• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

درمان حسد (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حسد به معنای آرزو کردن زوال نعمت از کسی است که استحقاق آن را دارد. همچنان که حسادت از رذایل اخلاقی است، راههای درمانی دارد، تا این رذیله را از خود دور کرد.




۱.۱ - توجه به عطایای الهی

از راههای درمان حسد، توجه به گستردگی عطایای الهی به بندگان است.
ام یحسدون الناس علی ما ءاتـهم الله من فضله فقد ءاتینا ءال ابرهیم الکتـب والحکمة وءاتینـهم ملکـا عظیمـا. «یا اینکه نسبت به مردم (پیامبر و خاندانش)، و بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد می‌ ورزند؟ ما به آل ابراهیم، (که یهود از خاندان او هستند نیز،) کتاب و حکمت دادیم و حکومت عظیمی در اختیار آنها (پیامبران بنی اسرائیل) قرار دادیم.»

۱.۱.۱ - راه دوری از حسد

در این آیه برای دور بودن از حسد به پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌ فرماید: چرا از اعطای چنین منصبی به پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و خاندان بنی هاشم تعجب و وحشت می‌ کنید و حسد می‌ ورزید در حالی که خداوند به شما و دودمان آل ابراهیم، کتاب آسمانی و حکمت و دانش و حکومت پهناوری (همچون حکومت موسی و سلیمان و داود) داد، اما متاسفانه شما مردم ناخلف آن سرمایه ‌های معنوی و مادی پر ارزش را بر اثر شرارت و قساوت از دست دادید (فقد آتینا آل ابراهیم الکتاب و الحکمة و آتیناهم ملکا عظیما).

۱.۲ - راه نجات از حسادت به دیگران

درخواست از فضل خدا، راه بهره مندی از عطایای الهی و نجات از حسادت به دیگران است.
ولا تتمنوا ما فضل الله به بعضکم علی بعض للرجال نصیب مما اکتسبوا وللنساء نصیب مما اکتسبن وسـلوا الله من فضله ان الله کان بکل شیء علیما. «برتریهایی را که خداوند برای بعضی از شما بر بعضی دیگر قرار داده آرزو نکنید! (این تفاوتهای طبیعی و حقوقی، برای حفظ نظام زندگی شما، و بر طبق عدالت است. ولی با این حال،) مردان نصیبی از آنچه به دست می‌ آورند دارند، و زنان نیز نصیبی (و نباید حقوق هیچ یک پایمال گردد). و از فضلرحمت و برکت) خدا، برای رفع تنگناها طلب کنید! و خداوند به هر چیز داناست.»

۱.۲.۱ - راه سعادتمندی

و سئلوا الله من فضله می‌ فرماید: بجای آرزو کردن این گونه تفاوتها، از فضل خدا و لطف و کرم او تمنا کنید که به شما از نعمتهای مختلف و موفقیتها و پاداشهای نیک ارزانی دارد، و در نتیجه افرادی خوشبخت و سعادتمند باشید خواه مرد باشید یا زن، و خواه از این نژاد باشید یا نژاد دیگر، و در هر حال آنچه را خیر واقعی و سعادت شما در آن است بخواهید نه آنچه شما خیال می‌ کنید (و تعبیر به من فضله شاید اشاره به همین معنی می‌ باشد).
البته روشن است که تقاضای فضل و عنایت پروردگار به این نیست که انسان به دنبال اسباب و عوامل هر چیز نرود بلکه باید فضل و رحمت او را در لابلای اسبابی که او مقرر داشته است جستجو کرد.

۱.۳ - توجه به حکمت و علم خدا

توجه به حکمت و علم خدا در برتریها و تفاوتها، راه درمان خصلت حسد است.
ولا تتمنوا ما فضل الله به بعضکم علی بعض للرجال نصیب مما اکتسبوا وللنساء نصیب مما اکتسبن وسـلوا الله من فضله ان الله کان بکل شیء علیما. «برتریهایی را که خداوند برای بعضی از شما بر بعضی دیگر قرار داده آرزو نکنید! (این تفاوتهای طبیعی و حقوقی، برای حفظ نظام زندگی شما، و بر طبق عدالت است. ولی با این حال،) مردان نصیبی از آنچه به دست می‌ آورند دارند، و زنان نیز نصیبی (و نباید حقوق هیچ یک پایمال گردد). و از فضل (و رحمت و برکت) خدا، برای رفع تنگناها طلب کنید! و خداوند به هر چیز داناست.»
(برخی گفته‌اند: خداوند، اول مؤمنان را (در آیه ۲۹) از تعرض به اموال دیگران به واسطه اعضا و جوارح نهی کرد و سپس در «لاتتمنوا...» آنان را از تعرض به اموال دیگران به واسطه قلب و از روی حسد منعشان نمود.)

۱.۳.۱ - نهی ارشادی

نهی در آیه نهی از آرزوی داشتن این گونه مزیت‌ها است، و بدین جهت نهی فرموده که به این وسیله فساد را از ریشه بر کند، چون این مزیت‌ها اموری است که نفس بشر به آنها علاقمند است، زیرا خدای تعالی ریشه علاقمندی به آنها و به دنبالش سعی و کوشش برای به دست آوردن آن را در دلها نهاده، تا خانه دنیا به این وسیله آباد شود، به همین جهت در برخورد با این مزایا نخست آرزوی داشتن آنها در دل پیدا می‌ شود، و وقتی این آرزو تکرار شد مبدل به حسادتی نهفته چون آتشی زیر خاکستر می‌ گردد، و باز در اثر تعقیب کردن همه روزه، اندک اندک این آتش از زیر خاکستر بیرون آمده، از قلب به مقام عمل خارجی سرایت می‌ کند، و با در نظر گرفتن اینکه این حسد خاص یک نفر و دو نفر نیست، (زیرا همه مردم دل دارند)، اگر حسد همه دلها به هم منضم شود، بلوایی راه می‌ افتد که زمین را پر از فساد نموده، حرث و نسل را تباه می‌ سازد.
از اینجا روشن می‌ شود که نهی از تمنا، در حقیقت یک نهی ارشادی است که مصلحت آن به حفظ آن احکام تشریع شده عاید می‌ گردد، نه اینکه نهیی مولوی باشد.
و اگر فضل را به فعل خدای سبحان نسبت داده و اینطور تعبیر کرده: "بعضکم علی بعض" برای این بوده که از یک سو صفت خضوع در برابر امر خدای را بیدار کند، و بفرماید: شما که به خدای تعالی ایمان دارید این برتریها را خدایتان در بینتان قرار داده، (و او هر کاری را به مصلحت شما می‌ کند)، و از سوی دیگر غریزه حب و علاقه را که در برخورد با فرد برتر به هیجان آمده تنبه دهد، به این که فرد برتر بعضی از خود تو است، و از تو جدا نیست (و حسادت ورزیدن تو نسبت به او به این می‌ ماند که دست نسبت به بینایی چشم حسد بورزد، و در صدد بر آید تخم چشم را از کاسه در آورد، با اینکه بینایی چشم بینایی دست نیز هست).


۱. نساء/سوره۴، آیه۵۴.    
۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۳، ص۴۶۶.    
۳. نساء/سوره۴، آیه۳۲.    
۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۳، ص۴۰۵.    
۵. نساء/سوره۴، آیه۳۲.    
۶. شهاب الدین، آلوسی، روح المعانی، ذیل آیه.    
۷. طباطبائی، سیدمحمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۴، ص۵۳۳.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «درمان حسد».    



جعبه ابزار