افک (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
إِفْک (به همزه مکسور و سکون فاء) از
واژگان قرآن کریم به معنای ساخته،
دروغ و برگرداندن چیزی از حقیقتش است.
مشتقات این واژه در
قرآن به این صورتها ذکر شده است:
- أَفّاك (به همزه مفتوح و تشدید فاء) صیغه مبالغه به معنای بسیار دروغگو؛
- مُؤْتَفِکات (به ضم میم و سکون واو و فتح تاء و کسر فاء) به معنای شهرهای ویران و زیر و رو شده.
إِفْک به معنای ساخته، دروغ و برگرداندن چیزی از حقیقتش است.
(وَ قالُوا هَذَا إِفْكٌ مُّبينٌ) «گفتند این، ساخته و دروغ آشکار است.»
دروغ را از آن جهت افک گویند که از واقعیّتش برگردانده شده است. در
جوامع الجامع فرموده، الْاِفْکُ: اَبْلَغُ الْکِذْبِ و اصل آن از افک به معنی برگرداندن است.
در
نهایه گفته است: اَفَکَهُ یَاْفِکُهُ اِفْکاً: اذا صرفه عن الشیء و قلّبه
و در
مفردات گوید: افک چیزی است که از حقیقتش برگردانده شده باشد (ساخته).
ناگفته نماند این معنی جامع همهی معانی است. در
قرآن کریم به معنی ساخته، دروغ و برگرداندن به کار رفته است.
مصدر و فعل آن به معنی برگرداندن و اسم مصدرش به معنی برگردانده شده (ساخته) است و فعل آن لازم و متعدّی هر دو آمده است.
- (قالُوا أَجِئْتَنا لِتَأْفِكَنا عَنْ آلِهَتِنا) «گفتند: آیا آمدهای تا ما را از خدایانمان برگردانی»
- (أَلْقِ عَصاكَ فَإِذا هِيَ تَلْقَفُ ما يَأْفِكُونَ) «عصایت را بیانداز، پس آنگاه عصا، آنچه به دروغ میساختند میگرفت.»
- (وَيْلٌ لِّكُلِّ أَفّاكٍ أَثیمٍ) «وای بر هر دروغساز گناهکار.» افّاک صیغه مبالغه است.
- (قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ) «خدا آنها را بکشد از حق و خدا، به کجا برگردانده میشوند.»
- (إِنَّكُمْ لَفی قَوْلٍ مُّخْتَلِفٍ • يُؤْفَكُ عَنْهُ مَنْ أُفِكَ) (كه شما درباره قیامت در گفتار مختلفى هستيد! تنها كسى از ایمان به آن منحرف مىشود كه از قبول حق سرباز زده است.) ظاهر معنی آیه این است که: شما اهل مکّه درباره قرآن و آورنده آن سخن گوناگون دارید: برگردانده میشود از ایمان به آن، هر که برگردانده شود از تفکّر و تدبّر صحیح. به نظر میآید که تقدیر آن چنین باشد یُؤْفَکُ عن الایمان بالقرآن. من اُفِکَ عن التدبّر و التفکّر مؤید این احتمال آیات ما قبل و ما بعد است که تفکّر در موجودات طبیعت را به میان کشیده است.
- (وَ الْمُؤْتَفِكَةَ أَهْوَى) (و نيز شهرهاى زير و رو شده قوم لوط را فرو كوبيد)
- (وَ جاء فِرْعَوْنُ وَ مَن قَبْلَهُ وَ الْمُؤْتَفِكاتُ بِالْخاطِئَةِ) (و فرعون و كسانى كه پيش از او بودند و اهل شهرهاى زير و رو شده (قوم لوط) مرتكب گناهان بزرگ شدند.)
مُؤْتَفِکات در لغت به معنی بادهائی است که از مسیر خود برمیگردند و محل وزیدن خود را عوض میکنند
و یا زمینهائی که زیر و رو میشوند. و ظاهرا مراد از آن در قرآن شهرهای ویران و زیر و رو شده است نظیر شهرهای
لوط و غیره معنی آیه اول: مؤتفکه (قراء زیر و رو شونده) را ساقط کرد.
حدیث افک که در
سوره نور از
آیه ۱۱ تا
آیه ۲۶ به آن اشاره شده و از طرف خدا تکذیب گردیده و
احکام و نصایحی نیز در آن ضمن، گفته شده است، دروغی بود که
منافقان آن را شهرت دادند و خاطر شریف
حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را به درد آوردند، آیات وحی آن را
تکذیب کرد و چند نفر از جمله
عبداللّه بن ابی،
مسطح بن اثاثه،
حسّان بن ثابت و
حمنة خواهر
زینب بنت جحش در آن
افتراء تازیانه خوردند (حدّ
قذف) و قضیّه خاتمه یافت.
و خلاصه جریان چنانکه
تفاسیر و تواریخ نوشتهاند از این قرار بود حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در یکی از جنگها زنش
عایشه را با خود همراه برد وقت برگشتن که در منزلی نزول کرده بودند، عایشه گردنبند خود را گم کرد، برای پیدا کردن آن از لشگریان دور رفت.
مسلمانان پنداشتند که او در کجاوه خود است، شترش را حرکت دادند و رفتند. عایشه برگشت و دید لشگریان رفتهاند، در همان جا نشست. یکی از مسلمانان به نام
صفوان بن معطّل سلمی که عقب مانده بود رسید و عایشه را شناخت شتر خود را خوابانید و او را سوار کرد و برد بیآنکه حرفی بزند، چون به لشگریان رسیدند،
این ماجری برای منافقان و بعضی از مریض القلبها عنوان شد و عایشه را (نعوذ باللَّه)
متهم به
فجور با آن مرد کردند، و در این امر، عبداللَّه بن ابیّ رئیس منافقین از همه بیشتر آن را شهرت میداد، تا آیات قرآن این ساخته را تکذیب کرد.
نگارنده: از نقل اين داستان ناراحتم و چون بعضى از مغرضين
اهل سنّت نعوذ باللَّه،
شیعه را كه از عايشه خوشش نمیآيد، به اين كار متّهم میكنند و میگويند: شيعه «نعوذ باللَّه» به عايشه چنين نسبت میدهند از اين جهت اين را نوشتم و از طرف خودم و شيعه اثنا عشريه میگويم: هر كه به عايشه چنين نسبت بدهد او
کافر و تكذيب كننده قرآن است، زيرا قرآن اين نسبت را تكذيب كرده است.
آرى شيعه، عايشه را
گناهکار میداند. زيرا با امام بر حق
علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) به مبارزه برخاست و خون مسلمانان را به هدر ريخت و تا آخر عمر در
عداوت آن حضرت پايدار ماند و آيه:
(فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما) (زيرا دلهايتان از حق منحرف گشته)
درباره او و
حفصه نازل شد و غير ذلك. ولى اين كجا و آن نسبت بىاساس كجا؟ نعوذ باللَّه. خداوند به عبد اللَّه ابىّ لعنت كند كه سبب آزردگى قلب نازنين رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شد.
•
قرشی بنایی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «افک»، ج۱، ص۸۹-۹۲.