اسراف
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
زیادهروی و
تجاوز از حدّ
اعتدال را اسراف گویند. مباحث مربوط به آن در فقه در ضمن دیگر مباحث فقهی در بابهای گوناگون
عبادات،
عقود،
ایقاعات و
احکام، به مناسبت مطرح شده است.
مفهوم «
حدّ وسط» که دو طرف آن،
افراط و
تفریط است، مفهومی نسبی است که به اختلاف اشخاص،
زمان و
مکان فرق میکند.
از کلمات فقها برمیآید هر کاری که
غرض عقلایی به آن تعلّق گرفته باشد اسراف نیست؛ به این معنا که خروج از حدّ اعتدال در آن جا مصداق پیدا نمیکند؛
آن چنان که از نظر عقلا، با صرف مال در موارد
ناشایست، اسراف مصداق پیدا میکند.
واژه اسراف و مشتقات آنکه جمعاً ۲۳ بار در
قرآن به
کار رفته
، مفهومی گسترده دارد.
اسراف هرگونه
تجاوز از حدّ
اعتدال و گرایش به
افراط یا
تفریط را در برمیگیرد.
ازاینرو برخی با تقسیم این معنای عام، «اسراف» را درخصوص زیادهروی و «سرف» را تنها در مفهوم «کوتاهی» به
کار بردهاند.
البته این
واژه در همه موارد، شامل کوتاهی از
حدّ اعتدال نمیشود و بیشتر در زیاده روی ظهور دارد، بدین جهت بسیاری آن را مرادفِ افراط، و متضادّ
تقصیر و «
تقتیر»
که به معنای تضییق و
بخل است دانستهاند.
افزون بر موارد پیشین، از واژه «
قوام» (حد وسط و اعتدال) نیز در
قرآن یاد شده است،
که مرز تعیین اسراف به شمار میرود و تشخیص آن برعهده
عقل،
شرع یا
عرف است.
چون اسراف همواره با نوعی زیادهروی و گاه کوتاهی ملازم و در همه مصادیق آن به نحوی سرپیچی از فرمانهای الهی نمایان است.
، با فساد ارتباط مستقیم دارد
، زیرا بر هم زدن حالت
تعادل در هر امری، موجب
فساد در آن میشود.
بر همین اساس، اسراف را که نابود کننده امکانات و داراییهای گوناگون
انسان است، با سُرفه (کرمی که درختان را میخورد و از درون میپوساند) همریشه دانستهاند.
افزون بر این، بررسی موارد کاربرد اسراف در
قرآن نشان میدهد که بین آن و دیگر
مفاهیم فراگیر و کلیدی، در محدوده ضد ارزشها چون
کفر،
ظلم،
فسق و... ارتباط عمیق مفهومی و پیوند گسترده مصداقی برقرار است.
بین اسراف و تبذیر ارتباط و تفاوتی هست.
مفهوم
تبذیر و مشتقاتش در ارتباط نزدیک معنایی با اسراف است.
این واژه و مشتقاتش که سه بار و در دو
آیه متوالی آمده
در
لغت به معنای تباه ساختن
اموال است.
که از دور ریختن یا پاشیدن بذر در مکانی نامساعد و به روشی نادرست به
استعاره گرفته شده
و همیشه با نوعی پاشیدگی، بی
نظمی و بیبرنامگی همراه است.
اسراف و
تبذیر بهرغم ارتباط نزدیک، تفاوتهایی نیز با همدارند:
۱. اسراف، مفهومی فراگیر بوده، شامل هرگونه
انحراف (
اعتقادی،
اخلاقی،
اجتماعی،
اقتصادی و...) میشود
امّا تبذیر، بیشتر در امور مالی و اقتصادی
، و به ندرت در موارد دیگر به
کار میرود
؛ مثلا
روایتی در مقام توصیه به پذیرش
ولایت علی(علیه السلام) از تبذیر در این امر،
نهیمیکند.
به بیان دیگر
تبذیر در خصوص مال کاربرد دارد، امّا اسراف هم در
مال و هم در افعالی که از
انسان صادر میشود. اسراف در فعل مانند این که
ولیّ مقتول علاوه بر
قاتل، دیگری را بکشد.
علاوه بر آن، اسراف در مال، هزینه کردن آن بیش از حدّ سزاوار است، ولی تبذیر،
صرف مال در مسیری است که سزاوار نیست مانند هزینه کردن آن در راه
معصیت؛
هر چند واژۀ تبذیر در مورد
اسراف مالی نیز به
کار رفته است؛ زیرا تجاوز از حدّ
مطلوب و
معقول که معنای اسراف است، هزینه کردن مال در جایگاهی است که سزاوار نیست. از این رو، برخی به تفاوت نخست بسنده کردهاند.
۲. اسراف، گاه بر زیادهروی در انجام دادن عملی
مباح، اطلاق میشود؛ مانند زیادهروی در
خوردن که اصل آن تا حدّ نیاز
جایز، بلکه مطلوب است و گاه بر خصوص مصارف نابجا و ناشایست، اگرچه اندک باشد؛ مانند دور ریختن مواد غذایی که ارتکاب آن به مقدار کم نیز جایز نیست.
بنابراین، مصادیق آن را میتوان از دو نوعِ کمّی و کیفی دانست؛ امّا تبذیر غالباً بهصورت کیفی و در خصوص مصارف ناشایست تحقق مییابد؛ مثلا به شخصی انفاق کند تا با آن، حرامی را مرتکب شود.
پس تبذیر بر خلاف اسراف، هیچ گاه برای بیان زیادهروی در امور خیر، چون انفاق به
کار نرفته است.
بر همین اساس،
امام صادق(علیه السلام)
تبذیر را جزئی از
اسراف دانسته
و اسراف بر وجه تبذیر از اسرافهای دیگر زشتتر شمرده شده است.
هر يک از انواع گوناگون اسراف، ريشههای روانی مخصوص به خود و کنش و واکنش متقابل با آنها را دارد.
قرآن از زبان حضرت
لوط عليه السلام
شهوت رانی را عامل گرايش
قوم لوط به اسراف اخلاقی میشمارد؛ همچنين در آيه ۲۸
کهف در مقام نهی
پیامبر صلی الله عليه و آله از اطاعت افراطگرايان، آنان را پيرو هواهای نفسانی خويش میشناساند.
آيه ۲۸
کهف افراطگرايان را کسانی میشمارد که قلبشان از ياد خدا غافل شده است.
خداوند در آيات ۲۶-۲۷
اسراء پس از نهی از
تبذیر و بيان اخوت مبذّران با شياطين، میفرمايد: شيطان در برابر پروردگارش بسيار ناسپاس بود.
خداوند در آيات ۸۳
یونس و ۳۱
دخان فرعون را مردی اسرافگر و برتریجو میخواند؛ همچنين از زبان
بلقیس، ملکه
قوم سبأ، در آيه ۳۴
نمل درباره پادشاهان میگويد: آنان هنگامی که به منطقه آبادی وارد شوند، آن را به فساد و تباهی میکشند.مقايسه اين آيه با آيات مربوط به فرعون نوعی رابطه جانشينی بين فساد اجتماعی و اسراف برقرار میسازد.
در آيه ۱۲
یونس از انسانهايی ياد شده که هنگام سختی، از خدا ياری طلبيده و در آسايش، او را از ياد میبرند. خداوند درباره اين افراد میفرمايد: اين چنين برای اسرافکاران اعمالشان زينت داده شده که زشتی عمل خود را ادراک نمی کنند.افزون بر عوامل پيشگفته، میتوان
تقلید، چشم و همچشمی، وسواس، تربيت خانوادگی، احساس حقارت و خودکمبينی و داشتن ثروت فراوان، بدون برخورداری از اخلاق دينی را جزو عوامل اسراف دانست.
مفهوم
اسراف در
قرآن مصادیق متعددی دارد که در معنای همه، نوعی
تجاوز از حدّ
اعتدال وجود دارد، در ذیل بعضی از انواع اسراف ذکر میشود.
در غالب
کتابهای فقهی دربارۀ اسراف، بحث مستقلی مطرح نشده است، بلکه مباحث مربوط به آن، در ضمن دیگر مباحث فقهی در بابهای گوناگون
عبادات،
عقود،
ایقاعات و
احکام، به مناسبت مطرح شده است.
البته برخی در این خصوص، رسالۀ مستقلّی نگاشته و از جهات گوناگون آن را مورد بحث قرار دادهاند.
اسراف،
حرام است،
بلکه برخی
حرمت آن را از
ضروریات دین دانسته
و برخی دیگر در ردیف
گناهان کبیره شمردهاند.
مهمترین حکم وضعی مترتّب بر اسراف،
ضمان است که به تناسب موارد و مصادیق اسراف، در بابهای گوناگون
فقهی بدان اشاره شده است.
مانند ضمان ولیّ
یتیم در صورت اسراف در هزینه کردن
مال وی،
ضمان
حاکم یا اجرا کنندۀ
حدّ در صورت تجاوز از اندازۀ تعیین شده،
ضمان قصاص کننده در صورت اسراف در
قصاص،
ضمان اسراف کننده در
تأدیب کودک،
همسر یا
بردۀ خویش،
ضمان پرداخت کنندۀ
خمس نسبت به خمس مقداری از
مؤنه که اسراف کرده
و ضمان
امین مانند
مستأجر،
وکیل،
مستعیر و ودعی در صورت اسراف در مورد
امانت.
سفاهت از اسباب
حجر و تحقّق بخش آن، اسراف و
تبذیر در
اموال است.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۱، ص۵۰۷-۵۰۹.
دانشنامه موضوعی قرآن