احتجاج بنی اسرائیل (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بنیاسرائیل بدلیل برخورداری از
صفات اخلاقی رذیله بخصوص
غرور ،
تکبّر ،
خودبزرگ بینی و
نژادپرستی در احتجاج هایشان همواره خود را نژاد برتر و
قوم محبوب خدا می دانستند.
بنی اسرائیل به
فرزندان و نوادگان
یعقوب گفته میشود. این قوم ریشه و پایه قومی هستند که بعدها
یهود نامیده شد، بنی اسرائیل در مجموع به معنای "بنده خدا" است.
.طيف وسيعي از آيات
قرآن مسائل مربوط به بني اسرائيل را در برميگيرد، بنىاسرائيل بدلیل برخورداری از
صفات اخلاقی رذیله بخصوص
غرور ،
تکبّر ،
خودبزرگ بینی و
نژادپرستی در احتجاج هایشان همواره خود را نژاد برتر و قوم محبوب خدا می دانستند. موسي (ع) كه از سوی خدا به ايشان مبعوث شده بود با تلاش و همكاري برادرش هارون (ع)، بني اسرائيل را از چنگال فرعونيان نجات ميدهد و شبانه از
مصر به سوي
سرزمین مقدس خارج می شوند. در اين راه بنی اسرائيل دچار انحرافاتی می شوند از قبيل: درخواست ساختن
بت ، درخواست
رؤیت خدا و...
حضرت اشموئیل علیهالسّلام در
مناظره با
بنی اسرائیل به منظور اثبات شایستگی و پیامبری
طالوت به توانایی علمی و جسمی وی
استدلال می کند: «وقال لهم نبیهم ان اللـه قد بعث لکم طالوت ملکا قالوا انی یکون له الملک علینا ونحن احق بالملک منه ولم یؤت سعة من المال قال ان اللـه اصطفاه علیکم وزاده بسطة فی العلم والجسم واللـه یؤتی ملکه من یشاء واللـه واسع علیم» «و پیامبرشان به آنها گفت: «خداوند ( طالوت) را برای زمامداری شما مبعوث (و انتخاب) کرده است.» گفتند: «چگونه او بر ما
حکومت کند، با اینکه ما از او شایسته تریم، و او
ثروت زیادی ندارد؟! » گفت: «خدا او را بر شما برگزیده، و او را در
علم و (
قدرت) جسم ، وسعت بخشیده است. خداوند، ملکش را به هر کس بخواهد، میبخشد؛ و
احسان خداوند، وسیع است؛ و (از لیاقت افراد برای منصبها) آگاه است.» »
بنى اسرائیل که براى
فرمانده و رئیس لشکر امتیازاتى از نظر
نسب و ثروت لازم مى دانستند و هیچکدام را در طالوت نمى دیدند در برابر این انتصاب سخت به حیرت افتادند زیرا به عقیده آنها وى نه از خاندان لاوى بود که سابقه نبوت داشتند و نه از خاندان
یوسف و
یهودا که داراى سابقه حکومت بودند بلکه از خاندان
بنیامین گمنام بود و از نظر مالى تهى دست لذا به عنوان اعتراض گفتند او چگونه مى تواند بر ما حکومت کند ما از او سزاوارتریم؟!«قالوا أنى یکون له الملک علینا و نحن أحق بالملک منه و لم یؤت سعة من المال» ترجمه: گفتند: از کجا او بر ما حکومت داشته باشد، حال آن که ما براى این امر شایسته تریم و او از مال دنیا چیزى ندارد؟
بر طبق آیه سلطنت طالوت از دو جهت مورد اعتراض واقع می شود:اولین جهتی که به نظر آنان با سلطنت طالوت منافات داشته،این است که گفتند: أنى یکون له الملک علینا و نحن أحق بالملک منه ...؟بیت نبوت و بیت سلطنت دو بیت و دو دودمان بوده در بنى اسرائیل که اهل آن دودمان همواره به آن فخر مى کرده اند و طالوت از هیچ یک از این دو بیت دو خاندان نبود و به عبارتى دیگر طالوت نه از خاندان
سلطنت بود، و نه از خاندان
نبوت ، و به همین جهت گفتند: او کجا و سلطنت کجا؟ خود ما سزاوارتر به سلطنت هستیم تا او، چون هم از دودمان نبوتیم و هم از دودمان سلطنت. جهت دیگرى که آن نیز به نظر آنها منافات با سلطنت طالوت داشته همان است که در جمله: " و لم یؤت سعة من المال" آمده، چون طالوت مردى فقیر بوده و به نظر بنى اسرائیل
سلطان باید مردى توانگر باشد.حضرت اشموئیل علیهالسّلام در پاسخ بنی اسرائیل این گونه جواب داده: «...و زاده بسطة فی العلم و الجسم ...» یعنى سلطنت پول نمى خواهد، بلکه نیروى فکرى و جسمى مى خواهد، که طالوت هر دو را بیش از شما دارد. یعنى اولا این گزینش خداوند
حکیم است و ثانیا شما سخت در اشتباهید و شرایط اساسى رهبری را فراموش کرده اید، نسبت عالى و ثروت ، هیچ امتیازى براى رهبرى نیست چون هر دو امر اعتبارى و بیرون ذاتى است ، ولى علم و دانش و نیروى جسمانى دو امتیاز واقعى و درون ذاتى است که تاثیر عمیقى در مساله
رهبری دارد.
بنی اسرائیل به سبب داشتن كتاب آسمانى و در برابر مشركان
بتپرست خود را برگزيده و دوستان خدا مىدانستند.
آنان بر اساس همين باور، بر اين پندار باطل بودند كه كسى جز آنان وارد
بهشت نخواهد شد: «و قالوا لَن يَدخُلَ الجَنَّةَ اِلاّ مَن كانَ هودًا اَو نَصرى تِلكَ اَمانِيُّهُم قُل هاتوا بُرهنَكُم اِن كُنتُم صدِقين».
اهلكتاب همه را گمراه و هدایت را تنها در گرو آیین خود مىدانستند: «وَقَالُوا كُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَىٰ تَهْتَدُوا ۗ قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا ۖ وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِینَ »«(اهل کتاب) گفتند: «یهودی یا مسیحی شوید، تا هدایت یابید!» بگو: «(این آیینهای تحریف شده، هرگز نمیتواند موجب هدایت گردد،) بلکه از آیین خالص ابراهیم پیروی کنید! و او هرگز از مشرکان نبود!» »
بنی اسرائیل حتی حقانیت نصاری را نیز قبول نداشته، «وَقَالَتِ الْیهُودُ لَیسَتِ النَّصَارَىٰ عَلَىٰ شَیءٍ ...»«یهودیان گفتند: «مسیحیان هیچ موقعیتی (نزد خدا) ندارند»،...ادعاى برگزيدگى بيشتر در ميان يهود رواج داشت؛ آنان مدعى بودند كه فرزندان و دوستان خدايند: «وقالَتِ اليَهودُ والنَّصرى نَحنُ اَبنؤُا اللّهِ واَحِبّؤُهُ».
بنی اسرائیل با توجه به جایگاه
حضرت ابراهیم علیه السلام به عنوان پدر ادیان توحیدی مىكوشیدند تا آن حضرت را منتسب به خود معرفی کنند؛ ولی قرآن كریم بر تمام این پندارها خط بطلان می كشد و انتساب آن حضرت را به یهود و نصاری منتفی میداند؛«مَا كَانَ إِبْرَاهِیمُ یهُودِیا وَلَا نَصْرَانِیا وَلَـٰكِن كَانَ حَنِیفًا مُّسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِینَ»« ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی؛ بلکه موحّدی خالص و
مسلمان بود؛ و هرگز از مشرکان نبود. »
بنی اسرائیل وقتی با
اعجاز الهی توسط
حضرت موسی از
دریا عبور کردند؛ در راه خود به گروهی رسیدند که در برابر بتهایشان،
تواضع و
خضوع ، می کردند. در این هنگام، بنی اسرائیل به موسی گفتند: «تو هم برای ما معبودی قرار ده، همانگونه که آنها معبودان (و خدایانی) دارند!» گفت: «شما جمعیّتی جاهل و نادان هستید!«وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلَىٰ قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلَىٰ أَصْنَامٍ لَّهُمْ ۚ قَالُوا يَا مُوسَى اجْعَل لَّنَا إِلَـٰهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ ۚ قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ »
موسى (علیه السلام ) از این پیشنهاد جاهلانه و نابخردانه ، بسیار ناراحت شد، به آنهارو کرد و گفت : ((شما جمعیت
جاهل و بى خبرى هستید! (قال انکم قوم تجهلون ).از این
آیه به خوبى استفاده مى شود، که سرچشمه
بت پرستی ،
جهل و نادانى
بشر است.
«وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَىٰ لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّىٰ نَرَى اللَّـهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ ثُمَّ بَعَثْنَاكُم مِّن بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ »
این دو آیه نشان مى دهد چگونه بنى اسرائیل مردمى
لجوج و بهانه گیر بودند و چگونه مجازات سخت الهى دامانشان را گرفت ولى بعد از آن باز
لطف خدا شامل حالشان شد. آیه نخست مى گوید به خاطر بیاورید هنگامى را که گفتید اى موسى ما هرگز به تو
ایمان نخواهیم آورد مگر اینکه خدا را آشکارا با
چشم خود ببینیم (و اذ قلتم یا موسى لن نؤ من لک حتى نرى الله جهرة ).این در خواست ممکن است به خاطرجهل آنها بوده ، چرا که درک افراد نادان فراتر از محسوساتشان نیست ، حتى مى خواهند خدا را با چشم خود ببینند. و یا به خاطر لجاجت و بهانه جوئى بوده است که یکى از ویژگیهاى این قوم بوده . به هر حال آنها صریحا به موسى گفتند: تا خدا را بالعیان و با همین چشم نبینیم هرگز ایمان نخواهیم آورد!.در اینجا چاره اى جز این نبود که یکى از مخلوقات خدا که آنها تاب مشاهده آن را ندارند ببینند، و بدانند چشم ظاهر ناتوانتر از این است که حتى بسیارى از
مخلوقات خدا را ببیند، تا چه رسد به ذات پاک پروردگار: صاعقه اى فرود آمد و بر
کوه خورد، برق خیره کننده و صداى رعب انگیز و زلزله اى که همراه داشت آنچنان همه را در
وحشت فرو برد که بیجان به روى
زمین افتادند. موسى از این ماجرا سخت ناراحت شد، چرا که از بین رفتن هفتاد نفر از سران بنى اسرائیل در این ماجرا بهانه بسیار مهمى بدست ماجراجویان بنى اسرائیل مى داد که زندگى را بر او تیره و تار کند، لذا از خدا تقاضاى بازگشت آنها را به زندگى کرد، و این تقاضاى او پذیرفته شد، چنانکه قرآن در آیه بعد مى گوید: سپس شما را بعد از مرگتان
حیات نوین بخشیدیم شاید شکر نعمت خدا را بجا آورید (ثم بعثناکم من بعد موتکم لعلکم تشکرون ).
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «احتجاج بنی اسرائیل (قرآن)».