفوذ تیر را در قلب دشمن دارد، هنگامی که کعب بن مالک شاعر با ایمانی که در تقویت اسلام شعر می‌سرود از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پرسید یا رسول الله درباره شعر، این آیات مذمت آمیز نازل شده، چه کنم؟ فرمود: «مؤمن با جان و شمشیر و زبانش در راه خدا جهاد می‌کند.»
از ائمه اهلبیت (علیهم‌السّلام) نیز توصیف فراوانی درباره اشعار و شعرای با هدف، و دعا در حق آنان، و جایزه فراوان به آنها، رسیده است.
ولی افسوس که در طول تاریخ گروهی این هنر بزرگ و ذوق لطیف ملکوتی را که از زیباترین مظاهر آفرینش است آلوده کرده‌اند، و از اوج آسمان به حضیض مادیگری سقوطش دادند، آنقدر دروغ گفتند که ضرب المثل معروف احسنه اکذبه (بهترین شعر دروغترین آن است) به وجود آمد.
گاه آن را در خدمت ظالمان و جباران درآوردند و به خاطر صله ناچیزی آنچنان تملق و چاپلوسی کردند که نه کرسی فلک را اندیشه آنان به زیر پای نهاد تا بوسه بر رکاب قزل ارسلان زند! و گاه در وصف عیش و شراب و رسوائی و ننگ آنقدر پیش رفتند که قلم از ذکر آن شرم دارد، گاه آتش جنگهائی با اشعار خود برافروختند، و انسانها را برای غارت و کشتار به جان هم انداختند و صفحه زمین را از خون بی گناهان رنگین ساختندر، ولی در مقابل، شعرای با ایمان و پر همتی بودند که باج به فلک نمی‌دادند، و این قریحه ملکوتی را در طریق آزادگی انسانها و پاکی و تقوا، و مبارزه با دزدان و غارتگران و جباران به کار گرفتند و به اوج افتخار رسیدند.
گاهی در دفاع از حق، اشعاری گفتند که با هر بیتی، بیتی در جنت برای خود خریدند و گاه در دورانهای خفقان باری که حکام بیدادگر همچون بنی امیه و بنی عباس، نفسها را در سینه‌ها حبس کرده بودند با گفتن قصیده‌ای همچون قصیده مدارس آیات قلبها را جلا دادند، و پرده‌های دروغ و تزویر را کنار زدند، گوئی روح القدس این اشعار را بر زبان آنها جاری می‌ساخت، و گاه برای ایجاد حرکت در توده‌های رنجدیده که احساس حقارت می‌کردند اشعاری می‌سرودند و شور و حماسه و هیجان می‌آفریدند.
و قرآن درباره اینها می‌گوید: «الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و ذکروا الله کثیرا و انتصروا من بعد ما ظلموا.»
جالب اینکه این گروه از شاعران، گاهی چنان آثار جاودانه‌ای از خود به یادگار گذاشتند که پیشوایان بزرگ اسلام طبق بعضی از روایات، مردم را به حفظ اشعار آنها توصیه میفرمودندچنانکه درباره اشعار عبدی از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل شده که فرمود: «یا معشر الشیعة علموا اولادکم شعر العبدی، فانه علی دین الله؛ به فرزندان خود، اشعار عبدی را بیاموزید که او بر دین خدا است.»
«والذین اذا اصابهم البغی هم ینتصرون• ولمن انتصر بعد ظـلمه فاولـئک ما علیهم من سبیل؛ و آنها که هر گاه ستمی به آنها رسد (تسلیم ظلم نمی‌شوند) و یاری می‌طلبند•و کسی که بعد از مظلوم شدن یاری طلبد ایرادی بر او نیست.»
۵۸۸. جواز یاری طلبی، برای رفع ستم و دفاع از حق:
«وما لکم لا تقـتلون فی سبیل الله والمستضعفین من الرجال والنساء والولدن الذین یقولون ربنا اخرجنا من هـذه القریة الظالم اهلها واجعل لنا من لدنک ولیـا واجعل لنا من لدنک نصیرا؛ چرا در راه خدا و در راه مردان و زنان و کودکانی که (به دست ستمگران) تضعیف شده‌اند پیکار نمی‌کنید؟، همان افراد (ستمدیده‌ای) که می‌گویند خدایا ما را از این شهر ( مکه ) که اهلش ستمگرند بیرون ببر و برای ما از طرف خود سرپرست قرار بده. و از برای ما از طرف خود یار و یاوری تعیین فرما.»
«الا الذین ءامنوا وعملوا الصــلحـت وذکروا الله کثیرا وانتصروا من بعد ما ظـلموا...؛مگر کسانی که ایمان آورده‌اند و عمل صالح انجام می‌دهند و یاد خدا بسیار می‌کنند و به هنگامی که مورد ستم واقع می‌شوند به دفاع از خویشتن (و مؤمنان) بر می‌خیزند (و از ذوق شعری خود کمک می‌گیرند) ... .»
«والذین اذا اصابهم البغی هم ینتصرون• ولمن انتصر بعد ظـلمه فاولـئک ما علیهم من سبیل؛ و آنها که هر گاه ستمی به آنها رسد (تسلیم ظلم نمی‌شوند) و یاری می‌طلبند•و کسی که بعد از مظلوم شدن یاری طلبد ایرادی بر او نیست.»
۵۸۹. جواز استعانت مؤمنان از یکدیگر، در امور دین :
«فلما احس عیسی منهم الکفر قال من انصاری الی الله قال الحواریون نحن انصار الله...؛هنگامی که عیسی از آنان احساس کفر (و مخالفت) کرد، گفت: کیست که یاور من به سوی خدا (برای تبلیغ آیین او) گردد؟ حواریان (شاگردان مخصوص او) گفتند: ما یاوران خداییم... .»
«ان الذین ءامنوا وهاجروا وجـهدوا بامولهم وانفسهم فی سبیل الله والذین ءاووا ونصروا اولـئک بعضهم اولیاء بعض والذین ءامنوا ولم یهاجروا ما لکم من ولـیتهم من شیء حتی یهاجروا وان استنصروکم فی الدین فعلیکم النصر...؛آنها که ایمان آوردند و مهاجرت نمودند و با اموال و جانهای خود در راه خدا جهاد کردند و آنها که پناه دادند و یاری نمودند، اولیاء (یاران و مسئولان و مدافعان) یکدیگرند، و آنها که ایمان آوردند و مهاجرت نکردند هیچگونه ولایت (و تعهد و مسئولیت) در برابر آنها ندارید تا هجرت کنند و (تنها) اگر از شما در (حفظ) دین (خود) یاری طلبند بر شما است که آنها را یاری کنید ... .»

فهرست مندرجات

۱ - پانویس
۲ - منبع


۱. بقره/سوره۲، آیه۴۰ - ۴۵.    
۲. بقره/سوره۲، آیه۱۵۳.    
۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص۵۱۸.    
۴. طباطبائی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۵۱۸.    
۵. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱، ص۴۳۷.    
۶. بقره/سوره۲، آیه۴۰ - ۴۵.    
۷. بقره/سوره۲، آیه۱۵۳.    
۸. اعراف/سوره۷، آیه۱۲۸.    
۹. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۶، ص۳۱۰.    
۱۰. طباطبائی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۲۸۷.    
۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۲۲۷.    
۱۲. فیض کاشانی، محسن، تفسیر صافی، ج۴، ص۳۳۵.    
۱۳. حمد/سوره۱، آیه۵.    
۱۴. اردبیلی، احمدبن محمد، زبدة البیان، ج۱، ص۵.    
۱۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص۴۲.    
۱۶. طباطبائی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۴۲.    
۱۷. فیض کاشانی، محسن، تفسیر صافی، ج۱، ص۸۴.    
۱۸. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱، ص۶۳.    
۱۹. انفال/سوره۸، آیه۷۲.    
۲۰. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۷، ص۲۵۶.    
۲۱. طباطبائی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۱۸۹.    
۲۲. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۲۷.    
۲۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۵، ص۳۷۹.    
۲۴. طباطبائی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۴۷۰.    
۲۵. فیض کاشانی، محسن، تفسیر صافی، ج۴، ص۵۶.    
۲۶. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۷، ص۳۶۰.    
۲۷. حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلین، ج۴، ص۷۳.    
۲۸. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، ج۶، ص۳۳۳.    
۲۹. شوری/سوره۴۲، آیه۳۹.    
۳۰. شوری/سوره۴۲، آیه۴۱.    
۳۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۰، ص۴۶۴.    
۳۲. طباطبائی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۹۳.    
۳۳. نساء/سوره۴، آیه۷۵.    
۳۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۴، ص۹.    
۳۵. طباطبائی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۴، ص۶۷۲.    
۳۶. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۲۷.    
۳۷. شوری/سوره۴۲، آیه۳۹.    
۳۸. شوری/سوره۴۲، آیه۴۱.    
۳۹. آل عمران/سوره۳، آیه۵۲.    
۴۰. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲، ص۵۶۲.    
۴۱. طباطبائی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۳، ص۳۱۷.    
۴۲. انفال/سوره۸، آیه۷۲.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «حکم استعانت».    



جعبه ابزار