حکومت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حکومت چهار معنی دارد:
۱.به معنای ناظر و مفسر بودن دلیلى نسبت به دلیلى دیگر.
۲.حکومت مقابل
کشف.
۳.
قضاوت.
۴.
ارش جنایت.
حکومت به معناى نخست اصطلاحى در
اصول فقه و از ابتکارات
شیخ انصاری است و مراد از آن، این است که یکى از دو
دلیل، سیطرهگونه و چیرهدستانه از جهت ادا (بیان مُفاد خود) بر دیگرى مقدم مىشود. بنابراین، تقدیم
دلیل حاکم بر
دلیل محکوم از جهت
سند و نیز از جهت
حجیت نیست؛ بلکه پس از تقدیم یکى از دو دلیل بر دیگرى، نیز هر دو بر حجیت خود باقىاند؛ چرا که هیچ کدام دیگرى را تکذیب نمىکند تا
تعارض پدید آید و یکى از حجیت بیفتد، مانند مفاد این
روایت که با حفظ امام نسبت به عدد
رکعات، شکى براى
مأموم نیست. بنابراین، اگر مأموم بین سه و چهار
شک کند، ولى امام به یکى از دو طرف
علم داشته باشد، مأموم نباید به شک خود
اعتنا کند. در نتیجه، دلیلى که موضوع (شک) را
تعبدی- و نه وجدانى- در صورت حفظ امام براى مأموم نفى مىکند، بر دلیلى که وظیفه
شاک را بنا گذاشتن بر اکثر مىداند حکومت دارد، بدون اینکه با آن تعارضى داشته باشد.
دلیل حاکم، گاه مفسر موضوع دلیل محکوم است و گاه مفسر محمول آن؛ چنان که گاه دایره موضوع یا محمول
دلیل محکوم را تنگ مىکند، مانند مثال یاد شده، و گاه وسعت مىبخشد، مانند دلیلى که مىگوید:
طواف کعبه،
نماز است نسبت به دلیلى که بیانگر احکامى خاص براى نماز است، که
دلیل حاکم، موضوع دلیل محکوم (نماز) را توسعه داده است.
کاربرد حکومت در جایى که دایره موضوع دلیل محکوم را تنگ مىکند، کار کرد تخصیص است، با این تفاوت که در
تخصیص، اخراج،
حقیقی و
عام بر ظهور
ذاتی خود باقى است، لیکن در حکومت، اخراج، تنزیلى و ادّعایى است، به گونهاى که براى عام
ظهور ذاتىاى در عموم باقى نمىماند.
در حکومت، خروج مدلول دلیل حاکم از موضوع مدلول دلیل محکوم، حکمى و تنزیلى است، نه وجدانى و حقیقى؛ لیکن در
ورود خروج، حقیقى است، هرچند با عنایت
تعبد.
حکومت به معنای دوم نیز در
اصول فقه، بحث
انسداد در مقابل
کشف به کار رفته و مراد از آن،
حکم عقل به حجیت
ظن مطلق در فرض انسداد باب علم است.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۳،ص ۳۶۵.