امربه معروف 3
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
«امر» در
لغت به معنایِ
خواستن ، و «
معروف » به معنایِ:مهربانی، خوبی و نیکی، و «
آمر » به معنایِ دستور دهنده و
فرمانده و «مأمور» به معنایِ:دستور گیرنده و
فرمانبر میباشد.
و در اصطلاح فقهی امر به معروف فقهی، امر به معروف، به معنایِ:وادار کردن دیگری بر انجام کارِ شایستهای که،
واجب یا
مستحب است.
حفظ صلاح جامعه و دفع
مفاسد و آلودگیها
کسانی که به این عمل مکلَّفند
:
فردی که، شرایط وجوب امر به معروف در او وجود دارد.
امت اسلامی (یا:طبقه خاصی از آنان)
صاحبان
ولایت ، مانند:
حاکم اسلامی، پدر، شوهر
از نظر حکم شرعی، امر به معروف بر دو قسم است:واجب و مستحب
چرا که معروف، یا:واجب است. یا:مستحب
در این نوشتار، مقصود، قسم اول است.
معروفی که واجب است امر کردن به آن واجب است.
کتاب:« وَلْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ...»
؛ «باید از میان شما، جمعی دعوت به نیکی و امر به معروف کنند...»
سنت :«بئس القوم قوم یعیبون الامر بالمعروف والنهی عن المنکر»
چه ملت بدی هستند مردمی که امر به معروف و نهی از منکر را، حقیر میشمارند.
دلالت آیه شریفه، و حدیث مذکور، بر وجوب امر به معروف روشن و واضح است.
آیات و
روایات فراوانی، بر وجوب امر به معروف دلالت دارند.
اجماع:تمام فِرق مسلمین، بر وجوب این عمل،
اجماع دارند.
عقل:عقل، با تکیه بر «قاعده لطف» بر وجوب این عمل، حکم میکند.
امر به معروف، دارای شرایطی است که در سه بند، بصورت جداگانه،بیان میشود:
۱- فردی که به این عمل، اقدام میکند، (یعنی:شخص آمِر به معروف) بایستی:بالغ و عاقل.
مسلمان و مقتدر،
و آگاه به آن عملِ معروف
باشد.
۲- کسی که امر به معروف میشود، بایستی:بالغ و عاقل
فاقد عذر و بهانه
، و بر ترکِ آن عملِ واجب، اصرار داشته باشد.
۳- خودِ آن امر به معروف نیز، بایستی اثرگذاربوده
، و ضرر و مفسدهای بدنبال نداشته باشد.
امر به معروف دارای سه مرتبه است:
۱. قلب:یعنی در دل خود، نسبت به کسی که عملِ واجب را، ترک میکند
کراهت داشته باشد.
۲. زبان:یعنی با وجود شرایط، آن فرد را نصیحت نموده و به معروف، امر نماید.
۳.
ید :یعنی با وجود شرایط ابتدا خود به معروف عمل نماید، سپس آن فرد را به انجامِ آن معروف، امر نماید.
در مراتبِ امر به معروف، بایستی مسأله تدریج را رعایت نمود.
یعنی:فردی که میخواهد امر به معروف کند، ابتدا در قلب خود،نسبت به آن عمل، (ترکِ واجب، مثلاً:ترک نماز)، کراهت داشته، اظهار ناراحتی کند، از آن شخص (ترک کننده
نماز مثلاً) روگردان شود، از او فاصله بگیرد، و... تا این که آن فرد اصلاح شود و نمیتوان از همان ابتدا با تندی و شدت برخورد کرد.
- ابن منظور، لسان العرب، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۰۸ه.ق، ۱۹۸۸م، ج۱، ص ۲۰۳.
پژوهشکده باقرالعلوم