• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

آمنه بنت وهب بن عبدمناف

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



آمنه، دختر وهب‌ بن عبدمناف‌ بن زهرة‌ بن‌ کلاب از قبیله قریش ، مادر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم بود.



او را از نظر نسب و جای‌گاه از برترین زنان قریش دانسته‌اند. پدرش وهب، بزرگ بنی‌زهره و شریف‌ترین آنان بود.
[۲] ابن‌اسحاق، السیر و المغازی، ج۱، ص۴۲.
[۳] طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۲، ص۲۴۳.
طبق آن‌چه درباره سنّ آمنه هنگام وفات (۴۸ سال پیش از هجرت ) گفته‌اند،
[۴] یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۰.
بایستی هم سنّ عبدالله، و‌بیست و چهار سال پیش از عام‌الفیل (۵۴۶م) زاده شده باشد. از جزئیات زندگی او اطلاع چندانی در دست نیست. هر آن‌چه در تاریخ آمده، به زمان ازدواج او و پس از آن مربوط می‌شود. بر پایه روایتی، وی ده سال یا اندکی کم‌تر، بعد از حفر چاه زمزم و یک سال پس از فدیه دادن عبدالمطّلب برای عبدالله، به همسری او درآمد.
[۵] یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۹.
[۶] ابن‌کثیر، البدایة و النهایه، ج۲، ص۱۹۹.
پس از ازدواج ، در سه روزی که عبداللّه با او بود، باردار شد.
[۸] بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۸۹.
دوران بارداری آمنه، برخلاف آن‌چه بر دیگر زنان می‌گذشت، به آسانی سپری شد
[۹] یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۹.
[۱۱] بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۸۹.
و کودکش را بی‌مشقّت، بر زمین نهاد. از او چنین نقل شده است که وقتی حامله بودم، نوری از من ساطع شد که با آن قصرهای بُصری در سرزمین شام را دیدم و سوگند به خدا! هرگز حملی سبک‌تر و راحت‌تر از آن را در کسی ندیده بودم.
[۱۳] ابن‌هشام، السیرة‌النبویّه، ج۱، ص۱۶۵.
در زمان حاملگی، بشارت یافت که تو سرور امّت را بارداری و هر گاه زاده شد، بگو: «او‌را از شر حسد ورزان به خدای واحد می‌سپارم» و او را محمد بنام.
[۱۴] ابن‌هشام، السیرة‌النبویّه، ج۱، ص۱۵۸.
[۱۵] بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۸۹.
[۱۶] طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۲، ص۱۵۶.
براساس روایتی دیگر، او فرمان یافت تا کودک را احمد بنامد.
[۱۷] موسوعة الذهبیّة للعلوم الاسلامیه، ج۲، ص۲۳.
وقتی کودک متولد شد، چون پدرش پیش از این، در بازگشت از سفر تجاری شام، در مدینه در گذشته بود
[۱۸] ابن‌اسحاق، السیر و المغازی، ج۱، ص۴۵.
[۱۹] طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۲، ص۱۶۵.
یا بنا به روایتی هنوز در سفر بود و دو ماه
[۲۱] یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۰.
و به قولی بیست و هشت ماه
[۲۲] ابن‌اسحاق، السیر و المغازی، ج۱، ص۴۵.
پس از ولادت او در گذشت، آمنه به عبدالمطّلب، پدر بزرگ کودک پیغام داد تا برای دیدن کودک بیاید؛ سپس او را از امور خارق‌العاده‌ای که در دوران حمل و زایمان دیده بود، آگاه کرد.
[۲۳] ابن‌هشام، السیرة‌النبویّه، ج۱، ص۱۵۹_۱۶۰.
[۲۴] ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۸۲.



آمنه به جهت کم‌توانی، بیش از چند روز نتوانست کودک خود را شیر دهد؛
[۲۵] ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۸۹.
سپس او را برای شیر دادن به «حلیمه سعدیّه» سپرد.
[۲۶] ابن‌هشام، السیرة‌النبویّه، ج۱، ص۱۶۰.
در شش سالگی کودک، آمنه به اتّفاق او و امّ‌ایمن کنیز محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم برای زیارت قبر عبدالله در یثرب و نیز زیارت دایی‌های پدر او به آن دیار رفت و پس از یک ماه اقامت در «دارالنابغه» هنگام بازگشت، در محلی به نام «ابواء» در مسیر مکّه به مدینه بیمار شد و در سی سالگی
[۲۷] یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۰.
درگذشت و در همان‌جا مدفون شد. گفته‌اند: آمنه یگانه فرزند خانواده خود بود. مشرکان در مسیر حرکت به سوی اُحد در ابواء، بر آن شدند تا قبر آمنه را نبش کرده، خاکه استخوان‌های او را به صورت گِرو برای تضمین و حفظ زنان خویش، با خود ببرند؛ امّا پس از رایزنی‌های ابوسفیان با اهل‌نظر، از بیم آن‌که مبادا دیگران، با مردگان آنان چنین کنند، از آن صرف‌نظر کردند.
[۳۱] المغازی، ج۱، ص۲۰۶.



با این‌که آمنه در دوران کودکی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و سی و چهار سال پیش از بعثت حضرت درگذشت، برخی از مفسّران اهل سنّت در ذیل آیه ۱۱۳ توبه از او یاد کرده‌اند: «ما‌کانَ لِلنَّبِیّ وَ الّذینَ ءامَنوا أن یَستَغفِروا لِلمُشرِکینَ وَ لو کانوا اُولی قُربی مِن بَعدِ ما تَبَیّنَ لَهُم أنّهُم أصحـبُ الجَحیمِ _ بر پیامبر و کسانی که ایمان آورده‌اند، سزاوار نیست که برای مشرکان ـ پس از آن‌که برایشان آشکار گردید که آنان اهل دوزخند ـ آمرزش بطلبند، هرچند خویشاوند آنان باشند». به نقل طبری از عطیّه، چون پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم به مکّه رسید، بر قبر مادرش ایستاد؛ بدان امید که خداوند بدو اذن داده تا برای او آمرزش طلبد؛
[۳۴] جامع‌البیان عن تأویل آی‌القرآن، ج۱۱، ص۵۸.
امّا این سخن با واقعیّت‌های تاریخی که قبر آمنه را در ابواء می‌دانند، ناسازگار است؛ این مطلب، با حرمت نهادن پیامبر بر قبر مادرش در بازگشت از عمره حدیبیّه نیز نمی‌سازد. گفته‌اند: پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم در بازگشت از عمره‌حدیبیه ، از ابواء گذشت و خداوند اجازه داد تا قبر مادرش را زیارت کند. حضرت بر سر قبر او آمد. آن را تمیز کرد و برای وی گریست و مسلمانان نیز از گریستن پیامبر گریستند. سیوطی نیز در تفسیر آیه پیشین، داستان استغفار را به تفصیل از «ابن‌مردویه» از «بُریده» نقل می‌کند.


با توجّه به اضطراب در عبارت و ناهم‌گونی‌های گفتار، پذیرش آن مشکل می‌نماید؛ از این رو ابن‌کثیر پس از نقل داستان می‌گوید: این حدیث ، غریب و دارای سیاقی عجیب است. در ادامه می‌گوید: عجیب‌تر و غیر قابل باورتر از این، حدیثی است که «خطیب بغدادی» به سندی مجهول از عایشه نقل می‌کند که خداوند ، مادر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را زنده کرد و ایمان آورد؛ سپس دوباره او را برگرداند؛ بنابراین، با توجّه به آن‌چه در احادیث آمده است که آمنه زنی مسلمان و نیز یکی از شش تن شفاعت شدگان پیامبر به شمار آمده می‌توان آن‌چه را در ذیل آیه آمده، برساخته‌ای ناشی‌ از عمل‌ توجیه‌گرانه کسانی (امویان) دانست که خود از خاندان و نیاکانی طاهر و خوش نام محروم بوده‌اند؛ افزون بر این، ترمذی حدیثی از امام‌ علی علیه‌السلام آورده و آن را «حدیثی حسن» بر شمرده که حضرت، شأن نزول آیه را مردی مسلمان می‌داند که برای پدر و مادرش از خدا آمرزش می‌طلبید؛ در حالی‌که هر دوی آنان در حال شرک از دنیا رفته بودند. امام علی علیه‌السلام می‌گوید: او را از این عمل باز داشتم؛ امّا وی به عمل ابراهیم علیه‌السلام در آمرزش خواهی برای پدرش استناد کرد؛ از این رو، قضیه را برای رسول خدا باز گفتم که در پی آن، آیات پیشین نازل شد.
[۴۲] فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۲۰۹.



شیعه براساس روایات بسیاری‌ که در آن‌ها تأکید شده خداوند، حملِ پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را در بهترین رحم قرار داده و آن را از آتش جهنّم دور داشته،
[۴۴] کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۴۶.
بر آن است که آمنه از نیک‌زنان عالم اسلام و از مسلمانان به شمار می‌رود؛ هم‌چنین طبق آیه ۲۱۹ شعراء (و تَقَلُّبَک فِی السّـجِدینَ) معتقد است که پیامبر در اصلاب موحّدان و مؤمنان بوده است؛
[۴۶] طبرسی، مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۳۲۳.
[۴۷] قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج۱۳، ص۹۷.
بنابراین نمی‌توان به شرک و ناپاکی آمنه عقیده داشت؛ از همین رو به آنان که چنین عقیده ناصوابی دارند، پاسخ‌های مفصّلی داده است.
[۴۹] الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۲، ص۱۸۷.



(۱) بلاذری، انساب الاشراف.
(۲) علامه مجلسی، بحارالأنوار، مؤسسة الوفاء، بیروت، ۱۴۱۳.
(۳) ابن‌کثیر، البدایة و النهایه.
(۴) طبری، تاریخ الأمم والملوک.
(۵) یعقوبی، تاریخ الیعقوبی.
(۶) ابن‌کثیر، تفسیرالقرآن العظیم.
(۷) فخر رازی، التفسیر الکبیر.
(۸) جامع‌البیان عن تأویل آی‌القرآن.
(۹) قرطبی، الجامع لأحکام القرآن.
(۱۰) سیوطی، الدّرالمنثور فی التفسیر بالمأثور.
(۱۱) ابن‌اسحاق، السیر و المغازی.
(۱۲) ابن‌هشام، السیرة‌النبویّه.
(۱۳) الصحیح من سیرة النبی الأعظم.
(۱۴) ابن‌سعد، الطبقات الکبری.
(۱۵) کلینی، الکافی.
(۱۶) ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ.
(۱۷) طبرسی، مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن.
(۱۸) المغازی.
(۱۹) موسوعة الذهبیّة للعلوم الاسلامیه.
(۲۰) نمونه بیّنات.


۱. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۷۶.    
۲. ابن‌اسحاق، السیر و المغازی، ج۱، ص۴۲.
۳. طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۲، ص۲۴۳.
۴. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۰.
۵. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۹.
۶. ابن‌کثیر، البدایة و النهایه، ج۲، ص۱۹۹.
۷. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۵.    
۸. بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۸۹.
۹. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۹.
۱۰. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۷۸.    
۱۱. بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۸۹.
۱۲. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۷۹.    
۱۳. ابن‌هشام، السیرة‌النبویّه، ج۱، ص۱۶۵.
۱۴. ابن‌هشام، السیرة‌النبویّه، ج۱، ص۱۵۸.
۱۵. بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۸۹.
۱۶. طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۲، ص۱۵۶.
۱۷. موسوعة الذهبیّة للعلوم الاسلامیه، ج۲، ص۲۳.
۱۸. ابن‌اسحاق، السیر و المغازی، ج۱، ص۴۵.
۱۹. طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۲، ص۱۶۵.
۲۰. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۴۶۶.    
۲۱. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۰.
۲۲. ابن‌اسحاق، السیر و المغازی، ج۱، ص۴۵.
۲۳. ابن‌هشام، السیرة‌النبویّه، ج۱، ص۱۵۹_۱۶۰.
۲۴. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۸۲.
۲۵. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۸۹.
۲۶. ابن‌هشام، السیرة‌النبویّه، ج۱، ص۱۶۰.
۲۷. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۰.
۲۸. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۳ ۹۴.    
۲۹. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۴۶۶.    
۳۰. علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۲۲، ص۲۶۲، مؤسسة الوفاء، بیروت، ۱۴۱۳.    
۳۱. المغازی، ج۱، ص۲۰۶.
۳۲. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۴۶۶.    
۳۳. توبه/سوره۹، آیه۱۱۳.    
۳۴. جامع‌البیان عن تأویل آی‌القرآن، ج۱۱، ص۵۸.
۳۵. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۴.    
۳۶. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۴.    
۳۷. سیوطی، الدّرالمنثور فی التفسیر بالمأثور، ج۴، ص۳۰۳.    
۳۸. ابن‌کثیر، تفسیرالقرآن العظیم، ج۲، ص۴۰۸.    
۳۹. ابن‌کثیر، تفسیرالقرآن العظیم، ج۲، ص۴۰۸.    
۴۰. علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۱۵، ص۱۱۷، مؤسسة الوفاء، بیروت، ۱۴۱۳.    
۴۱. علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۳۵، ص۱۰۸، مؤسسة الوفاء، بیروت، ۱۴۱۳.    
۴۲. فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۲۰۹.
۴۳. علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۳۵، ص۱۰، مؤسسة الوفاء، بیروت، ۱۴۱۳.    
۴۴. کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۴۶.
۴۵. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۱۹.    
۴۶. طبرسی، مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۳۲۳.
۴۷. قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج۱۳، ص۹۷.
۴۸. علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۳۵، ص۱۵۵، مؤسسة الوفاء، بیروت، ۱۴۱۳.    
۴۹. الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۲، ص۱۸۷.



دائرةالمعارف قرآن کریم جلد اول، برگرفته از مقاله «آمنه بنت وهب بن عبدمناف».    



جعبه ابزار