محاربه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حرب، نقیض سِلم (آرامش و صلح)
به معنای جنگ است؛ به
محراب مسجد نیز چون جایگاه مبارزه با
شیطان و
هوای نفس و ستیز با كارهای لغو و بیهوده است،
محراب میگویند.
حرب در اصل به معنای سَلب
و
محارب به معنای جنگجو است؛ یعنی كسي كه در جنگ شركت كرده باشد؛
اما مراد از
محاربین در اصطلاح
فقه كسانی هستند كه برای ترساندن مردم سلاح بیرون می آورند، در هر شرایطی و توسط هر کسی که باشد؛
و این هر نوع ترساندن را شامل نمیشود، بلكه منظور ترساندن از
قتل، به قصد گرفتن مال دیگران است، آشكارا یا پنهان به گونه ای كه اگر شخص از
محارب نترسد و مال خود را رها نكند،
محارب او را بكشد و مالش را بگیرد.
در
فقه امامیه نیز (مكتب
اهل بیت عليهمالسلام)،
محارب كسى است كه سلاح به دست گیرد و ناامنى ایجاد كند(یاغى)، خواه درون شهر باشد یا بیرون از شهر.
خدای متعال بعد از بیان داستان برادركشى فرزندان آدم و
تشریع حکم قتل برای
بنی اسرائیل،
حد شرعى
مفسد ان و دزدان را نیز بر اساس ارتباطی كه بین آنهاست، مطرح میكند.
هدف از تشریع دین اسلام، اجراى عدالت و برابر بودن همه ی مردم از حیث انسانیت (سياه و سفيد،
عرب و
عجم، فقير و غني و...) و راحتی جامعه ی بشری است که با اجراى كامل
حدود الهی، اموال، ناموس و جان مردم از هر خطری محفوظ می ماند؛ حتی امنیت بیگانگان نیز در سایهی همین
احکام تأمین میشود. افراد جنایتكارى كه امنیت و آرامش عمومى را سلب كنند و اموال و ناموس مردم را تهدید نمایند و مردم را در معرض خطر قتل و غارت خود قرار دهند، باید سخت مجازات شوند که قرآن در مجازات راهزنان میفرماید:
«إِنَّما جَزاءُ الَّذِینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِیالْأَرْضِ فَساداً أَنْیقَتَّلُوا أو...»
«كیفر آنها كه با خدا و پیامبر به جنگ بر مى خیزند و در روى زمین دست به فساد مى زنند (و با تهدید به اسلحه به جان و مال و ناموس مردم حمله مى برند)، این است كه إعدام شوند، یا...»
از دیدگاه
قرآن كسى که با دزدی بر سر گردنه های بیرون از شهر یا داخل شهر با تهدید اسلحه، مردم را بترساند و به جان و مال آنها تجاوز كند، مانند این است كه با
خدا و
رسول خدا به جنگ برخاسته است.
تعدی به حريم بندگان
خدا با ترساندن و ايجاد وحشت در میان آنها و بر هم زدن امنيت جامعهی بشري، در حقیقت
تعدی به
حریم خدا و مخالفت با خواستهی پروردگار است كه همان امنيت و آرامش بندگان باشد. این نكته نشانگر اهمیت فوق العادهی
اسلام به حقوق انسانها و فراهم بودن امنیت و آرامش آنها در زندگي است، تا با خاطري آسوده و دور از ترس ياغيان سركش، غارتگران و فاسدان، به امرار و معاش زندگي طبيعي خود بپردازند؛
شأن نزول آیه و احادیث
اهل بیت(علیهم السلام)
نیز كه در این مورد وارد شده، گواه این اهمیت است.
خدا ی متعال بعد از ذكر
محاربه با
خدا و
رسول خدا میفرماید:
«...وَ یسْعَوْنَ فِیالْأَرْضِ فَساداً»
«...و در روى زمین دست به فساد مى زنند و(و با تهدید به اسلحه به جان و مال و ناموس مردم حمله مى برند)»
این جمله به ما می فهماند كه منظور از
محاربه با
خدا و
رسول، إفساد در زمین از راه اخلال به امنیت عمومى و راهزنى است، نه مطلق
محاربه با مسلمانان؛ چون
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با اقوامى كه از
کفار با مسلمانان
محاربه كردند، بعد از آنكه بر آنان پیروز شد و آن
کفار را سر جاى خود نشانید، با آنان
معامله محارب نكرد، یعنى آنان را محكوم به
قتل، دار زدن،
مثله و یا
نفی بلد نفرمود و این خود دلیل بر آن است كه منظور از جملهی مورد بحث، مطلق
محاربه (هر نوع جنگی) با مسلمین نیست؛ علاوه بر این، استثنایى كه در
آیه ی بعدى آمده،
خود قرینه است که مراد از
محاربه، همان به فساد كشیدن زمین با راهزنی و اسلحه كشیدن و ناامن كردن راههاست.
خدای متعال در
سورهی مباركهی
مائده، چهار
حکم برای
محارب بیان میفرماید:
«...أَنْ یقَتَّلُوا أَوْ یصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ ینْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ»
«...این كه إعدام شوند، یا به دار آویخته گردند یا (چهار انگشت از) دست راست و پاى چپ آنها بریده شود و یا از سرزمین خود تبعید گردند»
۱ و ۲. كشتن و به دار آویختن: كلمات "تقتیل"، "تصلیب" و "تقطیع" از
باب تفعیل است که شدّت و زیادت در معناى
قتل، صلب و قطع را مىرساند؛ پس این كلمات به معناى كشتن، دار زدن و بریدن به شدت است.
۳. قطع دست و پای مخالف: منظور از قطع دست و پا، همان مقدارى است كه در مورد سرقت بیان گردیده؛ یعنى تنها بریدن چهار انگشت از دست یا پا مىباشد، طبق آنچه در كتب فقهى بیان شده است؛
و "من خلاف" یعنی دست و پاى مجرم را بصورت مخالف هم قطع كنند؛ اگر دست راست او را قطع كردند، پاى چپش را قطع كنند و مراد از قطع، قطع قسمتی از دست و پا است، نه همهی آن و قطع یك دست و یك پا بیان شده، نه هر دو که اگر مراد قطع هر دو بود، دیگر نیازی به بیان "من خلاف" در آیه نبود.
۴.
تبعید: وقتی در مورد چگونگی
تبعید و حد آن از
امام رضا(علیه السلام) سؤال شد، فرمودند: از آن شهرى كه دست به چنین كارهایى زده، به شهر دیگری تبعید مىشود، و به اهل آن شهر مى نویسند كه این شخص به جرم فسادانگیزى از فلان شهر به اینجا
تبعید شده، با او مجالست و
معامله نكنید و به او زن ندهید و با او هم سفره نشوید و در نوشیدنیها شریك او نشوید، پس به مدت یك سال اینكار را با او مىكنند، اگر در بین سال خودش از آن شهر به شهرى دیگر رفت، باز به اهل آن شهر جدید همین سفارشها را مىنویسند تا یك سالش تمام شود. دوباره از امام(علیه السلام) پرسیده شد: اگر به طرف سرزمین
شرک حركت كرد تا در آنجا سكونت كند چطور؟ فرمود: اگر چنین كرد، باید مسلمانان با اهل آن شهر جنگ كنند.
اصحاب
امامیه معتقدند كه باید
محاربین را از شهری به شهر دیگر بفرستند، تا
توبه كنند و باز گردند.
اما دربارهی نحوهی اجرای این چهار
حکم دو قول وجود دارد:
۱.
تخییر
یعنی
امام معصوم اختیار دارد كه هر كدام از این چهار
حکم را كه صلاح دید، اجرا كند و ظاهر
آیه بر اساس حرف "أو" كه بین این چهار حكم آمده، حكایت از
تخییر میكند.
۲.
ترتیب و
تفصیل
متناسب با چگونگى جرم و جنایتى كه از
محاربین انجام گرفته و بر اساس مراتب فسادی كه مرتكب شده اند، یكی از این مجازاتها برای آنها در نظر گرفته میشود؛ یعنی اگر آدمكشى كرده، باید كشته شود، و اگر علاوه بر قتل، مال مردم را هم برده، باید به دار آویخته شود و اگر تنها مال مردم را برده، باید دست و پایش بطور مخالف بریده شود و اگر تنها در راه مردم، ایجاد ترس و وحشت نموده، باید تبعید شود.
درست است كه در پاره اى از احادیث به مخیر بودن
حکومت اسلامی در این زمینه اشاره شده، ولى با توجه به احادیثی که ترتیبی بودن این چهار
حکم، بر اساس مراتب إفساد
محاربین بیان شده، منظور از
تخییر این نیست كه
حکومت اسلامی به میل خود، یكى از این چهار مجازات را انتخاب نماید و چگونگى جنایت را در نظر نگیرد؛ زیرا بسیار بعید به نظر مى رسد كه مسئله ی كشتن و به دار آویختن، همردیف تبعید بوده باشد و همه در یك سطح باشند؛ چون نحوه ی جرم و جنایت
محاربین، بسیار متفاوت است و همه ی
محاربان مسلماً یكسان نیستند، لذا طرز مجازات آنها نیز متفاوت ذكر شده است.
در پایان این بحث، به دو نكتهی مهم دربارهی
محاربه و حكم آن از سوی خدا اشاره میكنیم:
۱. شخص
محارب، به خاطر ایجاد رعب و وحشت بین مردم و فساد در زمین كشته مىشود، نه به عنوان
قصاص؛ لذا
اولیاء دم (كسانی كه فرزندان و یا نزدیكانشان مورد جنایت
محاربین واقع شده اند)، نمیتوانند
محارب را عفو كنند و با عفو خود، مانع از اجرای
حکم شوند.
چنانچه وقتی ابوعبیده به
امام باقر(علیه السلام) عرض كرد كه اگر اولیاى مقتول او را عفو كنند، باز هم كشته میشود؟ فرمودند: اگر او را عفو كنند، باز امام باید او را بكشد؛ چون او
محارب است، هر چند كه
قاتل و
سارق نیز هست؛ مجدداً ابوعبیده پرسید: حال اگر اولیاى مقتول بخواهند از او
خون بها بگیرند و سپس رهایش كنند، مى توانند چنین كنند؟ فرمودند: نه، باید كشته شود.
۲. این شدت عمل اسلام در مورد
محاربان، براى حفظ خون هاى بى گناهان و جلوگیرى از حملات و تجاوزهاى افراد قلدر، جانى، چاقوكش و آدمكش نسبت به جان، مال و ناموس مردم بىگناه است.
خدای تبارك و تعالی دربارهی اثر اجرای این
احکام در مورد
محاربین میفرماید:
«ذلِكَ لَهُمْ خِزْیٌ فِیالدُّنْیا وَ لَهُمْ فِیالْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِیمٌ»
«این رسوایى آنها در دنیاست و در آخرت مجازات بزرگى دارند.»
بهره ی آنان در
دنیا، رسوایى و خوارى است و اجراى
حدود،
کیفر اخروی گناهان را از بین نمى برد؛
بنابراین
محارب و هر جنایتكار دیگر، اگر در
دنیا مجازات شود و از گناه خود
توبه كند، پیش خدا آمرزیده است و اگر روح تمرّد در او باشد و
توبه نكند، در
قیامت نیز در
عذاب الهی خواهد بود؛ پس اقامه ی این حدود،
کفاره ی گناهان او نیست.
خدای منان در بیان حكم پذیرش توبهی
محاربین میفرماید:
«إِلاَّ الَّذِینَ تابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَیهِمْ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ»
«مگر آنها كه قبل از دست یافتن شما بر آنان، توبه كنند؛ بدانید (خدا توبهی آنها را مى پذیرد)، خداوند آمرزنده و مهربان است.»
امام باقر(علیه السلام) میفرماید: قبل از اینكه امام
محارب را دستگیر كند،
توبه نماید.
این آیه پیرامون موردی است كه از اجراى عقوبت بر
سارق و راهزن استثناء شده است. مأموران امنیت جامعه مؤظفند که خطر را از جامعه رفع نمایند و در تعقیب و دستگیرى
محاربان برآیند و با اجراى
احکام الهی، آنها را مجازات كنند؛ ولی اگر راهزن
توبه کند؛ یعنی از صمیم قلب پشیمان شود و عملش را ترك نماید، از اجراى كیفر و تعقیب او صرف نظر شده و رحمت پروردگار، پشیمانى اینگونه جنایت كاران را میپذیرد. حال اگر با ملتزم شدن این اشخاص به شرائط
توبه و ترك گناهان گذشته،
توبه و پشیمانى آنها پذیرفته نشود، این نوع افراد نه تنها ناگزیرند براى حفظ حیات و فرار از خطر، همیشه به بیابانگردى ادامه دهند، بلكه گروهى را نیز به همدستى خود دعوت نمایند تا بدین وسیله از خطرى كه هر لحظه در انتظار آنهاست، رها شوند.
البته این
توبه قبل از دستگیری، باز سبب نمى شود كه اگر قتلى از آنها صادر شده یا مالى را به سرقت برده اند، مجازات آن را نبینند؛ بلکه مجازات آن عمل را خواهند چشید و تنها مجازاتی که از آنها برداشته خواهد شد، تهدید مردم با اسلحه است؛ یعنی توبهی
محارب تنها تاثیرش در ساقط شدن "
حق اللَّه" دارد، اما "
حق الناس" بدون رضایت صاحبان حق ساقط نخواهد شد. این
توبه با گواهى دو
شاهد عادل، یا تغییر برنامه و روش زندگى خود كه آثار آن آشكار باشد و همچنین از طریق راههای دیگر قابل اثبات است.
سایت پژوهه