• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ادراک الهی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



یکی از صفات خداوند و به معنای آگاهی و احاطه الهی نسبت به همه موجودات، ادراک الهی است.




بحث ادراک الهی از قرون اولیه اسلامی مطرح بود، زیرا در آیه شریفه: (لا تدرکه الأبصار وهو یدرک الأبصار) از ادراک الهی سخن به میان آمده و در تفسیر این آیه نیز دست کم از زمان صحابه بحث ادراک الهی مطرح بوده است؛ چنان که در روایت‌هایی که از حضرت علی (علیه‌السلام) و برخی دیگر از صحابه می‌خوانیم از ادراک الهی و کیفیت ادراک سخن به میان آمده است.
[۲] توحید، صدوق، ابن بابویه قمی، ج۱، ص۳۰۸، سید هاشم حسینی طهرانی، دارالمعرفة، بیروت.
[۳] جامع البیان فی تفسیر القرآن، طبری، ابوجعفر، محمد بن جریر، ج۷، ص۳۹۱، دارالمعرفة، بیروت.




ادراک در لغت به معنای دریافتن، فهمیدن و رسیدن می‌باشد؛ چنان که «ادرک الشیء» یعنی وقت آن رسید و «ادرک الولد» یعنی فرزند بالغ شد و «ادرک المسئلة» یعنی مسئله را فهمید.
[۴] کشاف اصطلاحات فنون، التهانوی، محمدعلی، ج۱، ص۴۸۳، رفیق العجم، مکتبه لبنان.
[۵] تبیان، طوسی، محمد بن حسن، ج۴، ص۲۲۳، احمد حبیب قصیر العاملی، داراحیاء التراث العربی، بیروت.

در بسیاری از موارد، ادراک مترادف با علم، معرفت، رؤیت، لحوق و... به کار می‌رود
[۶] گوهر مراد، لاهیجی، عبدالرزاق، ج۱، ص۵۳ـ۵۵، وزارة الثقافة والارشاد الاسلامی، تهران، ۱۳۷۲ش.
[۷] الصّحاح، الجوهری، اسماعیل بن حمود (م/۳۹۳)، ج۴، ص۵۸۲، دارالعلم للملایین، بیروت، ۱۴۰۷.
[۸] زاد المسیر فی علم التفسیر، ابن جوزی، جمال الدین عبدالرحمن (م/۵۹۷)، ج۳، ص۶۸، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۱۴.
و به نظر برخی از محققان، الفاظی که در انواع ادراک در قرآن کریم به کار رفته به ۲۰ لفظ می‌رسد که ظن، حسبان، شعور، ذکر، عرفان، فهم، فقه، درایت، یقین، فکر، رأی، زعم، حفظ، حکمت، خبره، شهادت و عقل از جمله آنان است.
[۹] المیزان، طباطبایی، محمدحسین، ج۲، ص۲۴۷، مؤسسة الاعلمی، بیروت، ۱۳۹۳ق.




فلاسفه در تعریف ادراک اختلاف نظر دارند؛ عده‌ای آن را به معنای لقا و وصول دانسته و معتقدند: قوه عاقله هرگاه به ماهیت معقول واصل شود و معقولات برای قوه عاقله حاصل شود، این امر ادراک قوه عاقله است.
[۱۰] اسفار، ج۳، ص ۵۰۷.
[۱۱] المباحث المشرقیه، رازی، فخرالدین، ج۱، ص۳۶۷ به بعد، طبع مکتبة بیدار، قم، ۱۴۱۱هـق.

برخی نیز گفته‌اند: تصور نفس مدرِک به صورت مدرَک را ادراک گویند،
[۱۲] المقابسات، ص ۳۱۲.
[۱۳] تهافت الفلاسفه، غزالی، ابوحامد محمّد بن محمد بن احمد، ج۱، ص۱۸۷، دار المعارف، مصر، ۱۹۶۹م.

چنان که تعریف ابن سینا و برخی دیگر از فلاسفه چنین است: ادراک، گرفتن صورت مدرَک به نحوی از انحا است و در ادراک پدیده‌های مادی، همین که مدرِک صورت مدَرک را از ماده تجرید کند ادارک حاصل می‌شود.
[۱۴] شفاء، ابن سینا، طبیعیات نفس، ص۵۰، حسین بن عبدالله۴۲۸هـ، مکتبه آیت الله مرعشی نجفی، قم، ۱۴۰۵هـق.
از آن‌جا که ادراک در غالب موارد با اندام‌های حسی بینایی، چشایی، بویایی، شنوایی و لامسه می‌باشد بسیاری از متکلمان تنها از ادراک امور حسی سخن گفته‌اند.
[۱۵] تجرید الاعتقاد، محمد بن محمد بن حسن، ص۱۹۶، مکتبة الاعلام الاسلامی، قم، ۱۴۰۷ق.
[۱۶] الارشاد، جوینی، ج۱، ص۱۷۳، امام الحرمین، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۱۹۷۸م.
[۱۷] تبيان، طوسى، محمد بن حسن، ج۴، ص۲۲۳، احمد حبيب قصير العاملى ، داراحياء التراث العربى ، بيروت.
[۱۸] تلخيص المحصل، طوسى، نصيرالدين، ص۱۷۲، دارالأضواء، بيروت، ۱۴۰۵ق.


۳.۱ - جمع قوشجی در تعریف ادراک


قوشجی بین دو نظریه فوق که یکی ادراک را هرگونه شناخت می‌داند و دومی آن را بر ادراک حسی اطلاق می‌کند چنین جمع کرده است:
ادراک دارای دو معناست: عام و خاص.
معنای عام مربوط به کاربرد فلسفی و مراد از آن، هرگونه شناخت است و معنای خاص که حاصل نگرش کلامی است تنها بر احساس (ادراک حسی) اطلاق می‌شود.
[۱۹] شرح تجرید الاعتقاد، قوشجی، علاء الدین علی بن محمد، ص۲۵۲، مطبعه الرضی وبیدار و العزیزی، قم.




برخی از دانشوران ادراک را به معنای احاطه می‌دانند.
[۲۰] شرح العقیدة الطحاویه، ابن ابوالعزّ النخعی، ج۱، ص۲۰۸، صدرالدین علی، کراچی.
[۲۱] الفصل فی الملل والنحل، بغدادی، ج۳، ص۲، دارالمعرفة.
[۲۲] التعریفات، جرجانی، سید شریف علی بن محمد، ج۱، ص۳۶، دارالفکر، بیروت، ۱۴۱۹ق.

چنان که در روایتی منسوب به ابن عباس نیز این معنا آمده است
[۲۳] جامع البیان فی تفسیر القرآن، طبری، ج۷، ص۳۱۹، ابوجعفر، محمد بن جریر، دارالمعرفة، بیروت.
ولی بسیاری از دانشمندان این نظریه را که ادراک و احاطه به یک معناست باطل دانسته و با چندین دلیل آن را رد می‌کنند.
[۲۴] تبیان، طوسی، ج۴، ص۲۲۳، محمد بن حسن، احمد حبیب قصیر العاملی، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
[۲۵] مجمع البیان، طبرسی، ج۳، ص۵۳۲، فضل بن حسن، داراحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۳۷۹ش.




بسیاری از دانشمندان بین علم و ادراک تفاوتی قائل نیستند و حتی گاهی تصریح کرده‌اند که علم همان ادراک است
[۲۶] تفسیر کبیر، رازی، ج۱، ص۳۰۰، فخرالدین، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
[۲۷] المعتبر، بغدادی، ج۲، ص۲، ابوالبرکات، هبة الله بن علی، دایرة المعارف عثمانیه، حیدرآباد، ۱۳۵۸ق.
ولی برخی دیگر از دانشمندان بین این دو تفاوت قائل شده‌اند.
[۲۸] شرح تجرید، ص ۲۳۲.
[۲۹] ارشاد الطالبین، فاضل مقداد، ج۱، ص۱۲۳ ـ۱۲۴، مقداد بن عبدالله، مکتبة المرعشی، قم، ۱۴۰۵ق.
[۳۰] اللوامع الالهیة، فاضل مقداد، ج۱، ص۵۸، نشر مجمع الفکر الاسلامی، قم، ۱۴۲۴ق.




به گفته برخی از دانشوران اگر ادراک در معنای عام آن (حصول صورت شیء در نفس ناطقه)
[۳۱] التعریفات، جرجانی، ج۱، ص۶۷، سید شریف علی بن محمد، دارالفکر، بیروت، ۱۴۱۹ق.
و علم در معنای عام آن (حصول صورت شیء در عقل) به کار رود رابطه علم و ادراک تساوی است.
برخی نیز معتقدند اگر علم به معنای ادراک امور کلی، و ادراک بر حضور مدرِک نزد مدرَک به کار رود ادراک به این معنا شامل علم و ادراک امور حسی می‌شود.
در این صورت بین علم و ادراک عموم و خصوص مطلق، و رابطه آن دو مانند رابطه نوع و جنس است.
یعنی ادراک، جنس و علم نوع آن است.



گاهی ادراک تنها بر ادراک امور حسی اطلاق می‌شود که در این صورت تفاوت این نوع ادراک با علم مانند تفاوت دو نوع است که هر دو تحت یک جنس جمع می‌شوند؛ یعنی ادراک مطلق، جنس و ادراک حسی و علم، انواع آن می‌باشند.
[۳۲] شرح تجرید، ص۲۳۲.




بسیاری از دانشمندان از جمله شیخ طوسی در تفسیر آیه شریفه : (لا تدرکه الأبصار وهو یدرک الأبصار) تصریح می‌کند که معنای ادراک در این آیه همان رؤیت است
[۳۳] تبیان، طوسی، ج۴، ص۲۲۳، محمد بن حسن، احمد حبیب قصیر العاملی، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
ولی غالب دانشمندان اهل سنت، ذیل همین آیه تصریح می‌کنند که ادراک با رؤیت تفاوت می‌کند، زیرا ادراک به معنای احاطه کامل است
[۳۴] شرح العقیدة الطحاویه، ابن ابوالعزّ النخعی، ج۱، ص۲۰۸، صدرالدین علی، کراچی.
[۳۵] الفصل فی الملل والنحل، بغدادی، ج۱، ص۲۰۹، ۴۲۹هـ، دارالمعرفة.
[۳۶] جامع البیان فی تفسیر القرآن، طبری، ج۷، ص۳۹۱، ابوجعفر، محمد بن جریر، دارالمعرفة، بیروت.
و برخی از دانشوران تصریح کرده‌اند رؤیت یکی از راه‌های ادراک حسی است
[۳۷] الرّواشح السّموایه، الحسینی الاسترآبادی، ج۱، ص۱۷، میرداماد، محمد باقر (م/۱۰۴۱ق)، دارالحدیث، قم.
و هرگاه ادراک با بصر مقرون شود از آن جز رؤیت فهمیده نمی‌شود و در سایر حواس نیز چنین است.
[۳۸] تبیان، طوسی، ج۴، ص۲۲۳، محمد بن حسن، احمد حبیب قصیر العاملی، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
[۳۹] مجمع البیان، طبرسی، ج۳، ص۵۳۳، فضل بن حسن، داراحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۳۷۹ش.




همه مسلمانان اتفاق نظر دارند که خداوند مدرِک است.
[۴۰] شرح تجرید الاعتقاد، ص ۲۸۹.

دلیلی که برای اثبات مدرک بودن خداوند اقامه شده چنین است که خداوند حیّ بوده و هر موجودی که حیّ باشد و هیچ آفتی نداشته باشد سمیع و بصیر و مدرک است، پس خداوند مدرک است.
[۴۲] الاقتصاد فی الاعتقاد، طوسی، ج۱، ص۲۹، محمد بن حسن، مطبعه خیام، قم، ۱۴۰۰ق.

دلیل دیگر این‌که ادراک یکی از صفات کمال است و اگر خداوند به این صفت متصف نشود به ضدّ آن متصف خواهد شد که نقص و درباره خداوند محال می‌باشد، پس لازم است خداوند به این صفت متصف شود.



آنچه مورد گفت‌وگو قرار گرفته این است که آیا خداوند صفتی ورای علم، حیات و ... به نام ادراک دارد، یا بازگشت ادراک الهی به یکی از صفات فوق است؟
دانشمندان در این باره به سه دسته تقسیم شده‌اند:
برخی از عالمان شیعه و عده‌ای از معتزله از جمله ابوحسین معتقدند: معنای ادراک خداوند، علم او به مسموعات و مبصرات است
[۴۳] المسلک فی اصول الدین، محقق حلّی، ج۱، ص۴۷، جعفر بن حسن، مجمع البحوث الاسلامیه، مشهد، ۱۴۱۴ق.
ولی اشاعره و برخی دیگر از معتزله و برخی از دانشمندان شیعه معتقدند خداوند صفتی زاید بر علم دارد که ادراک نامیده می‌شود
[۴۴] کشف المراد، حلّی، ج۱، ص۲۸۹، حسن بن یوسف، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۹ق.
و عده‌ای نیز در این باره توقف کرده و سکوت را ترجیح داده‌اند.
ادراک حسی نزد ما انسان‌ها از متأثر شدن آلات ادراک حسی (چشم، گوش و...) می‌باشد، اما این گونه ادراک درباره خداوند محال است، چون تأثر درباره او غیر قابل تصور است، پس ادراک الهی یا به معنای علم او به مبصرات و مسموعات می‌باشد یا ادراک الهی صفتی زائد بر علم اوست.
[۴۵] کشف المراد، حلّی، ج۱، ص۱۹۶، حسن بن یوسف، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۹ق.
[۴۶] کشف المراد، حلّی، ج۱، ص۲۸۹، حسن بن یوسف، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۹ق.




برای اثبات این‌که ادراک، صفتی زائد بر علم است این گونه استدلال شده:
ما انسان‌ها به بسیاری از چیزهایی که نمی‌توانیم آن‌ها را ادراک کنیم علم داریم، مانند معدومات و از طرفی دیگر، بسیاری از چیزها را درک می‌کنیم، ولی بدان علم نداریم، مانند نیش پشه‌ها.
پس بین علم و ادراک تفاوت وجود دارد.
[۴۷] قواعد المرام فی علم الکلام، بحرانی، ج۱، ص۹۶، ابن میثم، مکتبه آیت الله مرعشی، قم، ۱۴۰۶ق.
[۴۸] الاقتصاد فی الاعتقاد، طوسی، ج۱، ص۲۹، محمد بن حسن، مطبعه خیام، قم، ۱۴۰۰ق.




افرادی که علم و ادراک الهی را یکی می‌دانند می‌گویند:
اگر مقصود از این که «خداوند مدرک است» این باشد که خداوند عالم است مطلوب ثابت می‌شود واگر غیر از این باشد، یا مقصود از ادارک، احساس است که درباره خداوند باطل می‌باشد، چون داشتن حواس درباره خداوند محال است، یا مقصود چیز دیگری باید باشد که آن هم معقول نیست.
[۴۹] قواعد المرام فی علم الکلام، بحرانی، ج۱، ص۹۶، ابن میثم، مکتبه آیت الله مرعشی، قم، ۱۴۰۶ق.
برخی از دانشمندان شیعه به این استدلال پاسخ داده‌اند.
[۵۰] قواعد المرام فی علم الکلام، بحرانی، ج۱، ص۹۶، ابن میثم، مکتبه آیت الله مرعشی، قم، ۱۴۰۶ق.

عده‌ای دیگر بر این باورند که معنای ادراک خداوند، علم خاص الهی به موجودات جزئی عینی است و مدرک بودن خداوند، یعنی خداوند موجودات را شهود می‌کند و موجودات نزد ذات باری تعالی حاضر هستند و قیام و قوام آن‌ها به خداوند است؛ همان‌گونه که قیام و قوام معنای حرفی به معنای اسمی است.
[۵۱] محاضرات فی الالهیات، ربانی گلپایگانی، ج۱، ص۱۰، علی، انتشارات اسلامی، قم، ۱۴۱۵ق.




شیخ مفید (رحمةالله) ادراک را علم خداوند به محسوسات دانسته و گفته است خداوند مدرک است؛ یعنی به آنچه با حواس درک می‌شود عالم است.
دلیل او چنین است: خداوند به همه معلومات که مدرکات نیز جزء آنان است عالم است پس عالم به مدرکات نیز هست و مطلوب همین است.
[۵۲] النکت الاعتقادیه، ص۲۵.




برخی گفته‌اند: ادله مثبتین و نافین تعارض دارند.
از طرفی نمی‌توان این صفت را درباره خدا ثابت کرد، زیرا اثبات آن نیازمند دلیل نقلی است که چنین دلیلی وجود ندارد و آیه شریفه: (لا تدرکه الأبصار وهو یدرک الأبصار) به معنای این است که دیدگان به خداوند احاطه‌ای ندارند، ولی علم الهی به دیدگان احاطه دارد.
از طرفی نمی‌توان صفت ادراک را درباره خداوند نفی کرد، زیرا لازمه نفی صفت ادراک پذیرش سخن برخی از ظاهریه است که به جز صفات هفت‌گانه مشهور صفتی را قبول ندارند.
پس بهترین راه توقف است.
[۵۳] شرح البیجوری علی جوهرة التوحید، ج۱، ص۶۸.
[۵۴] المختار من شرح البیجوری، ص۸۹.




• ارشاد الطالبین، فاضل مقداد، مقداد بن عبدالله، مکتبة المرعشی، قم، ۱۴۰۵ق.
• اصول کافی، کلینی رازی، محمد بن یعقوب، المکتبة الاسلامیه، تهران، ۱۳۸۸ق.
• الارشاد، جوینی، امام الحرمین، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۱۹۷۸م.
• الاقتصاد فی الاعتقاد، طوسی، محمد بن حسن، مطبعه خیام، قم، ۱۴۰۰ق.
• تبیان، طوسی، محمد بن حسن، احمد حبیب قصیر العاملی، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
• تجرید الاعتقاد، محمد بن محمد بن حسن، مکتبة الاعلام الاسلامی، قم، ۱۴۰۷ق.
• التعریفات، جرجانی، سید شریف علی بن محمد، دارالفکر، بیروت، ۱۴۱۹ق.
• تفسیر کبیر، رازی، فخرالدین، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
• تلخیص المحصل، طوسی، نصیرالدین، دارالأضواء، بیروت، ۱۴۰۵ق.
• توحید، صدوق، ابن بابویه قمی، سید هاشم حسینی طهرانی، دارالمعرفة، بیروت.
• تهافت الفلاسفه، غزالی، ابوحامد محمّد بن محمد بن احمد، دار المعارف، مصر، ۱۹۶۹م.
• جامع البیان فی تفسیر القرآن، طبری، ابوجعفر، محمد بن جریر، دارالمعرفة، بیروت.
• الحکمة المتعالیه، شیرازی، صدرالدین، مکتبة المصطفوی، قم، ۱۳۷۸هـق.
• الرّواشح السّموایه، الحسینی الاسترآبادی، میرداماد، محمد باقر (م/۱۰۴۱ق)، دارالحدیث، قم.
• زاد المسیر فی علم التفسیر، ابن جوزی، جمال الدین عبدالرحمن (م/۵۹۷)، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۱۴.
• شرح العقیدة الطحاویه، ابن ابوالعزّ النخعی، صدرالدین علی، کراچی.
• شرح تجرید الاعتقاد، قوشجی، علاء الدین علی بن محمد، مطبعه الرضی وبیدار و العزیزی، قم.
• شفاء، ابن سینا، حسین بن عبدالله۴۲۸هـ، مکتبه آیت الله مرعشی نجفی، قم، ۱۴۰۵هـق.
• الصّحاح، الجوهری، اسماعیل بن حمود (م/۳۹۳)، دارالعلم للملایین، بیروت، ۱۴۰۷.
• الفصل فی الملل والنحل، بغدادی، ۴۲۹هـ، دارالمعرفة.
• قواعد المرام فی علم الکلام، بحرانی، ابن میثم، مکتبه آیت الله مرعشی، قم، ۱۴۰۶ق.
• کشاف اصطلاحات فنون، التهانوی، محمدعلی، رفیق العجم، مکتبه لبنان.
• کشف المراد، حلّی، حسن بن یوسف، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۹ق.
• گوهر مراد، لاهیجی، عبدالرزاق، وزارة الثقافة والارشاد الاسلامی، تهران، ۱۳۷۲ش.
• اللوامع الالهیة، فاضل مقداد، نشر مجمع الفکر الاسلامی، قم، ۱۴۲۴ق.
• المباحث المشرقیه، رازی، فخرالدین، ۶۰۶هـ، طبع مکتبة بیدار، قم، ۱۴۱۱هـق.
• مجمع البیان، طبرسی، فضل بن حسن، داراحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۳۷۹ش.
• محاضرات فی الالهیات، ربانی گلپایگانی، علی، انتشارات اسلامی، قم، ۱۴۱۵ق.
• المسلک فی اصول الدین، محقق حلّی، جعفر بن حسن، مجمع البحوث الاسلامیه، مشهد، ۱۴۱۴ق.
• المعتبر، بغدادی، ابوالبرکات، هبة الله بن علی، دایرة المعارف عثمانیه، حیدرآباد، ۱۳۵۸ق.
• المیزان، طباطبایی، محمدحسین، مؤسسة الاعلمی، بیروت، ۱۳۹۳ق؛ النکت الاعتقادیه، مفید، محمد بن نعمان، المجمع العالمی لأهل البیت، ۱۴۱۳ق


 
۱. اصول کافی، کلینی رازی، محمد بن یعقوب، ج۱، ص۱۳۸، المکتبة الاسلامیه، تهران، ۱۳۸۸ق.    
۲. توحید، صدوق، ابن بابویه قمی، ج۱، ص۳۰۸، سید هاشم حسینی طهرانی، دارالمعرفة، بیروت.
۳. جامع البیان فی تفسیر القرآن، طبری، ابوجعفر، محمد بن جریر، ج۷، ص۳۹۱، دارالمعرفة، بیروت.
۴. کشاف اصطلاحات فنون، التهانوی، محمدعلی، ج۱، ص۴۸۳، رفیق العجم، مکتبه لبنان.
۵. تبیان، طوسی، محمد بن حسن، ج۴، ص۲۲۳، احمد حبیب قصیر العاملی، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
۶. گوهر مراد، لاهیجی، عبدالرزاق، ج۱، ص۵۳ـ۵۵، وزارة الثقافة والارشاد الاسلامی، تهران، ۱۳۷۲ش.
۷. الصّحاح، الجوهری، اسماعیل بن حمود (م/۳۹۳)، ج۴، ص۵۸۲، دارالعلم للملایین، بیروت، ۱۴۰۷.
۸. زاد المسیر فی علم التفسیر، ابن جوزی، جمال الدین عبدالرحمن (م/۵۹۷)، ج۳، ص۶۸، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۱۴.
۹. المیزان، طباطبایی، محمدحسین، ج۲، ص۲۴۷، مؤسسة الاعلمی، بیروت، ۱۳۹۳ق.
۱۰. اسفار، ج۳، ص ۵۰۷.
۱۱. المباحث المشرقیه، رازی، فخرالدین، ج۱، ص۳۶۷ به بعد، طبع مکتبة بیدار، قم، ۱۴۱۱هـق.
۱۲. المقابسات، ص ۳۱۲.
۱۳. تهافت الفلاسفه، غزالی، ابوحامد محمّد بن محمد بن احمد، ج۱، ص۱۸۷، دار المعارف، مصر، ۱۹۶۹م.
۱۴. شفاء، ابن سینا، طبیعیات نفس، ص۵۰، حسین بن عبدالله۴۲۸هـ، مکتبه آیت الله مرعشی نجفی، قم، ۱۴۰۵هـق.
۱۵. تجرید الاعتقاد، محمد بن محمد بن حسن، ص۱۹۶، مکتبة الاعلام الاسلامی، قم، ۱۴۰۷ق.
۱۶. الارشاد، جوینی، ج۱، ص۱۷۳، امام الحرمین، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۱۹۷۸م.
۱۷. تبيان، طوسى، محمد بن حسن، ج۴، ص۲۲۳، احمد حبيب قصير العاملى ، داراحياء التراث العربى ، بيروت.
۱۸. تلخيص المحصل، طوسى، نصيرالدين، ص۱۷۲، دارالأضواء، بيروت، ۱۴۰۵ق.
۱۹. شرح تجرید الاعتقاد، قوشجی، علاء الدین علی بن محمد، ص۲۵۲، مطبعه الرضی وبیدار و العزیزی، قم.
۲۰. شرح العقیدة الطحاویه، ابن ابوالعزّ النخعی، ج۱، ص۲۰۸، صدرالدین علی، کراچی.
۲۱. الفصل فی الملل والنحل، بغدادی، ج۳، ص۲، دارالمعرفة.
۲۲. التعریفات، جرجانی، سید شریف علی بن محمد، ج۱، ص۳۶، دارالفکر، بیروت، ۱۴۱۹ق.
۲۳. جامع البیان فی تفسیر القرآن، طبری، ج۷، ص۳۱۹، ابوجعفر، محمد بن جریر، دارالمعرفة، بیروت.
۲۴. تبیان، طوسی، ج۴، ص۲۲۳، محمد بن حسن، احمد حبیب قصیر العاملی، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
۲۵. مجمع البیان، طبرسی، ج۳، ص۵۳۲، فضل بن حسن، داراحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۳۷۹ش.
۲۶. تفسیر کبیر، رازی، ج۱، ص۳۰۰، فخرالدین، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
۲۷. المعتبر، بغدادی، ج۲، ص۲، ابوالبرکات، هبة الله بن علی، دایرة المعارف عثمانیه، حیدرآباد، ۱۳۵۸ق.
۲۸. شرح تجرید، ص ۲۳۲.
۲۹. ارشاد الطالبین، فاضل مقداد، ج۱، ص۱۲۳ ـ۱۲۴، مقداد بن عبدالله، مکتبة المرعشی، قم، ۱۴۰۵ق.
۳۰. اللوامع الالهیة، فاضل مقداد، ج۱، ص۵۸، نشر مجمع الفکر الاسلامی، قم، ۱۴۲۴ق.
۳۱. التعریفات، جرجانی، ج۱، ص۶۷، سید شریف علی بن محمد، دارالفکر، بیروت، ۱۴۱۹ق.
۳۲. شرح تجرید، ص۲۳۲.
۳۳. تبیان، طوسی، ج۴، ص۲۲۳، محمد بن حسن، احمد حبیب قصیر العاملی، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
۳۴. شرح العقیدة الطحاویه، ابن ابوالعزّ النخعی، ج۱، ص۲۰۸، صدرالدین علی، کراچی.
۳۵. الفصل فی الملل والنحل، بغدادی، ج۱، ص۲۰۹، ۴۲۹هـ، دارالمعرفة.
۳۶. جامع البیان فی تفسیر القرآن، طبری، ج۷، ص۳۹۱، ابوجعفر، محمد بن جریر، دارالمعرفة، بیروت.
۳۷. الرّواشح السّموایه، الحسینی الاسترآبادی، ج۱، ص۱۷، میرداماد، محمد باقر (م/۱۰۴۱ق)، دارالحدیث، قم.
۳۸. تبیان، طوسی، ج۴، ص۲۲۳، محمد بن حسن، احمد حبیب قصیر العاملی، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
۳۹. مجمع البیان، طبرسی، ج۳، ص۵۳۳، فضل بن حسن، داراحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۳۷۹ش.
۴۰. شرح تجرید الاعتقاد، ص ۲۸۹.
۴۱. اصول کافی، کلینی رازی، ج۱، ص۴۲، محمد بن یعقوب، المکتبة الاسلامیه، تهران، ۱۳۸۸ق.    
۴۲. الاقتصاد فی الاعتقاد، طوسی، ج۱، ص۲۹، محمد بن حسن، مطبعه خیام، قم، ۱۴۰۰ق.
۴۳. المسلک فی اصول الدین، محقق حلّی، ج۱، ص۴۷، جعفر بن حسن، مجمع البحوث الاسلامیه، مشهد، ۱۴۱۴ق.
۴۴. کشف المراد، حلّی، ج۱، ص۲۸۹، حسن بن یوسف، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۹ق.
۴۵. کشف المراد، حلّی، ج۱، ص۱۹۶، حسن بن یوسف، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۹ق.
۴۶. کشف المراد، حلّی، ج۱، ص۲۸۹، حسن بن یوسف، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۹ق.
۴۷. قواعد المرام فی علم الکلام، بحرانی، ج۱، ص۹۶، ابن میثم، مکتبه آیت الله مرعشی، قم، ۱۴۰۶ق.
۴۸. الاقتصاد فی الاعتقاد، طوسی، ج۱، ص۲۹، محمد بن حسن، مطبعه خیام، قم، ۱۴۰۰ق.
۴۹. قواعد المرام فی علم الکلام، بحرانی، ج۱، ص۹۶، ابن میثم، مکتبه آیت الله مرعشی، قم، ۱۴۰۶ق.
۵۰. قواعد المرام فی علم الکلام، بحرانی، ج۱، ص۹۶، ابن میثم، مکتبه آیت الله مرعشی، قم، ۱۴۰۶ق.
۵۱. محاضرات فی الالهیات، ربانی گلپایگانی، ج۱، ص۱۰، علی، انتشارات اسلامی، قم، ۱۴۱۵ق.
۵۲. النکت الاعتقادیه، ص۲۵.
۵۳. شرح البیجوری علی جوهرة التوحید، ج۱، ص۶۸.
۵۴. المختار من شرح البیجوری، ص۸۹.




دانشنامه کلام اسلامی، مؤسسه امام صادق(علیه‌السلام)، برگرفته از مقاله «ادراک الهی»، شماره۳۰.    



جعبه ابزار