• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

استغاثه مومنان (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



نمونه آشکار استغاثه هنگامى است كه انسان به بيمارى سختى مبتلا مى‌شود يا در امواج توفان دريا گرفتار مى‌آيد و دست خود را از همه جا كوتاه مى‌بيند و به اقتضاى فطرت توحيدى، اين حقيقت را درمى‌يابد كه در عالم، قدرتى هست كه بتواند وى را در هر شرايطى كه باشد نجات دهد. در‌ اين‌ حالت، انسان با تضرع و زارى، فقط به خدا استغاثه مى‌كند. مؤمنان نیز به درگاه خداوند متعال استغاثه می‌کردند و این سبب اجابت و و بهره‌مندی از امدادهای الهی شد.



استغاثه مؤمنان به درگاه خداوند، سبب اجابت و بهره‌مندی از امدادهای الهی شد:

•• «إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُم بِأَلْفٍ مِّنَ الْمَلآئِكَةِ مُرْدِفِينَ؛ (به خاطر بياوريد) زمانى را (که از شدت ناراحتى در ميدان بدر) از پروردگارتان کمک مى‌خواستيد؛ و او خواسته شما را پذيرفت (و گفت): من شما را با يک‌هزار از فرشتگان، که پشت سر هم فرود مى‌آيند، يارى مى‌کنم».

۱.۱ - تفسیر آیه

نخست به یارى فرشتگان اشاره کرده مى‌گوید: به خاطر بیاورید زمانى را که از شدت وحشت و اضطراب که از کثرت نفرات دشمن و فزونى تجهیزات جنگى آنها براى شما پیش آمده بود، به خدا پناه بردید و دست حاجت به سوى او دراز کردید و از وى تقاضاى کمک نمودید (و اذ تستغیثون ربکم).
در پاره‌اى از روایات آمده که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نیز با مسلمان‌ها در استغاثه و یارى طلبیدن از خداوند هم صدا بود، دست خود را به سوى آسمان بلند کرده بود و عرضه مى‌داشت: اللهم انجز لى ما وعدتنى اللهم ان تهلک هذه العصابة لا تعبد فى الارض؛ خداوندا! وعده‌اى را که به من داده‌اى تحقق بخشد، پروردگارا! اگر این گروه مؤمنان نابود شوند، پرستش تو از زمین برچیده خواهد شد، و آن‌قدر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به این استغاثه و دعا ادامه داد که عبا از دوشش بر زمین افتاد.
در این هنگام خداوند تقاضاى شما را پذیرفت و فرمود: من شما را با یک هزار نفر از فرشتگان که پشت سر هم فرود مى‌آیند، کمک و یارى مى‌کنم (فاستجاب لکم انى ممد کم بالف من الملائکة مردفین).

۱.۱.۱ - معنی مردفین

مردفین از ماده ارداف به معنى پشت سر هم قرار گرفتن است، بنابراین مفهوم این کلمه این مى‌شود که فرشتگان پشت سر یکدیگر براى یارى مسلمانان فرود آمدند.
این احتمال نیز در معنى آیه داده شده است که منظور این است که این گروه هزار نفرى گروه‌هاى متعدد دیگرى را پشت سر داشتند و به این ترتیب با آیه ۱۲۴ سوره آل‌عمران که مى‌گوید پیامبر به مؤ‌منان مى‌گفت: (آیا کافى نیست که خداوند شما را به سه هزار نفر از فرشتگان یارى کند) تطبیق مى‌نماید.
ولى ظاهر این است که عدد فرشتگان در بدر یک‌هزار نفر بوده است، و مردفین صفت آن یک‌هزار نفر است، و آیه سوره آل‌عمران وعده‌اى بوده است به مسلمانان که حتى اگر لازم شود، خداوند عدد بیشترى را به یارى شما مى‌فرستد.


مؤمنان در پى استغاثه به درگاه خداوند متعال، از غم و اندوه رهایی می‌یابند:

•• «وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ؛ (و ذاالنون (= يونس‌) را (به ياد آور) در آن هنگام که خشمگين (از ميان قوم خود) رفت؛ و چنين مى‌پنداشت که ما بر او تنگ نخواهيم گرفت؛ (اما موقعى که در کام نهنگ فرو رفت،) در آن ظلمت‌ها(ى متراکم) صدا زد: «(خداوندا!) جز تو معبودى نيست! منزهى تو! من از ستم‌کاران بودم!».

۱.۱ - تفسیر آیه


۲.۱.۱ - مراد از نون و ذوالنون

کلمه (نون) به معناى ماهى است و ذوالنون (صاحب ماهى) یونس پیغمبر فرزند متى است که صاحب داستان ماهى است و از طرف پروردگار مبعوث بر اهل نینوى شد و ایشان را دعوت کرد؛ ولى ایمان نیاوردند؛ پس نفرینشان کرد و از خدا خواست تا عذابشان کند همین که نشانه‌هاى عذاب نمودار شد، توبه کردند و ایمان آوردند. پس خدا عذاب را از ایشان برداشت و یونس از میانشان بیرون شد و خداوند صحنه‌اى به وجود آورد که در نتیجه یونس به شکم یک ماهى بزرگ فرو رفت و در آنجا زندانى شد تا آنکه خدا آن بلیه را از او برداشته دو باره به‌سوى قومش فرستاد.

۲.۱.۲ - مراد از و ذاالنون اذ ...

(و ذاالنون اذ ذهب مغاضبا فظن ان لن نقدر علیه) - یعنى به یاد آر ذوالنون را آن زمان که با خشم از قومش بیرون رفت و پنداشت که ما بر او تنگ نمى‌گیریم (نقدر علیه)؛ به‌طورى‌که گفته‌اند به معناى تنگ گرفتن است.
ممکن هم هست جمله (اذ ذهب مغاضبا فظن ان لن نقدر علیه) در مورد تمثیل وارد شده باشد و معنایش این باشد که: رفتن او و جدایى‌اش از قومش مانند رفتن کسى بود که از مولایش قهر کرده باشد و پنداشته باشد که مولایش بر او دست نمى‌یابد و او مى‌تواند با دور شدن از چنگ وى بگریزد و مولایش نمى‌تواند او را سیاست کند. این احتمال از این نظر قوى نیست که پیامبرى چون یونس شانش اجل از این است که حقیقتا و واقعا از مولایش قهر کند و به راستى بپندارد که خدا بر او قادر نیست و او مى‌تواند با سفر کردن از مولایش بگریزد؛ چون انبیاى گرامى خدا ساحتشان منزه از چنین پندارهاست؛ و به عصمت خدا معصوم از خطا هستند.
پس همان‌طور که گفتیم آیه شریفه از باب تمثیل است نه حکایت یک واقعیت خارجى.

۲.۱.۳ - مراد از فنادى فى...

در جمله (فنادى فى الظلمات ...) ایجاز به حذف به کار رفته؛ یعنى جزئیاتى که خواننده خود مى‌داند چیست، از وسط افتاده، و تقدیر کلام این است که: (پس خداى تعالى او را گرفتار ماهى کرد، و ماهى او را بلعید؛ پس در شکم ماهى پروردگار خود را بخواند) و ظاهراً مراد از ظلمات - به‌طورى‌که دیگران هم گفته‌اند - ظلمت دریا، و ظلمت شکم ماهى، و ظلمت شب است.

۲.۱.۴ - مراد از ان لا اله ...

(ان لا اله الا انت سبحانک) - در این جمله یونس (علیه‌السلام) از آنچه که عملش نمایش مى‌داد بیزارى مى‌جوید؛ چون عمل او که راه خود را گرفت و قومش را به عذاب خدا سپرد و رفت بدون اینکه از ناحیه خدا دستورى داشته باشد، - گر چه او چنین قصدى نداشت - این معنا را ممثل مى‌کرد که غیر از خدا مرجع دیگرى هست که بتوان به او پناه برد؛ و چون عملش بیانگر چنین معنایى بود از این معنا بیزارى جست و عرضه داشت (لا اله الا انت - جز تو معبودى نیست) و نیز چون این معنا را ممثل مى‌کرد که ممکن است به کارهاى او اعتراض نماید، و بر او خشم گیرد، و نیز این تصور را به وجود مى‌آورد که ممکن است کسى از تحت قدرت خدا بیرون شود، لذا براى عذرخواهى از آن گفت: (سبحانک)

۲.۱.۵ - مراد از انى کنت ...

(انى کنت من الظالمین) - در این جمله به ظلم خود اعتراف کرد، چون عملى آورده که ظلم را ممثل مى کرد، هر چند که فى نفسه ظلم نبود، و خود او هم قصد ظلم و معصیت نداشت، چیزى که هست خداى تعالى در این پیش‌آمد پیغمبرش را تأدیب و تربیت کرد تا با گامى پاک و مبراى از تمثیل ظلم، (تا چه رسد به خود ظلم) شایسته قدم نهادن به بساط قرب گردد.

•• «فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنجِي الْمُؤْمِنِينَ؛ ما دعاى او را به اجابت رسانديم؛ و از آن اندوه نجاتش بخشيديم؛ و اين‌گونه مؤمنان را نجات مى‌دهيم!».

۲.۲ - دیدگاه تفسیر المیزان

یونس (علیه‌السلام) هرچند که تصریح به خواسته خود نکرد، و تنها به مسئله توحید و تنزیه خدا، و اعتراف به ظلم خود اکتفا کرد؛ لیکن با این کلماتش حال درونى خود را، و موقفى را که در آن قرار گرفته بیان داشت، که در معنا درخواست نجات و عاقبت را مى‌رساند، خدا هم درخواست او را اجابت نموده، از اندوه و غمى که به وى روى آورده بود نجاتش بداد.
جمله (و کذلک ننجى المؤمنین) وعده به نجات دادن هر مؤمن مبتلاى به اندوه است؛ البته مؤمنى که مانند یونس رو به درگاه وى آورد، و او را چون وى ندا کند، و به زودى در سوره صافات داستان آن جناب خواهد آمد - ان شاء الله.

۲.۳ - دیدگاه تفسیر نمونه



۲.۳.۱ - مراد از کذلک ننجى المؤمنین

جمله پر معنى (کذلک ننجى المؤمنین) نشان مى‌دهد آنچه بر سر یونس آمد، از گرفتارى و نجات یک حکم خصوصى نبود؛ بلکه با حفظ سلسله مراتب، جنبه عمومى و همگانى دارد.
بسیارى از حوادث غم‌انگیز و گرفتاری‌هاى سخت و مصیبت‌بار مولود گناهان ماست، تازیانه‌هایى است براى بیدار شدن ارواح خفته، و یا کورهاى است براى تصفیه فلز جان آدمى، هرگاه انسان در این موقع به همان سه نکته‌اى که (یونس) توجه کرد توجه پیدا کند، نجات و رهایی حتمى خواهد بود:

۲.۳.۲ - بیان نکات

۱. توجه به حقیقت توحید و اینکه هیچ معبود و هیچ تکیه‌گاهى جز الله نیست.
۲. پاک شمردن و تنزیه خدا از هر عیب و نقص و ظلم و ستم، و هرگونه گمان سوء درباره ذات پاک او.
۳. اعتراف به گناه و تقصیر خویش. شاهد این سخن، حدیثى است که در (در المنثور) از پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل شده است که فرمود: (یکى از نام‌هاى خدا که هر کس او را با آن بخواند به اجابت مى‌رسد، و هر‌گاه با آن چیزى را طلب کند به او مى‌دهد، دعاى (یونس) است.

۲.۳.۳ - بیان یک روایت

شخصى عرض کرد: اى رسول خدا! آیا او مخصوص یونس بود یا شامل جماعت مسلمانان نیز مى‌شود؟ فرمود: هم مربوط به یونس بود و هم همه مؤمنان، هنگامى که خدا را به آن مى‌خوانند، آیا گفتار خداوند را در قرآن نشنیده‌اى (و کذلک ننجى المؤمنین) این دلیل بر آن است که هرکس چنین دعایى کند، خداوند اجابت آن را تضمین فرموده است.
نیاز به تذکر ندارد که منظور تنها خواندن الفاظ نیست؛ بلکه پیاده شدن حقیقت آن در درون جان انسان است؛ یعنى همراه خواندن این الفاظ تمام وجود او با مفهوم آن هماهنگ گردد.

۲.۳.۴ - بیدارسازى و تربیت

یادآورى این نکته نیز لازم است که مجازات‌هاى الهى بر دو گونه است: یکى از آنها عذاب استیصال است؛ یعنى مجازات نهایى که براى نابودى افراد غیر قابل اصلاح فرا مى‌رسد که هیچ دعایى در آن موقع سودمند نیست؛ چراکه بعد از فرو نشستن طوفان بلا همان برنامه‌ها تکرار مى‌شود.

دیگر مجازات‌هاى تنبیهى است که جنبه تربیتى دارد، در این موارد به محض اینکه مجازات اثر خود را بخشید و طرف بیدار و متوجه شد، بلافاصله از میان مى‌رود.
و از اینجا روشن مى‌شود که یکى از فلسفه‌هاى آفات و بلاها و حوادث ناگوار همان بیدارسازى و تربیت است‌.

۲.۳.۵ - مسئولیت مهم رهبران دینی

ماجراى یونس ضمنا به همه رهبران راه حق در محدوده‌هاى مختلف هشدار مى‌دهد که هرگز رسالت خود را پایان یافته تصور نکنند، و هر تلاش و کوششى را در این راه کوچک بشمارند؛ چراکه مسئولیتشان بسیار سخت و سنگین است‌.


۱. انفال/سوره۸، آیه۹.    
۲. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۷، ص۱۰۳، ذیل آیه.    
۳. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۷، ص۱۰۴، ذیل آیه.    
۴. انبیا/سوره۲۱، آیه۸۷.    
۵. ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، ج۱۴، ص۴۴۴، ذیل آیه.    
۶. ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، ج۱۴، ص۴۴۵، ذیل آیه.    
۷. انبیا/سوره۲۱، آیه۸۷.    
۸. ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، ج۱۴، ص۴۴۵، ذیل آیه.    
۹. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۱۳، ص۴۸۸، ذیل آیه.    
۱۰. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۱۳، ص۴۸۹، ذیل آیه.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «استغاثه مؤمنان».    



جعبه ابزار