• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

محاربه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حرب، نقیض سِلم (آرامش و صلح)
[۱] فراهیدى، خلیل بن احمد؛ كتاب العین،‏ قم، هجرت، ‏۱۴۱۰ق، چاپ دوم، ج‏۳، ص۲۱۳ و ابن منظور، محمد بن مكرم‏، لسان العرب‏، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۴ق،‏ چاپ سوم‏، ج‏۱، ص۳۰۲.
‏به معنای‌ جنگ است‌؛ به محراب مسجد نیز چون جایگاه مبارزه با شیطان و هواى نفس و ستیز با كارهای لغو و بیهوده است، محراب می­گویند.
[۲] راغب اصفهانى، حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن، تحقیق صفوان عدنان داودى،‏ دمشق بیروت، دارالعلم الدارالشامیة، ۱۴۱۲ق،‏ چاپ اول، ص۲۲۵.

حرب در اصل به معنای سَلب
[۳] فاضل مقداد، جمال الدین مقداد بن عبدالله؛‏ كنزالعرفان فى فقه القرآن، تحقیق سیدمحمد قاضى، ‏تهران، مجمع جهانى تقریب مذاهب اسلامى، ۱۴۱۹ق، چاپ اول‏، ج‏۲، ص۳۵۱.
و محارب به معنای جنگجو است؛ یعنی كسي كه در جنگ شركت كرده­ باشد؛
[۴] فرهنگ ابجدي ،ص ۷۸۷ وص۷۷۶.
اما مراد از محاربین در اصطلاح فقه كسانی هستند كه برای ترساندن مردم سلاح بیرون می­ آورند، در هر شرایطی و توسط هر کسی که باشد؛
[۵] فاضل مقداد، جمال الدین مقداد بن عبدالله، ‏ كنزالعرفان فى فقه القرآن، ‏ تحقیق سیدمحمد قاضى، ‏ مجمع جهانى تقریب مذاهب اسلامى، ۱۴۱۹ق، چاپ اول‏، ج‏۲، ص۳۵۱.
و این هر نوع ترساندن را شامل نمی­شود، بلكه منظور ترساندن از قتل، به قصد گرفتن مال دیگران است، آشكارا یا پنهان به گونه ­ای كه اگر شخص از محارب نترسد و مال خود را رها نكند، محارب او را بكشد و مالش را بگیرد.
[۶] كاظمى، جواد بن سعید؛ مسالك الأفهام الى آیات الأحكام،‏ تهران، كتابفروشى مرتضوى‏، ۱۳۶۵ش‏، چاپ دوم، ج‏۴، ص۲۰۹.





در فقه اماميه نیز (مكتب اهل بيت عليهم‌السلام)، محارب كسى است كه سلاح به دست گیرد و ناامنى ایجاد كند(یاغى)، خواه درون شهر باشد یا بیرون از شهر.
[۷] قرشى، سیدعلى‌اكبر؛ قاموس قرآن‏، تهران، دارالكتب الإسلامیة، ۱۳۷۱ش،‏ چاپ ششم‏، ج‏۲، ص۱۱۴، عروسى حویزى، عبدعلى بن جمعه؛ ‏تفسیر نورالثقلین، تحقیق سیدهاشم رسولى محلاتى، اسماعیلیان، ۱۴۱۵ق، چاپ چهارم، ج۱، ص۶۲۵ و طبرسى، فضل بن حسن؛ ‏ مجمع البیان فى تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، ‏۱۳۷۲ش‏، چاپ سوم، ج۳، ص۲۹۱.





خدای متعال بعد از بیان داستان برادركشى فرزندان آدم و تشریع حكم قتل برای بنی‌ اسرائیل،
[۸] سوره مائده/آیه ۲۷- ۳۲.
حد شرعى مفسد ان و دزدان را نیز بر اساس ارتباطی كه بین آن­هاست، مطرح می­كند.
[۹] سوره مائده/آیه ۳۳. طباطبایى(علامه)، سیدمحمدحسین؛ المیزان فى تفسیر القرآن، قم، جامعه ‏ى مدرسین حوزۀ علمیه قم، ‏۱۴۱۷ق‏، چاپ پنجم‏، ج‏۵، ص۳۲۶.

هدف از تشریع دین اسلام، اجراى عدالت و برابر بودن همه ­ی مردم از حیث انسانیت (سياه و سفيد، عرب و عجم، فقير و غني و...) و راحتی جامعه ­ی بشری است که با اجراى كامل حدود الهی، اموال، ناموس و جان مردم از هر خطری محفوظ می­ ماند؛ حتی امنیت بیگانگان نیز در سایه‌ی همین احکام تأمین می­شود. افراد جنایتكارى كه امنیت و آرامش عمومى را سلب كنند و اموال و ناموس مردم را تهدید نمایند و مردم را در معرض خطر قتل و غارت خود قرار دهند، باید سخت مجازات شوند که قرآن در مجازات راهزنان می‌فرماید:
[۱۰] حسینى همدانى، سیدمحمدحسین؛ انوار درخشان، تحقیق محمدباقر بهبودى، تهران، كتابفروشى لطفى، ‏ ‏۱۴۰۴ق‏، چاپ اول، ج‏۵،ص۵.

«إِنَّما جَزاءُ الَّذِینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی­الْأَرْضِ فَساداً أَنْ­یقَتَّلُوا أو...»
[۱۱] سوره مائده/آیه ۳۳.

«كیفر آن­ها كه با خدا و پیامبر به جنگ بر مى ‏خیزند و در روى زمین دست به فساد مى‏ زنند (و با تهدید به اسلحه به جان و مال و ناموس مردم حمله مى ‏برند)، این است كه إعدام شوند، یا...»




از دیدگاه قرآن كسى که با دزدی بر سر گردنه­ های بیرون از شهر یا داخل شهر با تهدید اسلحه، مردم را بترساند و به جان و مال آن­ها تجاوز كند، مانند این است كه با خدا و رسول خدا به جنگ برخاسته است. تعدی به حريم بندگان خدا با ترساندن و ايجاد وحشت در میان آن­ها و بر هم زدن امنيت جامعه‌ی بشري، در حقیقت تعدی به حريم خدا و مخالفت با خواسته‌ی پروردگار است كه همان امنيت و آرامش بندگان ­باشد. این نكته نشان­گر اهمیت فوق ­العاده­ی اسلام به حقوق انسان­ها و فراهم بودن امنیت و آرامش آن­ها در زندگي است، تا با خاطري آسوده و دور از ترس ياغيان سركش، غارتگران و فاسدان، به امرار و معاش زندگي طبيعي خود بپردازند؛ شأن نزول آیه و احادیث اهل بیت(علیهم السلام)
[۱۲] تفسیر نورالثقلین، ج‏۱، ص۶۲۵، «هر كسى كه اسلحه بكشد و راه را بر مردم خوفناك نماید (و راه زنى كند)، خواه درشهر و خواه در خارج شهر، محارب است.»
نیز كه در این مورد وارد شده، گواه این اهمیت است.
[۱۳] مكارم شیرازى، ناصر و همكاران؛ تفسیر نمونه‏، تهران، دارالكتب الإسلامیة، ۱۳۷۴ش، چاپ اول، ج۴، ص۳۶۰.





خدا ی متعال بعد از ذكر محاربه با خدا و رسول خدا می‌فرماید:
«...وَ یسْعَوْنَ فِی­الْأَرْضِ فَساداً»
[۱۴] سوره مائده/آیه ۳۳.

«...و در روى زمین دست به فساد مى ‏زنند و(و با تهدید به اسلحه به جان و مال و ناموس مردم حمله مى ‌برند)»

این جمله به ما می ­‏فهماند كه منظور از محاربه با خدا و رسول، إفساد در زمین از راه اخلال به امنیت عمومى و راهزنى است، نه مطلق محاربه با مسلمانان؛ چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با اقوامى كه از كفار با مسلمانان محاربه كردند، بعد از آنكه بر آنان پیروز شد و آن كفار را سر جاى خود نشانید، با آنان معامله محارب نكرد، یعنى آنان را محكوم به قتل، دار زدن، مثله و یا نفى بلد نفرمود و این خود دلیل بر آن است كه منظور از جمله‌ی مورد بحث، مطلق محاربه (هر نوع جنگی) با مسلمین نیست؛ علاوه بر این، استثنایى كه در آیه‌ ی بعدى آمده،
[۱۵] «إِلاَّ الَّذِینَ تابُوا مِنْ قبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَیهِمْ» مگر آنها كه پيش از دست يافتن شما بر آنان، توبه كنند پس بدانيد (خدا توبه‌ی آنها را مى ‏پذيرد)‏. سوره مائده/آیه ۳۴.
خود قرینه است که مراد از محاربه، همان به فساد كشیدن زمین با راهزنی و اسلحه كشیدن و ناامن كردن راههاست.
[۱۶] المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۳۲۶.





خدای متعال در سوره‌ی مباركه‌ی مائده، چهار حكم برای محارب بیان می­فرماید:
«...أَنْ یقَتَّلُوا أَوْ یصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ ینْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ»
[۱۷] سوره مائده/آیه ۳۳.

«...این كه إعدام شوند، یا به دار آویخته گردند یا (چهار انگشت از) دست راست و پاى چپ آن­ها بریده شود و یا از سرزمین خود تبعید گردند»

۱ و ۲. كشتن و به دار آویختن: كلمات "تقتیل"، "تصلیب" و "تقطیع" از باب تفعیل است که شدّت و زیادت در معناى قتل، صلب و قطع را مى‏رساند؛ پس این كلمات به معناى كشتن، دار زدن و بریدن به شدت است.
[۱۸] المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏۵، ص۳۲۷.


۳. قطع دست و پای مخالف: منظور از قطع دست و پا، همان مقدارى است كه در مورد سرقت بیان گردیده؛ یعنى تنها بریدن چهار انگشت از دست یا پا مى‏باشد، طبق آن­چه در كتب فقهى بیان شده است؛
[۱۹] كنز العرفان فى فقه القرآن، ج۲، ص۳۵۲ و تفسیر نمونه، ج‏۴، ص۳۶۰.
و "من خلاف" یعنی دست و پاى مجرم را بصورت مخالف هم قطع كنند؛ اگر دست راست او را قطع كردند، پاى چپش را قطع كنند و مراد از قطع، قطع قسمتی از دست و پا است، نه همه‌ی آن و قطع یك دست و یك پا بیان شده، نه هر دو که اگر مراد قطع هر دو بود، دیگر نیازی به بیان "من خلاف" در آیه نبود.
[۲۰] المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏۵، ص۳۲۷.


۴. تبعید: وقتی در مورد چگونگی تبعید و حد آن از امام رضا(علیه السلام) سؤال شد، فرمودند: از آن شهرى كه دست به چنین كارهایى زده، به شهر دیگری تبعید مى‏شود، و به اهل آن شهر مى ‏نویسند كه این شخص به جرم فسادانگیزى از فلان شهر به اینجا تبعید شده، با او مجالست و معامله نكنید و به او زن ندهید و با او هم سفره نشوید و در نوشیدنی­ها شریك او نشوید، پس به مدت یك سال این­كار را با او مى‏كنند، اگر در بین سال خودش از آن شهر به شهرى دیگر رفت، باز به اهل آن شهر جدید همین سفارش‏ها را مى‏نویسند تا یك سالش تمام شود. دوباره از امام(علیه السلام) پرسیده شد: اگر به طرف سرزمین شرك حركت كرد تا در آن­جا سكونت كند چطور؟ فرمود: اگر چنین كرد، باید مسلمانان با اهل آن شهر جنگ كنند.
[۲۱] کلینی، محمد بن یعقوب؛ کافی، تحقیق علی­اکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۶۷ش، ج۷، ص۲۴۶ و ۲۴۷، حسینى جرجانى، سیدامیر ابوالفتوح‏؛ آیات الأحكام(جرجانى)، تحقیق میرزا ولى‌الله اشراقى سرابى، تهران، نوید، ۱۴۰۴ق، چاپ اول، ج‏۲، ص۶۷۸ و المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏۵، ص۳۳۱.

اصحاب امامیه معتقدند كه باید محاربین را از شهری به شهر دیگر بفرستند، تا توبه كنند و باز گردند.
[۲۲] مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏۳، ص۲۹۲.
اما درباره­ی نحوه­ی اجرای این چهار حكم دو قول وجود دارد:
۱.تخییر
یعنی امام معصوم اختیار دارد كه هر كدام از این چهار حكم را كه صلاح دید، اجرا كند و ظاهر آیه بر اساس حرف "أو" كه بین این چهار حكم آمده، حكایت از تخییر می­كند.
[۲۳] مقدس اردبیلى، احمد بن محمد؛ زبدة البیان فى أحكام القرآن، تهران، كتابفروشى مرتضوى‏، چاپ اول‏، ص۶۶۵، كنزالعرفان فی فقه القرآن، ج‏۲، ص۳۵۲، مسالك الأفهام إلى آیات الأحكام، ج‏۴، ص۲۱۱،‏ آیات الأحكام(جرجانى)، ‏ج‏۲، ص۶۷۹.


۲.ترتیب و تفصیل
متناسب با چگونگى جرم و جنایتى كه از محاربین انجام گرفته و بر اساس مراتب فسادی كه مرتكب شده ­اند، یكی از این مجازات­ها برای آن­ها در نظر گرفته می­شود؛ یعنی اگر آدم­كشى كرده، باید كشته شود، و اگر علاوه بر قتل، مال مردم را هم برده، باید به­ دار آویخته شود و اگر تنها مال مردم را برده، باید دست و پایش بطور مخالف بریده شود و اگر تنها در راه مردم، ایجاد ترس و وحشت نموده، باید تبعید شود.
[۲۴] تفسیر نمونه، ج‏۴، ص۳۶۰ و ۳۶۱، تفسیر نورالثقلین، ج‏۱، ص۶۲۲ و ۶۲۳ و كافی، ج۷، ص۲۴۷.

درست است كه در پاره‏ اى از احادیث به مخیر بودن حكومت اسلامى در این زمینه اشاره شده، ولى با توجه به احادیثی که ترتیبی بودن این چهار حكم، بر اساس مراتب إفساد محاربین بیان شده، منظور از تخییر این نیست كه حكومت اسلامى به میل خود، یكى از این چهار مجازات را انتخاب نماید و چگونگى جنایت را در نظر نگیرد؛ زیرا بسیار بعید به نظر مى ‏رسد كه مسئله ­ی كشتن و به دار آویختن، هم­ردیف تبعید بوده باشد و همه در یك سطح باشند؛ چون نحوه­ ی جرم و جنایت محاربین، بسیار متفاوت است و همه ­ی محاربان مسلماً یكسان نیستند، لذا طرز مجازات آن­ها نیز متفاوت ذكر شده است.
[۲۵] تفسیر نمونه، ج۴، ص۳۶۱.


در پایان این بحث، به دو نكته‌ی مهم درباره‌ی محاربه و حكم آن از سوی خدا اشاره می­كنیم:
۱. شخص محارب، به خاطر ایجاد رعب و وحشت بین مردم و فساد در زمین كشته مى‏شود، نه به عنوان قصاص؛ لذا اولیاء دم (كسانی كه فرزندان و یا نزدیكانشان مورد جنایت محاربین واقع شده ­اند)، نمی­توانند محارب را عفو كنند و با عفو خود، مانع از اجرای حكم شوند.
[۲۶] المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏۵، ص۳۳۲.
چنانچه وقتی ابوعبیده به امام باقر(علیه السلام) عرض كرد كه اگر اولیاى مقتول او را عفو كنند، باز هم كشته می­شود؟ فرمودند: اگر او را عفو كنند، باز امام باید او را بكشد؛ چون او محارب است، هر چند كه قاتل و سارق نیز هست؛ مجدداً ابوعبیده پرسید: حال اگر اولیاى مقتول بخواهند از او خون ‌بها بگیرند و سپس رهایش كنند، مى‏ توانند چنین كنند؟ فرمودند: نه، باید كشته شود.
[۲۷] عیاشى، محمد بن مسعود؛ كتاب التفسیر، تحقیق سیدهاشم رسولى محلاتى، ‏ تهران، چاپخانۀ علمیه، ۱۳۸۰ق‏، ج۱، ص۳۱۴، ح۸۹ و بحرانى، سیدهاشم‏؛ البرهان فى تفسیر القرآن‏، قم‏، بنیاد بعثت، ‏۱۴۱۶ق، چاپ اول، ج‏۲، ص۲۹۱، ح۲۴.


۲. این شدت عمل اسلام در مورد محاربان، براى حفظ خون ­هاى بى ‏گناهان و جلوگیرى از حملات و تجاوزهاى افراد قلدر، جانى، چاقوكش و آدم­كش نسبت به جان، مال و ناموس مردم بى‏گناه است.
[۲۸] تفسیر نمونه، ج‏۴، ص۳۶۱.





خدای تبارك و تعالی درباره­ی اثر اجرای این احكام در مورد محاربین می­فرماید:
«ذلِكَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی­الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی­الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِیمٌ»
[۲۹] سوره مائده/آیه ۳۳.

«این رسوایى آن­ها در دنیاست و در آخرت مجازات بزرگى دارند.»

بهره­ ی آنان در دنیا، رسوایى و خوارى است و اجراى حدود، كیفر اخروى گناهان را از بین نمى ‏برد؛
[۳۰] طبرسى، فضل بن حسن‏؛ تفسیر جوامع الجامع، تهران، دانشگاه تهران و مدیریت حوزۀ علمیۀ قم، ‏۱۳۷۷ش، ‏ چاپ اول، ج‏۱، ص۳۲۷.
بنابراین محارب و هر جنایتكار دیگر، اگر در دنیا مجازات شود و از گناه خود توبه كند، پیش خدا آمرزیده است و اگر روح تمرّد در او باشد و توبه نكند، در قیامت نیز در عذاب الهی خواهد بود؛ پس اقامه ­ی این حدود، كفاره ­ی گناهان او نیست.
[۳۱] قرشى، سید على‌اكبر؛ تفسیر احسن الحدیث، تهران‏، بنیاد بعثت،‏ ۱۳۷۷ش، چاپ سوم‏، ج‏۳، ص۶۵.





خدای منان در بیان حكم پذیرش توبه‌ی محاربین می­فرماید:
«إِلاَّ الَّذِینَ تابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَیهِمْ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ»
[۳۲] سوره مائده/آیه ۳۴.

«مگر آن­ها كه قبل از دست یافتن شما بر آنان، توبه كنند؛ بدانید (خدا توبه­ی آن­ها را مى ‏پذیرد)، خداوند آمرزنده و مهربان است.»

امام باقر(علیه السلام) می­فرماید: قبل از اینكه امام محارب را دستگیر كند، توبه نماید.
[۳۳] تفسیر نورالثقلین، ج‏۱، ص۶۲۴ و ۶۲۵.

این آیه پیرامون موردی است كه از اجراى عقوبت بر سارق و راهزن استثناء شده است. مأموران امنیت جامعه مؤظفند که خطر را از جامعه رفع نمایند و در تعقیب و دستگیرى محاربان برآیند و با اجراى احکام الهی، آن­ها را مجازات كنند؛ ولی اگر راهزن توبه کند؛ یعنی از صمیم قلب پشیمان شود و عملش را ترك نماید، از اجراى كیفر و تعقیب او صرف نظر شده و رحمت پروردگار، پشیمانى این­گونه جنایت ‏كاران را می­پذیرد. حال اگر با ملتزم شدن این اشخاص به شرائط توبه و ترك گناهان گذشته، توبه و پشیمانى آن­ها پذیرفته نشود، این نوع افراد نه تنها ناگزیرند براى حفظ حیات و فرار از خطر، همیشه به بیابان­گردى ادامه دهند، بلكه گروهى را نیز به همدستى خود دعوت نمایند تا بدین وسیله از خطرى كه هر لحظه در انتظار آن­هاست، رها شوند.
[۳۴] انوار درخشان، ج‏۵، ص۷.

البته این توبه قبل از دستگیری، باز سبب نمى ‏شود كه اگر قتلى از آن­ها صادر شده یا مالى را به سرقت برده‏ اند، مجازات آن را نبینند؛ بلکه مجازات آن عمل را خواهند چشید و تنها مجازاتی که از آن­ها برداشته خواهد شد، تهدید مردم با اسلحه است؛ یعنی توبه‌ی محارب تنها تاثیرش در ساقط شدن "حق ‌اللَّه" دارد، اما "حق‌ الناس" بدون رضایت صاحبان حق ساقط نخواهد شد. این توبه با گواهى دو شاهد عادل، یا تغییر برنامه و روش زندگى خود كه آثار آن آشكار باشد و همچنین از طریق راه‌های دیگر قابل اثبات است.
[۳۵] تفسیر نمونه، ج‏۴، ص۳۶۲ و ۳۶۳.





 
۱. فراهیدى، خلیل بن احمد؛ كتاب العین،‏ قم، هجرت، ‏۱۴۱۰ق، چاپ دوم، ج‏۳، ص۲۱۳ و ابن منظور، محمد بن مكرم‏، لسان العرب‏، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۴ق،‏ چاپ سوم‏، ج‏۱، ص۳۰۲.
۲. راغب اصفهانى، حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن، تحقیق صفوان عدنان داودى،‏ دمشق بیروت، دارالعلم الدارالشامیة، ۱۴۱۲ق،‏ چاپ اول، ص۲۲۵.
۳. فاضل مقداد، جمال الدین مقداد بن عبدالله؛‏ كنزالعرفان فى فقه القرآن، تحقیق سیدمحمد قاضى، ‏تهران، مجمع جهانى تقریب مذاهب اسلامى، ۱۴۱۹ق، چاپ اول‏، ج‏۲، ص۳۵۱.
۴. فرهنگ ابجدي ،ص ۷۸۷ وص۷۷۶.
۵. فاضل مقداد، جمال الدین مقداد بن عبدالله، ‏ كنزالعرفان فى فقه القرآن، ‏ تحقیق سیدمحمد قاضى، ‏ مجمع جهانى تقریب مذاهب اسلامى، ۱۴۱۹ق، چاپ اول‏، ج‏۲، ص۳۵۱.
۶. كاظمى، جواد بن سعید؛ مسالك الأفهام الى آیات الأحكام،‏ تهران، كتابفروشى مرتضوى‏، ۱۳۶۵ش‏، چاپ دوم، ج‏۴، ص۲۰۹.
۷. قرشى، سیدعلى‌اكبر؛ قاموس قرآن‏، تهران، دارالكتب الإسلامیة، ۱۳۷۱ش،‏ چاپ ششم‏، ج‏۲، ص۱۱۴، عروسى حویزى، عبدعلى بن جمعه؛ ‏تفسیر نورالثقلین، تحقیق سیدهاشم رسولى محلاتى، اسماعیلیان، ۱۴۱۵ق، چاپ چهارم، ج۱، ص۶۲۵ و طبرسى، فضل بن حسن؛ ‏ مجمع البیان فى تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، ‏۱۳۷۲ش‏، چاپ سوم، ج۳، ص۲۹۱.
۸. سوره مائده/آیه ۲۷- ۳۲.
۹. سوره مائده/آیه ۳۳. طباطبایى(علامه)، سیدمحمدحسین؛ المیزان فى تفسیر القرآن، قم، جامعه ‏ى مدرسین حوزۀ علمیه قم، ‏۱۴۱۷ق‏، چاپ پنجم‏، ج‏۵، ص۳۲۶.
۱۰. حسینى همدانى، سیدمحمدحسین؛ انوار درخشان، تحقیق محمدباقر بهبودى، تهران، كتابفروشى لطفى، ‏ ‏۱۴۰۴ق‏، چاپ اول، ج‏۵،ص۵.
۱۱. سوره مائده/آیه ۳۳.
۱۲. تفسیر نورالثقلین، ج‏۱، ص۶۲۵، «هر كسى كه اسلحه بكشد و راه را بر مردم خوفناك نماید (و راه زنى كند)، خواه درشهر و خواه در خارج شهر، محارب است.»
۱۳. مكارم شیرازى، ناصر و همكاران؛ تفسیر نمونه‏، تهران، دارالكتب الإسلامیة، ۱۳۷۴ش، چاپ اول، ج۴، ص۳۶۰.
۱۴. سوره مائده/آیه ۳۳.
۱۵. «إِلاَّ الَّذِینَ تابُوا مِنْ قبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَیهِمْ» مگر آنها كه پيش از دست يافتن شما بر آنان، توبه كنند پس بدانيد (خدا توبه‌ی آنها را مى ‏پذيرد)‏. سوره مائده/آیه ۳۴.
۱۶. المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۳۲۶.
۱۷. سوره مائده/آیه ۳۳.
۱۸. المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏۵، ص۳۲۷.
۱۹. كنز العرفان فى فقه القرآن، ج۲، ص۳۵۲ و تفسیر نمونه، ج‏۴، ص۳۶۰.
۲۰. المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏۵، ص۳۲۷.
۲۱. کلینی، محمد بن یعقوب؛ کافی، تحقیق علی­اکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۶۷ش، ج۷، ص۲۴۶ و ۲۴۷، حسینى جرجانى، سیدامیر ابوالفتوح‏؛ آیات الأحكام(جرجانى)، تحقیق میرزا ولى‌الله اشراقى سرابى، تهران، نوید، ۱۴۰۴ق، چاپ اول، ج‏۲، ص۶۷۸ و المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏۵، ص۳۳۱.
۲۲. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏۳، ص۲۹۲.
۲۳. مقدس اردبیلى، احمد بن محمد؛ زبدة البیان فى أحكام القرآن، تهران، كتابفروشى مرتضوى‏، چاپ اول‏، ص۶۶۵، كنزالعرفان فی فقه القرآن، ج‏۲، ص۳۵۲، مسالك الأفهام إلى آیات الأحكام، ج‏۴، ص۲۱۱،‏ آیات الأحكام(جرجانى)، ‏ج‏۲، ص۶۷۹.
۲۴. تفسیر نمونه، ج‏۴، ص۳۶۰ و ۳۶۱، تفسیر نورالثقلین، ج‏۱، ص۶۲۲ و ۶۲۳ و كافی، ج۷، ص۲۴۷.
۲۵. تفسیر نمونه، ج۴، ص۳۶۱.
۲۶. المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏۵، ص۳۳۲.
۲۷. عیاشى، محمد بن مسعود؛ كتاب التفسیر، تحقیق سیدهاشم رسولى محلاتى، ‏ تهران، چاپخانۀ علمیه، ۱۳۸۰ق‏، ج۱، ص۳۱۴، ح۸۹ و بحرانى، سیدهاشم‏؛ البرهان فى تفسیر القرآن‏، قم‏، بنیاد بعثت، ‏۱۴۱۶ق، چاپ اول، ج‏۲، ص۲۹۱، ح۲۴.
۲۸. تفسیر نمونه، ج‏۴، ص۳۶۱.
۲۹. سوره مائده/آیه ۳۳.
۳۰. طبرسى، فضل بن حسن‏؛ تفسیر جوامع الجامع، تهران، دانشگاه تهران و مدیریت حوزۀ علمیۀ قم، ‏۱۳۷۷ش، ‏ چاپ اول، ج‏۱، ص۳۲۷.
۳۱. قرشى، سید على‌اكبر؛ تفسیر احسن الحدیث، تهران‏، بنیاد بعثت،‏ ۱۳۷۷ش، چاپ سوم‏، ج‏۳، ص۶۵.
۳۲. سوره مائده/آیه ۳۴.
۳۳. تفسیر نورالثقلین، ج‏۱، ص۶۲۴ و ۶۲۵.
۳۴. انوار درخشان، ج‏۵، ص۷.
۳۵. تفسیر نمونه، ج‏۴، ص۳۶۲ و ۳۶۳.


سایت پژوهه    



جعبه ابزار