در سال ۱۲۹۵ هـ . ق. کودکی در سعید آباد گلپایگان، در یک خانواده روحانی متولد شد که اسم او را «جمال الدین» گذاشتند. جمال الدین خواندن و نوشتن را در روستای خود فراگرفت و دروس حوزوی را در پیش برادران خود آموخت. سپس برای ادامه تحصیل عازم حوزه علمیه اصفهان شد.
پدرش، آیتاللهسیدحسین گلپایگانی (متوفا: ۱۳۰۴ هـ . ق.) فرزند فقیه بزرگوار گلپایگان، سیدمحمد علی گلپایگانی (متوفا: ۱۲۸۰ هـ . ق.) است.
سید جمال الدین گلپایگانی دوران کودکی را در سعید آباد سپری کرد. بیش از ۹ سال از عمر پربرکتش نمیگذشت که پدر بزرگوارش دار فانی را وداع گفت. وی چند سالی در سعیدآباد به چوپانی مشغول بوده؛ ولی روح بلندی که از پدر خود به ارث برده بود، او را بر آن داشت تا به اجداد بزرگ خود اقتدا کند.
او در دوازده سالگی، در همان سامان نزد برادران بزرگوارش درس را آغاز کرد و مقداری از دروس مقدماتی را در وطن خود فراگرفت و برای ادامه تحصیل راهی گلپایگان شد. وی بیشتر علوم عربی، بلاغت و منطق را از علمای گلپایگان آموخت. میگویند: هر روز مسافت بین سعید آباد و گلپایگان را برای آموختن علم پیاده میپیمود. او چند سالی را در گلپایگان به تحصیل اشتغال داشت. در سال ۱۳۱۱ هـ . ق. در حالی که ۱۶ سال بیشتر نداشت، برای ادامه تحصیل عازم اصفهان گردید.
سید جمال الدین که عزم اصفهان نمود، در مدرسه علمیه الماسیه ثبت نام نمود و در همان جا به کسب علم پرداخت. مدتی گذشت تا این که به مدرسه شیخ محمد علی ثقة الاسلام منتقل گردید
[۴]. میرزا محمد تقی شیرازی، سروش استقلال، محمد اصغری نژاد، چ اول، ص۴۳.
هم چنین از انفاس ملکوتی آقای شیخ هادی طهرانی، آخوند ملاعلی نهاوندی، شیخ محمد بهاری و سید ابوتراب خوانساری نیز استفاده کرد. مدتی هم در سامرا، در درس آیتاللهمحمد تقی شیرازی شرکت نمود و بخش زیادی از تقریرات او را به رشته تحریر در آورد و سپس به نجف بازگشت.
سرانجام در سال ۱۳۲۹ هـ . ق. آخوند خراسانی دار فانی را وداع گفت و سید جمال الدین که مدت ۱۰ سال در درس او شرکت کرده بود و در درس هیچ کس حاضر نشد تا آن هنگام که متوجه آیتالله میرزا حسین غروی نائینی گردید. شرکت سید جمال الدین در درس آیتالله نائینی، عامل بزرگی برای شرکت علما و فضلای حوزه علمیه نجف در درس ایشان شد. شرکت او در درس آیتالله نائینی باعث تعجب خیلی از علمای نجف شد، چون او، خود یکی از استوانههای حوزه نجف بود. در واقع، او به عنوان مشاور علمی نائینی بوده است یعنی مرحوم نائینی از وجود ایشان استفاده مینمود، آنچه مؤید این مطلب است اجازه اجتهادی است که مرحوم نائینی به ایشان داده و از ایشان به عنوان حجت الاسلام یاد کرده و این در حالی است که مرحوم نائینی چنین عنوانی را برای کمتر کسی به کار برده و شاید برای هیچ کدام از شاگردانش به کار نبرده است.
چنانچه در اجازهای که به آیتاللهسید ابوالقاسم خویی داده است و در ابتدای کتاب اجود التقریرات آمده و هم چنین اجازهای که به شیخ محمد علی کاظمی خراسانی داده است که در ابتدای کتاب فوائد الاصول آمده، عنوان ثقه الاسلام را به کار برده است. نائینی در پایان اجازهای که به سید جمال الدین داده، از او استمداد میکند که برایش دعا کند.
سید جمال الدین حدود ۳۰ سال در درس میرزای نائینی شرکت نمود و تقریرات زیادی از درسهای او را به رشته تحریر درآورد. آقا جمال میفرمود: «من یک طاقچه تقریرات درس آقای نائینی را دارم.»
پس از رحلت آیتالله نائینی، آیتاللهسید جمال الدین گلپایگانی به تدریس دروس خارج فقه و اصول پرداخت. تعداد زیادی از فضلای ایرانی، نجفی و لبنانی در درس او شرکت میکردند که اکثر آنها به درجه اجتهاد رسیدند. اینک به معرفی شماری از شاگردان او میپردازیم:
۱. آیتاللهاحمد فیاض: (متولد ۱۳۲۴ هـ.)
وی که از مدرسین پرصلابت و استوار حوزه علمیه اصفهان و از معدود باقی ماندههای دوران شکوه اصفهان است و مدتها از محضر حاج آقا جمال بهرهها برد، او درباره استادش چنین میفرماید:
«ایشان (حاج آقا جمال) درس خارج میگفت، اهل ریاضت نفس و اخلاق بوده لذا تأثیر نفسش فوق العاده بود و شاگردانش از ایشان بهرهها میبردند. وقتی میخواستم از نجف برگردم، فرمود: میروی، ولی پشیمان میشوی. گفتم: بر میگردم. فرمود: معلوم نیست. اتفاقاً همین جوری شد و پشیمان شدم، زیرا فقه و اصولنجف قویتر بود و به درس و بحث بهتر میرسیدیم، اما چون مادرم با من بود، اصرار داشت که آب و هوای نجف به من نمیسازد، لذا مجبور شدم که برگردم.»
۱. کتاب اجتهاد و تقلید.
۲. اجتماع امر و نهی.
۳. الغیبه و چند مسئله فقهی.
این سه کتاب در یک مجلد، تحت عنوان کتاب رسائل در سال ۱۳۷۰ هـ . ق. توسط المطبعه الحیدریه، در نجف به چاپ رسیده است.
۴. الترتب.
۵. جواز بقاء تقلید بر میت.
۶. دیوان اشعار که حاوی اشعار فارسی و عربی است.
۷. رساله عملیه.
۸. رساله لاضرر و لاضرار.
۹. رساله منجزات المریض.
۱۰. کتاب صلوة که هم اکنون توسط مؤسسه آل البیت برای چاپ آماده میشود.
۱۱. حاشیه بر مکاسب که توسط مؤسسه آل البیت برای چاپ آماده میشود.
۱۲. یک دوره اصول فقه که یک جلد آن که از اول اصول فقه تا واجب نفسی میباشد، چاپ شده است. و نسخه اصلی دوره اصول حاج آقا جمال گم شده و نسخه دومی که توسط حاج آقا محمد جمال هاشمی، فرزند ایشان از آن نوشته شده است، موجود میباشد.
۱۳. قاعده فراغ و التجاوز.
۱۴. حدیث رفع.
۱۵. جعل طرق.
حاج آقا جمال وصیت کرده که شش کتاب ذیل که از آثارش میباشد، حتماً به چاپ برسد:
۱. قاعده فراغ و التجاوز.
۲. حدیث رفع.
۳. جعل طرق.
۴. حدیث لاضرر و لاضرار.
۵. المکاسب.
۶. کتاب الصلاة.
هم چنین تقریرات درس خارجآخوند خراسانی، میرزای نائینی و محمد تقی شیرازی از دیگر آثار اوست.
حاج آقا جمال گلپایگانی در دوران جوانی که در اصفهان مشغول تحصیل علوم دینی بود، از محضر جهانگیرخان و آخوند کاشی درس سیر و سلوک آموخت و از آنها دستورهای اخلاقی و تهذیب نفس گرفت.
وی پس از این که به نجف عزیمت نمود، به تحصیل دروس سیر و سلوک و اخلاق نزد اساتیدی همچون سید مرتضی کشمیری، شیخ محمد علی نجف آبادی و سیداحمد کربلایی پرداخت، تا این که از جهت عظمت و مقام و تهذیب نفس از افراد انگشت شمار معاصر به حساب آمد. از وی حالات عجیبی در وادی السلام و مسجد کوفه و مسجد سهله مشاهده شده است.
آیتاللهسیدمحمدحسین حسینی طهرانی درباره او چنین میگوید:
«از صدای مناجات و گریه ایشان همسایگان حکایاتی دارند. دائماً صحیفه مبارکه سجادیه در مقابل ایشان در اطاق خلوت بود و همین که از مطالعه فارغ میشد، به خواندن آن مشغول میگشت، آهش سوزان و اشکش روان و سخنش مؤثر و دلی سوخته داشت ... هفتهای یکی ـ دو بار به منزلشان میرفتم و یک ساعتی مینشستم، با آن که بسیار اهل تقیه و کتمان بود، ولی از حالات خود مطالبی برایم نقل میکرد. همین که متوجه میشد کسی وارد اتاق میشود ولو این که از اخص خواص او بود، جمله را قطع میکرد و به بحث علمی و فقهی مشغول میشد، تا شخص چنین پندارد که ما در این مدت مشغول مباحثه علمی بودهایم.»
ایشان اهل نماز شب و مناجات و راز و نیاز با پروردگار خویش بود. همسایگان وی از صدای گریههای نیمه شب و مناجات او حکایاتی دارند، او در تهذیب به مرتبهای رسیده بود که نقل شده وقتی از شهر اصفهان به نجف رهسپار شد، مردم را به صورتهای برزخی آنان میدید و خودش فرموده است:
مردم را به صورت وحوش و حیوانات آن قدر دیدم که ملول شدم. وقتی به حرم مطهر علی ـ علیه السلام ـ مشرف شدم، از حضرت خواستم که این حالت را از من بگیرد. حضرت هم آن حال را از من گرفت. از آن به بعد مردم را به صورتهای عادی میدیدم.»
در سال ۱۹۱۴ م، آتش جنگ جهانی اول توسط کشورهای قدرتمند اروپایی برافروخته گردید که نتیجه این جنگ تخریب و کشته شدن چندین میلیون انسان و متلاشی شدن دو امپراتور بزرگ آن زمان یعنی امپراطوری اطریش و امپراطوری عثمانی بود.
[۱۱]. تحولات روابط بین الملل از کنگره وین تا امروز، احمد نقیب زاده، ص۱۳۳.
در این جنگ وقتی کفار به سرزمینهای اسلامی هجوم آوردند، علمای بزرگ شیعه در نجف و ایران علیه کفار به مبارزه برخاستند و خودشان هم در جلوی صفوف مسلمانان به جبهههای جنگ اعزام شدند. در عراق، وقتی که آیتالله میرزا محمد تقی شیرازیفتوا به وجوبجهاد علیه کفار داد و همه اقشار مردم و علما را به مبارزه با دشمنان اسلام فرا میخواند، آیتاللهسید جمال الدین گلپایگانی همگام با سایر علما از بلاد اسلامی دفاع مینماید.
در عصر قاجار، سلطه مطلقه شاهان قاجار و استبداد آنها سخت مردم را تحت فشار قرار داده بود؛ به طوری که کسی را توان مخالفت نبود. در دوران سلطنتناصرالدین شاه یک سری تحولات سیاسی ـ اجتماعی، از ناحیه شکست از روسیه، جنبش تنباکو و ضعف دولتمردان باعث شد تا اقتدار شاهانه سلاطین قاجار شکسته شود. پس از مرگ ناصرالدین شاه، مظفرالدین میرزا به سلطنت رسید. در این دوره، مردم خواهان آزادی و محدود شدن قدرت شاه به وسیله قانون بودند. سرانجام مبارزات مردم به رهبری علما باعث پیروزی انقلاب مشروطه شد و در سال ۱۲۸۵ هـ. ش. مظفرالدین شاه فرمان مشروطیت را صادر نمود و پس از چند روز از دنیا رفت و محمد علی شاه حکومت را در دست گرفت که به مخالفت با مشروطه طلبان برخاست و مجلس را به توپ بست. امّا قیام مردم، باعث شد تا محمد علی شاه به سفارت روسیه پناهنده شود. سران مشروطه پس از فتح تهران، او را از سلطنت خلع و احمدشاه را به سلطنت منصوب کردند، امّا انقلاب مشروطه پس از مدتی به انحراف کشیده شد
[۱۳]. اقتباس از تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج۱، جلال الدین مدنی، فصل هفتم، ص ۱۰۹ و مقاومت شکننده (تاریخ تحولات اجتماعی ایران...، جان فوران).
و مرحوم آخوند خراسانی که در نجف بود، تصمیم گرفت به ایران عزیمت کند تا اقدامات لازم را برای جلوگیری از انحراف مشروطه انجام دهد. قرار شد حدود ۱۵ نفر از علمای نجف، آخوند را همراهی کنند که آیتاللهسید جمال الدین گلپایگانی از جمله آنها بود، امّا شب قبل از حرکت علما از نجف، آخوند خراسانی به وسیله ایادی انگلیس مسموم شد و دار فانی را وداع گفت.
پس از انقلاب ۱۹۲۰ م. عراق، دولت انگلیس تلاش فراوانی نمود تا ملک فیصل که یک مهره وابسته به انگلیس بود، در عراق حکومت را به دست بگیرد. تا به وسیله او علاوه بر حفظ سلطه خود بر عراق، به ملک حسین شریف، حاکم حجاز فشار بیاورد تا او را وادار به همکاری با انگلیس نماید. قرار شد انتخابات در عراق برقرار گردد و نامزد آن ملک فیصل بود. اعمال خشونت انگلیس ها در عراق به حمایت از ملک فیصل، باعث شد تا علمای بزرگ شیعه عراق، از جمله محمد مهدی خالصی، سید ابوالحسن اصفهانی، میرزای نائینی و سیدحسن صدرفتوا به تحریم انتخابات در عراق را بدهند. ملک فیصل هم در قبال آن، دستور تبعیدعلمای ایران را صادر کرد.
[۱۵]. مسائل مرزی ایران و عراق وتأثیر آن در مناسبات دو کشور، دکتر آزر میدخت، مشایخ فریدون، ص۱۳۴.
وی وصیت کرده بودند که مرا در مقبرة العلمادفن کنید. اگر نشد در وادی السلام. وقتی جنازه را به عللی نتوانستند در مقبرة العلمادفن کنند، آن را به قبرستان وادی السلام آوردند، امّا جای مناسبی پیدا نکردند که او را دفن کنند، غیر از مکانی که در زمان حیاتش همیشه میآمد و در آنجا مینشست و فاتحه و دعا میخواند. از این رو، ایشان را همان جا دفن کردند.