ایمان بنی اسرائیل (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قرآن کریم آیاتی را در باره
ایمان بنی اسرائیل گوشزد میکنه که به آنها اشاره خواهیم داشت.
بنی اسرائیل به خدای یگانه ایمان داشتند.
... قال ءامنت انه لا الـه الا الذی ءامنت به بنوااسرءیل..
چون
فرعون غرق میشد گفت: ایمان آوردم که هیچ خداوندی جز آن که بنی اسرائیل بدان ایمان آوردهاند نیست
گروه اندکی از بنی اسرائیل به رغم وحشت از فرعون و
اشراف قوم خویش به
موسی علیه السلام، ایمان آوردند.
فمآ ءامن لموسی الا ذریة من قومه علی خوف من فرعون وملایهم ان یفتنهم وان فرعون لعال فی الار ض وانه لمن المسرفین.
(در آغاز،) هیچ کس به موسی ایمان نیاورد، مگر گروهی از فرزندان
قوم او (آن هم) با
ترس از فرعون و اطرافیانش، مبادا آنها را
شکنجه کنند زیرا فرعون، برتری جویی در
زمین داشت و از اسرافکاران بود!
در اینکه این
ذریه که به موسی ایمان آوردند چه گروهی بودند و
ضمیر من قومه به چه کسی (به موسی یا به فرعون) بازگشت میکند، در میان مفسران گفتگو است.
بعضی خواستهاند بگویند این گروه نفرات اندکی از قوم فرعون و
قبطیان بودند، مانند
مؤمن آل فرعون، و
همسر فرعون و مشاطه او و کنیزش، و ظاهرا انتخاب این نظر آن است که بنی اسرائیل، بیشتر نفراتشان ایمان آوردند، و این متناسب با تعبیر" ذریة من قومه" نیست، زیرا این گروه کوچکی را میرساند.
ولی بعضی دیگر معتقدند که این گروه از بنی اسرائیل بودند، و ضمیر به موسی بر میگردد، چرا که قبل از آن نام موسی ذکر شده، و طبق
قواعد ادبی ضمیر باید به او باز گردد.
گروهی از بنی اسرائیل به موسی علیهالسّلام ایمان آوردند.
ولقد ارسلنا موسی بـایـتنا وسلطـن مبین• فلما جاءهم بالحق من عندنا قالوا اقتلوا ابناء الذین ءامنوا معه..
ما موسى را با آيات خود و
دلیل روشن فرستاديم • و هنگامی که
حق را از سوی ما برای آنها آورد، گفتند: «پسران کسانی را که با موسی ایمان آوردهاند بکشید و زنانشان را (برای اسارت و خدمت) زنده بگذارید! » اما نقشه کافران جز در
گمراهی نیست (و نقش بر آب میشود).
در این آیه ما بین آنچه موسی برایشان آورد و بدان دعوتشان کرد، با مقابلهای که آنان کردند و نقشههای شیطانی که ریختند،
مقابله و
مقایسه شده است، میفرماید: موسی برای آنان حق را آورده بود و جا داشت حق را بپذیرند، به خاطر همین که حق است و نیز به خاطر اینکه آنچه آورده بود از ناحیه خدای تعالی بود، بدین جهت لازم بود آن را
قبول کنند و رد نکنند، ولی در عوض کید کردند و آنچه که گفتند بدین منظور گفتند که کسی به موسی ایمان نیاورد. اما خدای عزیز کید ایشان را بی نتیجه و خنثی ساخت و نگذاشت آن کید به گروندگان به موسی اصابت کند.
سیاق آیه این
اشعار را دارد که یکی از گویندگان این حرف
قارون بوده که خود از بنی اسرائیل بوده است و اشکالی هم ندارد، چون فرمان به کشتن پسران بنی اسرائیل و زنده نگهداشتن دختران از ناحیه فرعونیان و قبل از دعوت موسی علیهالسّلام بوده، و فرمان در این آیه که گفتیم قارون هم در آن شریک بوده، بعد از دعوت موسی و در خصوص فرزندان مؤمنین به وی بوده است و هیچ مانعی ندارد که قارون هم در این فرمان با فرعونیان موافقت کرده باشد، چون او با موسی و مؤمنین
عداوت میورزیده.
شرط ایمان بنی اسرائیل به موسی علیهالسّلام رؤیت خدا بود
واذ قلتم یـموسی لن نؤمن لک حتی نری الله جهرة..
و (نیز به یاد آورید) هنگامی را که گفتید: «ای موسی! ما هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد مگر اینکه خدا را آشکارا (با چشم خود) ببینیم! » پس
صاعقه شما را گرفت در حالی که تماشا میکردید.
این دو آیه یکی دیگر از نعمتهای بزرگ خدا را به
بنی اسرائیل یادآور میشود، و نشان میدهد چگونه آنها مردمی لجوج و بهانه گیر بودند و چگونه
مجازات سخت الهی دامانشان را گرفت ولی بعد از آن باز لطف خدا شامل حالشان شد.
آیه نخست میگوید" به خاطر بیاورید هنگامی را که گفتیدای موسی ما هرگز به تو
ایمان نخواهیم آورد مگر اینکه خدا را آشکارا با چشم خود ببینیم" (و اذ قلتم یا موسی لن نؤمن لک حتی نری الله جهرة).
این در خواست ممکن است به خاطر
جهل آنها بوده، چرا که درک افراد نادان فراتر از محسوساتشان نیست، حتی میخواهند خدا را با چشم خود ببینند. و یا به خاطر
لجاجت و بهانه جویی بوده است که یکی از ویژگیهای این قوم بوده.
به هر حال آنها صریحا به موسی گفتند: تا خدا را بالعیان و با همین چشم نبینیم هرگز ایمان نخواهیم آورد!.
در اینجا چارهای جز این نبود که یکی از مخلوقات خدا که آنها تاب مشاهده آن را ندارند ببینند، و بدانند چشم ظاهر ناتوانتر از این است که حتی بسیاری از مخلوقات خدا را ببیند، تا چه رسد به ذات پاک پروردگار: صاعقهای فرود آمد و بر کوه خورد، برق خیره کننده و صدای
رعب انگیز و زلزلهای که همراه داشت آن چنان همه را در
وحشت فرو برد که بی جان به روی زمین افتادند.
چنان که قرآن در دنبال جمله فوق میگوید: " سپس در همین حال صاعقه شما را گرفت در حالی که نگاه میکردید
خداوند ایمان و شرافت نیاکان بنی اسرائیل را برای آنان، یادآوری کرد.
وءاتینا موسی الکتـب وجعلنـه هدی لبنی اسرءیل الاتتخذوا من دونی وکیلا• ذریة من حملنا مع نوح انه کان عبدا شکورا.
ما به موسی کتاب آسمانی دادیم و آن را وسیله
هدایت بنی اسرائیل ساختیم (و گفتیم: ) غیر ما را تکیه گاه خود قرار ندهید! • فرزندان کسانی که با نوح (بر کشتی) سوار کردیم! او
بنده شکرگزاری بود. (شما هم مانند او باشید، تا نجات یابید! )
از ظاهر
سیاق این آیات که در صدر سوره قرار دارند چنین برمی آید که در مقام بیان این معنا است که سنت الهی در امتها و اقوام مختلف انسانی همواره بر این بوده است که ایشان را به راه بندگی و
توحید هدایت نموده و رسیدن به آن را برایشان ممکن ساخته و ایشان را در پذیرفتن و نپذیرفتن مخیر نموده است، نعمتهای دنیا و
آخرت را در اختیارشان قرار داد و ایشان را به همه رقم اسبابی که در
اطاعت و
معصیت بدان نیازمندند
مسلح و مجهز ساخت تا اگر
اطاعت و احسان کنند به
سعادت دنیا و آخرت پاداششان دهد، و اگر
گناه و عصیان ورزند به نکال و خواری در دنیا و عذاب آخرت کیفرشان کند.
بنا بر این میتوان گفت که هفت آیه مذکور به منزله مثالی است که کیفیت و چگونگی جریان این سنت عمومی را در
بنی اسرائیل مجسم میسازد، بدین شرح که خدا بر پیغمبرشان کتاب نازل کرد، و آن را هدایتی قرار داد تا به وسیله آن به سوی خدایشان راه یابند، و در آن کتاب چنین پیشگویی کرد که به زودی ترقی نموده و در اثر همان ترقی، طغیان و تباهی خواهند ورزید و خداوند با مسلط نمودن دشمن، بر آن قوم،
انتقام سختی از آنان خواهد گرفت و خوارشان خواهد ساخت و دشمن آن قدر از ایشان بکشد و اسیر کند تا آن که
غرور و طغیانشان فروکش نموده دوباره به سوی اطاعت خدا برمی گردند، در آن وقت خدا هم به
نعمت و
رحمت خود برگشته باز سرو سامانی به ایشان خواهد داد، باز برای بار دوم طغیان خواهند ورزید و خدا هم به عذاب خود برمی گردد.
از این بیان این نتیجه به دست میآید که آیات هفتگانه مورد بحث به منزله
توطئه و زمینه چینی برای بیان جریان همین سنت است در امت اسلام، و در حقیقت این چند آیه نظیر
جمله معترضه است میان آیه اول و آیه نهم.
گروهی از بنی اسرائیل سپاهیان
طالوت ، برخوردار از ایمان بودند.
فلما فصل طالوت بالجنود قال ان الله مبتلیکم بنهر فمن شرب منه فلیس منی ومن لم یطعمه فانه منی الا من اغترف غرفة بیده فشربوا منه الا قلیلا منهم فلما جاوزه هو والذین ءامنوا معه..
و هنگامى كه
طالوت (به فرماندهى لشكر بنى اسرائيل منصوب شد، و) سپاهيان را با خود بيرون برد، به آنها گفت: «خداوند، شما را به وسيله يك نهر آب، آزمايش مى كند آنها (كه به هنگام تشنگى،) از آن بنوشند، از من نيستند و آنها كه جز يك
پیمانه با دست خود، بيشتر از آن نخورند، از من هستند» جز عده كمى، همگى از آن آب نوشيدند. سپس هنگامى كه او، و افرادى كه با او ايمان آورده بودند، (و از بوته آزمايش، سالم بهدر آمدند،) از آن نهر گذشتند، (از كمى نفرات خود، ناراحت شدند و عدهاى) گفتند: «امروز، ما توانايى مقابله با (جالوت) و سپاهيان او را نداريم.» اما آنها كه مى دانستند خدا را ملاقات خواهند كرد (و به روز رستاخيز، ايمان داشتند) گفتند: «چه بسيار گروههاى كوچكى كه به فرمان خدا، بر گروه هاى عظيمى پيروز شدند!» و خداوند، با صابران و
استقامت كنندگان) است.
خداوند از ایمان بنی اسرائیل به برخی از دستورات
تورات و کفر به برخی دیگر، نکوهش میکند.
واذ اخذنا میثـق بنی اسرءیل... • ... افتؤمنون ببعض الکتـب وتکفرون ببعض فما جزاء من یفعل ذلک منکم الا خزی فی الحیوة الدنیا ویوم القیـمة یردون الی اشد العذاب وما الله بغـفل عما تعملون.
و هنگامی را که از شما پیمان گرفتیم. . • آیا به بعضی از دستورات کتاب آسمانی ایمان میآورید، و به بعضی کافر میشوید؟! برای کسی از شما که این عمل (تبعیض در میان احکام و قوانین الهی) را انجام دهد، جز رسوایی در این جهان، چیزی نخواهد بود، و
روز رستاخیز به شدیدترین عذابها گرفتار میشوند. و خداوند از آنچه انجام میدهید
غافل نیست.
مقصود از «الکتاب» تورات است.
عکرمه از
ابن عباس روایت کرده: قریظه و نضیر دو برادر بودند مانند
اوس و
خزرج و از یکدیگر جدا شدند نضیر با خزرج متحد شد و قریظه با اوس ائتلاف کرد و در نتیجه هر گاه جنگی پیش میآمد هر گروهی با هم پیمان خود همکاری میکرد و پس از خاتمه پیدا کردن
جنگ اسیران خود را با دادن فدیه آزاد میکردند زیرا که دستور تورات چنین بود.
اوس و خزرج هر دو مشرک بودند و
بهشت و
جهنم و قیامت و کتابی را معتقد نبودند پس خداوند این جریان یهود را بازگو فرمود.
ابو العالیه میگوید: بنی اسرائیل هر هنگام که گروهی از آنان بر گروه دیگر غالب میشد آنان را از خانه هایشان بیرون میکرد در حالی که خداوند از ایشان پیمان گرفته بود که خونریزی نکنند و یکدیگر را بقتل نرسانند و آنها را از خانه هایشان بیرون نکنند و همین طور
پیمان گرفته بود که هر گاه برخی از آنها بعضی دیگر را
اسیر کرد با دادن فدیه آن را نجات دهند پس آنان دستور فدیه را عملی کردند و دستور بیرون نکردن از خانه را نافرمانی نمودند و در حقیقت برخی را ایمان و بعضی را کافر شدند.
بنی اسرائیل دوران عیسی علیه السلام، مدعی ایمان به خدا بودند.
ورسولا الی بنی اسرءیل... ان فی ذلک لایة لکم ان کنتم مؤمنین.
و (او را به عنوان) رسول و فرستاده به سوی بنی اسرائیل (قرار داده، که به آنها میگوید: ) من نشانهای از طرف پروردگار شما، برایتان آوردهام من از گل، چیزی به شکل پرنده میسازم سپس در آن میدمم و به فرمان خدا، پرندهای میگردد. و به اذن خدا، کور مادرزاد و مبتلایان به برص
[۱۸] را بهبودی میبخشم و مردگان را به اذن خدا زنده میکنم و از آنچه میخورید، و در خانههای خود ذخیره میکنید، به شما خبر میدهم مسلما در اینها، نشانهای برای شماست، اگر ایمان داشته باشید!
بخدا زیرا علم پیدا کردن بمدلول
معجزه (
نبوت) صحیح و ممکن نیست مگر برای معتقد بخدا زیرا علم و ایمان بخدا و فرستنده
پیامبر باید قبل از ایمان برسول باشد و در آیه دلالتی است که بنده میتواند ایجاد کند و انجام دهد و خلق نماید بخلاف
عقیده مجبره ولی خالق مطلق خدا است.
گروهی از بنی اسرائیل دوران عیسی علیهالسّلام به آن حضرت
ایمان داشتند.
.... قال عیسی ابن مریم للحواریین من انصاری الی الله قال الحواریون نحن انصار الله فـامنت طائفة من بنی اسرءیل..
عیسی بن مریم به
حواریون گفت: «چه کسانی در راه خدا یاوران من هستند؟! » حواریون گفتند: «ما یاوران خدائیم» در این هنگام گروهی از بنی اسرائیل ایمان آوردند و گروهی کافر شدند.
این قسمت از آیه شریفه به ماجرا و سرانجام پیشنهاد
عیسی علیهالسّلام اشاره نموده، بیان میکند که بنی اسرائیل دو طائفه شدند، یکی حواریین بودند که به وی ایمان آوردند، و طائفهای دیگر که
کفر ورزیدند، و خدای تعالی مؤمنین را بر کفار که دشمن ایشان بودند غلبه داد، و بعد از آنکه روزگاری دراز توسری خور آنان بودند، سرور ایشان شدند.
گروهی از بنی اسرائیل، به
پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم ایمان آوردند.
فبما نقضهم میثـقهم وکفرهم بـایـت الله وقتلهم الانبیآء بغیر حق وقولهم قلوبنا غلف بل طبع الله علیها بکفرهم فلایؤمنون الا قلیلا.
(ولی) بخاطر
پیمان شکنی آنها، و انکار آیات خدا، و کشتن پیامبران بناحق، و بخاطر اینکه (از روی
استهزا) میگفتند: «بر دلهای ما، پرده افکنده (شده و سخنان پیامبر را درک نمیکنیم! » رانده درگاه خدا شدند.) آری، خداوند بعلت کفرشان، بر دلهای آنها مهر زده که جز عده کمی (که راه حق میپویند و لجاج ندارند،) ایمان نمیآورند.
بعضی از مفسرین گفتهاند کلمه (قلیلا)
حال است، و تقدیر کلام" فلا یؤمنون الا و هم قلیل" است، یعنی ایمان نمیآورند مگر در حالی که اندکند، وای بسا گفته باشند: کلمه (قلیلا) صفتی است برای موصوفی که
حذف شده، و
تقدیر کلام" فلا یؤمنون الا ایمانا قلیلا" است، و این وجه هم مثل وجه قبلی عیبی ندارد لیکن باید در آن
اضافه شود که اتصاف ایمان به صفت اندکی، از قبیل
وصف به حال متعلق
موصوف است، وقتی میگوییم (ایمان نمیآورند مگر ایمانی اندک) معنایش (مگر ایمانی که مؤمنین به آن ایمان اندکند) است.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «ایمان بنی اسرائیل (قرآن)».