• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ادات استئناف

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



"استئناف" مصدر باب "استفعال" از ماده‌ی "أنف" و در لغت به معنای آغاز و شروع کردن است. (استأْنفت الشیء إِذا ابتدأْته.)
[۱] ابن ‌منظور، ج۱۱، ص۲۳۸، جمال الدین ابی الفضل،ماده "أنف"، لسان العرب، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۶هـق، چاپ اول.




استئناف در اصطلاح نحو عبارت است از آغاز و شروع کردن کلام با جمله‌ای که یا در ابتدای کلام واقع شده و یا در لفظ جدا و مستقل از کلام سابق است به کمک ادات مخصوص
[۲] ابن‌ هشام، عبدالله بن یوسف، ج۲، ص۱۷، مغنی اللبیب عن کتب الأعاریب، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۸ هـق، چاپ اول.
[۳] الصفایی البوشهری، غلامعلی، ج۱، ص۳۲۰، بداءَةُ النّحو، قم، مدیریة العامة للحوزة العلمیة، ۱۳۸۶ هـش، چاپ اول.
و "ادات استئناف" حروفی هستند که بر این معنا دلالت داشته و عبارتند از "واو"، "فاء"، "حتی"، "بَلْ" و "لکِن". ("أو" و "ثمّ" نیز در مواردی از ادات استئناف به شمار می‌آیند.)
[۴] حسن، عباس، ج۱، ص۲۴۵، النحوالوافی، تهران، آوند دانش، ۱۴۲۵هـق، چاپ اول.
[۵] حسن، عباس، ج۳، ص۴۵۱، النحوالوافی، تهران، آوند دانش، ۱۴۲۵هـق، چاپ اول.
لازم به ذکر است جمله‌ای که بعد از این حروف ذکر می‌شود، جمله‌ی استئنافیه بوده و محلی از اعراب ندارد.
[۶] ابن‌ هشام، عبدالله بن یوسف، ج۲، ص۱۷، مغنی اللبیب عن کتب الأعاریب، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۸ هـق، چاپ اول.

به عنوان مثال "بَلْ" در عبارت «ما جاء زیدٌ بَلْ ذَهَبَ» از ادات استئناف بوده که بر شروع کلام با جمله‌ای (ذهب) که در لفظ، جدا و مستقل از کلام سابق (ما جاء زید) است، دلالت دارد. جمله‌ی "ذهب" استئنافیه بوده و محلی از اعراب ندارد.


معنای لغوی "استئناف" (آغاز و شروع کردن) در معنای اصطلاحی لحاظ شده است؛ به این بیان که متکلم با ذکر ادات مخصوص بر آغاز و شروع کلام با جمله‌ی بعد از آن اشاره دارد. البته باید دقت داشت که با توجه به قید "ادات مخصوص" در تعریف اصطلاحی، معنای لغوی اعمّ از معنای اصطلاحی بوده و شامل آغاز و شروع کلام به غیر ادات مخصوص (مانند آیه «إنّا أعتیناک الکوثر» که جمله استئنافیه بوده و بدون ادات استئناف)
[۷] صافی، محمود بن عبدالرحیم، ج۱۵، ص۴۱۳.، الجدول فی اعراب القرآن و صرفه و بیانه، بیروت، دارالرشید، چاپ سوم.
نیز می‌شود.


در میان عالمان نحو در تبیین مباحث "ادات استئناف" سه رویکرد مشاهده می‌شود؛ بعضی از عالمان ( ابن حاجب در " الکافیه "، "حتی"‌ی استئنافیه و ابن مالک در "شرح التسهیل"، "واو" و "فاء" استئنافیه را ذیل مبحث نواصب فعل مضارع ذکر کرده‌اند) نحو با توجه به این‌که بعد از برخی از این حروف فعل مضارع منصوب واقع می‌شود در ضمن بحث از اعراب فعل مضاع به کاربرد استئنافیه در آن‌ها اشاره کرده‌اند و بعضی (همچون صاحب " النحو الوافی ") با توجه به کاربرد این حروف در عطف، علاوه بر مبحث اعراب فعل مضارع، در باب "عطف نسق" نیز در ضمن بررسی حروف عطف، به استئنافیه بودن این حروف اشاره کرده‌اند. در مقابل بعضی (همچون صاحب " بداءة النحو ") ادات مذکور را در ضمن عنوان کلی "ادات" در کنار سایر ادات، مورد بررسی قرار داده‌اند. از "ادات استئناف" به "ادات ابتدا" نیز تعبیر شده است.
[۸] الصفایی البوشهری، غلامعلی، ج۱، ص۳۲۰، بداءَةُ النّحو، قم، مدیریة العامة للحوزة العلمیة، ۱۳۸۶ هـش، چاپ اول.

ذکر این نکته قابل توجه است که ابن هشام در مغنی‌اللبیب در ضمن بررسی مفرادت هر یک از ادات استئناف را به صورت جداگانه بیان کرده و به کاربرد آن‌ها در استئناف اشاره می‌کند.


در این بخش با توجه به نوع "ادات استئناف" به نحوه‌ی کاربرد، جایگاه و ویژگی‌های آن‌ها در کلام اشاره می‌شود:

۴.۱ - "حتی"

این حرف در صورتی که بر جمله وارد شود از ادات استئناف بوده
[۹] حسن، عباس، ج۳، ص۴۵۳، النحوالوافی، تهران، آوند دانش، ۱۴۲۵هـق، چاپ اول.
و مفید معنای غایت است؛ به این بیان که آنچه بعد از "حتی" آمده غایت و نتیجه‌ی عبارت قبل از "حتی" را بیان می‌کند.
[۱۰] ابن‌ هشام، عبدالله بن یوسف، ج۳، ص۲۵۴، مغنی اللبیب عن کتب الأعاریب، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۸ هـق، چاپ اول.
[۱۱] الخضری، محمد، ج۲، ص۱۴۶، حاشیة الخضری علی شرح ابن عقیل علی ألفیة ابن مالک، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۹ هـق، چاپ اول.
این حرف بر دو نوع جمله ( اسمیه و فعلیه ) وارد می‌شود
[۱۲] حسن، عباس، ج۴، ص۲۷۹، النحوالوافی، تهران، آوند دانش، ۱۴۲۵هـق، چاپ اول.
:
الف. جمله اسمیه؛ مانند: «المعروفُ یأسِرُ القلوبَ حتّی قلوبُ الأعداءِ مأسورةٌ به». در این مثال "حتی" از ادات استئناف بوده که بر جمله اسمیه (قلوبُ الأعداءِ مأسورةٌ به) وارد شده است.
ب. جمله فعلیه
۱. فعل ماضی: «إرتفعَ صوتُ الحُریّةِ فی القرنِ العشرین حتّی مَلأ الأسماعَ». در این مثال "حتی" از ادات استئناف بوده که بر فعل ماضی (مَلأ) وارد شده است.
۲. فعل مضارع: «أصغِی الانَ إلی الخَطیبِ حتّی أسمَعُ کلامَه». در این مثال "حتی" از ادات استئناف بوده که بر فعل مضارع (أسمَعُ) وارد شده است.

۴.۲ - "بل"

این حرف در صورتی که بر جمله وارد شود از ادات استئناف بوده و مفید معنای "اضراب" ("إضراب" در لغت به معنای اعراض و رویگردانی از چیزی است. أضرب فلان عن الأمر فهو مُضرِب إذا کفّ.
[۱۳] ابن ‌منظور، جمال الدین ابی الفضل، لسان العرب، ج۸، ص۳۸، ماده "ضرب"،بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۶هـق، چاپ اول.
است. اضراب بر دو گونه است:
[۱۴] حسن، عباس، ج۳، ص۴۸۵، النحوالوافی، تهران، آوند دانش، ۱۴۲۵هـق، چاپ اول.


۴.۲.۱ - اضراب ابطالی

این نوع از اضراب، اقتضای نفی حکم قبل از "بل" را داشته و بر غیر واقعی بودن آن حکم و کذب مدعی آن دلالت دارد؛ مانند: «الأجرامُ السَّماویةُ ثابتةٌ بل الأجرَامُ السَّماوِیةُ مُتَحرِّکةٌ»؛ در این مثال "بل" از ادات استئناف و مفید معنای اضراب ابطالی است؛ از این رو ضمن نفی حکم سابق (ثابت بودن اجرام آسمانی) بر غیر واقعی بودن و کذب مدعی آن دلالت دارد.

۴.۲.۲ - اضراب انتقالی

این نوع از اضراب اقتضای انتقال از غرض قبل از "بل" به غرض دیگری را داشته که بعد از "بل" می‌آید و حکمی که قبل از "بل" بیان شده همچنان به حال خود باقی است؛ مانند: «قد أفلَحَ مَن تَزکّی وَ ذَکَرَ اسمَ ربِِّه فَصَلّی بَل تُؤثرُونَ الحَیاةَ الدنیا». «به یقین کسی که پاکی جست و خود را تزکیه کرد رستگار شد و آن‌که نام پروردگارش را یاد کرد پس نماز خواند. ولی شما زندگی دنیا را مقدم می‌دارید» در این آیه شریفه "بل" برای انتقال از غرضی به غرض دیگر آمده است؛ چرا که قبل "بل" سخن از نیکوکاران است ولی بعد از آن از دنیاپرستان سخن به میان آمده است.

۴.۳ - "واو"

این حرف از ادات استئناف بوده که در کتاب‌های نحوی به کاربردهای دیگر آن در غیر استئناف اشاره شده است. از نشانه‌های "واو" استئنافیه آن است که در اثنای کلام آمده و در صورت حذف آن، معنای کلام تغییری نمی‌کند.
[۱۸] بقاعی، ایمان، ج۱، ص۲۶۱، معجم الحروف، بیروت، دارالمدار الاسلامی، ۲۰۰۳ م، چاپ اول.
مانند: «و اتّقُوا اللهَ و یُعَلّمُکمُ اللهُ»؛ «از خدا بپرهیزید و خدا به شما تعلیم می‌دهد» در این آیه‌ی شریفه "واو" دوم از ادات استئناف بوده که بر فعل "یعلّمکم" وارد شده است.

۴.۴ - "فاء"

این حرف نیز مانند "واو" کاربردهای مختلفی دارد که یکی از آن‌ها استئناف می‌باشد؛ مانند: «فلَمّا ءاتاهُما صَالحاً جَعَلا لَه شُرکاءَ فِیما ءَاتاهُما فَتَعالی اللهُ عَمّا یُشرِکون»؛ «اما هنگامی که خداوند فرزند صالحی به آن‌ها داد برای خدا در این نعمت که به آن‌ها بخشیده بود همتایانی قائل شدند. خداوند برتر است از آنچه همتای او قرار می‌دهند» در این آیه‌ی شریفه "فاء" از ادات استئناف بوده که بر فعل "تعالی" وارد شده است.

۴.۵ - "لکن"

این حرف در صورتی که بر جمله وارد شود از ادات استئناف بوده و مفید معنای " استدراک " (استدراک به معنای از بین بردن توهمی است که از کلام قبل از "لکن" حاصل شده است.)
[۲۱] حسن، عباس، ج۳، ص۴۸۰، النحوالوافی، تهران، آوند دانش، ۱۴۲۵هـق، چاپ اول.
است؛
[۲۲] ابن‌ هشام، عبدالله بن یوسف، ج ۱ ص۵۶۲، مغنی اللبیب عن کتب الأعاریب، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۸ هـق، چاپ اول.
مانند: «وَ ما‌ ظَلَمنَاهُم وَ لکِن کانوا هُمُ الظَّالِمِین»؛ «ما به آن‌ها ستم نکردیم، آنان خود ستمکار بودند» در این مثال "لکن" از ادات استئناف بوده که بر جمله‌ی (کانوا هُمُ الظَّالِمِین) وارد شده است.


۱. آیه‌ ی «أم یَقُولُون بِه جِنَّةٌ بَل جَاءَهُم بِالحَقِّ وَ أکثَرُهُم لِلحَقِّ کَارِهُونَ» (یا می‌گویند او دیوانه است؟! ولی او حق را برای آنان آورده؛ اما بیشترشان از حق کراهت دارند)؛ در این آیه‌ی شریفه "بل" از ادات استئناف و مفید معنای اضراب انتقالی است.
[۲۵] صافی، محمود بن عبدالرحیم، ج۱۵، ص۴۱۳، الجدول فی اعراب القرآن و صرفه و بیانه، بیروت، دارالرشید، چاپ سوم.

۲. حدیث «قال امیرالمومنین علیه‌السلام: ما زلتُ مظلوماً منذ ولَدَتنِی أمّی حتی إنّ عقیلاً کان یُصیبُه الرّمَد فیقول: لاتَذُرُّونی حَتَّی تَذُرّوا علیاً فیَذُرّونی و ما بی رمد»
[۲۶] شیخ صدوق، محمد بن علی و شیخ مفید، محمد بن محمد،ج۱، ص ۱۰۵ اعتقادات الامامیة و تصحیح الاعتقاد، قم، کنگره‌ی شیخ مفید، ۱۴۱۴ هـق، چاپ دوم.
(امیرمومنان علیه‌السلام فرمودند: من همیشه مظلوم بوده‌ام از آن زمان که مادرم مرا زاد حتی زمانی که عقیل مبتلا به چشم درد می‌شد می‌گفت دارو به چشم من مریزید تا اول به چشم علی بریزید پس به چشم من می‌ریختند بی آن‌که دردی داشته باشم). در این حدیث شریف "حتی" استئنافیه بوده که بر جمله‌ی اسمیه (إنّ عقیلا...) وارد شده است.


(۱) قرآن کریم.
(۲) ابن ‌منظور، جمال الدین ابی الفضل، لسان العرب، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۶هـق، چاپ اول.
(۳) ابن‌ هشام، عبدالله بن یوسف، مغنی اللبیب عن کتب الأعاریب، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۸ هـق، چاپ اول.
(۴) الصفایی البوشهری، غلامعلی، بداءَةُ النّحو، قم، مدیریة العامة للحوزة العلمیة، ۱۳۸۶ هـش، چاپ اول.
(۵) حسن، عباس، النحوالوافی، تهران، آوند دانش، ۱۴۲۵هـق، چاپ اول.
(۶) صافی، محمود بن عبدالرحیم، الجدول فی اعراب القرآن و صرفه و بیانه، بیروت، دارالرشید، چاپ سوم.
(۷) الخضری، محمد، حاشیة الخضری علی شرح ابن عقیل علی ألفیة ابن مالک، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۹ هـق، چاپ اول.
(۸) بقاعی، ایمان، معجم الحروف، بیروت، دارالمدار الاسلامی، ۲۰۰۳ م، چاپ اول.
(۹) شیخ صدوق، محمد بن علی و شیخ مفید، محمد بن محمد، اعتقادات الامامیة و تصحیح الاعتقاد، قم، کنگره‌ی شیخ مفید، ۱۴۱۴ هـق، چاپ دوم.


۱. ابن ‌منظور، ج۱۱، ص۲۳۸، جمال الدین ابی الفضل،ماده "أنف"، لسان العرب، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۶هـق، چاپ اول.
۲. ابن‌ هشام، عبدالله بن یوسف، ج۲، ص۱۷، مغنی اللبیب عن کتب الأعاریب، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۸ هـق، چاپ اول.
۳. الصفایی البوشهری، غلامعلی، ج۱، ص۳۲۰، بداءَةُ النّحو، قم، مدیریة العامة للحوزة العلمیة، ۱۳۸۶ هـش، چاپ اول.
۴. حسن، عباس، ج۱، ص۲۴۵، النحوالوافی، تهران، آوند دانش، ۱۴۲۵هـق، چاپ اول.
۵. حسن، عباس، ج۳، ص۴۵۱، النحوالوافی، تهران، آوند دانش، ۱۴۲۵هـق، چاپ اول.
۶. ابن‌ هشام، عبدالله بن یوسف، ج۲، ص۱۷، مغنی اللبیب عن کتب الأعاریب، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۸ هـق، چاپ اول.
۷. صافی، محمود بن عبدالرحیم، ج۱۵، ص۴۱۳.، الجدول فی اعراب القرآن و صرفه و بیانه، بیروت، دارالرشید، چاپ سوم.
۸. الصفایی البوشهری، غلامعلی، ج۱، ص۳۲۰، بداءَةُ النّحو، قم، مدیریة العامة للحوزة العلمیة، ۱۳۸۶ هـش، چاپ اول.
۹. حسن، عباس، ج۳، ص۴۵۳، النحوالوافی، تهران، آوند دانش، ۱۴۲۵هـق، چاپ اول.
۱۰. ابن‌ هشام، عبدالله بن یوسف، ج۳، ص۲۵۴، مغنی اللبیب عن کتب الأعاریب، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۸ هـق، چاپ اول.
۱۱. الخضری، محمد، ج۲، ص۱۴۶، حاشیة الخضری علی شرح ابن عقیل علی ألفیة ابن مالک، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۹ هـق، چاپ اول.
۱۲. حسن، عباس، ج۴، ص۲۷۹، النحوالوافی، تهران، آوند دانش، ۱۴۲۵هـق، چاپ اول.
۱۳. ابن ‌منظور، جمال الدین ابی الفضل، لسان العرب، ج۸، ص۳۸، ماده "ضرب"،بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۶هـق، چاپ اول.
۱۴. حسن، عباس، ج۳، ص۴۸۵، النحوالوافی، تهران، آوند دانش، ۱۴۲۵هـق، چاپ اول.
۱۵. أعلی/سوره۸۷، آیه۱۴.    
۱۶. أعلی/سوره۸۷، آیه۱۶.    
۱۷. أعلی/سوره۸۷، آیه۱۵.    
۱۸. بقاعی، ایمان، ج۱، ص۲۶۱، معجم الحروف، بیروت، دارالمدار الاسلامی، ۲۰۰۳ م، چاپ اول.
۱۹. بقره/سوره۲، آیه۲۸۲.    
۲۰. اعراف/سوره۷، آیه۱۹۰.    
۲۱. حسن، عباس، ج۳، ص۴۸۰، النحوالوافی، تهران، آوند دانش، ۱۴۲۵هـق، چاپ اول.
۲۲. ابن‌ هشام، عبدالله بن یوسف، ج ۱ ص۵۶۲، مغنی اللبیب عن کتب الأعاریب، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۸ هـق، چاپ اول.
۲۳. زخرف/سوره۴۳، آیه۷۶.    
۲۴. مومنون/سوره۲۳، آیه۷۰.    
۲۵. صافی، محمود بن عبدالرحیم، ج۱۵، ص۴۱۳، الجدول فی اعراب القرآن و صرفه و بیانه، بیروت، دارالرشید، چاپ سوم.
۲۶. شیخ صدوق، محمد بن علی و شیخ مفید، محمد بن محمد،ج۱، ص ۱۰۵ اعتقادات الامامیة و تصحیح الاعتقاد، قم، کنگره‌ی شیخ مفید، ۱۴۱۴ هـق، چاپ دوم.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «»، شماره.    



جعبه ابزار