• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ابوحیان توحیدی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ابوحیان توحیدی، علی بن محمد بن عباس (۳۱۰- ۴۱۴ ق/ ۹۲۲-۱۰۲۳ م)، از ادیبان و فیلسوفان قرن چهار و پنجم قمری بود. وی علوم مختلف ادب، فقه، کلام و فلسفه را نزد علمای برجستۀ زمان فرا گرفت. از اساتید ابوحیان می‌توان به ابوحامد مرورودی، ابوبکر قفال شاشی، یحیی بن عدی و ابوسلیمان سجستانی اشاره کرد.
آنچه از منابع بر می‌آید وی نه تنها ملحد نبود، بلکه بسیاری از منابع او را در زمرۀ فقهای شافعی قرار دادند. آثار ابوحیان مشحون از روایت و نقل در موضوعات مختلف فقه و فلسفه، عروض، قافیه، تاریخ، کلام، اخلاق، لغت، نحو و ادب است که صفت فصاحت و شیوۀ خطابه بر آن‌ها غالب است و در بسیاری موارد حالت پرسش و پاسخ به خود گرفته است. تناسب بین لفظ و معنی، وصل و فصل درست جمله‌ها، سلاست انشا، سهولت و بی‌تکلفی و استفاده از قلمش را به قلم جاحظ نزدیک می‌گرداند.
از آثار چاپی و خطی وی می‌توان به الاشارات الالهیة، الامتاع و المؤانسة، الرسالة البغدادیة، البصائر و الذخائر، رسالة الحیاة، الحج العقلی اذاضاق الفضاء عن الحج الشرعی اشاره کرد. در ضبط تاریخ وفات ابوحیان نیز میان مورخان اختلاف است.



اَبوحَیّانِ توحیدی، علی بن محمدبن عباس (ح ۳۱۰- ح ۴۱۴ ق/ ۹۲۲-۱۰۲۳ م)، ادیب و فیلسوف. براساس قراینی که از نوشته‌های وی به دست می‌آید، او را متولد دهۀ دوم سدۀ ۴ ق و ترجیحاً ۳۱۰ ق می‌دانند.
[۱] حموی‌، یاقوت، معجم الأدباء، ج۱۵، ص۲۰.
[۲] ابرهیم، زکریا، ابوحیان التوحیدی ادیب الفلاسفة و، ص۱۶-۱۷، قاهره، ۱۹۷۴ م.
[۳] محیی‌الدین، عبدالرزاق، ابوحیان التوحیدی، ج۱، ص۱۰، قاهره، ۱۹۴۹ م.
[۴] قزوینی، محمد، بیست مقالۀ قزوینی، ج۲، ص۱۶۷، تهران، ۱۳۳۲ ش.
زادگاه او را شیراز، نیشابور و یا اواسط یاد کرده‌اند.
[۵] حموی‌، یاقوت، معجم الأدباء، ج۱۵، ص۵.
[۶] صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، ج۲۲، ص۳۹، به کوشش رمزی بعلبلکی، بیروت، ۱۴۰۴ ق/ ۱۹۸۳ م.
[۷] سبکی، عبدالوهاب بن علی، طبقات الشافعیة الکبری، ج۴، ص۲، بیروت، دارالمعرفة.

یاقوت که کامل‌ترین شرح احوال ابوحیان را آورده، او را «شیرازی‌ الاصل»
[۸] حموی‌، یاقوت، معجم الأدباء، ج۱۵، ص۵.
و ابن دمیاطی اصل وی را از نیشابور و بغدادیش می‌داند.
[۹] ابن دمیاطی، احمد بن ایبک، المستفاد من ذیل تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۹۶، به کوشش قیصر ابوفرح، بیروت، ۱۳۹۹ ق/ ۱۹۷۸ م.
همین اختلاف در زادگاه، سبب ایجاد مباحث مختلفی در توجیه ایرانی و یا عرب بودن وی در میان معاصران شده است.
[۱۰] ابرهیم، زکریا، ابوحیان التوحیدی ادیب الفلاسفة و، ص۱۳-۱۶، قاهره، ۱۹۷۴ م.
[۱۱] کردعلی، محمد، امراء البیان، ج۲، ص۴۹۸، قاهره، ۱۳۶۷ ق/ ۱۹۴۸ م.
[۱۲] محیی‌الدین، عبدالرزاق، ابوحیان التوحیدی، ج۱، ص۱۴- ۱۹، قاهره، ۱۹۴۹ م.
لقب «توحیدی» ممکن است چنان‌که در بادی نظر پنداشته می‌شود و ذهبی نیز بر آن تصریح دارد،
[۱۳] ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۱۷، ص۱۲۱، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۰۴ ق/ ۱۹۸۴ م.
بدان جهت باشد که ابوحیان صوفی یا معتزلی و اهل توحید بوده است، اما ابن خلکان با قیدِ «می‌گویند» آورده است که پدرش فروشندۀ نوعی خرما موسوم به «توحید» بوده است.
[۱۴] ابن خلکان، وفیات، ج۵، ص۱۱۳.
[۱۵] اسنوی، عبدالرحیم، طبقات الشافعیة، ج۱، ص۳۰۲، به کوشش عبدالله جبوری، بغداد، ۱۳۹۰ ق/ ۱۹۷۰ م.

ابوحیان در خانواده‌ای تنگدست و گمنام به دنیا آمد و به زودی پدر و مادر خود را از دست داد و با سرپرستی عمویش که با او بدرفتاری می‌کرد، بزرگ شد.
[۱۶] ابوحیان توحیدی، البصائر و الذخائر، ج۲، ص۴۷۵، به کوشش ابراهیم کیلانی، دمشق، ۱۹۶۴ م.
اطلاع مشروحی از جوانی ابوحیان در دست نیست، حتی یاقوت از این‌که در کتب تراجم به شرح حال وی توجهی نشده است، تعجب می‌کند.
[۱۷] حموی‌، یاقوت، معجم الأدباء، ج۱۵، ص۶.



او علوم مختلف ادب، فقه، کلام و فلسفه را نزد علمای برجستۀ زمان فرا گرفت. در فاصلۀ ۳۴۸- ۳۶۸ ق او را نزد ابوسعید سیرافی عالم، ادیب و فقیه نامی می‌یابیم. ابوحیان علوم قرآنی، نحو، فقه، بلاغت، کلام، عروض و قافیه را از او آموخت و چه بسا گرایش به تصوف هم به تلقین وی در ابوحیان ایجاد شده باشد،
[۱۸] ابوحیان توحیدی، ج۱، ص۳۸، البصائر و الذخائر، به کوشش ابراهیم کیلانی، دمشق، ۱۹۶۴ م.
[۱۹] ابرهیم، زکریا، ابوحیان التوحیدی ادیب الفلاسفة و، ص۳۰، قاهره، ۱۹۷۴ م.
همچنین نحو و کلام را نزد رمانی (د ۳۸۴ ق) فرا گرفت.
[۲۰] صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، ج۲۲، ص۳۹، به کوشش رمزی بعلبلکی، بیروت، ۱۴۰۴ ق/ ۱۹۸۳ م.

از دیگر استادان ابوحیان می‌توان به ابوبکر قفال شاشی فقیه شافعی، قاضی ابوالفرج نهروانی و جز آنان اشاره کرد.
[۲۱] ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۱۷، ص۱۲۲، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۰۴ ق/ ۱۹۸۴ م.
[۲۲] سبکی، عبدالوهاب بن علی، طبقات الشافعیة الکبری، ج۴، ص۲، بیروت، دارالمعرفة.
[۲۳] ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، لسان المیزان، ج۶، ص۳۷۰، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۱ ق.
ابوحامد مرورودی نیز از استادان اوست که به نظر می‌رسد ابوحیان فقه شافعی را نزد وی فرا گرفته باشد. ابوحیان بسیاری از نظریات ابوحامد به خصوص آراء فقهی وی را در جای جای کتاب البصائر بیان کرده است، اما نکتۀ جالب آن‌که محتملاً ابوحیان هرگاه نخواسته مطلبی را از جانب خود بگوید، از زبان او بازگو کرده است.
[۲۴] ابوحیان توحیدی، البصائر و الذخائر، ج۱۰، ص۲۸۶، به کوشش ابراهیم کیلانی، دمشق، ۱۹۶۴ م.
[۲۵] ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبة الله، شرح نهج‌البلاغة، ج۱۱، ص۱۱۸، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۶ ق/ ۱۹۶۷ م.
ابوحیان علوم عقلی از فلسفه الهی و طبیعی، منطق، تصوف و اخلاق را نزد یحیی بن عدی و ابوسلیمان سجستانی فرا گرفت.


از منابع چنین بر می‌آید که وی در کودکی به بغداد آمد و در آن‌جا به کار استنساخ کتاب پرداخت. ظاهراً روحیۀ گوشه‌گیر و عافیت‌طلب ابوحیان، چنانکه خود می‌گوید،
[۲۶] ابوحیان توحیدی، الامتاع و المؤانسة، ج۱، ص۱۰۴، به کوشش احمد امین و احمد زین، قاهره، ۱۹۳۹-۱۹۴۴ م.
مانع از آن بود تا برخی مشاغل را که گه‌گاه بدو پیشنهاد می‌شد، بپذیرد،
[۲۷] ابوحیان توحیدی، الامتاع و المؤانسة، ج۱، ص۵۲-۵۳، به کوشش احمد امین و احمد زین، قاهره، ۱۹۳۹-۱۹۴۴ م.
[۲۸] ابوحیان توحیدی، الامتاع و المؤانسة، ج۳، ص۲۲۷، به کوشش احمد امین و احمد زین، قاهره، ۱۹۳۹-۱۹۴۴ م.
احتمالاً جهت کسب روزی بیش‌تر و شغلی آسان‌تر به دربار مهلبی وزیر معزالدوله (د ۳۵۲ ق) پیوست، اما از گزارش ابن فارس چنین برمی‌آید که مهلبی به سبب اعتقادات ابوحیان او را طرد و از بغداد بیرون کرده است.
[۲۹] ذهبی، محمد بن احمد، میزان الاعتدال، ج۴، ص۵۱۸، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ ق/ ۱۹۶۳ م.
[۳۰] صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، ج۲۲، ص۳۹، به کوشش رمزی بعلبلکی، بیروت، ۱۴۰۴ ق/ ۱۹۸۳ م.
[۳۱] Kraemer, J. , Humanism in the Renaissance of Islam, Leiden, ۱۹۸۶, p۲۱۴.

وی ناچار در حدود ۳۵۰ ق برای رسیدن به دستگاه ابوالفضل ابن عمید، آهنگ ری کرد. در ۳۵۸ و ۳۶۰ ق او را در همان‌جا می‌یابیم،
[۳۲] ابوحیان توحیدی، مثالب الوزیرین، ج۱، ص۷، به کوش ابراهیم کیلانی دمشق، ۱۹۶۱ م.
[۳۳] ابوحیان توحیدی، مثالب الوزیرین، ج۱، ص۹۰، به کوش ابراهیم کیلانی دمشق، ۱۹۶۱ م.
[۳۴] ابوحیان توحیدی، مثالب الوزیرین، ج۱، ص۱۳۷، به کوش ابراهیم کیلانی دمشق، ۱۹۶۱ م.
اما با ابن عمید نساخت و به بغداد بازگشت و از ۳۶۱ تا ۳۶۳ ق در بغداد نزد یحیی بن عدی و ابوحامد مرورودی به شاگردی پرداخت،
[۳۵] ابوحیان توحیدی، مثالب الوزیرین، ج۱، ص۱۵۱، به کوش ابراهیم کیلانی دمشق، ۱۹۶۱ م.
[۳۶] ابوحیان توحیدی، مثالب الوزیرین، ج۱، ص۳۱۳-۳۱۴، به کوش ابراهیم کیلانی دمشق، ۱۹۶۱ م.
[۳۷] ابوحیان توحیدی، المقابسات، ج۱، ص۱۰۴، به کوشش محمد توفیق حسین، بغداد، ۱۹۷۰ م.
چند گاهی نیز در دستگاه ابوالفتح ابن عمید در رفت و آمد بود،
[۳۸] ابوحیان توحیدی، مثالب الوزیرین، ج۱، ص۳۲۷-۳۳۲، به کوش ابراهیم کیلانی دمشق، ۱۹۶۱ م.
[۳۹] ابوحیان توحیدی، مثالب الوزیرین، ج۱، ص۳۳۶، به کوش ابراهیم کیلانی دمشق، ۱۹۶۱ م.
[۴۰] ابوحیان توحیدی، المقابسات، ج۱، ص۲۲۷، به کوشش محمد توفیق حسین، بغداد، ۱۹۷۰ م.
اما ظاهراً او نیز نتوانست ابوحیان را از خود راضی گرداند و عاقبت در ۳۶۷ ق به امید عطای صاحب بن عباد رهسپار ری شد و ۳ سال در دستگاه وی به سر برد،
[۴۱] ابوحیان توحیدی، مثالب الوزیرین، ج۱، ص۲۰۷، به کوش ابراهیم کیلانی دمشق، ۱۹۶۱ م.
اما اخلاقش با این وزیر نیز سازگار نشد.
او بعدها در کتاب مثالب الوزیرین که در هجو ابن عمید و صاحب بن عباد نوشته، اعتراف می‌کند که همانند این دو مرد در دربار آل بویه وجود نداشته است.
[۴۲] ابوحیان توحیدی، مثالب الوزیرین، ج۱، ص۳۶۰، به کوش ابراهیم کیلانی دمشق، ۱۹۶۱ م.
اختلاف سلیقۀ ابوحیان و صاحب بن عباد ظاهراً بدان علت بود که ابوحیان انتظار توجهی خاص از او داشت،
[۴۳] ابوحیان توحیدی، مثالب الوزیرین، ج۱، ص۳۲۵، به کوش ابراهیم کیلانی دمشق، ۱۹۶۱ م.
اما صاحب از آغاز ورود ابوحیان ظاهراً به سبب مدح ابن عمید، کینۀ او را در دل گرفت و نیز از این‌که ابوحیان گه‌گاه در مجالس وی تبحر و قدرت ادبی خود را به رخ می‌کشید،
[۴۴] ابوحیان توحیدی، مثالب الوزیرین، ج۱، ص۱۵۰- ۱۵۱، به کوش ابراهیم کیلانی دمشق، ۱۹۶۱ م.
[۴۵] یاقوت، ادبا، ج۱۵، ص۲۶-۲۷.
از او چندان دلخوش نبود، لذا برای تحقیر وی او را در جرگۀ نساخان خویش قرار داد، در حالی که ابوحیان مدعی بود، تنها برای رهایی از این حرفه بغداد را ترک گفته است.
[۴۶] ابوحیان توحیدی، مثالب الوزیرین، ج۱، ص۲۰۳، به کوش ابراهیم کیلانی دمشق، ۱۹۶۱ م.
[۴۷] ابوحیان توحیدی، مثالب الوزیرین، ج۱، ص۳۲۵-۳۲۷، به کوش ابراهیم کیلانی دمشق، ۱۹۶۱ م.

در هر صورت صاحب بن عباد هیچ‌گاه در او به چشم یک ادیب ننگریست، به‌ویژه که نثر ابوحیان با نثر صاحب و کاتبان دستگاه وی که به پیروی از نثر ابن عمید از سدۀ ۳ ق به‌طور روزافزون به سمت نوعی تکلف و تصنع می‌رفت، تفاوت فاحش داشت. به هر روی حساسیت طبع ابوحیان سبب گردید تا پس از ۳ سال (۳۷۰ ق)، صاحب را بدون آن‌که حتی دیناری از او دریافت کرده باشد، رها ساخته، بدون توشه به بغداد باز گردد.
[۴۸] ابوحیان توحیدی، مثالب الوزیرین، ج۱، ص۲۰۷، به کوش ابراهیم کیلانی دمشق، ۱۹۶۱ م.
[۴۹] ابوحیان توحیدی، مثالب الوزیرین، ج۱، ص۳۲۵، به کوش ابراهیم کیلانی دمشق، ۱۹۶۱ م.
[۵۰] یاقوت، ادبا، ج۱۵، ص۳۲-۳۳.

پس از بازگشت ابتدا به وساطت ابوالوفای بوزجانی که در مدت اقامت در دستگاه ابن‌ عمید (۳۶۰ ق) در ارجان با او آشنا شده بود،
[۵۱] ابوحیان توحیدی، مثالب الوزیرین، ج۱، ص۱۳۷- ۱۳۸، به کوش ابراهیم کیلانی دمشق، ۱۹۶۱ م.
[۵۲] ابوحیان توحیدی، الامتاع و المؤانسة، ج۱، ص۴، به کوشش احمد امین و احمد زین، قاهره، ۱۹۳۹-۱۹۴۴ م.
کاری جزئی در بیمارستان عضدی بغداد یافت،
[۵۳] ابوحیان توحیدی، الامتاع و المؤانسة، ج۱، ص۱۹، به کوشش احمد امین و احمد زین، قاهره، ۱۹۳۹-۱۹۴۴ م.
سپس توسط همو و زید بن رفاعه به ابن سعدان معرفی شد.
[۵۴] ابوحیان توحیدی، الامتاع و المؤانسة، ج۱، ص۴-۵، به کوشش احمد امین و احمد زین، قاهره، ۱۹۳۹-۱۹۴۴ م.
[۵۵] ابوحیان توحیدی، الامتاع و المؤانسة، ج۲، ص۳-۴، به کوشش احمد امین و احمد زین، قاهره، ۱۹۳۹-۱۹۴۴ م.

ابوحیان در ۳۷۱ ق به درخواست ابن سعدان اقدام به تألیف کتاب الصداقه و الصدیق
[۵۶] ابوحیان توحیدی، الصداقة و الصدیق، ج۱، ص۹-۱۰، به کوشش علی متولی صلاح، قاهره، ۱۹۷۲ م.
کرد. پس از آن‌که در ۳۷۳ ق صمصام‌الدوله بویه‌ای، ابن سعدان را به وزارت برگزید، ابوحیان به عنوان ندیم وارد دستگاه او شد و شبها در مباحث مختلف فلسفه، اخلاق و ادب با وی به گفت‌وگو می‌نشست که حاصل آن به صورت کتاب الامتاع و المؤانسة بر جای مانده است. از آن‌جا که در منابع از این وزیر گاه با عنوان ابن سعدان و گاه با عنوان ابوعبداللّه عارض
[۵۷] رودراوری، محمد بن حسین، «ذیل تجارب الامم»، ج۱، ص۴۰، همراه کتاب تجارب الامم ابوعلی مسکویه، به کوشش ف آمد رز، قاهره، ۱۳۳۴ ق/ ۱۹۱۶ م.
نام برده شده است، برخی به اشتباه او را دو تن پنداشته‌اند.
[۵۸] EI۱

ظاهراً در همین دوران بود که ابوحیان در مجالس ابوسلیمان سجستانی نیز شرکت می‌کرد و همچون سخنگوی وی، آراء او را در مجالس ابن سعدان عرضه می‌داشت،
[۵۹] جم‌، ابوحیان توحیدی، الامتاع و المؤانسة، به کوشش احمد امین و احمد زین، قاهره، ۱۹۳۹-۱۹۴۴ م.
اما این دوران خوش چندان نپایید و با عزل و قتل ابن سعدان در ۳۷۵ ق
[۶۰] رودراوری، محمد بن حسین، «ذیل تجارب الامم»، ج۱، ص۱۰۶-۱۰۷، همراه کتاب تجارب الامم ابوعلی مسکویه، به کوشش ف آمد رز، قاهره، ۱۳۳۴ ق/ ۱۹۱۶ م.
اوحیان بزرگ‌ترین حامی خویش را از دست داد. از آن پس اطلاع چندانی از زندگی او در دست نیست. به نظر می‌رسد که در تنگدستی و از ترس ابوالقاسم عبدالعزیز بن یوسف وزیر، در اختفا روزگار می‌گذرانده است، با این حال محتملاً تاحدود ۳۹۱ ق، سال درگذشت استادش ابوسلیمان، در بغداد بوده است. در حقیقت پس از ۳۷۵ تا ۴۰۰ ق که نامه‌ای در جواب قاضی ابوسهل از او بر جای مانده،
[۶۱] حموی‌، یاقوت، معجم الأدباء، ج۱۵، ص۲۶.
خبری از او در دست نیست.


ظاهراً در سالهای واپسین زندگی، مأیوس از دربارهای ری و بغداد و به دور از هیاهوی سیاست، باتوجه به روحیۀ انزوا طلب و گرایش‌های متصوفانه‌اش به سلک صوفیان درآمد و در شیراز به بحث، درس و تألیف کتاب همّت گماشت. بسیاری از کتابهای ابوحیان همچون المقابسات، الاشارات الالهیة و رسالة فی العلوم مربوط به همین دوره از زندگانی اوست؛ همچنین کتاب المحاضرات را در ۳۸۲ ق برای ابوالقاسم مدلجی وزیر صمصام‌الدوله در شیراز تألیف نمود.
این آثار که با دیگر آثار او تفاوت کلی دارد، حاکی از روحیۀ او در این دوران است، چنانکه الاشارات الالهیة که احتمالاً در حدود ۴۰۰ ق تألیف شده، کتابی است عرفانی و سرشار از خلجانات روحی و شکنجۀ قلبی و در واقع نجواگری انسانی است که درد می‌کشد. در همین دوران است که از روی یأس و ناامیدی و به علت مهجور ماندن کتابهایش در ۲۰ سال گذشته و نیز از ترس آن‌که پس از درگذشت او قدر نوشته‌هایش را ندانند، تمامی آثارش را به آتش کشید.
[۶۲] حموی‌، یاقوت، معجم الأدباء، ج۱۵، ص۱۶-۲۶.

ابوحیان تنها در آخرین روزهای زندگی که تقریباً دچار فالج کامل شده بود، به نوعی آرامش رسید و در آخرین لحظات حیات سربلند کرد و خطاب به حاضران که خدا را به یادش می‌آوردند، گفت: «مگر خیال می‌کنید مرا نزدیک شرطه یا سپاهی می‌برند؟ نه من نزد پروردگار آمرزگارم می‌روم».
[۶۳] ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، لسان المیزان، ج۶، ص۳۷۰، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۱ ق.
در ضبط تاریخ وفات ابوحیان نیز میان مورخان اختلاف است. برخی درگذشت او را ۴۰۰ ق ذکر کرده‌اند. ذهبی این سال را که او در شیراز تدریس می‌کرده، اواخر عمر وی می‌داند،
[۶۴] ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۱۷، ص۱۲۲، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۰۴ ق/ ۱۹۸۴ م.
اما بر طبق گزارش دیگر، ابواسحاق شیرازی در حدود ۴۱۰ ق در شیراز از او استماع کرده است.
[۶۵] ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، لسان المیزان، ج۶، ص۳۲۷، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۱ ق.
جنید شیرازی
[۶۶] جنید، ابوالقاسم، شدالازار، ج۱، ص۵۴، به کوشش محمد قزوینی، تهران، ۱۳۲۸ ش.
وفات او را در ۴۱۴ ق ذکر می‌کند. ۴۰۴ ق هم که زرکوب شیرازی ثبت کرده،
[۶۷] زرکوب، شیرازی احمد بن ابی الخیر، شیرازنامه، ج۱، ص۱۴۹، به کوشش اسماعیل واعظ جوادی، تهران، ۱۳۵۰ ش.
احتمالاً تصحیفی از همان ۴۱۴ ق است. پس از مرگ، او را در کنار ابن خفیف (ه‌ م) به خاک سپردند.
[۶۸] جنید، ابوالقاسم، شدالازار، ج۱، ص۵۴، به کوشش محمد قزوینی، تهران، ۱۳۲۸ ش.



نکتۀ مبهم دیگری که در زندگی ابوحیان به چشم می‌خورد، رابطۀ او باعیاران و متکدیان حرفه‌ای، معروف به بنی ساسان است.
[۶۹] بدیع‌الزمان، مقامات، شرح محمد محیی‌الدین عبدالحمید، ج۱، ص۱۰۶-۱۱۰، بیروت، دارالکتب.
[۷۰] حریری، قاسم بن علی، مقامات، ج۱، ص۵۶۹-۵۸۲، بیروت، دارالتراث.
[۷۱] قصیدۀ ساسانیۀ ابودلف خزرجی، ثعالبی، عبدالملک بن محمد، ج۳، ص۳۵۴- ۳۷۳، یتیمة الدهر، به کوشش محیی‌الدین عبدالحمید، بیروت، دارالفکر.
[۷۲] یاقوت، ادبا، ج۱۵، ص۵.
قطعاً این انتساب یا مربوط به فاصلۀ میان ترک مهلبی تا شروع ارتباط با ابن عمید است که ظاهراً از ترس مهلبی پنهان بوده و یا مربوط به بعد از درگذشت ابوسلیمان سجستانی است که البته احتمال اخیر به جهت کهنسالی و ناتوانی مزاجی ابوحیان بعید است.


غالب منابع وی را صوفی خوانده و از تأله و سلوک عرفانی او یاد کرده‌اند.
[۷۳] حموی‌، یاقوت، معجم الأدباء، ج۱۵، ص۵.
[۷۴] یمانی، عبدالباقی بن عبدالمجید، اشارة التعیین، ج۱، ص۲۲۶، به کوشش عبدالمجید دیاب، ریاض، ۱۴۰۶ ق/ ۱۹۸۶ م.
[۷۵] سبکی، عبدالوهاب بن علی، طبقات الشافعیة الکبری، ج۴، ص۲، بیروت، دارالمعرفة.
[۷۶] جنید، ابوالقاسم، شدالازار، ج۱، ص۵۳، به کوشش محمد قزوینی، تهران، ۱۳۲۸ ش.
به نظر می‌رسد که شاگردی نزد ابوسعید سیرافی و جعفر خلدی، نخستین انگیزه‌های گرایش به تصوف را در او پدید آورده باشد
[۷۷] سیوطی، بغیة الوعاة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۲، ص۱۹۱، قاهره، ۱۳۸۴ ق/ ۱۹۶۵ م.
[۷۸] ابرهیم، زکریا، ابوحیان التوحیدی ادیب الفلاسفة و، ص۳۰، قاهره، ۱۹۷۴ م.
به هر روی با مشایخ بزرگ زمان مجالست کرد و در جای جای آثارش از زبان آنان سخن گفت.
[۷۹] جنید، ابوالقاسم، شدالازار، ج۱، ص۵۳، به کوشش محمد قزوینی، تهران، ۱۳۲۸ ش.
با این حال گرایش صوفیانۀ ابوحیان بیش‌تر شخصی و فلسفی و اخلاقی است و به قول ذهبی همچون فلاسفۀ صوفی مشرب خود را اهل وحدت و توحید می‌نامد.
[۸۰] ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۱۷، ص۱۲۱، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۰۴ ق/ ۱۹۸۴ م.
اعتقاد به وحدت وجود و غلو در حق پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) و اولیا و نظربازی... که صوفیان افراطی بدان گرایش دارند، مورد انکار ابوحیان است.
[۸۱] حموی‌، یاقوت، معجم الأدباء، ج۱۵، ص۱۸.
[۸۲] جم‌، ابوحیان توحیدی، البصائر و الذخائر، به کوشش ابراهیم کیلانی، دمشق، ۱۹۶۴ م.

به گزارش جنید، ابوحیان درگیری‌هایی نیز با برخی از متصوفۀ شیراز همچون شیخ الشیوخ ابوالحسین داشته است
[۸۳] جنید، ابوالقاسم، شدالازار، ج۱، ص۵۴، به کوشش محمد قزوینی، تهران، ۱۳۲۸ ش.
که علت آن روشن نیست. برخی غزالی را در تصوف پیرو روش ابوحیان انگاشته‌اند.
[۸۴] ابن ‌تیمیه، احمد، مجموعة فتاوی، ج۵، ص۱۱۷، بیروت، ۱۴۰۰ ق.
در مقابل تمامی روایت‌هایی که حاکی از تأله و سلوک اوست، پاره‌ای روایت‌ها نیز ابوحیان را به الحاد متصف کرده است. بیشتر این روایات از ابن فارس، ابوالفاء ابن عقیل و ابن جوزی نقل شده است.
ابن جوزی ابوحیان را در کنار ابوالعلاء معری و ابن راوندی به عنوان ۳ زندیق در میان مسلمانان معرفی می‌کند و او را بدتر از ۲ نفر دیگر می‌داند
[۸۵] ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم، ج۸، ص۱۸۵، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۸ ق.
[۸۶] ابن ‌تیمیه، احمد، مجموعة فتاوی، ج۵، ص۱۱۸، بیروت، ۱۴۰۰ ق.
[۸۷] ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۱۷، ص۱۱۹- ۱۲۰، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۰۴ ق/ ۱۹۸۴ م.
[۸۸] ذهبی، محمد بن احمد، میزان الاعتدال، ج۴، ص۵۱۸- ۵۱۹، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ ق/ ۱۹۶۳ م.
اما حقیقت آن است که در میان آثار موجود او چیزی که دلالت بر این معنی نماید، مشاهده نمی‌شود.
[۸۹] سبکی، عبدالوهاب بن علی، طبقات الشافعیة الکبری، ج۴، ص۳، بیروت، دارالمعرفة.

و شاید بتوان علل تمامی این اتهامات را چنین خلاصه کرد: زودرنجی و نازک‌طبعی و درگیری وی با بزرگانی چون ابن عمید و صاحب بن عباد که قطعاً طرفداران فراوان داشته‌اند (برای نمونه نباید فراموش کرد که ابن فارس از طرفداران و حواشی صاحب بن عباد بوده است)، نیز خصومت وی با متکلمان و تعرض به ارباب مذاهب، همچنین برخی سخنان آزادمنشانه که بر زبان وی می‌رفت، افکار عمومی را برمی‌انگیخته و موجب تکفیر وی می‌شده است، به‌ویژه که دربارۀ راویان این روایات به این نکات باید توجه داشت: در روایت ابن فارس مواردی وجود دارد که سخنان او را ضعیف و مغشوش می‌کند؛ ابن عقیل نیز از تعصبات ضدمتصوفه به دور نبود، تا آن‌جا که ابن جوزی بسیاری از مطالب کتاب‌های المنتظم و تلبیس ابلیس را تحت تأثیر افکار این استاد خود نگاشته است،
[۹۰] محیی‌الدین، عبدالرزاق، ابوحیان التوحیدی، ج۱، ص۶۰-۶۶، قاهره، ۱۹۴۹ م.
و سبکی علت حملۀ ذهبی به ابوحیان را نیز کنیۀ وی نسبت به متصوفه می‌داند.
[۹۱] سبکی، عبدالوهاب بن علی، طبقات الشافعیة الکبری، ج۴، ص۲، بیروت، دارالمعرفة.

درحقیقت فشار زندگی چه بسا او را نیز چون ابن راوندی درواقع به اعتراض بر نظام اجتماعی (نه نظام خلقت) واداشته و دشمنانش دانسته یا ندانسته انتقاد او را به سوءاعتقاد تعبیر کرده‌اند، چنانکه وی در مسألۀ ۸۸ الهوامل و الشوامل از ابوعلی مسکویه می‌پرسد: «چرا کم خردان برخوردارند و هنروران ناکامیاب؟».
[۹۲] ابوحیان توحیدی، الهو امل و الشوامل، ج۱، ص۲۱۲-۲۱۴، به کوشش احمد امین و احمد صقر، قاهره، ۱۳۷۰ ق/ ۱۹۵۱ م.



شاید بتوان گفت سرگذشت ابوحیان، تراژدی دانشمند گرسنه و نابغۀ محروم و اندیشمند ناسازگار با جامعۀ نادرست و ستمکار و پرجهالت است. آنچه از منابع برمی‌آید، این است که نه تنها ابوحیان ملحد نیست، بلکه بسیاری از منابع او را در زمرۀ فقهای شافعی قرار داده‌اند.
[۹۳] نووی، یحیی بن شرف، تهذیب الاسماء و اللغات، ج۱، ص۲۲۳، قاهره، ادارة الطباعة المنیریة.
[۹۴] سبکی، عبدالوهاب بن علی، طبقات الشافعیة الکبری، ج۴، ص۲، بیروت، دارالمعرفة.
[۹۵] اسنوی، عبدالرحیم، طبقات الشافعیة، ج۱، ص۳۰۱، به کوشش عبدالله جبوری، بغداد، ۱۳۹۰ ق/ ۱۹۷۰ م.
[۹۶] حسینی، ابوبکر بن هدایة اللـه، طبقات الشافعیة، ج۱، ص۱۱۴، به کوشش عادل نویهض، بیروت، ۱۴۰۲ ق/ ۱۹۸۲ م.

او فقه شافعی را نزد کسانی چون ابوحامد مرورودی و ابوبکر شاشی فرا گرفت و چنان‌که گفته شد، فقیه بزرگ شافعی یعنی ابواسحاق شیرازی از وی استماع کرد. حتی ظاهراً او به عنوان یک فقیه دارای آرائی منحصر نیز بوده است.
[۹۷] نووی، یحیی بن شرف، تهذیب الاسماء و اللغات، ج۱، ص۲۲۳، قاهره، ادارة الطباعة المنیریة.
[۹۸] ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۱۷، ص۱۲۲، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۰۴ ق/ ۱۹۸۴ م.
[۹۹] سبکی، عبدالوهاب بن علی، طبقات الشافعیة الکبری، ج۴، ص۳، بیروت، دارالمعرفة.
گرچه ابن نجار او را صحیح الاعتقاد می‌خواند
[۱۰۰] ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۱۷، ص۱۲۲، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۰۴ ق/ ۱۹۸۴ م.
و در وصفی اغراق‌آمیز حتی او را «شدیدالدیانة» نیز معرفی می‌کند،
[۱۰۱] جنید، ابوالقاسم، شدالازار، ج۱، ص۵۳، به کوشش محمد قزوینی، تهران، ۱۳۲۸ ش.
اما در جای جای آثار وی مطالبی خلاف این سخنان بیان شده که آثار تحریف و جعل پیداست.
[۱۰۲] ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، لسان المیزان، ج۶، ص۳۷۱، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۱ ق.
[۱۰۳] محیی‌الدین، عبدالرزاق، ابوحیان التوحیدی، ج۱، ص۸۴- ۱۱۹، قاهره، ۱۹۴۹ م.
ظاهراً ابوحیان مدتی نیز برخوردهایی با شیعیان داشته است،
[۱۰۴] ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۱۷، ص۱۲۳، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۰۴ ق/ ۱۹۸۴ م.

اما این مخالفت بعدها تعدیل یافت، تا آن‌جا که همانند بسیاری از معتزله برای حضرت علی (علیه‌السلام) بین صحابه مقام خاصی قائل شده
[۱۰۵] ابوحیان توحیدی، البصائر و الذخائر، ج۱، ص۲۰۴، به کوشش ابراهیم کیلانی، دمشق، ۱۹۶۴ م.
و به کرات از آن امام و دیگر ائمه اطهار و نیز بزرگان شیعه چون شیخ مفید، شریف رضی و سیدمرتضی روایت کرده است.
[۱۰۶] جم، ابوحیان توحیدی، ج۱، ص۱۴۱، الامتاع و المؤانسة، به کوشش احمد امین و احمد زین، قاهره، ۱۹۳۹-۱۹۴۴ م.
[۱۰۷] جم‌، ابوحیان توحیدی، البصائر و الذخائر، به کوشش ابراهیم کیلانی، دمشق، ۱۹۶۴ م.
ابوحیان همچنین پدید آمدن غلات را واکنش وجود خوارج می‌داند.
[۱۰۸] ابوحیان توحیدی، الامتاع و المؤانسة، ج۴، ص۲۸۵، به کوشش احمد امین و احمد زین، قاهره، ۱۹۳۹-۱۹۴۴ م.

بسیاری از منابع صریحاً او را معتزلی خوانده‌اند
[۱۰۹] حموی‌، یاقوت، معجم الأدباء، ج۱۵، ص۵.
[۱۱۰] بلبع، عبدالحکیم، ادب المعتزلة، ج۱، ص۲۸۰-۲۸۲، قاهره، ۱۹۵۹ م.
و یاقوت از او با عنوان «محقق الکلام و متکلم المحققین» یاد می‌کند،
[۱۱۱] حموی‌، یاقوت، معجم الأدباء، ج۱۵، ص۵.
اما در حقیقت ابوحیان هیچ‌گاه با متکلمان همراه نبود و پویسته ایشان را به استهزا می‌گرفت. وی راه فیلسوفان را می‌پیمود که حرکت آزادانۀ عقل را برای یافتن پاسخ پرسشها برمی‌گزینند،
[۱۱۲] جم‌، ابوحیان توحیدی، البصائر و الذخائر، به کوشش ابراهیم کیلانی، دمشق، ۱۹۶۴ م.
تا آن‌جا که او را «فیلسوف التساؤل» لقب دادند.
[۱۱۳] ابرهیم، زکریا، ابوحیان التوحیدی ادیب الفلاسفة و، ص۱۵۱-۱۷۳، قاهره، ۱۹۷۴ م.

او با فرود آوردن فلسفه به سطح فهم خوانندگان آثار ادبی کوشید تا فکر آنان را بالا برد و از تکرار مکررات و اوهام و خرافات برهاند و با القای حیرت و دهشت علمی، مستعدترین آنان را به سمت تحصیل جدی حکمت و دانش سوق دهد.
[۱۱۴] ابرهیم، زکریا، ابوحیان التوحیدی ادیب الفلاسفة و، ص۱۶۲، قاهره، ۱۹۷۴ م.
چنانکه گذشت وی علوم عقلی را نزد یحیی بن عدی و ابوسلیمان سجستانی فرا گرفته است، این دو حکیم در حقیقت فاصلۀ بین فارابی و ابن‌ سینا را پر می‌کنند. مخصوصاً حوزۀ نوافلاطونی ابوسلیمان که ابوحیان به‌ویژه در کتاب المقابسات سخنگوی آن است، جوّ فلسفی سدۀ ۴ ق را در نیمۀ دوم آن به خوبی نشان می‌دهد.


شاید ابوحیان را بتوان به معنی واقعی کلمه ادیب نام داد، ادیبی که از هر فنی بهره‌ای یافته است. ابوحیان را در نحو و لغت ستوده‌اند.
[۱۱۵] یمانی، عبدالباقی بن عبدالمجید، اشارة التعیین، ج۱، ص۲۲۶، به کوشش عبدالمجید دیاب، ریاض، ۱۴۰۶ ق/ ۱۹۸۶ م.
[۱۱۶] ابن دمیاطی، احمد بن ایبک، المستفاد من ذیل تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۹۶، به کوشش قیصر ابوفرح، بیروت، ۱۳۹۹ ق/ ۱۹۷۸ م.
او فلسفه و کلام و منطق را به خوبی می‌دانسته و بر فقه و اصول تصوف نیز آگاهی داشته است. معلومات وسیع وی، گذشته از بهره‌ای که از استادان برده، از طریق مطالعه و نیز رونویسی کتاب‌ها که شغل اصلی و بوده، حاصل آمده است.
ابوحیان در میان شیوه‌های مرسوم نگارش، شیوۀ پیشوای خود جاحظ را که سخت شیفتۀ او بود، دنبال می‌کرد،
[۱۱۷] حموی‌، یاقوت، معجم الأدباء، ج۱۵، ص۵.
تا بدان حد که «جاحظ ثانیش» خواندند و حتی برخی در مقام اغراق او را برتر از جاحظ شمردند.
[۱۱۸] امین، احمد، مقدمه بر البصائر و الذخائر، «ح»، قاهره، ۱۳۷۳ ق/ ۱۹۵۳ م.

آثار ابوحیان همچون آثار پیشینیان چون عیون الاخبار ابن قتیبه، البیان و التبیین جاحظ و العقد الفرید ابن عبدربه مشحون از روایت و نقل در موضوعات مختلف فقه و فلسفه، عروض، قافیه، تاریخ، کلام، اخلاق، لغت، نحو و ادب است که صفت فصاحت و شیوۀ خطابه بر آن‌ها غالب است و در بسیاری موارد حالت پرسش و پاسخ به خود گرفته است. تناسب بین لفظ و معنی، وصل و فصل درست جمله‌ها، سلاست انشا، سهولت و بی‌تکلفی و استفاده از قلمش را به قلم جاحظ نزدیک می‌گرداند.
[۱۱۹] Bergé, M, «Al-Tawḥīdī et Al-Ğāḥiẓ» , Arabica, Leiden, ۱۹۶۵, vol XII.



به گفتۀ یاقوت،
[۱۲۰] حموی‌، یاقوت، معجم الأدباء، ج۱۵، ص۵-۶.
ابوحیان طبعی تند داشت و طعن مردم از ویژگی‌های بارز آثار اوست. وی حتی بسیاری از استادان خود از جمله ابوعلی مسکویه را مورد انتقاداتی گزنده قرار داده است.
[۱۲۱] ابوحیان توحیدی، الامتاع و المؤانسة، ج۱، ص۳۵-۳۶، به کوشش احمد امین و احمد زین، قاهره، ۱۹۳۹-۱۹۴۴ م.
با این حال اوصافی که ابوحیان از اطرافیانش در جای جای آثارش به دست داده، چه از لحاظ ادبی و چه از دیدگاه انتقادی قابل تأمل است. از دیگر ویژگی‌های آثار ابوحیان روح ناامید و مأیوس اوست. وی در نوشته‌هایش پیوسته زبان به شکایت می‌گشاید و بر آلام خود می‌گرید.
ابوحیان ظاهراً تنها نویسندۀ اسلامی است که از خودکشی بحث کرده است،
[۱۲۲] ابوحیان توحیدی، المقابسات، ج۱، ص۱۹۶، به کوشش محمد توفیق حسین، بغداد، ۱۹۷۰ م.
اما بارزترین ویژگی آثار وی آمیختگی ادب و فلسفه در آنهاست که از خصوصیات شیوۀ فلسفی ابوسلیمان است. تمامی این اوصاف نثری پدید می‌آورد که سبب می‌گردد نگارنده‌اش حتی به عنوان بهترین نثرنویس عرب معرفی گردد.
[۱۲۳] متز، آدام، تمدن اسلامی در قرن چهارم، ج۱، ص۲۸۳، ترجمۀ علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، ۱۳۶۴ ش.



به واقع نمی‌دانیم پس از آن‌که ابوحیان کتابهایش را سوزاند، چه مقدار از آن‌ها به کلی از میان رفت. آنچه تاکنون به دست ما رسیده، عناوین چندی است که یاقوت
[۱۲۴] یاقوت، ادبا، ج۱۵، ص۷- ۸.
و چند منبع دیگر نام می‌برند که به شرح آن‌ها می‌پردازیم:

۱۰.۱ - چاپی

آثار چاپی ابوحیان توحیدی عبارت است از:

۱۰.۱.۱ - الاشارات الالهیة

الاشارات الالهیة تنها اثری است که از آثار ابوحیان در تصوف بر جا مانده و شامل ۵۴ رساله در مواعظ و ادعیۀ صوفیه است. از فقراتی از کتاب چنین استنباط می‌شود که ابوحیان این اثر را در دوران کهنسالی تألیف کرده است
[۱۲۵] ابرهیم، زکریا، ابوحیان التوحیدی ادیب الفلاسفة و، ج۱، ص۱۰۰-۱۰۱، قاهره، ۱۹۷۴ م.
. ابوحیان در این اثر به بسیاری از اصطلاحات مرسوم بین متصوفان اشاره کرده است. زکریا ابراهیم به تأثرات ابوحیان از مزامیر داوود (علیه‌السلام) و تعلیمات عیسی مسیح (علیه‌السلام) نیز در این کتاب اشاره دارد.
[۱۲۶] ابرهیم، زکریا، ابوحیان التوحیدی ادیب الفلاسفة و، ج۱، ص۱۰۱-۱۰۲، قاهره، ۱۹۷۴ م.
بخش اول این اثر به کوشش عبدالرحمن بدوی در قاهره (۱۹۵۰ م) به چاپ رسیده است. ظاهراً قسمت‌هایی از الاشارات الالهیة که ابن ابی الحدید در شرح نهج‌البلاغه
[۱۲۷] ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبة الله، شرح نهج‌البلاغة، ج۱۱، ص۲۶۹- ۲۷۸، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۶ ق/ ۱۹۶۷ م.
نقل کرده، از جزء دوم کتاب است که مفقود شده است.
[۱۲۸] بدوی، عبدالرحمن، مقدمه بر الاشارات، ج۱، ص۲۸.
چاپ جدیدتری نیز از کتاب الاشارات الالهیة به کوشش وداد القاضی در دست است که بخش‌های چاپ نشده‌ای از کتاب را در بر دارد.

۱۰.۱.۲ - الامتاع و المؤانسة

الامتاع و المؤانسة شرح مجالس ابوحیان با ابن سعدان وزیر است که بر سیاق داستانهای هزار و یک شب، در ۴۰ شب ترتیب یافته است. بدین‌سان که وزیر مسأله‌ای مطرح می‌کرد و ابوحیان با خاطری آسوده به آن پاسخ می‌گفت.
[۱۲۹] ابوحیان توحیدی، الامتاع و المؤانسة، ج۱، ص۱۹، به کوشش احمد امین و احمد زین، قاهره، ۱۹۳۹-۱۹۴۴ م.
موضوعات این مجالس را مطالب گوناگونی دربارۀ فلسفه، اخلاق، کلام، شریعت، تصوف، ادب و حساب تشکیل می‌دهد و اگرچه از جنگ‌های ادبی ابوحیان است، اما مسائل فلسفی متعددی در جای جای کتاب بیان شده است. هر مجلس با شعری یا لطیفه‌ای با عنوان «ملحة الوداع» یا «خاتمة المجلس» پایان می‌پذیرد. نوع مطالب، بیانگر چگونگی محافل اشرافی ـ فرهنگی آن روزگار است، اما در عین حال جوش و خروش جامعه نیز در این کتا منعکس شده است،
[۱۳۰] ابوحیان توحیدی، الامتاع و المؤانسة، ج۲، ص۲۶، به کوشش احمد امین و احمد زین، قاهره، ۱۹۳۹-۱۹۴۴ م.
[۱۳۱] ابوحیان توحیدی، الامتاع و المؤانسة، ج۳، ص۸۵- ۸۸، به کوشش احمد امین و احمد زین، قاهره، ۱۹۳۹-۱۹۴۴ م.
و ابوحیان در این موارد دقیقاً نویسنده‌ای مردمی است.
از دیگر فواید کتاب، اطلاعی است که دربارۀ نویسندگان رسائل اخوان الصفا، به دست می‌دهد.
[۱۳۲] رسائل اخوان الصفا، بیروت، ج۲، ص۴-۶، دارصادر.
زکی مبارک احتمال داده که ابوحیان خود از این جماعت بوده است.
[۱۳۳] مبارک، زکی، النثر الفنی فی القرن الرابع، ج۲، ص۱۴۳، بیروت، ۱۹۳۱ م.
در حقیقت همدلی و نزدیکی افق فکری ابوحیان با اخوان الصفاء لااقل در مرحله‌ای از زمان قابل قبول است و مشابهت او با اخوان الصفاء کم نیست.
[۱۳۴] ابوحیان توحیدی، الامتاع و المؤانسة، ج۲، ص۱۵۷-۱۶۰، به کوشش احمد امین و احمد زین، قاهره، ۱۹۳۹-۱۹۴۴ م.

مباحثه‌ای ما بین یک یهودی و یک مجوسی از قول علی بن هارون زنجانی؛
[۱۳۵] رسائل اخوان الصفا، بیروت، ج۱، ص۳۰۸ به بعد، دارصادر.
برای برخی دیگر مشابه‌تها،
[۱۳۶] ذکاوتی، قراگزلو علیرضا، «کتاب مقابسات»، ج۱، ص۴۹، نشر دانش، تهران، ۱۳۶۷ ش.
یکی دیگر از نکات برجستۀ کتاب الامتاع مباحثۀ ابوسعید سیرافی با متی بن یونس در مقایسه میان نحو و منطق است.
[۱۳۷] ابوحیان توحیدی، الامتاع و المؤانسة، ج۱، ص۱۰۷- ۱۲۹، به کوشش احمد امین و احمد زین، قاهره، ۱۹۳۹-۱۹۴۴ م.
به درستی مشخص نیست که آنچه در کتاب آمده، عین مذاکرات مجالس شبانه با ابن سعدان است و یا ابوحیان هنگام گردآوری در آن دخل و تصرف نموده است. این اثر پس از ۳۷۳ ق تألیف شده است و چنان‌که از مقدمۀ ابوحیان بر کتاب بر می‌آید، وی آن را به درخواست ابوالفاء بوزجانی گرد آورد.
[۱۳۸] ابوحیان توحیدی، الامتاع و المؤانسة، ج۱، ص۲-۳، به کوشش احمد امین و احمد زین، قاهره، ۱۹۳۹-۱۹۴۴ م.
[۱۳۹] ابوحیان توحیدی، الامتاع و المؤانسة، ج۱، ص۱۲، به کوشش احمد امین و احمد زین، قاهره، ۱۹۳۹-۱۹۴۴ م.
[۱۴۰] ابوحیان توحیدی، الامتاع و المؤانسة، ج۱، ص۱۳، به کوشش احمد امین و احمد زین، قاهره، ۱۹۳۹-۱۹۴۴ م.
[۱۴۱] ابوحیان توحیدی، الامتاع و المؤانسة، ج۱، ص۵۰، به کوشش احمد امین و احمد زین، قاهره، ۱۹۳۹-۱۹۴۴ م.
[۱۴۲] ابوحیان توحیدی، الامتاع و المؤانسة، ج۱، ص۵۱، به کوشش احمد امین و احمد زین، قاهره، ۱۹۳۹-۱۹۴۴ م.
این اثر که از جامع‌ترین آثار ابوحیان است، در قاهره و به کوشش احمد امین و احمد زین در ۳ مجلد (۱۹۳۹-۱۹۴۴ م) به چاپ رسیده است.

۱۰.۱.۳ - الرسالة البغدادیة

الرسالة البغدادیة، به کوشش عبود شالجی در بیروت (۱۹۸۰ م) به چاپ رسیده است.

۱۰.۱.۴ - البصائر و الذخائر

این کتاب به گفتۀ مؤلف در بین سالهای ۳۵۰-۳۶۵ ق تألیف شده است،
[۱۴۳] ابوحیان توحیدی، البصائر و الذخائر، ج۱، ص۳، به کوشش ابراهیم کیلانی، دمشق، ۱۹۶۴ م.
اگرچه ذکر برخی حوادث تاریخی همچون وفات ابوالقاسم دارکی (۳۷۵ ق) گویای آن است که مؤلف در سالهای بعد نیز تصرفاتی در کتاب کرده است. منابع این کتاب عبارت است از قرآن مجید، سنت و عقل و تجربه.
[۱۴۴] ابوحیان توحیدی، البصائر و الذخائر، ج۱، ص۷- ۸، به کوشش ابراهیم کیلانی، دمشق، ۱۹۶۴ م.
مایۀ اصلی این اثر، یادداشت‌هایی است که ابوحیان هنگام استنساخ برای خود بر می‌داشته است و از منابع اصلی کتاب خود آثاری چون النوادر ابن اعرابی، الکامل مبرد، عیون الاخبار ابن قتیبه، مجالسات ثعلب، المنظوء و المنثور ابن ابی طاهر و غیره را بر می‌شمارد.
[۱۴۵] ابوحیان توحیدی، البصائر و الذخائر، ج۱، ص۴-۶، به کوشش ابراهیم کیلانی، دمشق، ۱۹۶۴ م.

روش کتاب، همان روش جاحظ در البیان است که موضوعات مختلف به‌طور پراکنده و بدون نظمی خاص در کنار یکدیگر قرار گرفته‌اند. گرچه این اثر بر نقل و روایت استوار است، اما نقل او با نقد همراه است و گاه پرسش‌های تفکرانگیز به میان می‌آورد. ابوحیان در این اثر اطلاعات سودمندی هم دربارۀ فرق مختلف کلامی همچون امامیه و نیز صوفیه ورده که مغتنم است. ابوحیان ضمن بیان مطالب گاه از حدود ادب و اخلاق فراتر می‌رود و مسائلی رکیک و سخیف بیان می‌دارد.
[۱۴۶] ابرهیم، زکریا، ابوحیان التوحیدی ادیب الفلاسفة و، ج۱، ص۲۱۵-۲۲۶، قاهره، ۱۹۷۴ م.
. کتاب که در ۱۰ جزء نگارش یافته، مفصل‌ترین اثر ابوحیان است. البصائر یک‌بار توسط احمد امین و احمد صقر در قاهره (۱۹۵۳ م) و مجدداً به کوشش ابراهیم کیلانی (۱۹۶۴-۱۹۶۶ م) در ۴ مجلد در دمشق به چاپ رسیده است.

۱۰.۱.۵ - حکایة ابی‌القاسم البغدادی

کتاب حکایة ابی‌القاسم البغدادی را نخستین‌بار آدام متز چاپ کرده و نام مؤلف آن را ابومطهر ازدی (ﻫ م) ذکر نموده است، اما مصطفی جواد در مقاله‌ای که با عنوان «حکایة ابی‌القاسم البغدادی هل هی لابی حیان التوحیدی» در ۱۹۶۴ م در مجلۀ الاستاذ به چاپ رساند، کوشش کرد تا باتوجه به مشترکات این اثر و الامتاع و المؤانسة، آن را به ابوحیان نسبت دهد،
[۱۴۷] طه، عبدالواحد ذنون، «مجتمع بغداد من خلال حکایة ابی‌القاسم البغدادی»، ج۱، ص۱۵، المورد، بغداد، ۱۹۷۴ م.
علاوه بر این نکات مشترک، توجه ابوحیان به اصطلاحات و دشنام‌های اوباش و عوام در البصائر و الذخائر
[۱۴۸] ابوحیان توحیدی، البصائر و الذخائر، ج۱، ص۱۲۸، به کوشش ابراهیم کیلانی، دمشق، ۱۹۶۴ م.
می‌تواند مؤید نظر مصطفی جواد باشد.

۱۰.۱.۶ - رسالة الحیاة

رسالة الحیاة گفتاری است در بیان معانی دهگانۀ حیات که به گفتۀ او کنه معنای نهم و دهم یعنی کاربرد کلمۀ حیات دربارۀ ملائکه و کاربرد کلمۀ حی دربارۀ خدا برای بشر معلوم نیست.
[۱۴۹] ابوحیان توحیدی، «رسالة الحیاة»، ج۱، ص۵۴-۵۵، «رسالة فی علم الکتابة»، ثلاث رسائل لابی حیان، به کوشش ابراهیم کیلانی، دمشق، ۱۹۵۱ م.
[۱۵۰] ابوحیان توحیدی، «رسالة الحیاة»، ج۱، ص۶۲، «رسالة فی علم الکتابة»، ثلاث رسائل لابی حیان، به کوشش ابراهیم کیلانی، دمشق، ۱۹۵۱ م.
این رساله درحقیقت مجموعه‌ای است از نظریات فلاسفه و متفکران دربارۀ زندگی پس از مرگ، همچنین گزیده‌هایی از آراء فلاسفۀ یونان چون فیثاغورس و سقراط و افلاطون را دربارۀ حیات و مرگ در بر می‌گیرد. از عبارت‌های پایانی رساله چنین بر می‌آید که ابوحیان آن را در واپسین سالهای زندگی و احتمالاً پس از ۳۹۰ ق تألیف کرده است.
در این رساله ابوحیان آورده است که «فقیران بدبخت محروم و سزاوار ترحم بر اثر حسرتی گلوگیر و سوزی همیشگی و نیازی رسواکننده و اندوهی مداوم و ملالی چیره، آرزومند مرگند».
[۱۵۱] ابوحیان توحیدی، «رسالة الحیاة»، ج۱، ص۷۳-۷۴، «رسالة فی علم الکتابة»، ثلاث رسائل لابی حیان، به کوشش ابراهیم کیلانی، دمشق، ۱۹۵۱ م.
آیا نویسنده در این عبارات حالات روحی خود را تصویر نکرده است؟ این رساله توسط ابراهیم کیلانی در بیروت (۱۹۵۱ م) ضمن ثلاث رسائل و بار دیگر به کوشش همو در مجموعۀ رسائل ابی حیان التوحیدی به چاپ رسید. همچنین کلوداودبر آن را به زبان فرانسه ترجمه و با توضیحاتی در دمشق (۱۹۶۴ م) به چاپ رسانیده است.

۱۰.۱.۷ - رسالة السقیفة

مطالب رسالة السقیفة که نشان دهندۀ منازعات اهل سنت و شیعه در روزگار آل بویه است، بر زبان ابوبکر، عمر، ابوعبیده و حضرت علی (علیه‌السلام) جاری شده است. ابن ابی الحدید که این رساله را ضمن شرح نهج‌البلاغه
[۱۵۲] ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبة الله، شرح نهج‌البلاغة، ج۱۰، ص۲۷۱- ۲۸۵، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۶ ق/ ۱۹۶۷ م.
نقل کرده است، به‌طور مشروح به بحث در محتوای رساله پرداختۀ خود ابوحیان است و او این رساله را نیز مانند موارد مشابه دیگر از زبان ابوحامد مرورودی بیان کرده است.
[۱۵۳] ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبة الله، شرح نهج‌البلاغة، ج۱۰، ص۲۸۵-۲۸۷، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۶ ق/ ۱۹۶۷ م.

ظاهراً در سال‌های بعد ابوحیان خود تصریح کرده که این رساله را در مقابله با «رافضه» بر ساخته است.
[۱۵۴] ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۱۷، ص۱۲۲-۱۲۳، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۰۴ ق/ ۱۹۸۴ م.
علاوه بر ابن ابی الحدید منابع دیگر از جمله قلقشندی نیز این رساله را نقل کرده‌اند.
[۱۵۵] قلقشندی، احمد بن علی، صبح الاعشی، ج۱، ص۲۳۷-۲۴۷، قاهره، ۱۳۸۳ ق/ ۱۹۶۳ م.
رساله یک‌بار در ثلاث رسائل و بار دیگر در مجموعۀ رسائل ابی حیان التوحیدی به چاپ رسیده است.

۱۰.۱.۸ - الصداقة و الصدیق

ابوحیان تألیف الصداقة و الصدیق را در حدود ۳۷۱ ق و به درخواست ابن‌ سعدان آغاز کرد، اما با شروع وزارت ابن سعدان و اشتغال وی بدین امر، رساله ناتمام باقی ماند تا این‌که در ۴۰۰ ق آن را به اتمام رسانید. کتاب مجموعه‌ای از سخنان منثور و منظوم پیشینیان و متأخران در باب دوست و دوستی است. او نه تنها زیباترین سخنان علما و ادبای پس از اسلام و پیش از آن را جمع آورده، بلکه از نقل سخنان علمای یونان و فارس و غیره نیز غافل نبوده است.
گرچه بین آغاز تا اتمام رساله ۳۰ سال فاصله افتاده است، اما در تمامی این مدت روحیۀ ابوحیان، روحیۀ فردی ناامید، مأیوس و دل‌شکسته از مردم روزگار است که نشان از رنج دائمی او در طول حیات دارد.
[۱۵۶] ۴۷۵، ابوحیان توحیدی، ج۱، ص۹-۱۰، الصداقة و الصدیق، به کوشش علی متولی صلاح، قاهره، ۱۹۷۲ م.
[۱۵۷] محیی‌الدین، عبدالرزاق، ابوحیان التوحیدی، ج۱، ص۲۰۰-۲۰۳، قاهره، ۱۹۴۹ م.
خلاصۀ نظر ابوحیان در دوستی این است که جز میان دین‌داران حقیقی، دوستی راستین بعید و یا بسیار نادر است. این کتاب بارها از جمله در قاهره (۱۹۷۲ م) و به کوشش علی متولی صلاح به چاپ رسیده است.

۱۰.۱.۹ - رسالة فی العلوم

ابوحیان رسالة فی العلوم را در پاسخ کسی که گفته بود «منطق راهی در فقه ندارد و فلسفه ربطی به دین ندارد و حکمت را اثری در احکام نیست.»
[۱۵۸] ابوحیان توحیدی، «رسالة فی العلوم»، ج۱، ص۲، به کوشش مارک برژه، «بولتن مطالعات شرقی» (مل‌).
نگاشته است. این اثر به همراه ترجمۀ فرانسه آن در ۱۹۶۴ م توسط مارک برژه و قبل از آن در قسطنطنیه (۱۳۰۱ ق) به همراه رسالة الصداقة و الصدیق به چاپ رسیده است. ابوحیان در این رساله به دفاع از علم پرداخته، سعی به ارائۀ تعریف علوم مختلف از فقه، کلام، نحو، بلاغت و تصوف می‌کند.

۱۰.۱.۱۰ - رسالة فی علم الکتابة

در منابع از این اثر ذکری به میان نیامده و تنها در متن آن از ابوحیان به عنوان مؤلف نام برده شده است. با این همه قراین موجود در متن رساله صحت انتساب آن را به وی تأیید می‌کند. این رساله که نتیجۀ سال‌ها کار نسخه‌نگاری ابوحیان است، از نخستین آثاری است که در زمینۀ انواع خط، قلم و کتابت عربی به رشتۀ تحریر درآمده است. این رساله یک‌بار توسط روزنتال همراه با ترجمۀ انگلیسی در ۱۹۴۸ م و مجدداً به وسیلۀ ابراهیم کیلانی در ثلاث رسائل و نیز در رسائل ابی حیان التوحیدی به چاپ رسیده است. همچنین ترجمۀ فارسی رساله در شمارۀ ۳۴ مجلۀ مشکوة (۱۳۷۱ ش) چاپ شده است.

۱۰.۱.۱۱ - مثالب الوزیرین

مثالب الوزیرین یا اخلاق الوزیرین کتابی است که ابوحیان در مقابله با کج‌رفتاری‌های ابن عمید و صاحب بن عباد، در هجو این دو وزیر نگاشته است. او با مهارت تمام به ریشخند خصوصیات جسمی و روحی آن دو پرداخته و به‌ویژه از ابن عباد انتقام گرفته است. قدرت ابوحیان در وصف و ترسیم به خوبی در این کتاب هویداست. برخی از متأخران، نگارش چنین کتابی را با طبع عرفانی یک صوفی سازگار ندانسته و بر او خرده گرفته‌اند.
[۱۵۹] جبری، شفیق، «ابوحیان التوحیدی للدکتور ابراهیم الکیلانی»، ج۱، ص۱۳۹، مجلة المجمع العلمی العربی، دمشق، ۱۳۷۰ ق/ ۱۹۵۱ م.

در میان پیشینیان اعتقاد بر این بوده که این اثر شوم است و حتی داشتن آن بدبختی می‌آورد.
[۱۶۰] ابن خلکان، وفیات، ج۵، ص۱۱۳.
بعید نیست که چنین باوری از جانب طرفداران صاحب بن عباد برای منع مردم از خواندن این کتاب شایع شده باشد. این اثر یک‌بار در ۱۹۶۱ م به کوشش ابراهیم کیلانی در دمشق و بار دیگر در همانجا (۱۹۶۵ م) به کوشش محمد تاویت طنجی به چاپ رسیده است. از جهت نثر و توانایی‌های ادبی این کتاب را بهترین اثر ابوحیان می‌توان محسوب داشت.

۱۰.۱.۱۲ - المقابسات

ابوحیان المقابسات را در فاصلۀ سال‌های ۳۶۰ تا ۳۹۰ ق جمع‌آوری کرده است.
[۱۶۱] ابوحیان توحیدی، المقابسات، ج۱، ص۱۰۴، به کوشش محمد توفیق حسین، بغداد، ۱۹۷۰ م.
[۱۶۲] ابوحیان توحیدی، المقابسات، ج۱، ص۲۱۹، به کوشش محمد توفیق حسین، بغداد، ۱۹۷۰ م.
این کتاب شامل ۱۰۶ مجلس از نوع محافل فلسفی سدۀ ۴ ق است که با حضور فیلسوفانی چون ابوسلیمان سجستانی (برای اطلاع از آراء ابوسلیمان)،
[۱۶۳] Jadaane, F, «La Philosophie de Sijistānī» , Studia islamica, Paris, ۱۹۷۱, vol XXXIII.
و ابوالفتح نوشجانی، غلام زحل و جز آنان تشکیل می‌شد. این اثر از آن روی که اطلاعات منحصر و جالبی دربارۀ فلاسفۀ نیمۀ دوم سدۀ ۴ ق که بیش‌تر منابع از آن غفلت کرده‌اند، به دست می‌دهد، از جهت تاریخ فلسفه قابل توجه و حائز اهمیت است.
نکتۀ قابل بررسی در المقابسات آن است که معلوم نیست آیا ابوحیان در نقل این مجالس امانتدار بوده و یا این‌که بعضی مذامت و مباحث این کتاب را به ابتکار خود نگاشته است. با این همه وی نمایندۀ صادقی از حال و هوای محافل فلسفی آن روزگار است. در این کتاب، ابوحیان همچون افلاطون که محاورت سقراط را (یا به عبارت بهتر محاوراتی از قول سقراط را) به قلم آورده، خواننده را با نظریات گوناگون دربارۀ یک مسأله آشنا می‌کند و در بیش‌تر موارد بدون آن‌که خود داوری کند و رأیی خاص را برگزیند، امر انتخاب را به عهدۀ خواننده می‌گذارد.
ابوحیان با چیرگی و توانایی، پیچیده‌ترین مسائل فلسفی کتاب را در پوششی از الفاظ زیبا و عبارات ادبی بیان نموده است و اگر در الامتاع آن‌جا که به ادب مشغول است، از فلسفه نیز غافل نیست، در المقابسات که به فلسفه می‌پردازد، از بیان الفاظ ادبی دور نمانده است و از همین جاست که یاقوت از او با عبارت «ادیب الفلاسفة و فیلسوف الادباء» یاد کرده است.
[۱۶۴] حموی‌، یاقوت، معجم الأدباء، ج۱۵، ص۵.
دربارۀ المقابسات مطالعات زیادی از سوی محققان غربی و اسلامی صورت گرفته، ولی هنوز زمینه‌های بکر تحقیقی دربارۀ این کتاب فراوان است.
[۱۶۵] حسین، محمد توفیق، مقدمه بر المقابسات، ج۱، ص۴-۴۷.
چاپ‌های متعددی از کتاب صورت گرفته که از آن جمله است چاپ سندوبی (قاهره، ۱۳۴۷ ق/ ۱۹۲۹ م) و چاپ محمد توفیق حسین (بغداد، ۱۹۷۰ م).

۱۰.۱.۱۳ - الهوامل و الشوامل

تألیف الهوامل و الشوامل مربوط به ایامی است که ابوحیان در ری و در دربار ابن عمید به سر می‌برده است. کتاب مشتمل بر پرسش‌ها (الهوامل) و پاسخ‌هایی (الشوامل) است که میان ابوحیان و ابوعلی مسکویه فیلسوف و مورخ مشهور و کتابدار ابن عمید مبادله شده است. کتاب از جهت پرسش‌های ابوحیان که اشتغالات ذهنی او را نشان می‌دهد، حائز اهمیت است.
پرسش‌های ابوحیان جنبۀ استهزا و به دشواری افکندن حریف ندارد، بلکه فی‌الواقع برای آموختن است. ابوحیان در این پرسش‌ها گویی به صدای بلند می‌اندیشد، نظیر همین سؤالات را بعدها در حوزۀ ابوسلیمان نیز مطرح ساخت. گرچه ابوحیان در الامتاع و الموانسة با لحنی استهزاآمیز از ابوعلی مسکویه نام می‌برد،
[۱۶۶] ابوحیان توحیدی، الهو امل و الشوامل، ج۱، ص۱۳۶، به کوشش احمد امین و احمد صقر، قاهره، ۱۳۷۰ ق/ ۱۹۵۱ م.
و او را به سبب پرداختن به کیمیا سرزنش می‌کند، اما از لحن سؤال‌ها چنین بر می‌آید که هنگام طرح آن‌ها به ابوعلی به دیدۀ استاد خود می‌نگریسته است.
۱۷۵ پرسش در این کتاب آمده است که مسائل گوناگون فلسفی، علمی، اجتماعی، روانی و... را در بر می‌گیرد. این کتاب در ۱۹۵۱ م به کوشش احمد امین و احمد صقر به چاپ رسیده است.
رسائل ابوحیان را ابراهیم کیلانی ضمن مجموعه‌ای با عنوان رسائل ابی حیان التوحیدی از منابع مختلف جمع‌آوری کرده و به چاپ رسانده است، این رسائل علاوه بر رساله‌های «السقیفة»، «فی علم الکتابة»، «الحیاة» و «فی العلوم» که پیش از این بدانها اشاره شد، عبارتند از: «رسالة الی ابی الفتح بن العمید»؛ «رسالة الی ابی الوفاء المهندسی البوزجانی»؛ «رسالة الی الوزیر ابی عبداللـه العارض» و «رسالة الی القاضی ابی سهل علی بن محمد».

۱۰.۲ - خطی

۱: الحج العقلی اذاضاق الفضاء عن الحج الشرعی. چنانکه گذشت در برخی از منابع، ابوحیان به الحاد متصف شده است و از آن‌جا که در بین دیگر آثار وی مطلبی که مؤید این اتهام باشد، یافت نشده، جمعی وجود این کتاب را تأییدی بر این مدعا دانسته‌اند. خوانساری که خود کتاب را ندیده، آن را مشابه آنچه حسین بن منصور حلاج در نوشته‌هایش از آن به عنوان «حج فقرا» تعبیر کرده، می‌داند،
[۱۶۷] خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، ج۸، ص۹۳-۹۴، قم، ۱۳۸۲ ق.
اما ابوحیان در ۳۵۳ ق خود به حج رفته
[۱۶۸] ابوحیان توحیدی، الامتاع و المؤانسة، ج۲، ص۱۵۵، به کوشش احمد امین و احمد زین، قاهره، ۱۹۳۹-۱۹۴۴ م.
و به گفتۀ جنید شیرازی او مدتی مجاور بیت‌الله بوده است.
[۱۶۹] جنید، ابوالقاسم، شدالازار، ج۱، ص۵۳، به کوشش محمد قزوینی، تهران، ۱۳۲۸ ش.
غالباً منابع به وجود نسخه‌ای از این کتاب اشارتی ندارند و آن را در شمار کتاهای از دست رفتۀ ابوحیان معرفی می‌کنند. اما محمد کردعلی از کتابی با نام الحجیج تألیف توحیدی در مجموعۀ کتب ابوحیان نام می‌برد که نسخه‌ای از آن در لنینگراد موجود است
[۱۷۰] کردعلی، محمد، امراء البیان، ج۲، ص۴۹۹، قاهره، ۱۳۶۷ ق/ ۱۹۴۸ م.
و زکریا ابراهیم نیز گرچه خود نسخه را ندیده، اما آن را همان الحج العقلی معرفی می‌کند.
[۱۷۱] ابرهیم، زکریا، ابوحیان التوحیدی ادیب الفلاسفة و، ج۱، ص۱۱۲-۱۱۳، قاهره، ۱۹۷۴ م.

۲. الردّ علی ابن جنی فی شعر المتنبی. نسخه‌ای از این کتاب در حلب نگهداری می‌شود.
[۱۷۲] GAS.

۳. سید نیز به نسخه‌ای تحت عنوان رسالة فی التشویق الی الحیاة الدائمة و البقاء السرمد اشاره دارد.
[۱۷۳] سید، خطی، ج۱، ص۳۸۳.


۱۰.۳ - آثار یافت نشده

برای ابوحیان کتاب‌های دیگری نیز ذکر کرده‌اند که امروزه نشانی از آن‌ها در دست نیست، برای نام این کتابها،
[۱۷۴] حموی‌، یاقوت، معجم الأدباء، ج۱۵، ص۷- ۸.
[۱۷۵] حاجی، خلیفه، کشف، ج۱، ص۱۴۰.
[۱۷۶] بغدادی، هدیه، ج۱، ص۶۸۵.
[۱۷۷] ابوحیان توحیدی، المقابسات، ج۱، ص۲۲۷، به کوشش محمد توفیق حسین، بغداد، ۱۹۷۰ م.
ازجملۀ این کتابهاست:
۱: الرسالة فی اخبار الصوفیة
[۱۷۸] حموی‌، یاقوت، معجم الأدباء، ج۱۵، ص۸.
که به نظر می‌رسد در طبقات اهل تصوف تألیف شده باشد؛
۲: تقریظ الجاحظ. ابوحیان که سخت شیفتۀ جاحظ بوده و در شیوۀ نگارش او را سرمشق خود قرار داده است، با زیباترین و شیواترین عبارات وی را ستوده است. هر چند این رساله را در دست نداریم، اما یاقوت که خود از شیفتگان جاحظ و ابوحیان است. پاره‌های مفصلی از کتاب را ذیل احوال جاحظ، ابوسعید سیرافی و احمد بن داوود دینوری نقل کرده است.
[۱۷۹] حموی‌، یاقوت، معجم الأدباء، ج۳، ص۲۷- ۲۹.
[۱۸۰] حموی‌، یاقوت، معجم الأدباء، ج۸، ص۱۵۰-۱۵۱.

۳: الزلفی (یا الزلفة). این کتاب نیز مورد استفادۀ مؤلفان دیگر قرار گرفته است.
[۱۸۱] ۷۵،۷۷، رودراوری، محمد بن حسین، «ذیل تجارب الامم»، همراه کتاب تجارب الامم ابوعلی مسکویه، به کوشش ف آمد رز، قاهره، ۱۳۳۴ ق/ ۱۹۱۶ م.
[۱۸۲] ابرهیم، زکریا، ابوحیان التوحیدی ادیب الفلاسفة و، ص۱۱۳، قاهره، ۱۹۷۴ م.
[۱۸۳] جنید، ابوالقاسم، شدالازار، به کوشش محمد قزوینی، تهران، ۱۳۲۸ ش.



(۱) ابرهیم، زکریا، ابوحیان التوحیدی ادیب الفلاسفة و، قاهره، ۱۹۷۴ م.
(۲) ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبة الله، شرح نهج‌البلاغة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۶ ق/ ۱۹۶۷ م.
(۳) ابن ‌تیمیه، احمد، مجموعة فتاوی، بیروت، ۱۴۰۰ ق.
(۴) ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۸ ق.
(۵) ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، لسان المیزان، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۱ ق.
(۶) ابن خلکان، وفیات.
(۷) ابن دمیاطی، احمد بن ایبک، المستفاد من ذیل تاریخ بغداد، به کوشش قیصر ابوفرح، بیروت، ۱۳۹۹ ق/ ۱۹۷۸ م.
(۸) ابوحیان توحیدی، الاشارات الالهیة، به کوشش عبدالرحمن بدوی، بیروت، ۱۹۸۱ م.
(۹) ابوحیان توحیدی، الامتاع و المؤانسة، به کوشش احمد امین و احمد زین، قاهره، ۱۹۳۹-۱۹۴۴ م.
(۱۰) ابوحیان توحیدی، البصائر و الذخائر، به کوشش ابراهیم کیلانی، دمشق، ۱۹۶۴ م.
(۱۱) ابوحیان توحیدی، «رسالة الحیاة»، «رسالة فی علم الکتابة»، ثلاث رسائل لابی حیان، به کوشش ابراهیم کیلانی، دمشق، ۱۹۵۱ م.
(۱۲) ابوحیان توحیدی، «رسالة فی العلوم»، به کوشش مارک برژه، «بولتن مطالعات شرقی» (مل‌).
(۱۳) ابوحیان توحیدی، الصداقة و الصدیق، به کوشش علی متولی صلاح، قاهره، ۱۹۷۲ م.
(۱۴) ابوحیان توحیدی، مثالب الوزیرین، به کوش ابراهیم کیلانی دمشق، ۱۹۶۱ م.
(۱۵) ابوحیان توحیدی، المقابسات، به کوشش محمد توفیق حسین، بغداد، ۱۹۷۰ م.
(۱۶) ابوحیان توحیدی، الهو امل و الشوامل، به کوشش احمد امین و احمد صقر، قاهره، ۱۳۷۰ ق/ ۱۹۵۱ م.
(۱۷) اسنوی، عبدالرحیم، طبقات الشافعیة، به کوشش عبدالله جبوری، بغداد، ۱۳۹۰ ق/ ۱۹۷۰ م.
(۱۸) امین، احمد، مقدمه بر البصائر و الذخائر، قاهره، ۱۳۷۳ ق/ ۱۹۵۳ م.
(۱۹) بدوی، عبدالرحمن، مقدمه بر الاشارات.
(۲۰) بدیع‌الزمان، مقامات، شرح محمد محیی‌الدین عبدالحمید، بیروت، دارالکتب.
(۲۱) بغدادی، هدیه.
(۲۲) بلبع، عبدالحکیم، ادب المعتزلة، قاهره، ۱۹۵۹ م.
(۲۳) ثعالبی، عبدالملک بن محمد، یتیمة الدهر، به کوشش محیی‌الدین عبدالحمید، بیروت، دارالفکر.
(۲۴) جبری، شفیق، «ابوحیان التوحیدی للدکتور ابراهیم الکیلانی»، مجلة المجمع العلمی العربی، دمشق، ۱۳۷۰ ق/ ۱۹۵۱ م.
(۲۵) شم‌ ‌۲۶.
(۲۶) جنید، ابوالقاسم، شدالازار، به کوشش محمد قزوینی، تهران، ۱۳۲۸ ش.
(۲۷) حاجی، خلیفه، کشف.
(۲۸) حریری، قاسم بن علی، مقامات، بیروت، دارالتراث.
(۲۹) حسین، محمد توفیق، مقدمه بر المقابسات.
(۳۰) حسینی، ابوبکر بن هدایة اللـه، طبقات الشافعیة، به کوشش عادل نویهض، بیروت، ۱۴۰۲ ق/ ۱۹۸۲ م.
(۳۱) خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، قم، ۱۳۸۲ ق.
(۳۲) ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۰۴ ق/ ۱۹۸۴ م.
(۳۳) ذهبی، محمد بن احمد، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ ق/ ۱۹۶۳ م.
(۳۴) ذکاوتی، قراگزلو علیرضا، «کتاب مقابسات»، نشر دانش، تهران، ۱۳۶۷ ش.
(۳۵) شم‌ ‌۸ (۳).
(۳۶) رسائل اخوان الصفا، بیروت، دارصادر.
(۳۷) رودراوری، محمد بن حسین، «ذیل تجارب الامم»، همراه کتاب تجارب الامم ابوعلی مسکویه، به کوشش ف آمد رز، قاهره، ۱۳۳۴ ق/ ۱۹۱۶ م.
(۳۸) زرکوب، شیرازی احمد بن ابی الخیر، شیرازنامه، به کوشش اسماعیل واعظ جوادی، تهران، ۱۳۵۰ ش.
(۳۹) سبکی، عبدالوهاب بن علی، طبقات الشافعیة الکبری، بیروت، دارالمعرفة.
(۴۰) سید، خطی.
(۴۱) سیوطی، بغیة الوعاة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۴ ق/ ۱۹۶۵ م.
(۴۲) صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، به کوشش رمزی بعلبلکی، بیروت، ۱۴۰۴ ق/ ۱۹۸۳ م.
(۴۳) طه، عبدالواحد ذنون، «مجتمع بغداد من خلال حکایة ابی‌القاسم البغدادی»، المورد، بغداد، ۱۹۷۴ م.
(۴۴) شم‌ ‌۳ (۴).
(۴۵) قزوینی، محمد، بیست مقالۀ قزوینی، تهران، ۱۳۳۲ ش.
(۴۶) قلقشندی، احمد بن علی، صبح الاعشی، قاهره، ۱۳۸۳ ق/ ۱۹۶۳ م.
(۴۷) کردعلی، محمد، امراء البیان، قاهره، ۱۳۶۷ ق/ ۱۹۴۸ م.
(۴۸) مبارک، زکی، النثر الفنی فی القرن الرابع، بیروت، ۱۹۳۱ م.
(۴۹) متز، آدام، تمدن اسلامی در قرن چهارم، ترجمۀ علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، ۱۳۶۴ ش.
(۵۰) محیی‌الدین، عبدالرزاق، ابوحیان التوحیدی، قاهره، ۱۹۴۹ م.
(۵۱) نووی، یحیی بن شرف، تهذیب الاسماء و اللغات، قاهره، ادارة الطباعة المنیریة.
(۵۲) یاقوت، ادبا.
(۵۳) یمانی، عبدالباقی بن عبدالمجید، اشارة التعیین، به کوشش عبدالمجید دیاب، ریاض، ۱۴۰۶ ق/ ۱۹۸۶ م.
Bergé, M, «Al-Tawḥīdī et Al-Ğāḥiẓ» , Arabica, Leiden, ۱۹۶۵, vol XII. (۵۴)
Bulletin d’études orientales, Damas, ۱۹۶۴, vol XVIII, EI۱. (۵۵)
GAS. (۵۶)
Jadaane, F, «La Philosophie de Sijistānī» , Studia islamica, Paris, ۱۹۷۱, vol XXXIII. (۵۷)
Kraemer, J, Humanism in the Renaissance of Islam, Leiden, ۱۹۸۶. (۵۸)


۱. حموی‌، یاقوت، معجم الأدباء، ج۱۵، ص۲۰.
۲. ابرهیم، زکریا، ابوحیان التوحیدی ادیب الفلاسفة و، ص۱۶-۱۷، قاهره، ۱۹۷۴ م.
۳. محیی‌الدین، عبدالرزاق، ابوحیان التوحیدی، ج۱، ص۱۰، قاهره، ۱۹۴۹ م.
۴. قزوینی، محمد، بیست مقالۀ قزوینی، ج۲، ص۱۶۷، تهران، ۱۳۳۲ ش.
۵. حموی‌، یاقوت، معجم الأدباء، ج۱۵، ص۵.
۶. صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، ج۲۲، ص۳۹، به کوشش رمزی بعلبلکی، بیروت، ۱۴۰۴ ق/ ۱۹۸۳ م.
۷. سبکی، عبدالوهاب بن علی، طبقات الشافعیة الکبری، ج۴، ص۲، بیروت، دارالمعرفة.
۸. حموی‌، یاقوت، معجم الأدباء، ج۱۵، ص۵.
۹. ابن دمیاطی، احمد بن ایبک، المستفاد من ذیل تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۹۶، به کوشش قیصر ابوفرح، بیروت، ۱۳۹۹ ق/ ۱۹۷۸ م.
۱۰. ابرهیم، زکریا، ابوحیان التوحیدی ادیب الفلاسفة و، ص۱۳-۱۶، قاهره، ۱۹۷۴ م.
۱۱. کردعلی، محمد، امراء البیان، ج۲، ص۴۹۸، قاهره، ۱۳۶۷ ق/ ۱۹۴۸ م.
۱۲. محیی‌الدین، عبدالرزاق، ابوحیان التوحیدی، ج۱، ص۱۴- ۱۹، قاهره، ۱۹۴۹ م.
۱۳. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۱۷، ص۱۲۱، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۰۴ ق/ ۱۹۸۴ م.
۱۴. ابن خلکان، وفیات، ج۵، ص۱۱۳.
۱۵. اسنوی، عبدالرحیم، طبقات الشافعیة، ج۱، ص۳۰۲، به کوشش عبدالله جبوری، بغداد، ۱۳۹۰ ق/ ۱۹۷۰ م.
۱۶. ابوحیان توحیدی، البصائر و الذخائر، ج۲، ص۴۷۵، به کوشش ابراهیم کیلانی، دمشق، ۱۹۶۴ م.
۱۷. حموی‌، یاقوت، معجم الأدباء، ج۱۵، ص۶.
۱۸. ابوحیان توحیدی، ج۱، ص۳۸، البصائر و الذخائر، به کوشش ابراهیم کیلانی، دمشق، ۱۹۶۴ م.
۱۹. ابرهیم، زکریا، ابوحیان التوحیدی ادیب الفلاسفة و، ص۳۰، قاهره، ۱۹۷۴ م.
۲۰. صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، ج۲۲، ص۳۹، به کوشش رمزی بعلبلکی، بیروت، ۱۴۰۴ ق/ ۱۹۸۳ م.
۲۱. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۱۷، ص۱۲۲، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۰۴ ق/ ۱۹۸۴ م.
۲۲. سبکی، عبدالوهاب بن علی، طبقات الشافعیة الکبری، ج۴، ص۲، بیروت، دارالمعرفة.
۲۳. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، لسان المیزان، ج۶، ص۳۷۰، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۱ ق.
۲۴. ابوحیان توحیدی، البصائر و الذخائر، ج۱۰، ص۲۸۶، به کوشش ابراهیم کیلانی، دمشق، ۱۹۶۴ م.
۲۵. ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبة الله، شرح نهج‌البلاغة، ج۱۱، ص۱۱۸، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۶ ق/ ۱۹۶۷ م.
۲۶. ابوحیان توحیدی، الامتاع و المؤانسة، ج۱، ص۱۰۴، به کوشش احمد امین و احمد زین، قاهره، ۱۹۳۹-۱۹۴۴ م.
۲۷. ابوحیان توحیدی، الامتاع و المؤانسة، ج۱، ص۵۲-۵۳، به کوشش احمد امین و احمد زین، قاهره، ۱۹۳۹-۱۹۴۴ م.
۲۸. ابوحیان توحیدی، الامتاع و المؤانسة، ج۳، ص۲۲۷، به کوشش احمد امین و احمد زین، قاهره، ۱۹۳۹-۱۹۴۴ م.
۲۹. ذهبی، محمد بن احمد، میزان الاعتدال، ج۴، ص۵۱۸، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ ق/ ۱۹۶۳ م.
۳۰. صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، ج۲۲، ص۳۹، به کوشش رمزی بعلبلکی، بیروت، ۱۴۰۴ ق/ ۱۹۸۳ م.
۳۱. Kraemer, J. , Humanism in the Renaissance of Islam, Leiden, ۱۹۸۶, p۲۱۴.
۳۲. ابوحیان توحیدی، مثالب الوزیرین، ج۱، ص۷، به کوش ابراهیم کیلانی دمشق، ۱۹۶۱ م.
۳۳. ابوحیان توحیدی، مثالب الوزیرین، ج۱، ص۹۰، به کوش ابراهیم کیلانی دمشق، ۱۹۶۱ م.
۳۴. ابوحیان توحیدی، مثالب الوزیرین، ج۱، ص۱۳۷، به کوش ابراهیم کیلانی دمشق، ۱۹۶۱ م.
۳۵. ابوحیان توحیدی، مثالب الوزیرین، ج۱، ص۱۵۱، به کوش ابراهیم کیلانی دمشق، ۱۹۶۱ م.
۳۶. ابوحیان توحیدی، مثالب الوزیرین، ج۱، ص۳۱۳-۳۱۴، به کوش ابراهیم کیلانی دمشق، ۱۹۶۱ م.
۳۷. ابوحیان توحیدی، المقابسات، ج۱، ص۱۰۴، به کوشش محمد توفیق حسین، بغداد، ۱۹۷۰ م.
۳۸. ابوحیان توحیدی، مثالب الوزیرین، ج۱، ص۳۲۷-۳۳۲، به کوش ابراهیم کیلانی دمشق، ۱۹۶۱ م.
۳۹. ابوحیان توحیدی، مثالب الوزیرین، ج۱، ص۳۳۶، به کوش ابراهیم کیلانی دمشق، ۱۹۶۱ م.
۴۰. ابوحیان توحیدی، المقابسات، ج۱، ص۲۲۷، به کوشش محمد توفیق حسین، بغداد، ۱۹۷۰ م.
۴۱. ابوحیان توحیدی، مثالب الوزیرین، ج۱، ص۲۰۷، به کوش ابراهیم کیلانی دمشق، ۱۹۶۱ م.
۴۲. ابوحیان توحیدی، مثالب الوزیرین، ج۱، ص۳۶۰، به کوش ابراهیم کیلانی دمشق، ۱۹۶۱ م.
۴۳. ابوحیان توحیدی، مثالب الوزیرین، ج۱، ص۳۲۵، به کوش ابراهیم کیلانی دمشق، ۱۹۶۱ م.
۴۴. ابوحیان توحیدی، مثالب الوزیرین، ج۱، ص۱۵۰- ۱۵۱، به کوش ابراهیم کیلانی دمشق، ۱۹۶۱ م.
۴۵. یاقوت، ادبا، ج۱۵، ص۲۶-۲۷.
۴۶. ابوحیان توحیدی، مثالب الوزیرین، ج۱، ص۲۰۳، به کوش ابراهیم کیلانی دمشق، ۱۹۶۱ م.
۴۷. ابوحیان توحیدی، مثالب الوزیرین، ج۱، ص۳۲۵-۳۲۷، به کوش ابراهیم کیلانی دمشق، ۱۹۶۱ م.
۴۸. ابوحیان توحیدی، مثالب الوزیرین، ج۱، ص۲۰۷، به کوش ابراهیم کیلانی دمشق، ۱۹۶۱ م.
۴۹. ابوحیان توحیدی، مثالب الوزیرین، ج۱، ص۳۲۵، به کوش ابراهیم کیلانی دمشق، ۱۹۶۱ م.
۵۰. یاقوت، ادبا، ج۱۵، ص۳۲-۳۳.
۵۱. ابوحیان توحیدی، مثالب الوزیرین، ج۱، ص۱۳۷- ۱۳۸، به کوش ابراهیم کیلانی دمشق، ۱۹۶۱ م.
۵۲. ابوحیان توحیدی، الامتاع و المؤانسة، ج۱، ص۴، به کوشش احمد امین و احمد زین، قاهره، ۱۹۳۹-۱۹۴۴ م.
۵۳. ابوحیان توحیدی، الامتاع و المؤانسة، ج۱، ص۱۹، به کوشش احمد امین و احمد زین، قاهره، ۱۹۳۹-۱۹۴۴ م.
۵۴. ابوحیان توحیدی، الامتاع و المؤانسة، ج۱، ص۴-۵، به کوشش احمد امین و احمد زین، قاهره، ۱۹۳۹-۱۹۴۴ م.
۵۵. ابوحیان توحیدی، الامتاع و المؤانسة، ج۲، ص۳-۴، به کوشش احمد امین و احمد زین، قاهره، ۱۹۳۹-۱۹۴۴ م.
۵۶. ابوحیان توحیدی، الصداقة و الصدیق، ج۱، ص۹-۱۰، به کوشش علی متولی صلاح، قاهره، ۱۹۷۲ م.
۵۷. رودراوری، محمد بن حسین، «ذیل تجارب الامم»، ج۱، ص۴۰، همراه کتاب تجارب الامم ابوعلی مسکویه، به کوشش ف آمد رز، قاهره، ۱۳۳۴ ق/ ۱۹۱۶ م.
۵۸. EI۱
۵۹. جم‌، ابوحیان توحیدی، الامتاع و المؤانسة، به کوشش احمد امین و احمد زین، قاهره، ۱۹۳۹-۱۹۴۴ م.
۶۰. رودراوری، محمد بن حسین، «ذیل تجارب الامم»، ج۱، ص۱۰۶-۱۰۷، همراه کتاب تجارب الامم ابوعلی مسکویه، به کوشش ف آمد رز، قاهره، ۱۳۳۴ ق/ ۱۹۱۶ م.
۶۱. حموی‌، یاقوت، معجم الأدباء، ج۱۵، ص۲۶.
۶۲. حموی‌، یاقوت، معجم الأدباء، ج۱۵، ص۱۶-۲۶.
۶۳. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، لسان المیزان، ج۶، ص۳۷۰، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۱ ق.
۶۴. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۱۷، ص۱۲۲، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۰۴ ق/ ۱۹۸۴ م.
۶۵. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، لسان المیزان، ج۶، ص۳۲۷، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۱ ق.
۶۶. جنید، ابوالقاسم، شدالازار، ج۱، ص۵۴، به کوشش محمد قزوینی، تهران، ۱۳۲۸ ش.
۶۷. زرکوب، شیرازی احمد بن ابی الخیر، شیرازنامه، ج۱، ص۱۴۹، به کوشش اسماعیل واعظ جوادی، تهران، ۱۳۵۰ ش.
۶۸. جنید، ابوالقاسم، شدالازار، ج۱، ص۵۴، به کوشش محمد قزوینی، تهران، ۱۳۲۸ ش.
۶۹. بدیع‌الزمان، مقامات، شرح محمد محیی‌الدین عبدالحمید، ج۱، ص۱۰۶-۱۱۰، بیروت، دارالکتب.
۷۰. حریری، قاسم بن علی، مقامات، ج۱، ص۵۶۹-۵۸۲، بیروت، دارالتراث.
۷۱. قصیدۀ ساسانیۀ ابودلف خزرجی، ثعالبی، عبدالملک بن محمد، ج۳، ص۳۵۴- ۳۷۳، یتیمة الدهر، به کوشش محیی‌الدین عبدالحمید، بیروت، دارالفکر.
۷۲. یاقوت، ادبا، ج۱۵، ص۵.
۷۳. حموی‌، یاقوت، معجم الأدباء، ج۱۵، ص۵.
۷۴. یمانی، عبدالباقی بن عبدالمجید، اشارة التعیین، ج۱، ص۲۲۶، به کوشش عبدالمجید دیاب، ریاض، ۱۴۰۶ ق/ ۱۹۸۶ م.
۷۵. سبکی، عبدالوهاب بن علی، طبقات الشافعیة الکبری، ج۴، ص۲، بیروت، دارالمعرفة.
۷۶. جنید، ابوالقاسم، شدالازار، ج۱، ص۵۳، به کوشش محمد قزوینی، تهران، ۱۳۲۸ ش.
۷۷. سیوطی، بغیة الوعاة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۲، ص۱۹۱، قاهره، ۱۳۸۴ ق/ ۱۹۶۵ م.
۷۸. ابرهیم، زکریا، ابوحیان التوحیدی ادیب الفلاسفة و، ص۳۰، قاهره، ۱۹۷۴ م.
۷۹. جنید، ابوالقاسم، شدالازار، ج۱، ص۵۳، به کوشش محمد قزوینی، تهران، ۱۳۲۸ ش.
۸۰. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۱۷، ص۱۲۱، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۰۴ ق/ ۱۹۸۴ م.
۸۱. حموی‌، یاقوت، معجم الأدباء، ج۱۵، ص۱۸.
۸۲. جم‌، ابوحیان توحیدی، البصائر و الذخائر، به کوشش ابراهیم کیلانی، دمشق، ۱۹۶۴ م.
۸۳. جنید، ابوالقاسم، شدالازار، ج۱، ص۵۴، به کوشش محمد قزوینی، تهران، ۱۳۲۸ ش.
۸۴. ابن ‌تیمیه، احمد، مجموعة فتاوی، ج۵، ص۱۱۷، بیروت، ۱۴۰۰ ق.
۸۵. ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم، ج۸، ص۱۸۵، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۸ ق.
۸۶. ابن ‌تیمیه، احمد، مجموعة فتاوی، ج۵، ص۱۱۸، بیروت، ۱۴۰۰ ق.
۸۷. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۱۷، ص۱۱۹- ۱۲۰، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۰۴ ق/ ۱۹۸۴ م.
۸۸. ذهبی، محمد بن احمد، میزان الاعتدال، ج۴، ص۵۱۸- ۵۱۹، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ ق/ ۱۹۶۳ م.
۸۹. سبکی، عبدالوهاب بن علی، طبقات الشافعیة الکبری، ج۴، ص۳، بیروت، دارالمعرفة.
۹۰. محیی‌الدین، عبدالرزاق، ابوحیان التوحیدی، ج۱، ص۶۰-۶۶، قاهره، ۱۹۴۹ م.
۹۱. سبکی، عبدالوهاب بن علی، طبقات الشافعیة الکبری، ج۴، ص۲، بیروت، دارالمعرفة.
۹۲. ابوحیان توحیدی، الهو امل و الشوامل، ج۱، ص۲۱۲-۲۱۴، به کوشش احمد امین و احمد صقر، قاهره، ۱۳۷۰ ق/ ۱۹۵۱ م.
۹۳. نووی، یحیی بن شرف، تهذیب الاسماء و اللغات، ج۱، ص۲۲۳، قاهره، ادارة الطباعة المنیریة.
۹۴. سبکی، عبدالوهاب بن علی، طبقات الشافعیة الکبری، ج۴، ص۲، بیروت، دارالمعرفة.
۹۵. اسنوی، عبدالرحیم، طبقات الشافعیة، ج۱، ص۳۰۱، به کوشش عبدالله جبوری، بغداد، ۱۳۹۰ ق/ ۱۹۷۰ م.
۹۶. حسینی، ابوبکر بن هدایة اللـه، طبقات الشافعیة، ج۱، ص۱۱۴، به کوشش عادل نویهض، بیروت، ۱۴۰۲ ق/ ۱۹۸۲ م.
۹۷. نووی، یحیی بن شرف، تهذیب الاسماء و اللغات، ج۱، ص۲۲۳، قاهره، ادارة الطباعة المنیریة.
۹۸. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۱۷، ص۱۲۲، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۰۴ ق/ ۱۹۸۴ م.
۹۹. سبکی، عبدالوهاب بن علی، طبقات الشافعیة الکبری، ج۴، ص۳، بیروت، دارالمعرفة.
۱۰۰. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۱۷، ص۱۲۲، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۰۴ ق/ ۱۹۸۴ م.
۱۰۱. جنید، ابوالقاسم، شدالازار، ج۱، ص۵۳، به کوشش محمد قزوینی، تهران، ۱۳۲۸ ش.
۱۰۲. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، لسان المیزان، ج۶، ص۳۷۱، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۱ ق.
۱۰۳. محیی‌الدین، عبدالرزاق، ابوحیان التوحیدی، ج۱، ص۸۴- ۱۱۹، قاهره، ۱۹۴۹ م.
۱۰۴. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۱۷، ص۱۲۳، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۰۴ ق/ ۱۹۸۴ م.
۱۰۵. ابوحیان توحیدی، البصائر و الذخائر، ج۱، ص۲۰۴، به کوشش ابراهیم کیلانی، دمشق، ۱۹۶۴ م.
۱۰۶. جم، ابوحیان توحیدی، ج۱، ص۱۴۱، الامتاع و المؤانسة، به کوشش احمد امین و احمد زین، قاهره، ۱۹۳۹-۱۹۴۴ م.
۱۰۷. جم‌، ابوحیان توحیدی، البصائر و الذخائر، به کوشش ابراهیم کیلانی، دمشق، ۱۹۶۴ م.
۱۰۸. ابوحیان توحیدی، الامتاع و المؤانسة، ج۴، ص۲۸۵، به کوشش احمد امین و احمد زین، قاهره، ۱۹۳۹-۱۹۴۴ م.
۱۰۹. حموی‌، یاقوت، معجم الأدباء، ج۱۵، ص۵.
۱۱۰. بلبع، عبدالحکیم، ادب المعتزلة، ج۱، ص۲۸۰-۲۸۲، قاهره، ۱۹۵۹ م.
۱۱۱. حموی‌، یاقوت، معجم الأدباء، ج۱۵، ص۵.
۱۱۲. جم‌، ابوحیان توحیدی، البصائر و الذخائر، به کوشش ابراهیم کیلانی، دمشق، ۱۹۶۴ م.
۱۱۳. ابرهیم، زکریا، ابوحیان التوحیدی ادیب الفلاسفة و، ص۱۵۱-۱۷۳، قاهره، ۱۹۷۴ م.
۱۱۴. ابرهیم، زکریا، ابوحیان التوحیدی ادیب الفلاسفة و، ص۱۶۲، قاهره، ۱۹۷۴ م.
۱۱۵. یمانی، عبدالباقی بن عبدالمجید، اشارة التعیین، ج۱، ص۲۲۶، به کوشش عبدالمجید دیاب، ریاض، ۱۴۰۶ ق/ ۱۹۸۶ م.
۱۱۶. ابن دمیاطی، احمد بن ایبک، المستفاد من ذیل تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۹۶، به کوشش قیصر ابوفرح، بیروت، ۱۳۹۹ ق/ ۱۹۷۸ م.
۱۱۷. حموی‌، یاقوت، معجم الأدباء، ج۱۵، ص۵.
۱۱۸. امین، احمد، مقدمه بر البصائر و الذخائر، «ح»، قاهره، ۱۳۷۳ ق/ ۱۹۵۳ م.
۱۱۹. Bergé, M, «Al-Tawḥīdī et Al-Ğāḥiẓ» , Arabica, Leiden, ۱۹۶۵, vol XII.
۱۲۰. حموی‌، یاقوت، معجم الأدباء، ج۱۵، ص۵-۶.
۱۲۱. ابوحیان توحیدی، الامتاع و المؤانسة، ج۱، ص۳۵-۳۶، به کوشش احمد امین و احمد زین، قاهره، ۱۹۳۹-۱۹۴۴ م.
۱۲۲. ابوحیان توحیدی، المقابسات، ج۱، ص۱۹۶، به کوشش محمد توفیق حسین، بغداد، ۱۹۷۰ م.
۱۲۳. متز، آدام، تمدن اسلامی در قرن چهارم، ج۱، ص۲۸۳، ترجمۀ علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، ۱۳۶۴ ش.
۱۲۴. یاقوت، ادبا، ج۱۵، ص۷- ۸.
۱۲۵. ابرهیم، زکریا، ابوحیان التوحیدی ادیب الفلاسفة و، ج۱، ص۱۰۰-۱۰۱، قاهره، ۱۹۷۴ م.
۱۲۶. ابرهیم، زکریا، ابوحیان التوحیدی ادیب الفلاسفة و، ج۱، ص۱۰۱-۱۰۲، قاهره، ۱۹۷۴ م.
۱۲۷. ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبة الله، شرح نهج‌البلاغة، ج۱۱، ص۲۶۹- ۲۷۸، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۶ ق/ ۱۹۶۷ م.
۱۲۸. بدوی، عبدالرحمن، مقدمه بر الاشارات، ج۱، ص۲۸.
۱۲۹. ابوحیان توحیدی، الامتاع و المؤانسة، ج۱، ص۱۹، به کوشش احمد امین و احمد زین، قاهره، ۱۹۳۹-۱۹۴۴ م.
۱۳۰. ابوحیان توحیدی، الامتاع و المؤانسة، ج۲، ص۲۶، به کوشش احمد امین و احمد زین، قاهره، ۱۹۳۹-۱۹۴۴ م.
۱۳۱. ابوحیان توحیدی، الامتاع و المؤانسة، ج۳، ص۸۵- ۸۸، به کوشش احمد امین و احمد زین، قاهره، ۱۹۳۹-۱۹۴۴ م.
۱۳۲. رسائل اخوان الصفا، بیروت، ج۲، ص۴-۶، دارصادر.
۱۳۳. مبارک، زکی، النثر الفنی فی القرن الرابع، ج۲، ص۱۴۳، بیروت، ۱۹۳۱ م.
۱۳۴. ابوحیان توحیدی، الامتاع و المؤانسة، ج۲، ص۱۵۷-۱۶۰، به کوشش احمد امین و احمد زین، قاهره، ۱۹۳۹-۱۹۴۴ م.
۱۳۵. رسائل اخوان الصفا، بیروت، ج۱، ص۳۰۸ به بعد، دارصادر.
۱۳۶. ذکاوتی، قراگزلو علیرضا، «کتاب مقابسات»، ج۱، ص۴۹، نشر دانش، تهران، ۱۳۶۷ ش.
۱۳۷. ابوحیان توحیدی، الامتاع و المؤانسة، ج۱، ص۱۰۷- ۱۲۹، به کوشش احمد امین و احمد زین، قاهره، ۱۹۳۹-۱۹۴۴ م.
۱۳۸. ابوحیان توحیدی، الامتاع و المؤانسة، ج۱، ص۲-۳، به کوشش احمد امین و احمد زین، قاهره، ۱۹۳۹-۱۹۴۴ م.
۱۳۹. ابوحیان توحیدی، الامتاع و المؤانسة، ج۱، ص۱۲، به کوشش احمد امین و احمد زین، قاهره، ۱۹۳۹-۱۹۴۴ م.
۱۴۰. ابوحیان توحیدی، الامتاع و المؤانسة، ج۱، ص۱۳، به کوشش احمد امین و احمد زین، قاهره، ۱۹۳۹-۱۹۴۴ م.
۱۴۱. ابوحیان توحیدی، الامتاع و المؤانسة، ج۱، ص۵۰، به کوشش احمد امین و احمد زین، قاهره، ۱۹۳۹-۱۹۴۴ م.
۱۴۲. ابوحیان توحیدی، الامتاع و المؤانسة، ج۱، ص۵۱، به کوشش احمد امین و احمد زین، قاهره، ۱۹۳۹-۱۹۴۴ م.
۱۴۳. ابوحیان توحیدی، البصائر و الذخائر، ج۱، ص۳، به کوشش ابراهیم کیلانی، دمشق، ۱۹۶۴ م.
۱۴۴. ابوحیان توحیدی، البصائر و الذخائر، ج۱، ص۷- ۸، به کوشش ابراهیم کیلانی، دمشق، ۱۹۶۴ م.
۱۴۵. ابوحیان توحیدی، البصائر و الذخائر، ج۱، ص۴-۶، به کوشش ابراهیم کیلانی، دمشق، ۱۹۶۴ م.
۱۴۶. ابرهیم، زکریا، ابوحیان التوحیدی ادیب الفلاسفة و، ج۱، ص۲۱۵-۲۲۶، قاهره، ۱۹۷۴ م.
۱۴۷. طه، عبدالواحد ذنون، «مجتمع بغداد من خلال حکایة ابی‌القاسم البغدادی»، ج۱، ص۱۵، المورد، بغداد، ۱۹۷۴ م.
۱۴۸. ابوحیان توحیدی، البصائر و الذخائر، ج۱، ص۱۲۸، به کوشش ابراهیم کیلانی، دمشق، ۱۹۶۴ م.
۱۴۹. ابوحیان توحیدی، «رسالة الحیاة»، ج۱، ص۵۴-۵۵، «رسالة فی علم الکتابة»، ثلاث رسائل لابی حیان، به کوشش ابراهیم کیلانی، دمشق، ۱۹۵۱ م.
۱۵۰. ابوحیان توحیدی، «رسالة الحیاة»، ج۱، ص۶۲، «رسالة فی علم الکتابة»، ثلاث رسائل لابی حیان، به کوشش ابراهیم کیلانی، دمشق، ۱۹۵۱ م.
۱۵۱. ابوحیان توحیدی، «رسالة الحیاة»، ج۱، ص۷۳-۷۴، «رسالة فی علم الکتابة»، ثلاث رسائل لابی حیان، به کوشش ابراهیم کیلانی، دمشق، ۱۹۵۱ م.
۱۵۲. ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبة الله، شرح نهج‌البلاغة، ج۱۰، ص۲۷۱- ۲۸۵، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۶ ق/ ۱۹۶۷ م.
۱۵۳. ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبة الله، شرح نهج‌البلاغة، ج۱۰، ص۲۸۵-۲۸۷، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۶ ق/ ۱۹۶۷ م.
۱۵۴. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۱۷، ص۱۲۲-۱۲۳، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۰۴ ق/ ۱۹۸۴ م.
۱۵۵. قلقشندی، احمد بن علی، صبح الاعشی، ج۱، ص۲۳۷-۲۴۷، قاهره، ۱۳۸۳ ق/ ۱۹۶۳ م.
۱۵۶. ۴۷۵، ابوحیان توحیدی، ج۱، ص۹-۱۰، الصداقة و الصدیق، به کوشش علی متولی صلاح، قاهره، ۱۹۷۲ م.
۱۵۷. محیی‌الدین، عبدالرزاق، ابوحیان التوحیدی، ج۱، ص۲۰۰-۲۰۳، قاهره، ۱۹۴۹ م.
۱۵۸. ابوحیان توحیدی، «رسالة فی العلوم»، ج۱، ص۲، به کوشش مارک برژه، «بولتن مطالعات شرقی» (مل‌).
۱۵۹. جبری، شفیق، «ابوحیان التوحیدی للدکتور ابراهیم الکیلانی»، ج۱، ص۱۳۹، مجلة المجمع العلمی العربی، دمشق، ۱۳۷۰ ق/ ۱۹۵۱ م.
۱۶۰. ابن خلکان، وفیات، ج۵، ص۱۱۳.
۱۶۱. ابوحیان توحیدی، المقابسات، ج۱، ص۱۰۴، به کوشش محمد توفیق حسین، بغداد، ۱۹۷۰ م.
۱۶۲. ابوحیان توحیدی، المقابسات، ج۱، ص۲۱۹، به کوشش محمد توفیق حسین، بغداد، ۱۹۷۰ م.
۱۶۳. Jadaane, F, «La Philosophie de Sijistānī» , Studia islamica, Paris, ۱۹۷۱, vol XXXIII.
۱۶۴. حموی‌، یاقوت، معجم الأدباء، ج۱۵، ص۵.
۱۶۵. حسین، محمد توفیق، مقدمه بر المقابسات، ج۱، ص۴-۴۷.
۱۶۶. ابوحیان توحیدی، الهو امل و الشوامل، ج۱، ص۱۳۶، به کوشش احمد امین و احمد صقر، قاهره، ۱۳۷۰ ق/ ۱۹۵۱ م.
۱۶۷. خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، ج۸، ص۹۳-۹۴، قم، ۱۳۸۲ ق.
۱۶۸. ابوحیان توحیدی، الامتاع و المؤانسة، ج۲، ص۱۵۵، به کوشش احمد امین و احمد زین، قاهره، ۱۹۳۹-۱۹۴۴ م.
۱۶۹. جنید، ابوالقاسم، شدالازار، ج۱، ص۵۳، به کوشش محمد قزوینی، تهران، ۱۳۲۸ ش.
۱۷۰. کردعلی، محمد، امراء البیان، ج۲، ص۴۹۹، قاهره، ۱۳۶۷ ق/ ۱۹۴۸ م.
۱۷۱. ابرهیم، زکریا، ابوحیان التوحیدی ادیب الفلاسفة و، ج۱، ص۱۱۲-۱۱۳، قاهره، ۱۹۷۴ م.
۱۷۲. GAS.
۱۷۳. سید، خطی، ج۱، ص۳۸۳.
۱۷۴. حموی‌، یاقوت، معجم الأدباء، ج۱۵، ص۷- ۸.
۱۷۵. حاجی، خلیفه، کشف، ج۱، ص۱۴۰.
۱۷۶. بغدادی، هدیه، ج۱، ص۶۸۵.
۱۷۷. ابوحیان توحیدی، المقابسات، ج۱، ص۲۲۷، به کوشش محمد توفیق حسین، بغداد، ۱۹۷۰ م.
۱۷۸. حموی‌، یاقوت، معجم الأدباء، ج۱۵، ص۸.
۱۷۹. حموی‌، یاقوت، معجم الأدباء، ج۳، ص۲۷- ۲۹.
۱۸۰. حموی‌، یاقوت، معجم الأدباء، ج۸، ص۱۵۰-۱۵۱.
۱۸۱. ۷۵،۷۷، رودراوری، محمد بن حسین، «ذیل تجارب الامم»، همراه کتاب تجارب الامم ابوعلی مسکویه، به کوشش ف آمد رز، قاهره، ۱۳۳۴ ق/ ۱۹۱۶ م.
۱۸۲. ابرهیم، زکریا، ابوحیان التوحیدی ادیب الفلاسفة و، ص۱۱۳، قاهره، ۱۹۷۴ م.
۱۸۳. جنید، ابوالقاسم، شدالازار، به کوشش محمد قزوینی، تهران، ۱۳۲۸ ش.



مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابوحیان توحیدی»، شماره ۱۶۴.    






جعبه ابزار