ایمان حضرت ابوطالب
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ایمان و
اسلام ابوطالب از دیرباز میان
شیعه و
سنی ، محل بحث و
نزاع بودهاست.
امّا سمت و سوی مباحث از نگاه تاریخی، به مسأله کلامی تغییر مسیر دادهاست.
در عرصه مجادلات حدیثی، هر دو
فرقه ، ابوابی را در مجامع حدیثی به موضوع
ایمان ابوطالب اختصاص دادهاند که در
کتاب «الحجّة» از
اصولکافی ، روایتهایی در اینباره و جایگاه اودرمراحل گوناگون زندگی
حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نقل شدهاست.
در دیگر کتابها نیز روایات بسیاری هست
که
شیعه براساس آنها، مدعی
اجماع اهلبیت (علیهالسلام) بر ایمان وی است.
منابع تاریخی و حدیثی
اهلسنت بر چند نکته متّفقاند:
سرپرستی ابوطالب از
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، حمایت او از آن حضرت در برابر
مشرکان و از بین رفتن
امنیت با
مرگ ابوطالب؛ ولی در باب سکوتِ وی هنگامِ
احتضار و بر زبان نیاوردن
شهادتین ، اختلاف دارند؛ هرچند روایتهایی که نشان میدهد کلمه شهادتین را بر
زبان آورده، از دید آنان پنهان نماندهاست.
بر اساس روایتهای تاریخی، نهتنها ابوطالب را نمیتوان در زمره افراد بیاعتنا به دعوت نبوی شمرده، بلکه به گواهی
تاریخ ،
خلق و خو و رفتار فردی اجتماعی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در سالهای پیش از
بعثت ، اثر تربیت خاندانی است که به پایبندی به آیین حنیف، شرافت، پاکدامنی و
سخاوت شهره بودند و ابوطالب، رئیس چنین خاندان بزرگواری بودهاست.
توفیق نسبی دعوت اسلامی در
مکه ، بدون یاوری ابوطالب ممکن نبود.
خدمت و
هنر ابوطالب آن بود که
نزاع پیامبر با
قریش را به نزاعی میان دو طایفه مهم و معتبر تبدیل ساخت و از این رهگذر، پیامبر را در آماج نزاعها و مخالفتها تنها رها نکرد؛
بنابراین، موارد تاریخی با نقل سکوت ابوطالب در بستر مرگ، هرگز نمیتواند مبنای داوری درباره
ایمان یا
کفر او قرار گیرد؛ هرچند در نمایه رفتار تاریخی او بهویژه در دهه نخستین بعثت که همواره بر محور حمایت از پیامبر میچرخید او را در شمار مؤمنانی قرار میدهد که در راه حمایت از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) دچار آسیبهای جدّی و فراوان شدند.
در میان مجموعههای حدیثی کلامی تاریخی، موضع
ابن ابیالحدید معتزلی در شرح
نهجالبلاغه در اینباره جالب است.
وی روایتها و استدلالهای اهلسنت و شیعه را در کنار هم نقل میکند تا خواننده، خود به داوری در این موضوع بپردازد.
ابن ابیالحدید، نخست به دیدگاه اهلسنت درباره ابوطالب اشاره و از آنان احادیثی را نقل میکند؛ ازجمله:
۱. خودداری ابوطالب از گفتن شهادتین هنگام مرگ؛
۲. نزول پارهای آیات درباره او؛
۳. روایت منسوب به
علی (علیهالسلام) که پس از مرگ ابوطالب به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) گفت:عموی گمراه تو از
دنیا رفت با او چه کنم؟
۴.
نماز نخواندن ابوطالب؛
۵.
ارث نبردن علی (علیهالسلام) و
جعفر از
میراث ابوطالب، به دلیل آنکه آنها (برخلاف پدر)
مسلمان بودند؛
۶. روایت پیامبر درباره جایگاه آخرتی ابوطالب در کنار
آتش ؛
۷. عدم
استغفار حضرت برای ابوطالب؛
سپس بدین شرح به نقل دیدگاه شیعه و معتزله میپردازد:
۱. بر زبان آوردن شهادتین بهصورت آهسته؛
۲. اجازه یافتن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) برای
شفاعت او بر پایه روایتی از علی (علیهالسلام)؛
۳.
حشر وی در
قیامت در سیمای
پیامبران و اُبهَّت پادشاهان؛
۴. سزاواری آتش برای کسی که ایمان ابوطالب را منکر است؛
۵. سنگینتر بودن ایمان ابوطالب نسبت به ایمان همه مردم و اینکه امامعلی (علیهالسلام) به
نیابت از او
حج انجام میداد؛
۶.
تصدیق پیامبر به راستگویی در
نبوت ؛
۷. سخنی از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) که ابوطالب سرپرست
یتیم در
بهشت است؛
۸. اظهار محبت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به
عقیل به جهت ابوطالب؛
۹.
تشبیه وی به
اصحاب کهف که ایمانشان را مخفی کردند؛
۱۰. اعلام درگذشت ابوطالب از سوی
جبرئیل به پیامبر و اینکه
مکه را ترک کند؛
۱۱. اعلام رضایت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) از او؛
۱۲.
غسل ابوطالب به فرمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و وعده استغفار؛
۱۳. یادکردن پیامبر از او؛
۱۴. سخن
ابوبکر مبنی براینکه اسلام ابوطالب، مایه روشنی چشم پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بود؛
۱۵. بقای
فاطمه بنت اسد که مسلمان بود، در قباله همسری ابوطالب؛
۱۶. محبت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به او؛
۱۷.
مخدوش بودن روایتی که وی را جهنّمی میخواند؛
۱۸. آگاهی از فضایل پیامبر که در وقت
ازدواج آن حضرت با
خدیجه بر زبان راند؛
۱۹. مضمون اشعار او؛
۲۰.
تقیه کردن ابوطالب.
ابن ابیالحدید در پایان، درباره ایمان ابوطالب براساس قاعده عقلی در
تعارض دو
بیّنه نزد
حاکم ، به توقف حکم میکند؛ هرچند راه
جدال را برای اصحاب
حدیث بازمیگذارد و در نهایت با اشاره به دیدگاه شیعه مینویسد:
به نظر شیعیان، روایتهایی که از
اسلام ابوطالب حکایت میکند، اَرجح است؛ زیرا ما حکمی ایجابی را ادّعا میکنیم و برای اثبات آن نیز گواهی میآوریم؛ درحالیکه مخالفان ما بر نفی، دلیل میآورند و هنگامی که مدّعا، نفی حکم باشد، شهادت، معنا ندارد؛ زیرا شهادتی که در هر دو سوی قضیه با هم قرار گرفته، هنگامی است که مدّعای طرفین اثباتی باشد.
درباره ایمان ابوطالب، در میان شیعیان، کتابهایی تألیف شده که عناوین آنها در کتاب
الذریعة نوشته
آقابزرگ تهرانی گرد آمدهاست که به نُه عنوان میرسد.
در میان
اهلسنت نیز کتابی با نام اَسنیالمطالب فینجاة ابیطالب نوشته شدهاست.
به نظر بعضی از پژوهشگران معاصر، روایاتی که درباره عدم ایمان ابوطالب نقل میشود، نمیتواند درست باشد؛ بلکه ساخته و پرداخته قضایایی است که در آن، رقابت و تفاخر میان خاندانهای
بنیامیه و
بنیهاشم در یک دوره، و
بنیعباس و
علویان در دوره دیگر به اوج خود رسیده بود.
طرفداران بنیامیّه که در منابر و مساجد به
علی (علیهالسلام) ناسزا میگفتند و روایات و احادیثی در ذمّ او
جعل میکردند، آزادانه به تبلیغات بر ضدّ علی و خاندان او میپرداختند و طرفداران خاندان علی جرأت ردّ و
انکار نداشتند.
این احادیث به دو دلیل برای پایین آوردن مقام علی (علیهالسلام) و زدودن افتخارات خاندان او جعل و وضع شدهاست:
الف. انکار افتخار علی (علیهالسلام) که پدرش در شکوفایی اسلام نقش آفریده بود؛ در مواجهه با
معاویه که پدرش از دشمنان سرسخت پیامبر بود و در
فتح مکه به ناچار مسلمان شده بود؛
ب. تلاش بنیعباس که سر سلسله آنان نیز در مکه هنوز مسلمان نشده بود؛ در مقابله با علویانِ مدّعی خلافت که به ابوطالب نسب میبردند.
از زاویه کلامی،
احمد زینی دحلان بر این باور است که ایمان، تصدیقِ قلبی و اسلام، ادای تکالیف ظاهری شرعی است؛ بنابراین، اسلام و ایمان، هر دو در کسی پیدا میشود که شهادتین را بر زبان جاری سازد و آن را در
قلب نیز تصدیق کند.
اسلام آنگاه از ایمان جدا میشود که شخصی فقط به تکالیف ظاهری تن دهد؛ مانند
منافقان .
جدایی ایمان نیز از اسلام، زمانی است که کسی فقط تصدیقِ قلبی داشته باشد.
اگر ایمان باطنی وجود داشته و تکذیب ظاهری نیز از روی
کینه و دشمنی باشد، ایمانِ باطنی سودی ندارد؛ ولی اگر عدمِ اطاعت ظاهری و عدم اقرار زبانی، به سببِ عذری باشد، ایمانِ باطنی سودمند است، و یکی از عذرهای عدم اطاعت ظاهری از اسلام،
ترس از ستمگر است؛ مانند ماجرای
ابوطالب .
به نظر یکی دیگر از پژوهشگران، اگر ابوطالب را با
ابولهب بسنجیم، درمییابیم که انسان هیچگاه نمیتواند عقیده باطنی خود را در رفتار نشان ندهد؛ درحالیکه ابوطالب هرگز تا پایان عمر رفتار کافرانهای نداشت.
السیر و المغازی؛ الاصابه؛ بزمآورد؛ تاریخ یعقوبی؛ تاریخ طبری؛ انسابالاشراف؛ الکنی و الالقاب؛ المحبر؛ سنن النسائی؛ الطبقات؛ السیرة النبویه؛ المعارف؛ البدء و التاریخ؛ صفةالصفوه؛ شرح نهجالبلاغه؛ انسابالاشراف؛ مجمعالبیا؛ الکامل؛ المنتظم؛ بحارالانوار؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی؛الکافی؛البرهان؛المیزان؛خطوات علی طریق الاسلام.
دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «ابوطالب».