• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عابس‌ بن ابی‌ شبیب شاکری

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



عابس بن أبی شُبیب شاکری از یاران باوفای امام حسین (علیه‌السلام)، و به قولی از خاصّان امام علی (علیه‌السلام) بود، یکی از شهدای کربلا است.



نام وی عائش و عباس بن حبیب
[۲] فاضل دربندی، ملاآقا، اسرارالشهادة، ج۲، ص۵۴.
نیز آمده است. پدرش را شبیب، حبیب، شِبْث و لیث نیز گفته‌اند.
[۸] فاضل دربندی، ملاآقا، اسرارالشهادة، ج۲، ص۲۹۶.

عابس فرزند أبی شبیب بن شاکر بن ربیعة بن مالک بن صعب بن معاویة بن کثیر بن مالک بن جشم بن حاشد و مولای- غلام یا هم‌ پیمان- بنی ‌شاکر است.


او از یاران باوفای امام حسین (علیه‌السلام) و به قولی از خاصّان امام علی (علیه‌السلام) بود.
[۱۲] عماد زاده، حسین، عاشورا چه روزیست؟، ج۱، ص۲۴۵.
عابس از مهتران، دلاوران، سخنوران، عابدان و شب‌ زنده‌ داران شیعه بود.
[۱۵] موسوی زنجانی، وسیلةالدارین، ج۱، ص۱۵۸.



عابس، نخستین کسی بود که در منزل مختار، هنگام قرائت نامه امام حسین (علیه‌السلام) برای شیعیان کوفه به پاخاست و پس از حمد و ثنای خداوند متعال خطاب به حضرت مسلم (علیه‌السلام) گفت: من درباره مردم به شما خبر نمی‌دهم و نمی‌دانم نیّتشان چیست و از جانب آنها وعده فریبنده نمی‌دهم. به خدا قسم از چیزی که درباره آن تصمیم گرفته‌ام سخن می‌گویم هنگامی که دعوت کنید می‌پذیرم و همراه شما با دشمنانتان می‌جنگم و با شمشیر از شما دفاع می‌کنم تا به پیشگاه خداوند روم و از این کار جز ثواب چیزی نمی‌خواهم.
پس از بیعت کوفیان با حضرت مسلم (علیه‌السلام)، عابس با شوذب به عنوان پیک، نامه آنان را به امام حسین (علیه‌السلام) رساند.


چون روز عاشورا آتش جنگ شعله‌ور گردید و برخی از یاران اباعبدالله (علیه‌السلام) به شهادت رسیدند، عابس بن ابی شبیب شاکری به همراه شوذب بن عبدالله، از هم پیمانان و وابستگان بنی شاکر، (مرحوم شیخ عباس قمی درباره شوذب می‌گوید: «شاکر» قبیله‌ای در یمن از همدان است که نسب آنها بر می‌گردد به شاکر بن ربیعه بن مالک؛ و عابس از همین قبیله بود و شوذب، نزیل و حلیف او بود، نه غلام و یا آزاد کرده و برده او، چنان که عده‌ای چنین پنداشته‌اند، حتی استاد ما جناب محدث نوری صاحب مستدرک گفت: چه بسا مقام شوذب از مقام عابس بالاتر باشد؛ زیرا در حق او گفته‌اند. شوذب از پیشگامان مکتب شیعه بوده است)
[۲۰] قمی، شیخ عباس، نفس‌المهموم، ص۲۸۱
به حضور امام حسین رسیدند. عابس به شوذب گفت: ‌ای شوذب چه تصمیمی گرفته‌ای؟ (می‌خواهی چه کنی؟) شوذب گفت: چه می‌کنم؟! به همراه تو در رکاب فرزند دختر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌جنگم تا کشته شوم. عابس گفت: گمان من هم همین بود، اما نخست نزد ابی عبدالله برو (و از او اجازه بگیر تا تو جزء یاران او گردی) و او (جهاد و شهادت) تو را مانند دیگر یاران خود، به حساب خدا بگذارد، و من هم تو را به حساب خدا بگذارم (تا اجری ببرم)؛ زیرا در این ساعت اگر کس دیگری با من بود، که از تو به من نزدیک‌تر بود، دوست می‌داشتم برود و جلوی چشمانم به شهادت برسد، تا او را به حساب خدا بگذارم (و اجری ببرم) امروز روزی است که هر قدر می‌توانیم، باید به دنبال اجر و پاداش باشیم؛ زیرا بعد از این روز، دیگر جای عمل نیست، و فقط حساب است.
شوذب نزد امام حسین (علیه‌السّلام) رفت و بر امام (علیه‌السّلام) سلام کرد و (پس از کسب اجازه) به میدان رفت و جنگید تا به شهادت رسید. آن‌گاه عابس به خدمت امام (علیه‌السلام) رسید و گفت: ای اباعبدالله! هیچ‌کس در روی زمین نزد من از شما عزیزتر و محبوب‌تر نیست. اگر می‌توانستم با چیزی بهتر از جانم از شما دفاع کنم دریغ نمی‌کردم. درود بر تو ای اباعبدالله، خداوند را گواه می‌گیرم که بر راه تو و پدرت استوار هستم. سپس با پیشانی مجروح و با شمشیر برکشیده به سوی میدان شتافت.
ربیع بن تمیم هَمْدانی، از سران سپاه یزید می‌گوید: «چون عابس را دیدم شناختم. زیرا او را در جنگ‌ها دیده بودم. فریاد زدم، ای مردم! این شخص، شیر شیران است او فرزند ابی‌ شبیب است. هیچ‌کس از شما سوی وی نرود. عابس مکرّر فریاد می‌زد، آیا مردی وجود ندارد که با مردی مبارزه کند؟ کسی به میدان نرفت تا ابن سعد فرمان داد سنگ‌بارانش کنید. عابس چون دید از هر طرف به سویش سنگ پرتاب می‌شود، زره از تن بیرون آورد و کلاه خود از سر بیفکند و بر آنها حمله کرد. به خدا قسم دیدم او بیش از دویست تن را طرد کرد. سرانجام در قلب میدان و محاصره دشمن به درجه شهادت نایل گشت. سر او را در دست چند نفر دیدم که هر کدام ادعا می‌کرد وی، او را کشته است. عمرسعد گفت: مشاجره نکنید. هیچ‌کس نمی‌توانست یک‌ تنه عابس را بکشد. شما همگی توانستید با هم او را بکشید. با این سخن، نزاع و کشمکش آنها خاتمه یافت.»


به گفته برخی از معاصرین، هنگامی که امام حسین (علیه‌السلام) می‌خواست نماز ظهر عاشورا را اقامه کند وی مقابل آن حضرت ایستاد و بدن برهنه خویش را سپر تیرهای بلا ساخت.
[۲۶] عماد زاده، حسین، عاشورا چه روزیست؟، ج۱، ص۲۴۵.



در زیارت ناحیه مقدسه امام (علیه‌السلام) و رجبیه از وی چنین یاد شده است: «السلام علی عابس بن شبیب الشاکری.»
مرحوم شیخ عباس قمی نیز درباره او گفته است: السلام علیک یا عابس بْنِ ابی شبیب الشاکری اشْهَدُ انَّکَ مَضیت علی مامضی علیه البدریون والمجاهدون فی سبیل اللَّه.
[۳۱] قمی، شیخ عباس، نفس المهموم، ج۱، ص۵۷۴.
درود بر تو ای عابس بن ابی شبیب شاکری، گواهی می‌دهم آنچه -از مصائب‌- بر رزمندگان بدر و مجاهدین راه خدا گذشت بر تو نیز وارد شده است.


۱. علامه مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۵، ص۷۳.    
۲. فاضل دربندی، ملاآقا، اسرارالشهادة، ج۲، ص۵۴.
۳. شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۰۶.    
۴. خوارزمی، مقتل الحسین علیه‌السلام، ج۲، ص۲۶.    
۵. سید ابن طاووس، الاقبال، ج۳، ص۷۹     .
۶. سید ابن طاووس، الاقبال، ج۳، ص۳۴۵     .
۷. ابن نما حلی، مثیرالاحزان، ج۱، ص۲۱.    
۸. فاضل دربندی، ملاآقا، اسرارالشهادة، ج۲، ص۲۹۶.
۹. سماوی، محمد بن طاهر، ابصارالعین، ج۱، ص۱۲۶.    
۱۰. ابن نما حلی، مثیرالاحزان، ج۱، ص۴۹.    
۱۱. شیخ طوسی، رجال شیخ طوسی، ج۱، ص۱۰۳.    
۱۲. عماد زاده، حسین، عاشورا چه روزیست؟، ج۱، ص۲۴۵.
۱۳. سماوی، محمد بن طاهر، ابصارالعین، ج۱، ص۱۲۶- ۱۲۷.    
۱۴. جمعی از نویسندگان، ذخیرة الدارین، ج۱، ص۲۴۹     .
۱۵. موسوی زنجانی، وسیلةالدارین، ج۱، ص۱۵۸.
۱۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۵، ص۳۵۵.    
۱۷. ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۳۴.     .
۱۸. سماوی، محمد بن طاهر، ابصارالعین، ج۱، ص۱۲۷.    
۱۹. سماوی، محمد بن طاهر، ابصار العین، ج۱، ص۱۲۷     .
۲۰. قمی، شیخ عباس، نفس‌المهموم، ص۲۸۱
۲۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۳۳۸.    
۲۲. سماوی، محمد بن طاهر، ابصارالعین، ج۱، ص۱۲۷- ۱۲۹.    
۲۳. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۷۳     .
۲۴. بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۹۷     .
۲۵. ابن نما حلی، مثیرالاحزان، ج۱، ص۴۹.    
۲۶. عماد زاده، حسین، عاشورا چه روزیست؟، ج۱، ص۲۴۵.
۲۷. سید ابن طاووس، الاقبال، ج۳، ص۷۹.    
۲۸. سید ابن طاووس، الاقبال، ج۳، ص۳۴۵     .
۲۹. علامه مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۵، ص۷۳.    
۳۰. علامه مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۹۸، ص۳۴۰.    
۳۱. قمی، شیخ عباس، نفس المهموم، ج۱، ص۵۷۴.



پژوهشی پیرامون شهدای کربلا، جمعی از نویسندگان، ج۱، ص۲۰۴- ۲۰۶.    
پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۱، ص۷۹۲ - ۷۹۴.









جعبه ابزار