• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اوس1

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اوس، از نسل اوس بن حارثة بن ثعلبة بن عمرو و از قبایل اصلی ساکن در مدینه هم‌زمان با ظهور اسلام است. پیشینه این قبیله به بنی‌ازد از قبایل یمن می‌رسد که در تاریخ گزارش‌هایی از مهاجرت آنان به یثرب وجود دارد. اوس فقط یک پسر به نام مالک داشته که دارای پنج پسر بوده و طوائف اوسی از آن‌ها ریشه گرفته‌اند. نبردهاای زیادی میان قبایل اوس و خزرج به وقوع پیوسته ولی در مورد اینکه تمام شاخه‌های اوسی در این نبرد‌ها شرکت کرده‌ باشند اطلاعی در دست نیست. در مورد عقاید و باورهای اوسیان قبل از اسلام باید گفت که اوسیان به خاطر معاشرت طولانی با یهودیان به آیین یهودیت گرایش داشتند.
البته مسیحیت کم و بیش و نیز بت‌پرستی هم جزء آیین اوسیان به شمار می‌رفت. اوسیان بت‌پرست، منات را عبادت می کردند و به اوس منات شهرت داشتند که بعد از اسلام آوردن از طرف پیامبر(ص) اوس الله نام گرفتند. آنان مناسک حج مخصوصی متأثر از آیین ابراهیمی داشتند و برای منات طواف و قربانی انجام می دادند.
عده‌ای از اوسیان به ترتیب با دو پیمان عقبه اول و دوم به اسلام گرویدند و بعد از پیمان عقبه دوم که زمینه‌ساز هجرت پیامبر(ص) بود، بقیه اوسیان مسلمان شدند.



قبیله اوس از نسل اوس بن حارثة بن ثعلبة بن عمرو، از زیر مجموعه‌های قبیله یمنی اَزْد بود.
[۱] جمهرة النسب، ج۲، ص۳۶۳ به بعد.
از پیشینه آنان در یمن تا شیوه انتقال و استقرارشان در یثرب جز ‌گزارش‌هایی افسانه‌گونه در منابع سده سوم ق. آگاهی‌های درخور اعتماد در دست نیست که ابن‌هشام کامل‌ترین آن‌ها را آورده است.
[۲] التیجان، ص۲۹۳-۳۰۲.
مطالعات باستان‌شناسان و دیگر محققان معاصر نیز به دیدگاهی یکسان در این زمینه نیانجامیده است.
[۳] دراسات تاریخیه، ج۱، ص۳۱۱-۳۵۲.
شاید بتوان با بررسی نسب‌ انصاریان معاصر با پیامبر که یازده تا هفده واسطه میان آنان و اوس وجود داشت،
[۴] نک: الطبقات الکبری.
به هنگام تقریبی این مهاجرت دست یافت. بر این اساس، با عنایت به میانگین سی سال برای هر نسل، می‌توان سکونت اوس در یثرب را تا ظهور پیامبر(ص) از حدود ۳۳۰ تا ۵۰۰ سال دانست.


مهاجرت کلان قبیله ازد از جنوب یمن به شمال آن، به رهبری جدّ دوم اوس، عَمرو ملقب به مُزَیْقیاء حاکم منطقه سبأ و رئیس قبیله ازد، صورت گرفت.
[۵] المعارف، ص۶۴۰؛ تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۰۳.
در پی او پسرش ثَعْلَبَه ملقب به عَنْقاء، رهبری ازد را بر عهده گرفت و در دوران او مهاجرت ازد از حاشیه دریای سرخ تا شام ادامه یافت.
[۶] المقتضب، ص۲۲۰؛ وفاء الوفاء، ج۱، ص۱۳۸، ۱۷۲.
در پی ثعلبه، پسرش حارثه به عنوان رهبر قبایل مهاجر که در این هنگام به غَسّان شهره بودند، برگزیده شد.
[۷] وفاء الوفاء، ج۱، ص۱۳۴، ۱۳۷.
وی در آغاز رویارویی‌هایی را در شام بر ضدّ روم رهبری کرد؛ اما به مرور زیر تاثیر عموی خود جَفْنَه، در حاشیه قرار گرفت و سپس همراه خاندانش به یثرب آمد و پس از بستن پیمانی با حاکمان آن‌جا، در حومه آن شهر اقامت کرد.
[۸] التیجان، ص۲۹۳-۲۹۷.

به تدریج و با افزایش جمعیت، اوسیان توانستند در یثرب برای خود جایگاهی بیابند.
[۹] التیجان، ص۳۰۲؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۱۳.
از این زمان تا مدتی دور، از اوس و خزرج که با هم نسب مشترک داشتند و به فرزندان قیله، دختر ارقم بن عمرو بن جفنه
[۱۰] جمهرة انساب العرب، ص۳۳۲؛ جمهرة النسب، ج۲، ص۳۷۰.
مشهور بودند، آگاهی چندان در دست نیست. گویا جمعیت اوس در این زمان، نسبت به خزرج کمتر افزایش یافته بود. آنان مدتی را نیز زیر سلطه یهودیان یثرب سپری کردند.
[۱۱] تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۱۹۷؛ جمهرة النسب، ج۲، ص۲۶۹؛ نسب معد، ج۲، ص۷۲۰۴.



در آستانه ظهور اسلام، اوس به یک قبیله بزرگ با زیر شاخه‌های گوناگون تبدیل شده بود. نسب‌شناسان برای اوس تنها یک فرزند به نام مالک نام برده‌اند که پنج پسر داشت و طوایف اوسی همگی از آن‌ها ریشه گرفته‌اند. عَوف یکی از آن پسران بود که از نسل او تیره‌های گوناگون از بنی‌عمرو بن عوف، بنی‌ضُبَیعَة بن زید، بنی‌امیة بن زید، بنی‌عُبَید بن زید، بنی‌جَحجَبا بن کلفه، بنی‌سمیع (بنی لوذان بن عمرو بن عوف) و بنی‌معاویه پدید آمدند.
[۱۲] جمهرة انساب العرب، ص۴۷۰.
جز بنی‌معاویه که به دلیل اختلاف درونی از آن‌ها جدا شدند، دیگر طوایف منشعب از نخستین شاخه اوس یعنی «عَوف» در یثرب بالا (عوالی) و به صورت مشخص در قُبا ساکن بودند.
[۱۳] جمهرة انساب العرب، ص۴۷۰.


۳.۱ - احیحة بن جلاح

از شخصیت‌های شناخته شده عوفی در روزگار جاهلیت می‌توان به اُحَیحَة بن جُلاح از طایفه بنی‌جحجبا اشاره کرد که از معاصران جد دوم پیامبر،‌ هاشم، شمرده می‌شد.
[۱۴] الطبقات، ج۱، ص۶۴؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۱۳۷؛ المعارف، ص۱۳۰.
نفوذ و قدرت سیاسی احیحه در دوران خود بیش از دیگر سران اوس بود. وی در هماوردی با یکی از سران خزرج، خود را والاتر از همه خواند و بر سر همین ادعا با طایفه خزرجی بنی‌سالم در همسایگی خویش وارد نبرد شد و به پیروزی رسید.
[۱۵] الاغانی، ج۳، ص۲۱؛ الکامل، ج۱، ص۶۵۸-۶۵۹.
با کشته شدن یکی از خزرجیان طائفه بنی‌نجار به دستور احیحه و خون‌خواهی آنان، بار دیگر نبرد میان دو گروه آغاز گشت. گر چه در این نبرد، احیحه ناکام شد،
[۱۶] الکامل، ج۱، ص۶۶۰-۶۶۱.
آتش نبرد میان اوس و خزرج هم‌چنان برافروخته ماند.

۳.۲ - سوید بن صامت

سُوَید بن صامت نیز از شخصیت‌های برجسته این شاخه به شمار می‌رود. وی از‌ اندک اشرافی بود که توانست لقب کامل را به سبب حکمت در شعر و شرافت در میان قومش دریافت کند.
[۱۷] فتوح البلدان، ص۴۵۵-۴۵۶؛ الاستیعاب، ج۲، ص۶۷۷.
مادر او لیلی دختر عمرو، خاله عبدالمطلب جد پیامبر(ص) است و از بستگان مادری پیامبر(ص) به شمار می‌آید.
[۱۸] البدایة و النهایه، ج۳، ص۱۴۷.
وی در سفر حجی که در کهنسالی به مکه داشت، از سوی پیامبر(ص) به اسلام دعوت شد؛ اما پاسخی مشخص به ایشان نداد.
[۱۹] السیرة النبویه، ج۱، ص۴۲۷؛ الاستیعاب، ج۲، ص۶۷۷؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۳۵۲.
در پی بازگشت به یثرب، در موقعیتی غافلگیر شد و به دست برخی خزرجیان به قتل رسید و از آن پس، نبرد بُعاث آغاز گشت.
[۲۰] انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۸؛ الطبقات، ج۳، ص۴۱۷.
برخی قتل او را در بعاث و در حال مسلمانی دانسته‌اند.
[۲۱] السیرة النبویه، ج۱، ص۴۲۷؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۳۵۲؛ الاستیعاب، ج۲، ص۶۷۷.


۳.۳ - عبد‌عمرو بن صیفی

شخصیت با نفوذ دیگر این شاخه، عبد‌عمرو بن صَیفی، پدر حنظله غسیل الملائکه، نام داشت که به ابوعامر راهب مشهور بود. وی در روزگار جاهلیت بت‌پرستی را ترک کرد و به آیین مسیحیت یا حنیفیت گروید.
[۲۲] الطبقات، ج۵، ص۴۸؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۸۱.
او کنار دو رهبر دیگر اوس که از شاخه‌های دیگر بودند، نبرد بعاث را برنامه‌ریزی کرد.
[۲۳] الاغانی، ج۱۷، ص۱۲۳-۱۳۰.
سخن مِقریزی که وی را «راس الاوس» دانسته،
[۲۴] امتاع الاسماع، ج۱، ص۱۳۲.
بیانگر جایگاه وی نزد اوسیان است.

۳.۴ - ابوعفک

ابوعفک، شاعر اوسی و یهودی طایفه بنی‌عمرو بن عوف که صد و‌ اندی سال زندگی کرد، در دوره اسلامی تاثیر‌گذار بود.
[۲۵] المغازی، ج۱، ص۱۷۴؛ الطبقات، ج۲، ص۲۸؛ ج۳، ص۳۶۶.
از دیگر شاعران آنان می‌توان به عبید بن ناقد از طایفه جَحجَبا که سروده‌هایی در نبرد سراره میان بنی‌حارث از خزرج و بنی‌عمرو بن عوف و نیز نبرد بقیع سرود
[۲۶] تاریخ دمشق، ج۵۹، ص۴۳۴؛ الکامل، ج۱، ص۶۶۴، ۶۷۳.
و هم‌چنین درهم بن زید که سروده‌هایی در نبرد سمیر سرود، اشاره کرد.
[۲۷] الاغانی، ج۳، ص۱۷.
عصماء دختر مروان یهودی نیز از این تیره بود که در پی هجرت، پیامبر(ص) را هجو و از اسلام بدگویی می‌کرد و به قتل رسید.
[۲۸] المغازی، ج۱، ص۱۷۲؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۷۳؛ بحار الانوار، ج۱۰۸، ص۲۷۷.


۳.۵ - مرة بن مالک

مُرّة بن مالک از دیگر فرزندان اوس است که طوایف بنی‌وائل بن زید، بنی‌امیة بن زید و بنی‌عطیة بن زید از او پدید آمدند و به جعادره شهرت یافتند. اینان هم‌چون شاخه عوف در یثرب بالا می‌زیستند. ابوقَیس بن اَسلَت وائلی از رهبران و شاعران این شاخه پیش از اسلام بود
[۲۹] طبقات الشعراء، ص۱۱۹؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۵۸-۵۹؛ وفاء الوفاء، ج۱، ص۱۷۹.
که به سبب ازدواج با یکی از زنان قریشی، با قریشیان ارتباط داشت.
[۳۰] السیرة النبویه، ج۱، ص۲۸۳، ۴۳۷.
وی در نبردهای اوس و خزرج از جمله در‌گیری با بنی‌مازن بن نجار،
[۳۱] الکامل، ج۱، ص۶۶۵.
نبرد بقیع
[۳۲] الکامل، ج۱، ص۶۷۴.
و نخستین نبرد فجار
[۳۳] الکامل، ج۱، ص۶۷۶.
فرماندهی اوسیان را بر عهده داشت. برخی وی را از بنی‌خطمه، شاخه دیگر اوس، می‌دانند.
[۳۴] السیرة النبویه، ج۱، ص۵۸؛ الطبقات، ج۴، ص۳۸۳.
شاس بن قیس نیز از اشراف و سران برجسته بنی‌عطیة بن زید بود که برجی در یثرب ساخته بود
[۳۵] جمهرة النسب، ج۲، ص۴۰۵؛ جمهرة انساب العرب، ص۳۴۶؛ وفاء الوفاء، ج۱، ص۱۵۶.
که به نام خودش شناخته می‌شد.

۳.۶ - جشم بن مالک

جُشَم فرزند دیگر مالک بود که طایفه بنی‌خَطَمَه به او می‌رسد.
[۳۶] جمهرة انساب العرب، ص۳۴۵.
از بنی‌خطمه در روزگار جاهلیت آگاهی‌ چندان در دست نیست، جز آن‌که در نبرد سمیر کنار طایفه اوسی بنی‌عمرو بن عوف و رهبرش احیحة بن جلاح قرار گرفت.
[۳۷] الاغانی، ج۳، ص۱۶.


۳.۷ - امرؤالقیس بن مالک

از امرؤالقیس بن مالک، فرزند دیگر اوس، دو طایفه بنی‌واقف و بنی‌سلم منشعب شد. سکونتگاه این دو شاخه نیز کنار مسجد فضیخ قرار داشت.
[۳۸] جمهرة انساب العرب، ص۳۴۴؛ وفاء الوفاء، ج۱، ص۱۵۶.
در پی در‌گیری این دو طایفه با یکدیگر، بنی‌سلم به قُبا مهاجرت کرد و به شاخه اوسی عوف پیوست.
[۳۹] جمهرة النسب، ج۲، ص۴۰۳-۴۰۴؛ جمهرة انساب العرب، ص۳۴۵؛ وفاء الوفاء، ج۱، ص۱۵۶.
درباره این دو طایفه آگاهی‌های دیگر در دست نیست.

۳.۸ - عمرو بن مالک

عمرو معروف به نبیت فرزند دیگر مالک است که طوایف سه‌گانه بنی‌عبدالاشهَل، بنی‌ظفر و بنی‌حارثه به آن می‌رسند.
[۴۰] جمهرة انساب العرب، ص۴۷۱؛ وفاء الوفاء، ج۱، ص۱۵۳-۱۵۴.
اینان در یثربِ پایین زندگی می‌کردند. به دلیل اختلاف‌های درون شاخه‌ای، بنی‌حارثه زیر فشار بنی‌عبدالاشهل ناچار به ترک منطقه شد و به خیبر رفت؛ اما با وساطت‌های پسین بازگشت و در مناطق شمالی‌تر اقامت کرد.
[۴۱] نک: وفاء الوفاء، ج۱، ص۱۵۳.
بنی‌ظفر در روزگار جاهلیت به دلیل ستیزهای خونین با طایفه خزرجی بنی‌مالک بن نجار، وارد نبرد شده بود.
[۴۲] الکامل، ج۱، ص۶۶۶.

بنی عبد الاشهل بزرگ‌ترین و مؤثر‌ترین طایفه اوسی این شاخه است که در تحولات پیش از اسلام حضور برجسته‌ای داشته است. بر پایه سخن ابن‌اثیر، نخستین نبرد آن‌ها با خزرج، نبردی است که بر سر خون یکی از هم‌پیمانانش با بنی‌نجار خزرجی آغاز کرد.
[۴۳] الکامل، ج۱، ص۶۶۸.


۳.۹ - حضیر بن سماک اشهلی

از شخصیت‌های شناخته شده این شاخه، می‌توان از حُضَیر بن سِماک اشهلی یاد کرد که در نبردهای سراره، حاطب بقیع و بعاث، اوس را بر ضد خزرج رهبری کرد. برنامه‌ریزی نبرد بعاث، بزرگ‌ترین نبرد اوس و خزرج که با مشارکت و حضور قبایل و هم‌پیمانان خارجی دو طرف رخ داد، با همت و تلاش وی صورت گرفت و چون در صحنه نبرد اوسیان پا به فرار گذاشتند، او با نیزه خود را مجروح ساخت. این کار وی باعث شد تا اوسیان که پیش از آن شکست خورده بودند، به حمایت از او به میدان بازگردند و نبرد به سود آنان و با کشتن رئیس خزرجیان، عمرو بن نعمان، و آتش زدن خانه و نخلستان‌هایشان به پایان رسید.
[۴۴] الاغانی، ج‌۱۷، ص۸۵؛ امتاع الاسماع، ج‌۹، ص۱۸۷.
او در پی همین جراحت دوام نیاورد و درگذشت.
[۴۵] الکامل، ج۱، ص۶۶۲-۶۷۲، ۶۷۵؛ امتاع الاسماع، ج۹، ص۱۸۷-۱۸۸.

معاذ بن نعمان اشهلی نیز از رهبران و اشراف این شاخه بود که در نبرد فارع میان بنو‌نجار و بنی‌عبد‌الاشهل، طایفه خود را به نبرد با طایفه خزرجی بنی‌مالک بن نجار برد.
[۴۶] الکامل، ج۱، ص۶۶۹-۶۷۰.
سعد بن معاذ اشهلی از رهبران اوس در دوران پیامبر(ص) فرزند او است.
[۴۷] الاستیعاب، ج۲، ص۶۰۲.

از بزرگان بنی‌حارثه نیز می‌توان از اوس بن قیظی و مجدعة بن حارثه نام برد
[۴۸] المغازی، ج۱، ص۱۵۷-۴۹۴؛ السیرة النبویه، ج۲، ص۲۴۶؛ الطبقات، ج۳، ص۴۹۰؛ ج۴، ص۳۶۴-۳۶۹.
که در ‌گزارش‌های پیش از اسلام، کمتر از آنان یاد شده است. قَیس بن خَطیم از بنی‌ظفر، از شاعران برجسته این شاخه است که در برابر شاعران خزرج به هماوردی می‌پرداخت. پیش از هجرت پیامبر(ص) همسر وی به پیامبر ایمان آورده بود. در سفری که به مکه آمد، پیامبر(ص) به وی درباره همسرش سفارش کرد. وی پیش از هجرت پیامبر(ص) به دست برخی خزرجیان به قتل رسید.
[۴۹] الاغانی، ج۳، ص۱۰.



در منابع تاریخی، نبردهای گوناگون را به اوس و خزرج نسبت داده‌اند.
[۵۰] الکامل، ج۱، ص۶۵۸-۶۸۴.
از میان ۱۳ در‌گیری که ابن‌اثیر ‌گزارش کرده، هفت در‌گیری میان شاخه‌ای از اوس با شاخه‌ای از خزرج روی داده است. از شش نبرد دیگر، جز بُعاث که به نظر همه تاریخ‌نگاران میان تمام شاخه‌های اوس و خزرج روی داده، ‌یعنی درگیری‌های سمیر، ربیع، بَقیع، فِجار اول و فجار دوم آگاهی‌های تفصیلی از جمله حضور شاخه‌ها و زیرشاخه‌های اوس یا خزرج در دست نیست و فقط گفته‌اند که این نبرد میان اوس و خزرج روی داده است.
[۵۱] الکامل، ج۱، ص۶۵۸-۶۸۴.





۵.۱ - رواج یهودیت

منابع از رواج آیین یهود در میان یثربیان حکایت دارد. در ریشه‌یابی روابط آن‌ها با یهود، نشانه‌هایی از ارتباط نیاکان اوس با کاهنان یهود یمن دیده می‌شود.
[۵۲] نسب معد، ج۲، ص۱-۲.
نخستین و جامع‌ترین سند درباره یهودیان اوس، عهدنامه‌ای است که پیامبر(ص) در آغاز ورود خود به مدینه میان تیره‌های گوناگون بست که در آن به یهودیان اوس تصریح شده است.
[۵۳] السیرة النبویه، ج۱، ص۵۰۱.

می‌توان معاشرت طولانی اوسیان با یهودیان را عمده‌ترین عامل گرایش آنان به این آیین دانست. مفسران مسلمان در این زمینه به عللی هم‌چون استفاده اوسیان از دایه‌های یهودی برای نوزادان و کودکانشان اشاره کرده‌اند.
[۵۴] جامع البیان، ج۳، ص۲۳-۲۴؛ اسباب النزول، ص۵۳.
نزدیکی سکونتگاه‌های اوس و یهود یثرب را می‌توان از دیگر عوامل گرایش به یهودی‌گری دانست.
[۵۵] وفاء الوفاء، ج۱، ص۱۹۸.
این مجاورت زمینه ارتباط بیشتر و نزدیک‌تر آن‌ها را فراهم ‌آورد تا جایی که به برقراری پیمان‌های سیاسی میان آنان و یهود بنی‌نضیر و بنی‌قریظه انجامید.
[۵۶] الاغانی، ج۳، ص۲۶.
این ارتباط بیش از پیمان خزرج با بنی‌قینقاع موثر بود؛ زیرا بنی‌نضیر و بنی‌قریظه خود را از آن رو که نسب به‌ هارون می‌رساندند، کاهن می‌نامیدند و اعتبار مذهبی ویژه برای خود باور داشتند؛ اما بنی‌قینقاع چنین ادعایی نداشت.
[۵۷] النهایه، ج۴، ص۲۱۵؛ وفاء الوفاء، ج۱، ص۱۷۱.

همچنین برخی اوسیان برای حل و فصل دعاوی خود به کاهنان یهودی مراجعه می‌کردند
[۵۸] اسباب النزول، ص۱۰۷.
و زمانی که زنی از آن‌ها نگران مرگ نوزاد یا کودک خود می‌شد، نذر می‌کرد در صورت بهبود، فرزند خود را یهودی کند.
[۵۹] جامع البیان، ج۳، ص۲۱؛ اسباب النزول، ص۵۲.
این ‌گزارش‌ها به خوبی از اعتبار آیین یهودی در میان جمعی از اوسیان حکایت دارد.
آنان زیر تاثیر یهودیان، به محدودیت‌هایی در روابط جنسی خود با همسرانشان پایبند بودند. آیه ۲۲۳ سوره بقره در این زمینه نازل شد و چنین محدودیت‌هایی را بی‌اساس دانست:
[۶۰] صحیح مسلم، ج۲، ص۱۰۵۸؛ مجمع البیان، ج۲، ص۵۶۴.
{نِساؤُکُم حَرثٌ لَکُم فَاتوا حَرثَکُم... }.

۵.۲ - رواج مسیحیت

درباره رواج دین مسیحیت در یثرب، آگاهی‌های تاریخی محدود، از جمله ‌گزارش‌هایی از تاثیر بازرگانان مسیحی بر جوانان یثرب و تغییر کیش آن‌ها به مسیحیت در منابع اسلامی دیده می‌شود.
[۶۱] جامع البیان، ج۳، ص۲۲؛ مجمع البیان، ج۲، ص۶۳۰.
ابوعامر از بزرگان اوس در دوران مهاجرت پیامبر به مدینه، زیر تاثیر مسیحیت قرار گرفته بود.
[۶۲] انساب الاشراف، ج۱، ص۲۸۱.


۵.۳ - بت‌پرستی

اوس هم‌چون دیگر شاخه‌های ازدی ساکن در یمن الهه‌های گوناگون داشت.
[۶۳] تاریخ عرب قبل از اسلام، ص۳۶۰-۳۶۷.
آنان بت مَنات را که در ساحل دریای سرخ در منطقه مُشَلَّل و در جایی به نام قُدید، میان مکه و مدینه
[۶۴] الاصنام، ص۱۳.
معبدی داشت، می‌پرستیدند.
[۶۵] السیرة النبویه، ج۱، ص۸۵؛ الطبقات، ج۲، ص۱۱۱؛ الاصنام، ص۱۳.
بسیاری از بت‌های یثرب از چوب بودند.
[۶۶] وفاء الوفاء، ج۱، ص۲۴۹.
در منابع به بت‌های فراوان میان تیره‌های اوسی چون بنی‌عبد الاشهل،
[۶۷] الطبقات، ج۳، ص۳۲۱.
بنی‌واقف،
[۶۸] اسد الغابه، ج۴، ص۶۳۰.
بنی‌حارثه،
[۶۹] الطبقات، ج۳، ص۳۴۳.
بنی‌بَیاضه
[۷۰] الطبقات، ج۳، ص۴۴۸.
و بنی‌خَطْمَه
[۷۱] الطبقات، ج۴، ص۲۷۹.
اشاره شده است.

۵.۴ - اسلام

با ورود پیامبر(ص) به مدینه، برخی تیره‌های اوسی مسلمان شدند. شماری هم‌چون بنی‌واقف، بنی‌خَطْمَه، بنی‌وائل و بنی‌امیه که به آن‌ها اوس مَنات گفته می‌شد،
[۷۲] الاغانی، ج۱۷، ص۸۴.
تا سال پنجم ق. به بت‌پرستی ادامه دادند و در پی اسلام آوردن به «اوس الله» شهرت یافتند.
[۷۳] السیرة النبویه، ج۱، ص۴۳۷، ۵۰۰؛ الطبقات، ج۴، ص۳۸۴؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۹۰.

ƒ

انجام دادن مناسک حج می‌تواند نشانه اثرپذیری ایشان از آیین ابراهیمی پیش از هجرت باشد. آن‌ها در ماه ذی‌حجه احرام بسته، به مکه می‌رفتند و در پی طواف و وقوف در عرفات و منا، مکه را به قصد معبد منات در منطقه مُشَلَّل ترک می‌کردند و پس از ذکر تلبیه منات، طواف و قربانی می‌نمودند و سرهای خود را تراشیده، از احرام بیرون می‌آمدند.
[۷۴] الاصنام، ص۱۴؛ اخبار مکه، ج۱، ص۱۲۵؛ معجم البلدان، ج۵، ص۲۰۴.
آن‌ها برای منات چنین تلبیه می‌گفتند: «لبیک، اللهم لبیک، لولا ان بکرا دونک یبرّک الناس و یهجرونک. ما زال حج عثج یاتونک، انا علی عدوائهم من دونک‌».
[۷۵] المحبر، ص۳۱۳.

اوسیان به بت‌هایی که بر صفا و مروه نصب شده بود، اعتقاد نداشتند. از این رو، سعی میان این دو کوه را تعظیم آن بت‌ها شمرده، آن را انجام نمی‌دادند و به همین رو در پی اسلام نیز سعی میان صفا و مروه را از مصداق‌های شرک می‌دانستند و از آن پرهیز می‌کردند. بدین دلیل، آیه ۱۵۸ سوره بقره نازل شد و سعی را بخشی از مناسک حج دانست:
[۷۶] جامع البیان، ج۲، ص۶۱-۶۳؛ اسباب النزول، ص۲۷-۲۸.
{اِنَّ الصَّفا و المَروةَ مِن شَعائرِ اللّهِ فَمَن حَجَّ البَیتَ اَوِ اعتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیهِ اَن یَطَّوَّفَ بِهِما و مَن تَطَوَّعَ خَیرًا فَاِنَّ اللهَ شَاکِرٌ عَلیم}.
همچنین ‌گزارش شده که آن‌ها هر گاه به قصد حج یا عمره احرام می‌بستند، تا پایان مناسک، زیر سقف نمی‌رفتند. از این رو، هنگام ورود به منازل، برای آن که از زیر سر در خانه عبور نکنند، از روی دیوار یا از شکاف آن وارد خانه می‌شدند.
[۷۷] جامع البیان، ج۲، ص۲۵۳-۲۵۸.
برخی این امر را به گروهی از آنان نسبت می‌دهند.
[۷۸] جامع البیان، ج۲، ص۲۵۶؛ التبیان، ج۲، ص۱۴۲.
این سنت از سوی بعضی از انصار در پی اسلام نیز تکرار شد که آیه ۱۸۹ بقره آنان را از این کار بازداشت و آن را امری ناپسند دانست:
[۷۹] جامع البیان، ص۲۵۵-۲۵۸؛ مجمع البیان، ج۲، ص۵۰۸.
{... و لَیسَ البِرُّ بِاَن تَاتوا البُیوتَ مِن ظُهورِها و لـکِنَّ البِرَّ مَنِ اتَّقی وَاتوا البُیوتَ مِن اَبوابِها واتَّقوا اللهَ لَعَلَّکُم تُفلِحون}.


در این‌که نخستین مسلمانان یثرب از کدام طوایف بودند، ‌گزارش‌های گوناگون در دست است. اَوسیان معتقدند که ایاس بن مُعاذ اشهلی در یثرب پایین، نخستین یثربی است که دعوت پیامبر(ص) را پذیرفت. به گفته منابع، گروهی از اَوسیان در تدارک نبرد بعاث به مکه آمدند تا از آنان هم‌پیمانی بگیرند.

۷.۱ - اسلام بنی‌عبدالاشهل

هیات اَوسی متشکل از ۱۵ تن از طایفه بنی‌عبد الاشهل در مکه با پیامبر(ص) دیدار کرد و با دعوت او آشنا شد. در این ‌گزارش، تنها به نام ایاس بن مُعاذ برادر سعد بن مُعاذ و انس بن رافع معروف به ابوحیسر تصریح شده است. ایاس پس از بازگشتن درگذشت و از آن‌جا که بستگانش تهلیل و تکبیر و تسبیح وی را بارها شنیده بودند، او را مسلمان می‌دانستند.
[۸۰] السیرة النبویه، ج۱، ص۴۲۷-۴۲۸؛ الطبقات، ج۳، ص۳۳۴؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۳۵۳.
بر پایه این گزارش، می‌توان او را نخستین مسلمان یثربی دانست. برخی ‌گزارش‌ها از اسلامِ زنی اشهلی به نام حوّاء بنت یزید پیش از این دیدار یاد کرده‌اند که اسلام خود را از دیگران پنهان می‌کرد. از این رو، رسول خدا(ص) در دیدار هیات بنی‌عبد الاشهل، درباره او به همسرش قیس بن خطیم سفارش کرد.
[۸۱] الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۱۴؛ اسد الغابه، ج۶، ص۷۳؛ الاصابه، ج۸، ص۹۱.

سپس به سال ۱۱ بعثت، در دیدار یثربیان با پیامبر(ص) به روایت عروة بن زبیر، دو تن از اوسیان در این دیدار شرکت کردند.
[۸۲] الطبقات، ج۱، ص۲۱۹.
اما ابن‌اسحق تنها به حضور شش خزرجی اشاره نموده و از هیچ اوسی یاد نکرده است.
[۸۳] تاریخ طبری، ج۲، ص۳۵۴؛ الطبقات، ج۱، ص۱۶۹.
در بیعت عقبه اول (۱۲بعثت) از حضور دو تن از اوسیان یاد شده است.
[۸۴] السیرة النبویه، ج۱، ص۴۳۳.
در پی این پیمان، پیامبر(ص) برای دعوت یثربیان به اسلام، مصعب بن عمیر را به یثرب فرستاد که با تبلیغات او همه افراد طایفه اوسی عبدالاشهل به رهبری سعد بن معاذ مسلمان شدند. اما این رخداد برای دیگر طوایف یثرب روی نداد.

۷.۲ - زمینه‌سازی هجرت پیامبر

اوسیان در بیعت عقبه دوم (۱۳ بعثت) با یازده تن حضورداشتند. این پیمان با حضور حدود ۷۲ یثربی بسته شد و زمینه‌ساز هجرت پیامبر(ص) به مدینه گشت. در این پیمان، دوازده تن از یثربیان از سوی پیامبر(ص) به عنوان نقیب تعیین شدند.
[۸۵] السیرة النبویه، ج۱، ص۴۴۳؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۳۶۳؛ البدایة و النهایه، ج۳، ص۱۶۰.
در ماجرای این بیعت و گفت‌وگو میان پیامبر و مسلمانان یثرب، ابوالهیثم اشهلی اوسی به نمایندگی از اوسیان بر حمایت قطعی خود از پیامبر تاکید کرد.
[۸۶] السیرة النبویه، ج۲، ص۴۴۲.

طی سه ماه در پی این پیمان، مسلمانان مکه که کمتر از صد تن بودند، به یثرب مهاجرت کردند.
[۸۷] الطبقات، ج۱، ص۱۸۴.
بسیاری از آنان در قُبا که موطن تیره اوسی عمرو بن عوف بود، مستقر شدند. منابع تاریخی از خانه سعد بن خیثمه به نام «بیت العزّاب»
[۸۸] تاریخ طبری، ج۲، ص۳۸۲.
(خانه مجرّدها) یا عصبه
[۸۹] انساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۸؛ الطبقات، ج۲، ص۳۵۲.
یاد می‌کنند که مهاجران در آن‌جا گرد آمده بودند.
[۹۰] الطبقات، ج۲، ص۳۵۲؛ وفاء الوفاء، ج۱، ص۱۹۲.


۷.۳ - هجرت پیامبر

پیامبر(ص) در پی مهاجرت به یثرب با اقامت چهار روزه در قبا، مسجدی را در آن‌جا بنا نهاد که به مسجد قبا شهرت یافت.
[۹۱] انساب الاشراف، ج۱، ص۲۶۳-۲۶۶؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۴.
امروز این مسجد از مهم‌ترین یادمان‌هایی است که به اوسیان تعلق یافته و همچنان پا برجا است. با رسیدن علی‌ بن ابی‌طالب(ع) از مکه، رسول خدا(ص) قبا را به سوی سکونتگاه‌های خزرجی ترک کرد.
[۹۲] السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۳.

پس از جای گرفتن پیامبر(ص) در یثرب و گسترش اسلام در میان ساکنان شهر، بسیاری از تیره‌های اوسی که افزون بر هم‌پیمانی با یهودیان بنی‌نضیر و بنی‌قریظه
[۹۳] الاغانی، ج۳، ص۱۹.
زیر تأثیر بزرگان خود از ابن‌اسلت بودند، اسلام نیاوردند.
[۹۴] تاریخ طبری، ج۲، ص۳۵۹؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۴۳۷.
پنج سال بعد، با تبعید یهودیان بنی‌نضیر و شکست بنی‌قریظه، دیگر اوسیان نیز اسلام آوردند و پیامبر(ص) نام اوس منات را به «اوس الله» تغییر داد.
[۹۵] الاغانی، ج۱۷، ص۸۳.



با هجرت پیامبر(ص) به رغم اختلاف‌های پیشین اوس و خزرج که حتی در دوران سکونت نخستین پیامبر در قبا نیز خود را نشان داد و بسیاری از خزرجیان به سبب درگیری‌های گذشته نمی‌توانستند به دیدار پیامبر بیایند،
[۹۶] وفاء الوفاء، ج۱، ص۲۴۹-۲۵۰.
روابط این دو قبیله چنان با شتاب تغییر کرد که برخی یهودیان از همنشینی‌های اوسیان با خزرجیان شگفت‌زده ‌شدند و برای آسیب رساندن به پیامبر، تلاش ‌کردند اختلاف‌های آن‌ها را احیا کنند. یک بار نقشه آن‌ها مؤثر افتاد و بازگویی خاطرات نبرد بعاث، به یادآوری کینه‌های پیشین انجامید. سپس شماری از هر دو گروه با هم وعده کردند در یکی از حره‌های یثرب با هم مبارزه نمایند. اما در پی حضور سریع پیامبر و شنیدن سخنان ایشان، گریه‌کنان یکدیگر را در آغوش گرفتند. آیات ۱۰۰-۱۰۵ سوره آل‌عمران به این اختلاف‌ها اشاره دارند.
[۹۷] جامع البیان، ج۴، ص۳۴-۵۴؛ مجمع‌البیان، ج۲، ص۸۰۲-۸۰۸؛ لباب النقول، ص۴۴.

خداوند در این آیات، اطاعت از یهودیان را بازگشت به کفر دانسته، از مؤمنان می‌خواهد بر اسلام خود استوار باشند و اوسیان و خزرجیان را سرزنش می‌کند که چگونه با آن که به پیامبر خدا و آیات الهی دسترسی دارند، به کفر بازمی‌گردند. در ادامه، خداوند آنان را از تفرقه برحذر داشته، اخوّت و الفت آنان را نعمتی الهی و موجب رهایی از آتش می‌داند و از آنان می‌خواهد هم‌چون دیگر اقوامِ گرفتار در عذاب، در پی دلیل‌های روشنی که دریافت کرده‌اند، دچار تفرقه و اختلاف نشوند.

۸.۱ - رویداد افک

یکی از مهم‌ترین مشاجره‌های اوس و خزرج مربوط به رویداد افک است؛ هنگامی که عبدالله بن ابی خزرجی با دامن زدن به این شایعه، در صدد فشار بر پیامبر بود. ناراحتی ایشان از عبدالله، واکنش اوسیان را در پی داشت. آنان برای کشتن عبدالله اعلام آمادگی کردند. این خبر، واکنش سعد بن عباده، بزرگ خزرجیان، و مشاجره دو تیره را در پی داشت.
[۹۸] السیرة النبویه، ج۲، ص۳۰۰؛ تاریخ المدینه، ج۱، ص۳۳۲.
این اختلاف گاه به افتخارورزی آنان در خدمت به اسلام و شخصیت‌های مؤمن آن‌ها نیز کشیده می‌شد. اوسیان در افتخارات خود به شهیدان برجسته‌ای چون سعد بن معاذ، حنظله غسیل الملائکه، خُزیمة بن ثابت و عاصم بن ثابت تأکید می‌کردند و خزرجیان چهار تن از قاریان خزرجی و برجسته قرآن چون ابی‌بن کعب، معاذ بن جبل، زید بن ثابت و ابوزید را از خود می‌دانستند.
[۹۹] سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۴۳۲، ۴۸۷؛ تاریخ دمشق، ج۱۶، ص۳۶۸-۳۶۹.



پدیده نفاق در سال‌های نخست حکومت نبوی، میان خزرجیان نمود بیشتر داشت. اما به تدریج، به ویژه در پی تحکیم دولت رسول خدا به سال پنجم ق. و اسلام آوردن کافران اوسی، منافقان این قبیله تلاشی بیشتر نشان دادند که اوج آن را می‌توان در رویدادهای سال نهم ق. از جمله غزوه تبوک مشاهده کرد.
نخستین منافقان اوسی از طایفه بنی‌حارثه بودند. اینان که در یثرب پایین زندگی می‌کردند، به بهانه‌های واهی صحنه نبرد را در غزوه خندق ترک نمودند و از این رو، به نفاق متهم شدند. آیه ۱۲-۱۳ سوره احزاب
[۱۰۰] جامع البیان، ج۲۱، ص۱۵۸؛ التبیان، ج۸، ص۳۲۳؛ الدر المنثور، ج۶، ص۵۷۵-۵۷۹.
به اینان اشاره دارد: {... ویَستَـاذِنُ فَریقٌ مِنهُمُ النَّبی یَقولونَ اِنَّ بُیوتَنا عَورَةٌ وما هِی بِعَورَةٍ اِن یُریدونَ اِلّا فِرارا}.

۹.۱ - عدم شرکت در تبوک

منافقان اوسی در غزوه تبوک، به رغم دارایی و توانایی، از درخواست پیامبر(ص) برای شرکت در نبرد سر باززدند. برخی اوسیان در محله بنی‌عبد الاشهل، راتج، در خانه‌ای گرد آمدند و دیگران را از شرکت در غزوه تبوک باز‌داشتند. به فرمان پیامبر، این خانه سوزانده شد.
[۱۰۱] السیرة النبویه، ج۲، ص۵۱۷.
شماری دیگر از اوسیان نیز در محلّه بنی‌عمرو بن عوف به چنین کاری دست زدند.
[۱۰۲] السیرة النبویه، ج۲، ص۵۲۴-۵۲۵.


۹.۲ - مخالفت با کمک مالی

پیامبر(ص) در این نبرد از مردم کمک مالی خواست. تنی چند از اوسیانِ مخالف با این امر به کسانی که کمک فراوانی می‌کردند تهمت ریا می‌زدند و کسانی را که کمک‌هایشان ناچیز بود تحقیر می‌کردند
[۱۰۳] مجمع البیان، ج۵، ص۸۴.
که آیه {اَلَّذینَ یَلمِزونَ المُطَّوِّعینَ مِنَ المُؤمِنینَ فِی الصَّدَقاتِ و الذینَ لا یَجِدونَ اِلاّ جُهدَهُم فَیَسخَرونَ مِنهُم سَخِرَ اللهُ مِنهُم ولَهُم عَذابٌ اَلیم} (سوره توبه، آیه۷۹) بدان اشاره دارد. آیه ۳۸ سوره توبه بیانگر عتاب الهی به منافقان و رسوا کننده نیت پنهان منافقان است و آنان را به عذابی دردناک وعده می‌دهد.

۹.۳ - ساخت مسجد ضرار

بانیان مسجد ضرار نیز اوسی بودند.
[۱۰۴] الطبقات، ج۳، ص۴۱۵؛ الدرر، ج۱، ص۲۵۷-۲۵۸.
آن‌ها می‌خواستند این مسجد را پایگاهی برای کارهای دشمنانه خود قرار دهند
[۱۰۵] انساب الاشراف، ج۱، ص۲۸۳.
که در پی بازگشت پیامبر(ص) از غزوه تبوک به سال نهم ق. و به فرمان ایشان سوزانده شد.
[۱۰۶] الدرر، ص۲۵۷.
آیه ۱۰۷ سوره توبه به همین رویداد اشاره دارد: {والَّذینَ اتَّخَذوا مَسجِدًا ضِرارًا وکُفرًا و تَفریقـًا بَینَ المُؤمِنینَ واِرصادًا لِمَن حارَبَ اللهَ ورَسولَهُ مِن قَبلُ... } .
هر طایفه اوسی مسجدی ویژه خود داشت. مسجد بنی‌ظفر، بنی‌عبد الاشهل، بنی‌انیف، بنی‌خطمه، بنی‌وائل و بنی‌امیة بن زید از این مساجد بودند. برخی مساجد چون مسجد فضیخ یا مسجد بنی‌قریظه در همان سرزمین‌های اوس ساخته شدند. از میان این مساجد، برخی به دلیل نماز‌گزاردن پیامبر در آن‌ها از اهمیتی بیشتر برخوردار بودند.
[۱۰۷] وفاء الوفاء، ج۳، ص۳۲-۷۳.
به تدریج و در پی مهاجرت طوایف مدینه، بسیاری از این مساجد به ساختمان‌های متروک تبدیل شدند و رو به ویرانی نهادند. امروزه جز مسجد قبا نمی‌توان همان نام‌ها را بر برخی ساختمان‌ها و مساجد کنونی تطبیق کرد.
[۱۰۸] المساجد الاثریه، ص۱۰-۱۵.
با این حال، مساجد کنونی ذیل را می‌توان از مساجد سرزمین‌های اوسی برشمرد: مسجدی که در منطقه بنی‌ظفر وجود دارد که به نام بنی‌ظفر، بغله و مائده خوانده می‌شود. در منطقه بنی‌حارثه مسجدی هست که بدان مسجد مستراح (استراحتگاه پیامبر در پی نبرد احد) نیز گفته می‌شود. مسجد فضیخ و مسجد شمس نیز در سرزمین‌های اوسی ساخته شدند که هنگام محاصره بنی‌نضیر و بنی‌قریظه تعیین گشتند.
[۱۰۹] نک: المساجد الاثریه.

از چهره‌های شاخص اوسی می‌توان به عثمان بن حنیف
[۱۱۰] الاخبار الطوال، ص۱۴۱؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۲.
و سهل بن حنیف
[۱۱۱] تاریخ خلیفه، ص۱۰۸، ۱۲۲؛ اسد الغابه، ج‌۱، ص۲۵۳.
اشاره کرد که به ترتیب والی بصره و مدینه از سوی امام علی (علیه‌السّلام) بودند. عبدالله بن حنظله غسیل الملائکه نیز به سال ۶۳ق. در رخداد حرّه، رهبری مردم مدینه را بر عهده داشت و به دست سپاه یزید به قتل رسید.
[۱۱۲] الطبقات، ج۸، ص۲۸۴؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۴۸۷.



الاخبار الطوال: ابن داود الدینوری (م. ۲۸۲ق.)، به کوشش عبدالمنعم، قم، الرضی، ۱۴۱۲ق؛
اخبار مکه: الازرقی (م. ۲۴۸ق.)، به کوشش رشدی الصالح، مکه، مکتبة الثقافه، ۱۴۱۵ق؛
اسباب النزول: الواحدی (م. ۴۶۸ق.)، به کوشش کمال بسیونی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۱ق؛
الاستیعاب: ابن عبدالبر (م. ۴۶۳ق.)، به کوشش علی معوض و عادل عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق؛
اسد الغابه: ابن اثیر (م. ۶۳۰ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی؛
الاصابه: ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ق.)، به کوشش علی معوض و عادل عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق؛
الاصنام (تنکیس الاصنام): هشام بن محمد کلبی (م. ۲۰۴ق.)، به کوشش احمد زکی، تهران، تابان، ۱۳۴۸ش؛
الاغانی: ابوالفرج الاصفهانی (م. ۳۵۶ق.)، به کوشش علی مهنّا و سمیر جابر، بیروت، دار الفکر؛
امتاع الاسماع: المقریزی (م. ۸۴۵ق.)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۰ق؛
انساب الاشراف: البلاذری (م. ۲۷۹ق.)، به کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق؛
البدایة و النهایه: ابن کثیر (م. ۷۷۴ق.)، به کوشش علی محمد و عادل احمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق؛
تاریخ خلیفه: خلیفة بن خیاط (م. ۲۴۰ق.)، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق؛
تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (م. ۳۱۰ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۳ق؛
تاریخ عرب قبل از اسلام: عبدالعزیز سالم، ترجمه: صدری‌نیا، تهران، علمی فرهنگی، ۱۳۸۰ش؛
تاریخ مدینة دمشق: ابن عساکر (م. ۵۷۱ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق؛
تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (م. ۲۹۲ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق؛
التبیان: الطوسی (م. ۴۶۰ق.)، به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛
التعریف بما آنست الهجره: محمد المطری (م. ۷۴۱ق.)، به کوشش الرحیلی، ریاض، دار الملک عبدالعزیز، ۱۴۲۶ق؛
تفسیر ابن ابی حاتم (تفسیر القرآن العظیم): ابن ابی حاتم (م. ۳۲۷ق.)، به کوشش اسعد محمد، بیروت، المکتبة العصریه، ۱۴۱۹ق؛
التیجان فی ملوک حمیر: وهبة بن منبه، صنعاء، مرکز الدراسات الیمنیه؛
جامع البیان: الطبری (م. ۳۱۰ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۱۲ق؛
جمهرة النسب: محمد الکلبی (م. ۲۰۴ق.)، به کوشش محمود فردوس، دمشق، دار الیقظة العربیه، ۱۹۳۹م؛
جمهرة انساب العرب: ابن حزم (م. ۴۵۶ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق؛
الدر المنثور: السیوطی (م. ۹۱۱ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۶۵ق؛
دراسات تاریخیه: محمد بیومی مهران، بیروت، دار النهضة العربیه، ۱۴۰۸ق؛
الدرر فی اختصار المغازی و السیر: ابن عبدالبر (م. ۴۶۳ق.) ؛
سیر اعلام النبلاء: الذهبی (م. ۷۴۸ق.)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق؛
السیرة النبویه: ابن هشام (م. ۲۱۳/۲۱۸ق.)، به کوشش محمد محیی الدین، مصر، مکتبة محمد علی صبیح، ۱۳۸۳ق؛
صحیح مسلم: مسلم (م. ۲۶۱ق.)، بیروت، دار الفکر؛
طبقات الشعراء: محمد بن سلام الجمحی (م. ۲۳۱ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۸ق؛
الطبقات الکبری: ابن‌ سعد (م. ۲۳۰ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق؛
فتوح البلدان: البلاذری (م. ۲۷۹ق.)، بیروت، دار الهلال، ۱۹۸۸م؛
الکامل فی التاریخ: ابن اثیر (م. ۶۳۰ق.)، به کوشش القاضی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۷ق؛
لباب النقول: السیوطی (م. ۹۱۱ق.)، بیروت، دار احیاء العلوم؛
مجمع البیان: الطبرسی (م. ۵۴۸ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق؛
المحبّر: ابن حبیب (م. ۲۴۵ق.)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده؛
المساجد الاثریة فی المدینة المنوره: محمد الیاس عبدالغنی، مدینه، مطابع الرشید، ۱۴۲۱ق؛
المعارف: ابن قتیبه (م. ۲۷۶ق.)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، الرضی، ۱۳۷۳ش؛
معجم البلدان: یاقوت الحموی (م. ۶۲۶ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م؛
المغازی: الواقدی (م. ۲۰۷ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق؛
المقتضب: یاقوت الحموی (م. ۶۲۶ق.)، دار العربیه، ۱۹۸۷م؛
نسب معد و الیمن الکبیر: محمد الکلبی (م. ۲۰۴ق.)، به کوشش محمد فردوس، دمشق، دار الیقظة العربیه، ۱۹۳۹م؛
النهایه: مبارک ابن اثیر (م. ۶۰۶ق.)، به کوشش الزاوی و الطناحی، قم، اسماعیلیان، ۱۳۶۷ش؛
وفاء الوفاء: السمهودی (م. ۹۱۱ق.)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۲۰۰۶م.



جعبه ابزار