قساوت قلب
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یکی از
رذایل اخلاقی که در
قرآن کریم به آن اشاره شده است، «قساوت
قلب» است.
«قساوت» در زبان
عربی از ریشه «قسی» و «قسوه» است؛ که در لغت به معنی
خشونت و نفوذ ناپذیری میباشد؛ لذا به سنگهای خشن و سخت، «قسی» میگویند. و در اصطلاح قرآنی به قلبهایی که در برابر
حق،
تواضع،
خشوع و انعطافى نداشته باشند و
نور هدایت در آن نفوذ نمىکند، قاسیه میگویند.
در فارسی از آن به «سنگدلی» تعبیر شده که در مقابل «نرم دلی» قرار گرفته است.
«قلب» در لغت به معنی گرداندن و تحوّل دادن از وجهى به وجه دیگر میباشد؛ مثل گرداندن
لباس و گرداندن
انسان از طریقهاش.
در اصطلاح قرآنی به
روح لطیف انسانی، که با تعلّق به قلب جسمانی، سلطه خود را در بدن انسان اجراء مىکند، قلب گویند؛ که از آن به
نفس ناطقه نیز تعبیر میگردد. پس چون، این قسمت از
بدن انسان مرکز تحولات مختلف روحی است، آن را «قلب» نامیدهاند.
قساوت از ماده «قَسَوَ» در
قرآن، هفت مرتبه به کار رفته؛
که همیشه با ماده
قلب همراه بوده است.
قساوت، یکی از مهمترین عواملی است که انسانها را از شناخت
خداوند و سیر به سوی او بازمیدارد. از آنجا که یکی از وظایف
انبیاء، آشنا کردن انسانها با حقایق و گسترش
عدالت در جامعه بوده، و لکن تمامی انبیاء الهی در راه نیل به اهداف خود، با مقاومت افراد
قسی القلب رو به رو بودهاند؛ چرا که افراد قسیالقلب، راه نفوذ حقایق و دروازه عطوفت را به روی خود بسته و با زیر پانهادن اصول انسانی، با سرسختی تمام در مقابل
حق میایستند.
قرآن نیز با طرح مطالب و ذکر
قصص مرتبط، به مبارزه با این صفت مذموم پرداخته و با ذکر عوامل و آثار آن، به انسانهای غافل، آگاهی و
معرفت بخشیده است.
با اینکه این واژه و مشتقات آن هفت مرتبه در قرآن ذکر شده، ولی در
آیات بسیاری به طور ضمنی و مفهومی به این مسأله پرداخته است؛ که در این مقاله به برخی از آنها اشاره خواهد شد.
قلب یکی از حساسترین
اعضاء بدن انسان است؛ که قابلیتهای اعجابانگیزی در آن نهفته شده است. از جمله آن قابلیتها این است که قلب، در برابر عواطف انسانی تغییر پذیر بوده و بنا به شرایط و موقعیتی که برای انسان پیش میآید، میتواند نرم یا سخت گردد؛ و حتی این نرمی و سختی هم، دارای درجات متفاوتی بوده؛ تا جایی که دل انسان از شدت قساوت میمیرد.
قرآن کریم، این درجات را با تمثیلی زیبا بیان کرده است:
«ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکمْ ... فَهِی کالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً...»«سپس دلهاى شما سخت شد... همچون
سنگ، یا سختتر!...»
أ. «وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما یتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ»«چرا که پارهاى از سنگها مىشکافد، و از آن نهرها جارى مىشود»
ب. «وَ إنَّ مِنْها لَما یشَّقَّقُ فَیخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ»«و پارهاى از آنها شکاف برمىدارد، و
آب از آن تراوش مىکند»
ج. «وَ إِنَّ مِنْها لَما یهْبِطُ مِنْ خَشْیةِ اللَّهِ ...»
«و پارهاى از خوف خدا به زیر مىافتد ...»
خداوند در این آیه با تمثیل زیبایی، به بیان شدّت و درجه قساوت مردم
یهود، اشاره کرده و بیان میکند که قلب در شدت قساوت به درجهای میرسد که حتی از سختترین سنگها هم، سختتر میشود. نه اینکه چشمه عواطف و
علم از آن نمیجوشد، و قطرات
محبت از آن تراوش نمىکند؛ بلکه هرگز از
خوف خدا،
دل انسان سنگدل به طپش نمیافتد. این تهدیدى است سربسته، براى این جمعیت
بنیاسرائیل و تمام کسانى که خط آنها را ادامه مىدهند.
قساوت قلب، نیز مانند بسیاری از رفتارهایی که از انسان سر میزند، دارای عواملی است که به برخی اشاره میگردد:
یکی از عوامل بروز قساوت قلب در انسان،
جهل و
غفلت است. جهل، تصویری نادرست از واقعیت، در برابر انسان ایجاد کرده و مانع نفوذ
نور ایمان در
قلب میشود؛ و غفلت، او را از جستجوی حقایق منحرف میسازد؛ فلذا دل انسان در مقابل نصیحت،
معجزه و
دلیل، سخت میگردد؛ چنانچه خداوند در خطاب به
پیامبر اسلام میفرماید: «فَإِنَّک لا تُسْمِعُ الْمَوْتى وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِین»
«تو نمىتوانى صداى خود را به گوش مردگان برسانى، و نه سخنت را به گوش کران، هنگامى که روى برگردانند و دور شوند!»
در این
آیه کفار، که خود را در پردهای از جهل و غفلت فرو بردهاند و دلهایشان به قدری سخت شده که از شنیدن حقایق محرومند، مرده و کر نامیده شدهاند.
از دیگر عوامل سخت شدن قلوب، فراموشی خدا و اعراض از یاد اوست:«الَّذِینَ کاَنَتْ أَعْینهُُمْ فىِ غِطَاءٍ عَن ذِکرِى وَ کاَنُواْ لَا یسْتَطِیعُونَ سمَْعًا»
«آن کسان که دیدگانشان از یاد من در
حجاب بوده و توان شنیدن نداشتهاند.»
انسان یا از راه
چشم و دیدنِ
آیات الهی، به حق میرسد؛ و یا از طریق
گوش و شنیدن کلمات حکمت،
موعظه،
قصص و عبرتها خدا را یاد نموده و به سوی او راه مىیابد؛ ولکن کفار چون، راههای رسیدن به
حق را در خود نابود کرده و از یاد او غفلت ورزیدند، دلهایشان سخت شده و در برابر حق نفوذ ناپذیر گردید.
خداوند به شدت، اینها را مورد سرزنش قرار داده و میفرماید: واى بر آنها که قلبهاى سخت و نفوذناپذیرى دارند و
ذکر خدا در آنها اثر نمىگذارد:«فَوَیلٌ لِلْقاسِیةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکرِ اللَّهِ»
گناه، نشانه
غفلت از
خداوند است که، موجب سیاهى
دل و ضعف
ایمان شده و در صورت استمرار، بر دلها مهر قساوت زده میشود:
«أَوَ لَمْ یهْدِ لِلَّذینَ یرِثُونَ الْأَرْض مِن بَعدِ أهلِهَا أَنْ لَوْ نَشاءُ أَصَبْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَ نَطْبَعُ عَلى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یسْمَعُون»
«آیا کسانى که
وارث روى
زمین بعد از صاحبان آن مىشوند، عبرت نمىگیرند که اگر بخواهیم، آنها را نیز به گناهانشان هلاک مىکنیم، و بر دلهایشان مهر مىنهیم تا (صداى
حق را) نشنوند؟!»
طبع قلب، به معنى بسته شدن است که موجب محدود شدن از جهت دید و درک حقایق و أنوار
ملکوتی خواهد بود و این چیزی جز، قساوت قلب نیست.
انسان از روی
لجاجت، چشم خود را در برابر نشانههای الهی بسته و بر
جهل خود پافشاری میکند:«ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکمْ مِنْ بَعْدِ ذلِک فَهِی کالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً ...»
«سپس دلهاى شما بعد از این واقعه سخت شد؛ همچون سنگ، یا سختتر!...»
قساوت در
آیه شریفه، اشاره به لجاجتهای قوم
بنیاسرائیل در جریان
ذبح گاوی بود که، خدای متعال جهت روشن شدن
حقیقت امر در
قتل شخصی از بنیاسرائیل، دستور داده بود.
این
آیات بیانگر اوضاعی است که آن قوم بعد از دیدن
معجزات الهی، به جای تقویت
ایمان، از روی لجاجت به آنها بیتوجهی کرده تا آنجا که خداوند سختی دلهای آنها را، به
سنگ تشبیه نموده است.
قلب، مرکز عواطف انسانی و
عشق در وجود
انسان بوده که با سخت شدن آن، آثار زیانبار و جبران ناپذیری برای انسان، بار میشود؛ که در اینجا به گوشههایی از آن اشاره شده است:
یکی از بزرگترین آثار قساوت قلب این است که
دل انسان، اسیر
مرگ میشود. حقیتاً، کسی که
جهل و
نفس اماره را پیشوای خود قرار داده و از خدا و نشانههای او غافل مانده و تمامی راههای نفوذ
نور را در وجود خود بسته باشد، گر چه به ظاهر زنده است؛ اما در واقع مرده متحرکی بیش نیست؛ که
خداوند، درباره آنها در آیه ۵۲
سوره روم خطاب به
پیامبر میفرماید:«تو نمىتوانى صداى خود را به گوش مردگان برسانى، و
نه سخنت را به گوش کران ...» بر اساس این
آیه، انسان به علت قساوت درونی و سنگدلی، به مردهای تبدیل شده که حتی پیامبر اسلام نیز توان زنده کردن دل آنها را ندارد.
از دیگر آثار قساوت قلب، کاهش
روزی است:«وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى»
«و هر کس از یاد من روى گردان شود، زندگى (سخت و) تنگى خواهد داشت و روز
قیامت، او را نابینا محشور مىکنیم!»
بر اساس این
آیه، کسانی که رابطه خود را با خدا قطع کردهاند، به جز
دنیا، چیزی ندارند که بتواند مایه
امید آنها باشد، و با تمام تلاشی که در امر توسعه زندگی دنیوی خود انجام میدهند، به اندوختههای خود قانع نگشته و راضی نمیشوند؛ لذا با ولع بیشتری برای رسیدن به چیزی که آنها را به آرامش برساند، تلاش مینمایند، ولی هرگز پایانی برای آن متصوّر نیست؛ پس چنین افرادی دائما در
فقر و تنگى به سر مىبرند و با وجود اموال زیاد،
روزی بسیار اندکی دارند.
بیان شد که اگر دل انسان بمیرد، دستگاه برقراری ارتباط در وجود او از بین رفته و حتی توفیق فکر اصلاح خویش و
توبه به درگاه الهی را نخواهد داشت؛ اما مادامی که به این حد نرسیده و به شدت سختی گرفتار نشده باشد، راه درمان وجود دارد: «اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیث ... تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلى ذِکرِ اللَّه ...»
«خداوند بهترین سخن را نازل کرده ... که از شنیدن آیاتش لرزه بر اندام کسانى که از پروردگارشان مىترسند مىافتد سپس برون و درونشان نرم و متوجّه
ذکر خدا مىشود ...»
با اینکه قساوت قلب از آفتهای بزرگ در راه تکامل و شناخت انسان است؛ وجود یک روزنه کوچک در
قلب، باعث نرم شدن دل و آمادگی آن برای ورود انوار رحمانیه الهی میشود.
تفکر، که نقش بسیار مهمی را برای ایجاد این روزنه بر عهده داشته، انسان در رابطهاش با خود، جامعه و خدا بیشتر و دقیقتر اندیشه نموده و با دقت بیشتری به
آیات خدا نظاره میکند، پس به جایگاه خویش پی برده و راه
استغفار،
دعا و
تضرع به درگاه خداوند را باز خواهد نمود؛
که
خداوند برای شکستن سدّ قساوت،
انسان را به
تفکر فراخوانده است: «أَ لَمْ یأْنِ لِلَّذِینَ ءَامَنُواْ أَن تخَْشَعَ قُلُوبهُُمْ لِذِکرِ الله...قَدْ بَینَّا لَکمُ الاَْیاتِ لَعَلَّکمْ تَعْقِلُون»
«آیا وقت آن نرسیده است که دلهاى
مومنان در برابر
ذکر خدا و آنچه از
حقّ نازل کرده است
خاشع گردد؟!...ما
آیات (خود) را براى شما بیان کردیم،شاید اندیشه کنید!»
تفکر در
آیات الهی دارویی شفا بخش است که موجب آگاهی
انسان و باز شدن راه
دعا،
توبه و
خشوع در برابر
خداوند و نرم شدن و روشنایی
دل او میباشد؛ لذا خداوند در این
آیات، بیدرنگ ما را متوجّه
تعقّل در
آیات خود مىسازد.
سایت معارف قرآن