اعجاز
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یکی از مباحثی که از ابتدای
نزول قرآن پیوسته مورد بحث مفسران بوده است بحث اعجاز آن بوده است و همه
پیامبران برای اثبات
نبوت خود متمسک به
معجزه میشدند.
اعجاز در
لغت، یعنی عاجز کردن و ناتوان ساختن و در اصطلاح، یعنی انجام دادن کار یا ارائه کردن کلامی که کسی نتواند نظیر آن کار را انجام دهد یا همانند آن کلام را بیان کند. پس، به آیات و عجایبی که پیغمبران برای اثبات نبوت خویش میآورند، معجزه میگویند. مانند: اژدها شدن عصای
حضرت موسی (علیهالسلام) زنده شدن اموات از دم
عیسی (علیهالسلام) و نازل شدن
قرآن بر
قلب مبارک
حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآله).
منتهی تفاوت اساسی معجزهی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با دیگر انبیاء عظام، جاودانه ماندن و قابل طرح بودن آن در همهی مکانها و زمانهاست، که ان شاءالله در قسمتهای بعد، این مطلب توضیح داده میشود.
هر معجزه باید دارای شرائط و امتیازات زیر باشد:
۱. معجزه باید از نظر
عقل و
علم، امر معقول و ممکنی باشد.
۲. باید یک عمل خارقالعاده باشد که هیچ انسانی، حتی نوابغ
جهان، و همچنین مُرتاضان قادر به انجام آن، با اتکای نیروی بشری نباشند.
۳. آورنده معجزه باید با کمال اطمینان خاطر از تمام انسانها و متفکران و نوابغ جهان دعوت برای «مقابله به مثل» بکند و همه را از انجام آن عاجز بداند.
۴. معجزه باید از نظر زمان، مکان، کیفیت، نوع و سایر شرایط محدود به هیچ حدّی نباشد؛ یعنی در هرگونه شرائط و در هر وضع و کیفیت امکانپذیر باشد؛ زیرا از نیروی لایزال و نامحدود
خداوند سرچشمه میگیرد، و از همینجا یکی از فرقهای اساسی میان (معجزات) و (سایر خارق عادات) که از مرتاضان و امثال آنها سر میزند، روشن میشود؛ زیرا هر مرتاضی عمل خارقالعادهی خود را در شرایط خاصی و به کیفیت معینی انجام میدهد، چون از نیروی محدودِ بشری سرچشمه میگیرد.
۵. آورنده معجزه هرگز در برابر رقیب شکست نمیخورد.
۶. معجزه یک معلول بدون
علت نیست، زیرا معلول بدون علّت، عقلاً محال است؛ بلکه معجزه به نوبهی خود معلول علّتی است، منتها یک علت غیر عادی و مافوق طبیعی که تسلّط بر آن از
قدرت انسانِ عادی بیرون است.
۷. معجزه حتماً دارای هدف خاص تربیتی است و به عنوان سند زندهای برای اثبات ارتباطِ آورندهی معجزه، با جهان ماورای طبیعت و مبداء هستی میباشد.
علمای سدههای پیشین، غالباً به اعجاز قرآن از جنبهی
فصاحت و
بلاغت و اسلوب عالی آن مینگریستند و نیز برخی از آنان معتقد بودند که عجزِ عرب از آوردن سخنانی نظیر قرآن، بدان جهت است که خدا
اراده و تصمیم بر معارضه را از آنان گرفته است.
در اینجا برای مشخص کردنِ اینکه چه چیزی از قرآن معجزه میباشد، نظر
علامه طباطبایی (رحمةاللهعلیه) را بیان مینمائیم. ایشان میفرمایند:
«
قرآن کریم تنها از راه فصاحت و بلاغت، افراد را دعوت به
مبارزه نمیکند، بلکه از جهت معنی نیز پیشنهاد معارضه مینماید.»
آنگاه استاد علامه با استفاده از آیهی شریفهی «افلا یتدبرون القران و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافاً کثیراً»
(آیا در قرآن
تدّبر و تأمل نمیکنند؟ در حالی که اگر از جانب غیر خدا بود، در آناز جهت لفظ و معنا- اختلاف فراوان مییافتند.)
به یک نکتهی ظریف که هم بر اعجاز قرآن دلالت دارد و هم بر عدم تناقض و تضادّ و تحریف آیاتِ آن در طول
تاریخ، اشاره کرده و فرمودهاند:
«قرآن کریم از راه دیگر نیز
تحدی میکند، و آن این است که این
کتاب، تدریجاً با شرایطی کاملاً مختلف و گوناگون از گرفتاری و آسودگی و
جنگ و
صلح و قدرت و ضعف و... در مدت ۲۳ سال نازل شده است،
اگر از جانب خدا نبود، و ساخته و پرداختهی
بشر بود، تناقض و تضادّ بسیاری در آن پدید میآمد و ناگزیر، آخر آن از اولش بهتر و مترقّیتر بود؛ چنانکه لازمهی تکامل تدریجی بشر همین است؛ و حال آنکه
آیات مکی آن با
آیات مدنی، یکنواخت میباشد؛ و آخرش از اولش متفاوت نیست.»
آیات تحدی به اشکال متفاوت آمده که در آنها تحّدی به همهی قرآن، به ۱۰
سوره و... صورت پذیرفته مانند: «
کافران میگویند محمد قرآن را از پیش خود آورده است، بگو اگر راست میگوئید، شما هم هر کس جز خدا را که میتوانید، به یاری طلبید و ده سوره مانند قرآن بیاورید.»
که علامه طباطبایی میفرمانید: «آنچه در تحّدیها از
دشمن خواسته شده این است که کلامی همانند قرآن، با تمامی ویژگیهای موجود در آن، بیاورد؛ یعنی کلامی که صفات برجستهی معنوی قرآن را به انضمام فصاحت و بلاغت لفظی آن دارا باشد.
و در ادامه میفرمایند: «کسانیکه آشنایی به
زبان عربی دارند هرگز نمیتوانند
تردید کنند که لهجهی قرآن، لهجهی شیوا و شیرینی است که درک انسان را از زیبایی خود مبهوت و زبان را از وصف آن الکن و زبون میسازد. نه
شعر است و نه نثر، بلکه اسلوبی است وَرای هر دو که جذبه و کششی مافوق شعر و روانی مافوق نثر را دارد... سازمان وسیع معارف اعتقادی و اخلاقی و قوانین فردی و اجتماعی
اسلام که اصول و کلیات آن در قرآن است، تنظیم غیر قابل خدشه، و تضاد و تناقضناپذیر آن، از عهدهی بشر بیرون است، خاصّه به دست کسی که در شرایطی همانند شرایط زندگی
پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) قرار گرفته باشد.»
به طور کلی این کتاب ۳ امتیاز بر تمام معجزات
پیامبران پیشین و حتی سایر معجزات خود پیامبر اسلام دارد:
کارهای اعجازآمیزی که از پیامبران پیشین نقل شده عموماً در دایرهی معینی از زمان و مکان قرار دارد، مثلاً اگر
حضرت عیسی (علیهالسلام) در گاهواره سخن میگوید یا اینکه
موسی (علیهالسلام) از
دریا میگذرد این امور خارقالعاده در مدار معینی از زمان و در برابر عدهی خاصی صورت گرفته، بنابراین برای کسانی که شاهد و ناظر این جریانات نبودهاند، جنبه (حسی) نداشته است.
اما قرآن این دو اشکال دایرهی محدود زمانی و مکانی- را نداشته، ما از قرآن همانطور استفاده میکنیم که یاران پیغمبر استفاده میکردند؛ بلکه گذشت زمان و پیشرفت
علم و دانش به ما امکاناتی داده که بتوانیم استفادهی بیشتری از آن نسبت به مردم اعصار گذشته بنمائیم.
همچنین فاصلههای مکانی نمیتوانند تأثیری در وضع اعجاز قرآن داشته باشند، کسانی که در
حجاز زندگی میکردند به قرآن نزدیکتر از کسانی که در
ایران و
روم زندگی میکردند، نبودند.
امور خارقالعادهای که از پیامبران گذشته دیده شده، معمولاً جنبهی جسمانی داشته است. زنده کردن مرده، شفای بیماران غیر قابل علاج و... و همه جنبه جسمی دارند. و در
حقیقت،
چشم و
گوش انسان را تسخیر میکنند. ولی
الفاظ قرآن که از همین حروف و کلمات معمول ترکیب یافته آنچنان معانی بزرگ در بردارد که در اعماق دل و جان انسان نفوذ میکند. این معجزهای است که تنها با مغزها و اندیشهها و ارواح انسانها سر و کار دارد.
پیامبران پیشین همیشه همراه معجزات خود بودند و برای اثبات اعجاز آنها مخالفان را
دعوت به مقابله به مثل میکردند؛ در حقیقت معجزات آنها خود زبان نداشت و گفتار ایشان آن را تکمیل میکرد؛ ولی قرآن یک معجزه گویاست. خودش به سوی خود دعوت میکند. لذا پس از وفات
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) همچون زمان
حیات او به دعوت خود ادامه میدهد.
دانشمندان و علمای
علوم اسلامی در مورد
علم قرآنی نظرات و دیدگاههای متفاوتی دارند. گروهی از این علما معتقدند که تمام علوم و دانش بشری در
کتاب آسمانی،
قرآن نهفته است و این کتاب در برگیرنده تمام اسرار و رموز علومی است که هنوز کشف نگردیده است. دسته دیگری از دانشمندان
اعتقاد دارند که قرآن کتاب علومی چون فیزیک یا شیمی نیست بلکه
کتاب هدایت و برنامه زندگی انسانهاست و علومی که در آن بیان گشته جهت نشان دادن درستیها و بدیها به انسان میباشد. در مورد اعجاز و محتوای قرآن، به طور کلی سه دیدگاه اساسی وجود دارد که به بیان این دیدگاهها پرداخته میشود.
نگاه اول بر این اصل استوار است که قرآن منبع دانش علمی است. در عصر حاضر عده زیادی سعی میکنند آیات قرآن را بر پیشرفتهای علمی و تکنولوژیکی معاصر تطبیق دهند. هدف اصلی این گروه این است که اعجاز علمی قرآن را در حوزه علم نشان دهند و به این ترتیب از یک طرف به پیروان
مذاهب و مسالک دیگر عظمت و یگانگی قرآن را بنمایانند و از طرف دیگر
مسلمانان را به داشتن چنین
کتاب گرانبهایی مفتخر سازند. این دیدگاه، دیدگاه تازهای نیست و دانشمندان عظیمالشانی در گذشته نیز دارای چنین دیدگاهی بودهاند. این گروه از دانشمندان به آیاتی که در آنها بخشی از علومی که بعدها کشف گردید استناد میکنند و اعتقاد دارند که این آیات که رمز و اسرار موجود در آنها بعد از گذشت قرنها و کشفیات علوم جدید آشکار گردید نشان میدهد که در قرآن تمامی علوم بشر نهفته است و فقط
انسان،
قدرت و توانایی درک و
تفسیر آن را ندارد که گذشت زمان و پیشرفت علم پرده از
اسرار این
آیات بر میدارد.
نظیر این آیات قرآن «الشّمس و القمر بحسبان» و «والقمر قدّرناه منازل حَتَّی عَادَ کَالْعُرْجُونِ الْقَدِیمِ» و «الم تر انّ الله یولج اللّیل فی النّهار...». در واقع این آیات بخشی از
علم نجوم را بیان میکند و حقیقت حرکت
خورشید و
ماه،
کسوف و
خسوف و
شب و
روز را کسی میتواند درک کند که هیئت ترکیب آسمانها و
زمین را بداند و این به نوبه خود دانشی است که در قرنهای بعدی کشف گردید. یا آیه دیگری در مورد علوم پزشکی وجود دارد. در آیات ۶ الی ۸
سوره انفطار آمده است: «یا ایها الانسان ما غرّک بربّک الکریم الذّی خلقک فسوّاک فعدلک فیای صوره مّا شاء رکّبک». ای انسان! چه چیز تو را در برابر پروردگار کریمت مغرور ساخته است؟! همان خدایی که تو را آفرید و سامان داد و منظم ساخت و در هر صورتی که خواست تو را ترکیب نمود. در چنین آیاتی تشریح بدن انسان به صورت ظاهر و باطن و عدد و انواع و
حکمت و منافع آن بیان گردیده است و نشان میدهد که در قرآن مجامع علوم اولین و آخرین یافت میشود.
غزالی در کتاب
احیاء علومالدین آورده است که: «اگر کسی بخواهد به علوم اولین و آخرین دست یابد، باید در قرآن
تدبر کند.» همچنین او در کتاب دیگرش نوشته است: «ریشههای علوم اولین و آخرین از قرآن نشات میگیرد.»
همچنین
جلالالدین سیوطی در کتاب معروف «
الاتقان فی علوم القرآن» در پی آن است که نشان دهد قرآن حاوی جمیع دانشهاست. وی با
توسل به آیاتی نظیر: «مّا فرّطنا فی الکتاب من شیءٍ» و «...نزلنا علیک تبیاناً لکل شیء...»
استدلال میکند که قرآن علوم قدیم و جدید را در بر دارد. آنگاه میافزاید: کتاب خداوند عزیز همه چیز را در بر دارد. هیچ بخش یا مسئله اساسی از علوم را نمیتوان یافت که در قرآن به آن اشاره نشده باشد. در قرآن جهات شگفتانگیز مخلوقات، ملکوت آسمانها و زمین، اشیای بالاترین بخش افق و اشیای زیر زمین، ابتدای خلقت و... یافت میشود.
علاوه بر این دانشمندان، علمای دیگر نیز وجود دارند که اعتقاد دارند نمونهها و مثالهایی که خداوند در قرآن آورده است دربرگیرنده تمام علوم و دانش بشری است اما انسانها قدرت درک و تفسیر آن را ندارند و با گذشت زمان و پیشرفت علوم بر آن آشکار میگردد.
قرآن را کتاب
هدایت انسانها میداند. دیدگاه اول مورد
انتقاد علمای متقدم و متاخر قرار گرفته است. آنان معتقدند قرآن کتاب هدایت اخلاقی، تربیتی و دینی است و نازل شده تا انسانها را به سوی فضیلتها و
خداشناسی هدایت کند، تا از خرافهپرستی دور شوند و حقوق را به صورت کلی بیان کرده تا مردم با رعایت احکام الهی، زندگی سالمی داشته باشند و بر جهانشناسی و معرفت طبیعت، تکیه میکند تا رابطه انسان و جهان با خدا روشن شود و مردم معرفت بهتری به خدا پیدا کنند. بنابراین ضرورتی ندارد که قرآن همه مسائل علوم تجربی، عقلی و نقلی را به تفضیلات و فرمولهای آنها، بیان کرده باشد، بلکه سیر در
ملکوت و تفکر در صنع الهی دارد، تا به هدف تربیت و
تزکیه انسانها، نایل شد و بعید نیست منظور از بیان همه چیز در قرآن، مسائل دینی و هدایتی مردم باشد.
این دیدگاه معتقد است که در قرآن علوم و مسائلی بیان گردیده که بتواند نقشی در هدایت انسانها به راه درستی و راستی داشته باشد. قرآن کتاب آسمانی مسلمانان است و مسیر نیکوکاری و خیر را از راه زشتی و بدیها تمیز کرده و به انسانها نشان داده که با رعایت چه اصولی و معیارهایی بتوانند مسیر
سعادت و خوشبختی دنیوی و اخروی را بیابند. در قرآن یک سری احکام الهی و قوانین دینی مورد نیاز برای زندگی اجتماعی انسانها بیان گردیده و افراد با رعایت این اصول جامعه را به آرمانهای واقعی آن میرسانند. هدف قرآن، تربیت معنوی انسان است و در این راه لازم نیست همه معارف تجربی و غیر تجربی را برای بشر بیان کند، چون انسان
عقل و
احساس دارد و خود میتواند مسائل تجربی و طبیعی را به دست آورد. بهعلاوه این علوم لازمه لاینفک تربیت معنوی انسان نیست.
ابواسحاق شاطبی در کتاب
الموقوفات، تفسیر علمی را
انکار میکند. وی یکی از مخالفان سرسخت دیدگاه اول است. او معتقد است که پیشینیان با تقوا و عالم قبل از ما، اطلاعاتشان درباره قرآن بیش از عالمان امروزی بود و آنها درباره اینگونه علوم صحبت نکردند. این حاکی از این است که از نظر آنها قرآن حاوی چنین مطالبی نیست. بنابراین از دیدگاه این گروه، آیات و نمونههایی که خداوند در قرآن از علوم دیگر آورده برای درک بهتر مطلب و برای بیان واضحتر بوده و آنها چنین آیاتی را به هدایت و سعادت انسان و
عبادات و فرایض دینی ربط دادهاند.
دیدگاه سوم در واقع جمع بین دیدگاه اول و دوم است. گروهی از دانشمندان و
علما معتقدند
قرآن مجید برای تدریس علوم و فنون زندگی که بشر قادر است با نیروی تفکر به آنها دست یابد، نیامده است و هرگز
پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای این مبعوث نشده است که علوم فیزیک و شیمی و مسائل ریاضی و
نجوم را بیاموزد. هذف نزول قرآن هدایت و رهبری بشر به سوی خدا و
رستاخیز و
فضایل اخلاقی است، ولی گاهی قرآن ضمن رهبری بشر به مبدا و
معاد، پرده از اسراری برداشته که قبل از تحول اخیر علمی، هیچ کس از آن آگاه نبوده است.
سایت تبیان. سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «دیدگاه های موجود در مورد اعجاز قرآن»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۲/۱۳.