• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

آیه بودن چشمه (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



یکی از آیات الهی که در قرآن کریم بدان اشاره شده است که تفکر در آن مایه بیداری اهل خرد است چشمه ها می باشد.



چشمه‌ها، از آیات الهی در روی زمین اند.
وءایة لهم الارض المیتة... • ... وفجرنا فیها من العیون (و زمين مرده برهانى است براى ايشان كه آن را زنده گردانيديم و دانه از آن برآورديم كه از آن مى‌خورند •و در آن زمين باغهايى از درختان خرما و تاك قرار داديم و چشمه‌ها در آن روان كرديم.)

۱.۱ - تدبیر روزی مردم

«خداى سبحان در این آیه و دو آیه بعدش یکى از آیات و ادله ربوبیت خدا را، یادآور مى شود، و آن آیت عبارت است از تدبیر امر ارزاق مردم ، و تغذیه آنان به وسیله حبوبات و میوه ها، از قبیل خرما و انگور و غیره .
پس جمله ((و آیه لهم الاءرض المیته احییناها)) هر چند ظاهر در این است که آیت همان زمین است ، لیکن این قسمت از آیه زمینه و مقدمه است براى جمله ((و اخرجنا منها حبا...)) و مى خواهد اشاره کند به اینکه : این غذاهاى نباتى (که شما در اختیار دارید) از آثار زنده کردن زمین مرده است ، که خدا حیات در آن مى دمد و آن را که زمینى مرده بود مبدل به حبوبات و میوه ها مى کند تا شما از آن بخورید.
بنابراین به یک نظر آیت خود زمین نیست ، بلکه زمین مرده است ، از این جهت که مبداء ظهور این خواص است ، و تدبیر ارزاق مردم به وسیله آن تمام مى شود.
((و اخرجنا منها حبا)) - یعنى ما از زمین گیاهانى رویاندیم و از آن گیاهان حبوباتى مانند گندم ، جو ، برنج ، و سایر دانه هاى خوراکى در اختیارشان قرار دادیم .
و جمله ((فمنه یاءکلون تفریع و نتیجه گیرى از بیرون آوردن حبوبات از زمین است ، چون با خوردن حبوبات تدبیر تمام مى شود، و ضمیر در کلمه ((منه)) به کلمه ((حب - دانه)) بر مى گردد.»
«اين نكته نيز قابل توجه است كه: در آيه قبل، تنها تعبير به احياى زمينهاى مرده شده بود، كه در قرآن مجيد، معمولًا با نزول باران همراه است، ولى، در اين آيه، سخن از چشمه‌هاى آب جارى به ميان آمده، زيرا براى بسيارى از زراعتها تنها آب باران كافى است، در حالى كه درختان ميوه، معمولًا نياز به آب جارى نيز دارند.
«فَجَّرْنا» از ماده «تفجير» به معنى «ايجاد شكاف وسيع» است، و از آنجا كه چشمه‌ها با شكافته شدن زمين بيرون مى‌ريزند، اين تعبير در مورد بيرون آمدن چشمه از زمين به كار رفته است.»
الم تر ان الله انزل من السماء ماء فسلکه ینـبیع فی الارض... ان فی ذلک لذکری لاولی الالبـب (مگر نديده‌اى كه خدا از آسمان آبى فرود آورد پس آن را به چشمه‌هايى كه در (طبقات زيرين) زمين است راه داد آنگاه به وسيله آن كشتزارى را كه رنگهاى آن گوناگون است بيرون مى‌آورد سپس خشك مى‌گردد آنگاه آن را زرد مى‌بينى سپس خاشاكش مى‌گرداند قطعا در اين (دگرگونيها) براى صاحبان خرد عبرتى است.)



مطالعه و نگاه عمیق به چشمه سارها و نتایج آن، مایه بیداری و پندگیری صاحبان عقل و خرد است.
الم تر ان الله انزل من السماء ماء فسلکه ینـبیع فی الارض ثم یخرج به زرعـا مختلفـا الونه ثم یهیج فتره مصفرا ثم یجعله حطـمـا ان فی ذلک لذکری لاولی الالبـب (مگر نديده‌اى كه خدا از آسمان آبى فرود آورد پس آن را به چشمه‌هايى كه در طبقات زيرين زمين است راه داد آنگاه به وسيله آن كشتزارى را كه رنگهاى آن گوناگون است بيرون مى‌آورد سپس خشك مى‌گردد آنگاه آن را زرد مى‌بينى سپس خاشاكش مى‌گرداند قطعا در اين (دگرگونيها) براى صاحبان خرد عبرتى است.)
«ز ميان آثار عظمت و ربوبيت پروردگار در نظام جهان هستى ، انگشت روى مسأله «نزول باران» از آسمان مى‌گذارد، آن گاه پرورش «هزاران رنگ» از گياهان را از اين «آب بى‌رنگ» و طى مراحل حيات، و رسيدن به مرحله نهائى، شرح مى‌دهد...
قطره‌هاى حيات‌بخش باران از آسمان نازل مى‌شود، قشر «نفوذپذير» زمين آنها را به درون مى‌پذيرد تا به قشر «نفوذناپذير» مى‌رسد، و پس از آن آنها را متوقف مى‌سازد و ذخيره مى‌كند، سپس به صورت چشمه‌ها و قنات‌ها و چاه‌ها بيرون مى‌فرستد.
جمله «سَلَكَهُ» (آب باران را در مجارى زمين وارد ساخت) اشاره‌اى است فشرده، به آنچه در بالا گفتيم...
هر گاه قشر روى زمين نفوذناپذير بود ذره‌اى از آب باران را در خود ذخيره نمى‌كرد، و همه بعد از نزول از آسمان، به درياها مى‌ريختند، نه چشمه‌اى وجود داشت، و نه كاريز و چاهى، و اگر تمام قشر روى آن نفوذپذير بود، و قشر نفوذناپذير نداشت، همگى به اعماق زمين فرو مى‌رفتند به طورى كه دسترسى به آن ممكن نبودتنظيم قشر زمين از اين دو لايه نفوذپذير، و نفوذناپذير، با اين فاصله حساب شده، از نشانه‌هاى قدرت او است.»
«کلمه ((ینابیع)) جمع ((ینبوع)) است ، و آن جایى است که آب از آن مى جوشد، مثلا مى گویند: ((نبع الماء من موضع کذا : آب از فلان محل مى جوشد و فوران مى کند)) و کلمه ((زرع)) عبارت است از آنچه از زمین مى روید و مانند درخت ساقه ندارد. و کلمه ((شجر)) عبارت است از آنچه که ساقه و شاخه دارد. و کلمه ((نبات)) هر دو قسم روییدنى را شامل مى شود. و کلمه ((بهیج)) از مصدر ((هیج)) است که به معناى نهایت مرتبه خشک شدن نبات است ، و کلمه ((حطام)) به معناى کاه و خس متفرق است .
و معناى جمله ((فسلکه ینابیع فى الاءرض)) این است که : خداوند آب را در چشمه ها و رگه هاى زمینى که چون رگهاى بدن آدمى است داخل کرده ، و زمین آن را از جانبى به جانبى دیگر انتقال مى دهد. و بقیه الفاظ آیه روشن است .
آیه شریفه - به طورى که ملاحظه مى کنید - بر یگانگى خداى تعالى در ربوبیت احتجاج مى کند.»


۱. یس/سوره۳۶، آیه۳۳.    
۲. یس/سوره۳۶، آیه۳۴.    
۳. تفسیر مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج۸، ص۲۷۲.    
۴. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج۱۷، ص۱۲۵.    
۵. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۱۸، ص۳۹۶.    
۶. زمر/سوره۳۹، آیه۲۱.    
۷. تفسیر مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج۸، ص۳۹۳.    
۸. زمر/سوره۳۹، آیه۲۱.    
۹. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۱۹، ص۴۴۱-۴۴۲.    
۱۰. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج۱۷، ص۳۸۶-۳۸۷.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «آیه بودن چشمه».    



جعبه ابزار