• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ولایت بامیان

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ولایت بامیان ، ولایتی قدیمی در افغانستان ، در ۲۴۵ کیلومتری شمال غربی کابل می‌باشد.




ولایت بامیان از شمال به ولایت سمنگان از مغرب به ولایت جوزجان و ولایت غور، از جنوب به ولایت اُروزگان، از مشرق به ولایت باغلان و ولایت پروان و میدان ، از جنوب شرقی به ولایت غزنه محدود است.



از نظر تشکیلات اداری، بامیان تابع حکومت اعلی پروان است و از طرف حاکم درجه ۳ اداره می‌شود.
[۱] دائرة المعارف آریانا، انجمن دایرة المعارف افغانستان، ج۴، ص۷۵-۷۶، چاپخانه دولتی، ۱۳۴۱ ه/ ۱۹۶۲ م.




ولایت بامیان، میان دو رشته کوه هندوکش در شمال (در جهت شرقی ـ غربی) و رشته کوه بابا در جنوب (در جهت شمال شرقی ـ جنوب غربی) واقع شده است.



دو رود مرغاب و هری‌رود از کوه‌های اطراف بامیان، و رود بلخ از دامنه‌های شمالی هندوکش در شمال بامیان، سرچشمه می‌گیرد و به جیحون می‌ریزد.



نخستین بار نام بامیان در ۸۵ در طبری ذیل کشته شدن موسی بن عبداللّه بن خازم آمده است که ثابت (یکی از دشمنان موسی) به محمد بن عبداللّه خزاعی امر کرد به خدمت موسی درآید، ولی متوجه باشد که به زبان عرب سخن نگوید، و اگر موسی از او پرسید: از کجایی ؟ بگوید: از اسیرانِ بامیانم.
[۲] طبری، تاریخ، ج۶، ص۴۰۵، دارسُوَیْدان، بیروت - لبنان، ۱۳۸۷ه/ ۱۹۶۷م.

در ۲۲۹، ایتاخ (ترک، امیرالامرای بغداد ) شار بامیان را به حکومت یمن فرستاد.
[۳] طبری، تاریخ، ج۹، ص۱۲۸، دارسُوَیْدان، بیروت - لبنان، ۱۳۸۷ه/ ۱۹۶۷م.




به نوشته ابن خرداذبه،
[۴] ابن خرداذبه، مسالک الممالک، ج۱، ص۳۷-۳۹، چاپ دخویه، ۱۹۶۷ م.
در قرن سوم، مالیات بامیان پنج هزار درهم بود و شاهش را شِیر (شارِ) بامیان می‌گفتند.



در ۱۷۶ هجری ، فضل بن یحیی (برمکی) سپاهی به سرداری ابراهیم بن جبرئیل به سرزمین کابل شاه فرستاد و به همراه او شاهان و دهقانانی از سرزمین طخارستان، از جمله حسن شار بامیان را روانه کرد.
[۵] یعقوبی، البلدان، ج۱، ص۲۹۰، چاپ دخویه، ۱۹۶۷م.




به نوشته ابن فقیه (متوفی ۲۹۰) شهر بامیان در ربع سوم خراسان (بلخ) و در (جنوب) غربی رود جیحون قرار داشته است.
[۶] ابن فقیه، البلدان، ج۱، ص۳۲۲، چاپ دخویه، ۱۹۶۷م.




در نیمه اول قرن چهارم، اصطخری،
[۷] اصطخری، مسالک الممالک، ج۱، ص۲۷۷-۲۸۰، چاپ دخویه، ۱۹۶۷ م.
«عمل» بامیان را از نواحی بلخ نوشته و شهرهای آن، بامیان، بَسغورفند و فَروان را نام برده و درباره بامیان می‌نویسد: «به اندازه نصف بلخ است و بر کوهی نهاده، میان کوه و شهر رودی می‌رود و آبِ این رود به غرجستان می‌ریزد».



به نوشته مقدسی (متوفی ۳۹۰)، بامیان ناحیتی پهناور، پرنعمت و قصبه آن کوچک است و خراج طخارستان و بامیان در زمان سامانیان ۴۳۲، ۱۵۶ درهم (درهم) بوده است.
[۸] مقدسی، احسن التقاسیم، ج۱، ص۳۰۳-۳۴۰، چاپ دخویه، ۱۹۶۷م.




در ۵۹۴، بهاءالدین سام (اوّل) بن محمد پسر خواهر غیاث الدینشهاب‌الدین) امرای غزنه و بامیان، شهر بلخ را از دست اُزیه، شاه‌زاده ترک، گرفتند.
[۹] ابن اثیر، کامل، ج۱۲، ص۱۳۴، دارصادر، بیروت، ۱۳۸۶ه /۱۹۶۶م.

در ۶۰۲، میان غیاث‌الدین محمود پسر غیاث‌الدین (محمد) برادر شهاب‌الدین (امیر غزنه) و بهاءالدین سام (دوّم)، امیر بامیان (پسرخواهر شهاب‌الدین)، جنگ‌های شدیدی درگرفت، وزیر (غیاث‌الدین) و ترک‌ها و دیگران به غیاث‌الدین محمود (امیر غزنه) تمایل داشتند، ولی امرای غور به بهاءالدین سام (امیر بامیان) علاقه داشتند.
از این رو، هر گروه تمایل داشت خبر کشته شدن شهاب‌الدین را به کسی که مورد علاقه آنان است برساند.
غوری‌ها وانمود کردند که به غزنه می‌روند ولی اراده بامیان کردند تا وقتی که بهاءالدین سام از بامیان خارج شود، خزانه شهر را تصاحب کنند.
[۱۰] ابن اثیر، کامل، ج۱۲، ص۲۱۴، دارصادر، بیروت، ۱۳۸۶ه /۱۹۶۶م.

اندکی بعد، غوریان از بهاءالدین سام خواستند، فرمان‌روایی غزنه را بپذیرد.
بهاءالدین به همراه دو فرزندش، علاءالدین و جلال‌الدین، از بامیان به غزنه رفت ولی در راه درگذشت.
اندکی بعد (۶۰۲) جلال‌الدین، فرزند بهاءالدین سام، به همراه عمویش عباس با سپاه (اندک) به بامیان بازگشت اما در همین سال، جلال‌الدین در جنگ با تاجالدین اُلْدُز (سردار شهاب‌الدین) به اسارت درآمد.
یک سال بعد (۶۰۳)، عباس برادر بهاءالدین سام، بامیان را از دو برادرزاده‌اش، علاءالدین و جلال‌الدین که در اسارت بودند، گرفت.
اندکی بعد جلال‌الدین از اسارت درآمد و با کمک وزیر پدرش بامیان را از عمویش عباس بازگرفت.
[۱۱] ابن اثیر، کامل، ج۱۲، ص۲۱۵، دارصادر، بیروت، ۱۳۸۶ه /۱۹۶۶م.
[۱۲] ابن اثیر، کامل، ج۱۲، ص۲۱۷، دارصادر، بیروت، ۱۳۸۶ه /۱۹۶۶م.
[۱۳] ابن اثیر، کامل، ج۱۲، ص۲۱۸، دارصادر، بیروت، ۱۳۸۶ه /۱۹۶۶م.
[۱۴] ابن اثیر، کامل، ج۱۲، ص۲۴۴، دارصادر، بیروت، ۱۳۸۶ه /۱۹۶۶م.

اندکی قبل از حمله مغول، والی بلخ عمادالدین که از امرا و بزرگان بامیان بود، از سلطان محمد خوارزم‌شاه استقبال کرد.
کمی بعد، راه‌بانان راه (میان بلخ و بامیان) پیکی را با نامه‌ای گرفتند، به خدمت محمد خوارزم‌شاه آوردند.
مضمون نامه خطاب به والی بامیان بود که در آن رفتار سلطان را تخدیر و مردم (بامیان) را از انقیاد و اطاعت او سرزنش کرده بود.
[۱۵] جوینی، خواجه شمس الدین، ج۲، ص۶۳، جهانگشای جوینی، به تصحیح محمد قزوینی، انتشارات بامداد، ۱۳۲۱ ش.

گفته شده که، شِیر (شارِ) بامیان و غوریان، گروه بسیاری را برای کمک به سلطان جلال‌الدین (خوارزم‌شاه) آماده کردند.
[۱۶] جوینی، خواجه شمس الدین، ج۲، ص۱۹۵، جهانگشای جوینی، به تصحیح محمد قزوینی، انتشارات بامداد، ۱۳۲۱ ش.




یک قرن بعد از حمله مغول (قرن هشتم) ابی الفداء
[۱۷] ابی الفداء، تقویم البلدان، ج۱، ص۵۴۱، ترجمه المحمد آیتی، انتشارات بن یاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۹ ش.
می‌نویسد: بامیان شهری است و آن را بلاد و اعمالی است و از بلاد بامیان، کابل، فَروان و پنج‌هیر و غزنه است، و قلعه‌ای استوار و قصبه‌ای کوچک دارد.



به نوشته حمداللّه مستوفی، معاصر ابی الفداء، بامیان چشمه‌ای معدنی دارد که آب از آن می‌جوشد و صدایش تا مسافت دوری شنیده می‌شود، چون آب اندکی از محل جوشیدن دور شد به گوگرد تبدیل می‌شود.
[۱۸] مستوفی، حمداللّه، ج۱، ص۲۰۷، نزهة القلوب، باهتمام و تصحیح گی لسترنج، دنیای کتاب، ۱۳۶۲ ش.





۱۴.۱ - تنبیه سرکشان بامیان


نادر در لشکرکشی به هند، در ۶ فرسخی غزنین فرود آمد، (فرزندش) نصراللّه میرزا را به تنبیه افاغنه غوربند و بامیان فرستاد.
او سرکشان را تنبیه کرد و به اطاعت واداشت.
[۱۹] استرآبادی، میرزا مهدی خان، ج۱، ص۳۱۰، جهانگشای نادری، به اهتمام سید عبداللّه انوار، انتشارات انجمن آثار ملی، ۱۳۴۱ ش.


۱۴.۲ - گماشتن حاکم


سپس نادر اداره کابل و نواحی اطراف آن را به عهده وکیل‌الدوله خود، طهماسب خان جلایر، گذاشت.

۱۴.۳ - عبور از بامیان برای رفتن به کابل


او (پس از سرکوب قبایل سرکش)، با سپاهی مرکب از شش هزار نفر از راه بامیان روانه کابل شد.
[۲۰] استرآبادی، میرزا مهدی خان، ج۱، ص۳۶۲، جهانگشای نادری، به اهتمام سید عبداللّه انوار، انتشارات انجمن آثار ملی، ۱۳۴۱ ش.
[۲۱] مروی وزیر، محمدکاظم، ج۳، ص۱۰۰۶، به تصحیح و حواشی محمدامین ریاحی، کتابفروشی روّار، و ۱۳۶۶ ش.




(۲۴) ابن اثیر، کامل، دارصادر، بیروت، ۱۳۸۶ه /۱۹۶۶م.
(۲۵) ابن خرداذبه، مسالک الممالک، چاپ دخویه، ۱۹۶۷ م.
(۲۶) ابن فقیه، البلدان، چاپ دخویه، ۱۹۶۷م.
(۲۷) ابی الفداء، تقویم البلدان، ترجمه المحمد آیتی، انتشارات بن یاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۹ ش.
(۲۸) استرآبادی، میرزا مهدی خان، جهانگشای نادری، به اهتمام سید عبداللّه انوار، انتشارات انجمن آثار ملی، ۱۳۴۱ ش.
(۲۹) اصطخری، مسالک الممالک، چاپ دخویه، ۱۹۶۷ م.
(۳۰) جوینی، خواجه شمس الدین، جهانگشای جوینی، به تصحیح محمد قزوینی، انتشارات بامداد، ۱۳۲۱ ش.
(۳۱) دائرة المعارف آریانا، انجمن دایرة المعارف افغانستان، چاپخانه دولتی، ۱۳۴۱ ه/ ۱۹۶۲ م.
(۳۲) طبری، تاریخ، دارسُوَیْدان، بیروت - لبنان، ۱۳۸۷ه/ ۱۹۶۷م.
(۳۳) گردیزی، زین الاخبار، به تصحیح و تحشیه عبدالحی حبیبی، دنیای کتاب، ۱۳۶۲ ش.
(۳۴) مروی وزیر، محمدکاظم، به تصحیح و حواشی محمدامین ریاحی، کتابفروشی روّار، و ۱۳۶۶ ش.
(۳۵) مستوفی، حمداللّه، نزهة القلوب، باهتمام و تصحیح گی لسترنج، دنیای کتاب، ۱۳۶۲ ش.
(۳۶) مقدسی، احسن التقاسیم، چاپ دخویه، ۱۹۶۷م.
(۳۷) یعقوبی، البلدان، چاپ دخویه، ۱۹۶۷م.


 
۱. دائرة المعارف آریانا، انجمن دایرة المعارف افغانستان، ج۴، ص۷۵-۷۶، چاپخانه دولتی، ۱۳۴۱ ه/ ۱۹۶۲ م.
۲. طبری، تاریخ، ج۶، ص۴۰۵، دارسُوَیْدان، بیروت - لبنان، ۱۳۸۷ه/ ۱۹۶۷م.
۳. طبری، تاریخ، ج۹، ص۱۲۸، دارسُوَیْدان، بیروت - لبنان، ۱۳۸۷ه/ ۱۹۶۷م.
۴. ابن خرداذبه، مسالک الممالک، ج۱، ص۳۷-۳۹، چاپ دخویه، ۱۹۶۷ م.
۵. یعقوبی، البلدان، ج۱، ص۲۹۰، چاپ دخویه، ۱۹۶۷م.
۶. ابن فقیه، البلدان، ج۱، ص۳۲۲، چاپ دخویه، ۱۹۶۷م.
۷. اصطخری، مسالک الممالک، ج۱، ص۲۷۷-۲۸۰، چاپ دخویه، ۱۹۶۷ م.
۸. مقدسی، احسن التقاسیم، ج۱، ص۳۰۳-۳۴۰، چاپ دخویه، ۱۹۶۷م.
۹. ابن اثیر، کامل، ج۱۲، ص۱۳۴، دارصادر، بیروت، ۱۳۸۶ه /۱۹۶۶م.
۱۰. ابن اثیر، کامل، ج۱۲، ص۲۱۴، دارصادر، بیروت، ۱۳۸۶ه /۱۹۶۶م.
۱۱. ابن اثیر، کامل، ج۱۲، ص۲۱۵، دارصادر، بیروت، ۱۳۸۶ه /۱۹۶۶م.
۱۲. ابن اثیر، کامل، ج۱۲، ص۲۱۷، دارصادر، بیروت، ۱۳۸۶ه /۱۹۶۶م.
۱۳. ابن اثیر، کامل، ج۱۲، ص۲۱۸، دارصادر، بیروت، ۱۳۸۶ه /۱۹۶۶م.
۱۴. ابن اثیر، کامل، ج۱۲، ص۲۴۴، دارصادر، بیروت، ۱۳۸۶ه /۱۹۶۶م.
۱۵. جوینی، خواجه شمس الدین، ج۲، ص۶۳، جهانگشای جوینی، به تصحیح محمد قزوینی، انتشارات بامداد، ۱۳۲۱ ش.
۱۶. جوینی، خواجه شمس الدین، ج۲، ص۱۹۵، جهانگشای جوینی، به تصحیح محمد قزوینی، انتشارات بامداد، ۱۳۲۱ ش.
۱۷. ابی الفداء، تقویم البلدان، ج۱، ص۵۴۱، ترجمه المحمد آیتی، انتشارات بن یاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۹ ش.
۱۸. مستوفی، حمداللّه، ج۱، ص۲۰۷، نزهة القلوب، باهتمام و تصحیح گی لسترنج، دنیای کتاب، ۱۳۶۲ ش.
۱۹. استرآبادی، میرزا مهدی خان، ج۱، ص۳۱۰، جهانگشای نادری، به اهتمام سید عبداللّه انوار، انتشارات انجمن آثار ملی، ۱۳۴۱ ش.
۲۰. استرآبادی، میرزا مهدی خان، ج۱، ص۳۶۲، جهانگشای نادری، به اهتمام سید عبداللّه انوار، انتشارات انجمن آثار ملی، ۱۳۴۱ ش.
۲۱. مروی وزیر، محمدکاظم، ج۳، ص۱۰۰۶، به تصحیح و حواشی محمدامین ریاحی، کتابفروشی روّار، و ۱۳۶۶ ش.




دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بامیان»، شماره۳۶۴.    



جعبه ابزار