آیت الله حسین غفاری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آیتالله غفاری شخصیتی بزرگوار، مبارزی بی باک و عالمی پرهیزگار بود. او مردی حماسه آفرین بود که در مسیر
دفاع از
استقلال و
عزت ملت غیور
ایران تحت شدیدترین شکنجهها در زندانهای
ساواک به درجه
شهادت نائل آمد. در این نوشتار سعی شده است زندگی آن روحانی سلحشور به طور مختصر بیان شود.
آیتالله حسین غفاری در سال ۱۳۳۵ هـ. ق در روستای دهخوارقان
تبریز که امروزه آذر شهر نامیده میشود، چشم به جهان گشود.
پدرش کشاورزی زحمتکش بود. حسین در دوران کودکی پدرش را از دست داد و گرد یتیمی بر سیمای معصوم او نشست و به سبب
فقر و مشکلات اقتصادی ناشی از بی پدری از همان دوران کودکی (۶-۷ سالگی) مجبور شد، همپای
برادر و
خواهر برای تامین هزینههای زندگی به
کشاورزی و کارگری بپردازد.
او به رغم مخالفتهای عمویش با درس خواندن او، به مطالعه و تحصیل روی آورد که در این زمینه دائی بزرگوارش مرحوم آیت حاج میرزا حسن غفاری معروف به دهخوارقانی مشوق او بود. حسین مرحله مقدمات
دروس حوزه را از حاج شیخ علی و میرزا محمد حسن منطقی فرا گرفت
و
رسائل و
مکاسب شیخ انصاری را نزد دائی اش حجتالاسلام حاج سید محسن میر غفاری آغاز کرد و در تمام این مدت تحصیل نصف روز را کار میکرد و نصف روز را به تحصیل
علم و
دانش میگذراند.
او برای تکمیل تحصیلات علمیاش در سن ۳۰ سالگی (۱۳۲۵-۱۳۲۴) در شرایطی که شهر
قم رفته رفته به مرکز مهم علمی پژوهشی و
فقه اسلامی و شیعی تبدیل میگردید، به این شهر مقدس
مهاجرت و به مدت ۱۱ سال در این
شهر رحل اقامت افکند و از محضر آیات عظام
فیض رحمةاللهعلیه، حاج
سید محمد تقی خوانساری رحمةاللهعلیه و
آیتالله العظمی بروجردی رحمةاللهعلیه بهرهمند گردید و مدتی هم در دروس
آیتالله حجت کوه کمرهای حاضر شد.
آیتالله غفاری آثار علمی متعددی داشتهاند که از جمله آن، حاشیه مفصلی بر کتاب
عروة الوثقی میباشد که البته بسیاری از نوشتجات و آثار خطی و ادبی ایشان در جریان دستگیری ایشان توسط
ساواک از بین رفته است.
آیتالله غفاری نسبت به اساتید خود ارادتی خاص داشتند و همیشه از آنها با
احترام و
تکریم یاد میکردند. حجت الاسلام هادی غفاری فرزند ایشان در این خصوص میگوید: یک عکس از استاد ایشان موجود است که پشت آن قبل از ذکر نام استاد، دوازده
لقب ذکر شده است.
او در دوران تحصیل با
خانواده روحانی مجاهد و فرزانه آیتالله
میرزا علی مقدسی تبریزی از علمای
بصیر و
آگاه دوران و صاحب هفته نامه الدین و الحیات آشنا میشود. این آشنائی زمینه ساز
ازدواج مبارک ایشان با
دختر میرزا علی مقدسی میشود. علاقه شخص میرزا علی و شناخت ایشان از سجایای اخلاقی آیتالله غفاری باعث میشود که خود، شخصا پیشنهاد ازدواج با دخترش را به او اعلام نماید. آیتالله غفاری و همسرش زندگی خود را با
جهیزیه ساده و مختصری که همسرش به همراه آورده بود، در یک زیرزمین محقر استیجاری در یکی از فقیرترین محلات شهر قم به نام باغ پنبه آغاز میکند.
همسرش در
تابستان که
پیاز ارزان بود، مقداری اضافه میخرید و خشک میکرد تا در
زمستان که گرانتر است، مصرف کند و هر فصلی که بادمجان ارزانتر بود، آنرا میخرید و خشک میکرد و جالب اینکه به هنگام پختن باید یک روز تمام در
آب میماند تا از شکل سنگیاش بیرون میآمد.
همسرش در اثر
بیماری قادر به انجام کارهای
خانه نبود و ایشان در کارهای خانه به او
کمک میکرد و در کنار آن درس هم میخواند.
معاشرت آیتالله غفاری با گروههای مختلف اجتماعی همچون کارگران، کشاورزان، دانشجویان و حضورشان در میان مردم را میتوان از مهم ترین عوامل آگاهیهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایشان دانست. عمدهترین فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی ایشان در سالهای قبل از ۱۳۴۱ (هـ. ش) در قالب
تبلیغ و ارشاد دینی و آگاه سازی مردم در نقاط مختلف کشور بود.
در سال ۱۳۴۲ در جریان نهضت عمومی
علما، آیتالله غفاری نیز در
مسجد الهادی (که امامت آنرا بر عهده داشت) سخنرانیهائی را علیه تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی ایراد کرد و به همراه علمای
تهران اعلامیههائی را نیز امضا کرد که در آن زمان چاپ و توزیع شد و همچنین به همراه سایر علمای تهران در تحریم انقلاب سفید اعلامیههائی را صادر کرد. مرحوم غفاری پس از وقایع
مدرسه فیضیه قم و مدرسه طالبیه تبریز در فروردین سال ۱۳۴۲ سخرانیهای شدید اللحنی را در مسجد الهادی علیهالسّلام ایراد نمود که به دنبال همین فعالیتها در دی ماه ۱۳۴۳ دو روز پس از سخنرانی پر شور و افشاگرانهاش در مسجد خاتم الاوصیاء توسط ماموران شهربانی دستگیر و زندانی میشود.
ایشان در زندان هم به فعالیتهای علمی تبلیغی خود ادامه میداد و سعی میکرد ۸ ساعت مطالعه کند و ۴ ساعت هم
نهج البلاغه و
قرآن،
فقه و
تاریخ به برادران درس میداد.
این
عاشق و
عارف مجاهد پس از سالها تلاش،
مجاهدت،
استقامت،
زندان و
شکنجه، عاقبت دعایش مستجاب شد و در غروب ششم دی ماه ۱۳۵۳ هـ ش دراوج مظلومیت، اما سرافرازانه در محبس تنگ و تاریک شاهی با دست و پای شکسته و دندانهای خرد شده و صورت زخمی و خونین به دیار ابدیت شتافت. ساواک شبانه پیکر مطهر او را فرستاد تا مظلومانه دفن شود، ولی طلاب و مردم
قم با خبر شدند و در
تشییع جنازه با شکوه ایشان شرکت کردند.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله، «آیت الله حسین غفاری».