ام المؤمنین جویریه بنت حارث
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بعد از
ازدواج با زینب بنت جحش،
در سال ششم هجری با امالمؤمنین جویریه بنت حارث، ازدواج کردند. جویریه در ابتدا، همسر مسافع بن صفوان
بود که در
جنگ مریسیع کشته شده بود، وی از مردم طائفه
بنیمصطلق بود که در این
جنگ، به
اسارت سپاه
اسلام درآمده بودند؛ رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) او را آزاد کرده، سپس با او ازدواج کردند.
نام اصلی جُوَیریه بنت حارث بَرَّه بود (بهمعنای حلقه در بینی، و درباره زن، کنایه از
زن زیبایی است که
همسر خود را در بند خود میآورد) که
پیامبر اکرم بعد از
ازدواج با او، به سبب ناخوشایند داشتن این نام، آن را به جویریه (مصغر جاریه) تغییر دادند.
او نیز همچون دیگر همسران پیامبر ملقب به ام المؤمنین بود و چون به
قبیله بنی مُصْطَلَق، از منطقه
خُزاعَه، تعلق داشت نسبتهای مصطلقیه و خزاعیه را برای وی ذکر کردهاند.
بنا بر گزارش
واقدی و
ابنسعد ، جویریه دختر
حارث بن ابی ضرار، رئیس قبیله بنی مصطلق، بود و در
غزوه بنی مصطلق که همسرش کشته شد و خودش به
اسارت در آمد، از رسولاکرم درخواست کمک کرد، پیامبر وی را خرید و آزاد کرد، اما جویریه پس از آزادی، به پیشنهاد پیامبر، به عقد حضرت در آمد.
پیامبر (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) به عنوان
مهریه او، چهل تن را آزاد کردند و به روایتی،
مسلمانان در تأسی به پیامبر، همگی اسیران این جنگ را آزاد کردند.
با توجه به این گفته جویریه، که وی هنگام ازدواج با پیامبر بیست ساله بوده
، تاریخ تولد او دو سال قبل از بعثت پیامبر (پانزده سال قبل از هجرت) بوده است.
نام جویریه در سلسله سند برخی روایات آمده است..
از جمله راویان او،
عبد اللّه بن عباس (متوفی ح ۷۰) و
مجاهد بن جَبر مکی (متوفی ۱۰۴) بودند.
در برخی اخبار در سبب نزول
آیه ۵۱
سوره احزاب،
که پیامبر را در
طلاق همسرانش مخیر کرده، جویریه یکی از آن همسران پیامبر ذکر شده است که پس از نزول این آیه، پیامبر از آنان کنارهگیری نمود.
در
شعبان سال ششم هجری،
نبیاکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خبر یافتند که بنیمصطلق به فرماندهی حارث بن ابیضرار خزاعی آماده جنگ شدهاند؛ از این رو حضرت به همراه سپاه
اسلام به سویشان حرکت کردند تا اینکه در کنار یکی از چشمههای آبشان، به نام «مُرَیسیع» در ناحیه «قدید» با آنها روبرو شدند.
در ابتدا حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دستور دادند که آنان را به اسلام دعوت کنند، آنان نپذیرفتند؛
پس جنگ در گرفت،
فتح و پیروزی نصیب مسلمانان گردید و اموال و اسرای بسیاری نصیبشان شد؛
غنایم این جنگ دو هزار
شتر و پنج هزار
گوسفند و دویست خانوار اسیر را، شامل میشد.
از جمله این اسراء، دختر بیست ساله
حارث بن ابیضرار، رئیس بنیمصطلق بود؛
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام)، او را
اسیر کرده نزد پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آورد.
تا اینجا، در نقل این واقعه بین مورخین و سیرهنویسان اختلافی وجود ندارد و همگی متفقالقول، به وقوع چنین جریانی، اشاره داشتهاند؛ اما در ادامه، دو گونه روایت متفاوت، از این جریان تاریخی را از سویشان شاهدیم:
حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) جویریه را برای خود برگزیدند
و بعد از تقسیم غنائم و اسرا بین مسلمانان، به
مدینه بازگشتند. بعدها حارث، پدر جویریه، برای پرداخت فدیه دخترش، به همراه شترانی چند، رهسپار مدینه شد؛ در میانه راه او به دو شتر از این شتران علاقمند شد، پس آنها را در
منطقه عقیق، مخفی کرد
و سپس با بقیه شتران، نزد رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمد و ضمن پیشکش فدائی خود، در خواست استرداد دخترش را نمود و گفت: «یا رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دختر من به اسارت در نیاید؛ چرا که او دختری است ارجمند و بزرگوار. »
حضرت فرمود: «پس کجایند آن دو شتری که در فلان شعب مخفی کردهای؟»
پس حارث و پسرانش با شنیدن این فرموده حضرت، مسلمان شدند؛ حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به او اجازه دادند که جویریه را بین ماندن نزد حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و رفتن پیش
پدر، مخیر کند.
حارث گفت: «پیشنهاد منصفانهای کردی»؛ سپس نزد جویریه رفته و گفت: «دخترم؛ قبیله خود را
[
با ماندت
]
مفتضح نکن» جویریه گفت: «اما من،
خدا و رسولش را برگزیدهام»، پدرش گفت: «
نفرین بر تو باد هر چه میخواهی بکن»،
سپس حضرت جویریه را آزاد کرد و در زمره همسران خویش قرار داد.
بعد از تقسیم غنائم، جویریه در سهم ثابت بن قیس بن شمّاس و پسر عمویش قرار گرفت.
آنان با او قرار گذاشتند که با پرداخت نه اوقیه (هفت مثقال)
طلا بتواند خود را آزاد کند. در حالیکه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) کنار آبی نشسته بودند،
جویریه نزد حضرت آمد و ضمن اظهار مسلمانی، برای پرداخت مبلغ قرارداد، از حضرت طلب کمک کرد؛ پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «کاری بهتر از این هم هست» پرسید: «چه کاری؟» فرمود: «تعهدی که کردی میپردازم و تو را به همسری بر میگزینم»، جویریه گفت: «بسیار خوب» حضرت، او را از
ثابت بن قیس خرید و آزاد کرد و سپس با او ازدواج کرد.
عایشه که در این سفر جنگی به همراه امسلمه با پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود، واقعه را چنین بیان میکند: «جویریه دختری بسیار زیبا بود که هر کس او را میدید دلباخته او میشد؛ پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) کنار من، در کنار چشمه مریسیع بود که جویریه وارد چادر ما شد و از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تقاضا کرد که برای پرداخت وجه آزادی او، به او کمک کند؛ بخدا همین که چشمم به او افتاد از آمدنش به خدمت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، ناراحت شدم و دانستم به دیده او همانگونه جلوه خواهد کرد که در دیده من جلوه کرده است، عرض کرد: ای رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) من زنی هستم که مسلمان شدهام و گواهی میدهم خدایی جز خدای یگانه نیست و تو
پیامبر خدایی؛ من جویریه دختر حارث بن ابیضرار هستم که سالار قوم خود بود و شما میدانید که چه بر سر ما آمده است؛ من در سهم ثابت بن قیس و پسر عمویش افتادم و برای آزادیام قراردادی گذاشتهاند که توان پرداخت آن را ندارم، امیدوارم شما مرا یاری فرمائید. حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «کاری بهتر از این هم هست»، گفت: «چه کاری؟» فرمود: «مبلغ این قرارداد را من میپردازم و با تو
ازدواج میکنم» گفت: «بسیار خوب همین کار را بکن» حضرت به ثابت بن قیس پیغام فرستاد و او را از ثابت مطالبه کرد، ثابت گفت: «پدر و مادرم به فدایت او از آن شماست یا رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم). حضرت پولی را که در قرارداد آنها بود، پرداخت و آزادش کرد. مردم چون با خبر شدند که حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با او ازدواج کرده و داماد مصطلقیها شده، اسرایی که به
غنیمت گرفته بودند را آزاد کردند و بدین وسیله صد خانواده از بنیمصطلق، آزاد شدند. از این جهت، به یاد ندارم که زنی برای قوم خویش پر برکتتر و خیرآورتر از جویریه باشد».
در برگشت از مریسیع، حضرت او را نزد مردی از
انصار به
امانت گذاشته، امر به حفظش دادند
و سپس به مدینه رفتند. حارث، پدر جویریه، برای فداء دخترش، عازم مدینه شد؛ در منطقه عقیق او دو شتر از شترانی که برای فدیه آورده بود را مخفی کرد. . . .
گفته شده حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) صداق او را آزادی او و به قولی
چهل یا صد تن از اسرا
یا همه اسرا بنیمصطلق قرار داده بود؛ اما جویریه، خود در این باره میگوید: «وقتی حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مرا آزاد ساخت و به عقد خویش در آورد به خدا
قسم من حتی یک کلمه با او درباره افراد عشیرهام، سخن نگفتم این خود مسلمانان بودند که آنان را آزاد کردند؛ دیدم دخترکی که دختر عمویم بود، پیش من آمده خبر آزادی آنان را به من میدهد، پس خداوند عزوجل را
شکر کردم».
گفته شده حضرت، صداقش را چهارصد درهم قرار داده، نامشان را از «بره» به جویریه، تغییر نام دادند؛
چرا که از این اسم
کراهت داشتند.
حضرت به او دستور
حجاب دادند و برای او همانطور قسمت میکردند که برای دیگر همسرانش.
بنابر پذیرش هر یک از این روایات، ملاحظاتی قابل توجه است:
۱- درباره پدر امالمؤمنین جویریه، اولاً در
تاریخ یعقوبی آمده که «پدر و عمو و شوهرش (جویریه) کشته شدهاند»
و بر فرض این که توانسته از مهلکه فرار کند، باز هم، در مخیر کردن حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) او را بر اینکه «برو و جویریه را مخیر کن» ملاحظاتی وارد است:
اولاً: در صحت اساس این
روایت،
شک داریم؛ چرا که عاقلانه نیست که حضرت بعد از ازدواج، او را در رفتن یا ماندن مخیر کند؛
مگر اینکه حضرت خواستند به پدرش ثابت شود که جویریه علاقهای به بازگشت به
شرک و
انحراف ندارد؛ اما این فرض هم با آنچه که در قبل آمده و گفته شده حارث و پسرانش
ایمان آوردند، رد میشود.
ثانیاً: همانطور که گفته شده بود، پدر و عمو و شوهر جویریه کشته شده بودند.
ثالثاً: در روایات تاریخی تصریح شده که همه بنیمصطلق اسیر شدند و احدی از آنها فرار نکرده پس آمدن پدر جویریه به همراه پسرانش نزد پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و تقدیم
فدیه، به چه معناست.
رابعاً: دخترش آزاد بود و همسر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، پس معنی ندارد که پدرش بگوید: «یا رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دختر من به اسارت در نیاید؛ چرا که او دختری است ارجمند و بزرگوار. »
خامساً: بنا به روایات تاریخی، گفته شده حارث و پسرانش ایمان آورده بودند پس معنای مخیر کردن جویریه بین اسلام و شرک چیست؟ بخصوص که همسر رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شده و به او ایمان آورده بود. عاقلانه این بود که پدرش، حرف از جدایی او میزد
و پیوستن به پدرش را، نه برگشتن به
کفر و
الحاد را.
ما نمیدانیم که علت کراهت حضرت از این نام چیست با اینکه اسمی بود که در آن زمان، زیاد استعمال میشده
و نمیدانیم که چرا اسم بعضی از زنانش که به این نام بودند مثل زینب بنت جحش و
امسلمه و
میمونه به اضافه جویریه را تغییر داد؛ اما اسامی دیگر زنان و کنیزان خود، مثل بره بنت ابی نجواة و بره بنت سفیان و. . . را تغییر نداد؛ از طرفی چرا مسلمانان از این اسم کراهتی نداشتند و این نام بعدها نیز شایع بود با اینکه پیامبرشان بر تغییر این اسم تاکید داشتند و چرا این اسم، نه از سوی حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و نه از سوی مسلمانان منع نشده است.
ایشان پنج سال با رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) زندگی کردند؛
اما از حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) صاحب فرزندی نشدند،
سرانجام در
ربیع الاول سال پنجاه و شش هجری
و به نقلی پنجاه هجری
در مدینه وفات کردند. گفته شده
مروان حکم والی وقت مدینه
یا
ابوحاتم بن حیان بر او
نماز خواند.
ایشان از رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) احادیثی را روایت کرده و
ابنعباس و جابر و ابنعمر و و عبید بن سبّاق و برادرزادهاش طفیل و دیگران نیز، از او روایت نقل کردهاند.
(۱) ابنحجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، چاپ علی محمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
(۲) ابنسعد، الطبقات الکبرى (بیروت).
(۳) ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۵ـ۱۴۲۱/ ۱۹۹۵ـ۲۰۰۱.
(۴) محمدبن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، (چاپ محمد ذهنی افندی)، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۵) سمعانی، الانساب.
(۶) طبرسی، تفسیر مجمع البیان.
(۷) طبری، جامع.
(۸) یوسفبن عبدالرحمان مزّی، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، چاپ بشار عواد معروف، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۲.
(۹) محمدبن عمر واقدی، کتاب المغازی للواقدی، چاپ مارسدن جونز، لندن ۱۹۶۶.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «ام المؤمنین جویریه بنت حارث»، تاریخ بازیابی۹۵/۶/۹. دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جویریه بنت حارث»، شماره۵۲۴۱. رده:تاریخ اسلام رده:تاریخ زندگانی پیامبر رده:ازدواج های پیامبر رده:همسران پیامبر