بازگشت ادبی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بازگشتِ ادبی، دوره ای در تاریخ
ادبیات ایران، از نیمه دوم
قرن دوازدهم تا پیدایش ادبیات
مشروطه در اوایل قرن چهاردهم است.
درباره آغاز و آغازکنندگان ادبیّات این دوره میان صاحبنظران تقریباً اتّفاق نظر هست، امّا درباره ماهیّت این
دوره ادبی و نامها و صفتهایی که بدان داده شده و تقسیم آن به دوره های فرعیتر و پایان و هدف آن اختلاف نظرْ بسیار و آراء گاه حتّی بکلّی متعارض است.
با این حال، بیشتر نویسندگان تاریخ
ادبیات ایران و صاحبنظران ادبی معاصر به گونه ای «بازگشت» را بر این دوره اطلاق کرده اند، هر چند که مرادشان از آن یکسان نیست.
به احتمال قوی تعبیر «بازگشت» را نخستین بار
ملک الشعرای بهار در نوشته به کار برده است.
او در سبک شناسی،
پس از توصیف «انحطاط ادبی» عصر صفوی، با عبارت «رستاخیز یا بازگشت» نیز از این دوره یاد کرده است.
دیگران با تعبیرهای دیگری از آن یاد کرده اند، از جمله : «
نهضت، نهضت جدید، نهضت شعری جدید»،
«نهضت ادبی»،
«نهضت نو در شعر فارسی» و «دوره بازگشت» در
شعر و
نثر،
«نهضت بازگشت یا تجدید حیات ادبی»،
«نهضت بازگشت به سبک قدما» در توصیف مرحله اول و «مکتب ادبی» در توصیف مرحله دوم آن،
«نهضت ادبی» و «نهضت نسبتاً مهمی در
شعر فارسی».
در نوشته های دیگران، داوریها و ارزشیابیهای افراطی و تفریطی از کاربرد تعبیرها پیداست.
برای مثال، نویسنده ای با عبارات «نهضت بزرگ ادبی» و «رنسانس ادبی» از آن یاد میکند.
نویسنده مقاله «فارسی، ادبیات» در
دایره المعارف فارسی مصاحب کلمه
رجعت را برای توصیف این دوره به کار میبرد، آن هم نه در معنای لغوی کلمه و نه مترادف با بازگشت بلکه با باری منفی و به معنای
ارتجاع، و حتی تصریح میکند که این دوره را دوره «بازگشت» یا «نهضت» خواندهاند اما باید آن را دوره «رجعت» نامید.
به هر حال، اختلاف نظر در انتخاب و استعمال اصطلاحات برای اطلاق بر این دوره از تفاوت تلقیهای ادبی و نیز دیدگاههای متفاوت درباره ماهیّت ادبی آن حکایت میکند.
در نیمه قرن دوازدهم، تقریباً از اواخر عصر
افشاریه، حرکت تازه ای در شعر فارسی آغاز شد و تنی چند از شاعران به فکر پیروی از اسلوبهای کهن شعر فارسی ـ
سبک خراسانی (یا
ترکستانی) و
سبک عراقی ـ افتادند و این طرز را در شعر «شیوه متقدّمین» یا «طرز قدما» خواندند یا با عبارتهای دیگری از این قبیل نامیدند.
لطفعلی آذر بیگدلی (۱۱۳۴-۱۱۹۵)، که خود از پیشگامان بازگشت ادبی است، در هیچ جای آتشکده آذر، «بازگشت ادبی» یا عبارتی نظیر آن به کار نبرده است.
عین عبارتی که وی، در ترجمه مشتاق اصفهانی (۱۱۰۰-۱۱۷۱) پیشگام اصلی بازگشت ادبی در شعر، ذکر کرده این است : «از آنکه سلسله نظم را سالها بود که به تصرّفات نالایق متأخرین (مقصود شعرای عصر
صفوی و بعد است) از هم گسیخته، به سعی تمام و جهد مالاکلام او (یعنی مشتاق اصفهانی) پیوند اصلاح یافته ... و بنای نظم فصحای بلاغتْ شعارِ متقدمین را تجدید کرده».
آذربیگدلی فقط از تجدید اسلوب متقدّمان، یعنی شیوه شعرای پیش از عصر صفوی، سخن به میان آورده است و از کلام او نکته دیگری جز این استنباط نمیشود.
عبدالرّزاق دُنْبُلی (۱۱۷۶-۱۲۴۳)، در حدائق الجنان، و محمود میرزا قاجار، در سفینه المحمود، و رضاقلیخان هدایت (۱۲۱۵-۱۲۸۸)، در مجمع الفصحا
در شرح حال مشتاق اصفهانی مطلب و نکته ای افزون بر گفته آذر بیگدلی نیاوردهاند و درباره سایر شعرای بازگشت نیز فقط انشای مطلب آنها تفاوت دارد.
البته رضاقلیخان در ادامه مطلبش افزوده است که طرز ادبی مشتاق و همگامان وی به مراتبِ عالیه نرسید تا اینکه جمعی از فضلا و فصحا در عصر قاجاریّه طریقه قدما را به صورت کامل آن برگزیدند.
حرکت بازگشت از شهر
اصفهان شروع شد، هر چند که در دوره استیلای افغانها و عصر انحطاط و افول پس از آن، شهر آباد اصفهان ویران شده بود و دیگر مقرّ حکومت و مرکز اصلی سیاست نبود و مردم آنجا، از جمله اهل علم و ادب، در بلاد متعدّد پراکنده شده بودند.
شهرهای
شیراز و
کاشان و
تهران پس از
اصفهان به حرکت بازگشت گراییدند.
شاعرانی که پیشگام حرکت نو ادبی شدند عبارتاند از سیّدمحمّد شعله اصفهانی (متوفی ۱۱۶۰) و میرسیّدعلی مشتاق اصفهانی و میرزا محمّدنصیر اصفهانی (متوفی ۱۱۹۲).
به کوشش این سه تن، بویژه به اهتمام و تشویق مشتاق، محفلی از شعرا در اصفهان تشکیل شد و شاعرانِ با استعدادی چون عاشق اصفهانی (۱۱۱۱-۱۱۸۱) و
صهبای قمی (متوفی ۱۱۹۱) و لطفعلی آذر بیگدلی و هاتف اصفهانی (متوفی ۱۱۹۸) و صباحی بیدگلی کاشانی (متوفی ۱۲۰۶ یا ۱۲۰۷) و رفیق اصفهانی (متوفی ۱۲۲۶) و عدّه ای دیگر گردهم آمدند و به بحث و گفتگو و سرودن شعرهایی به شیوه شاعران بلندآوازه قدیم پرداختند.
مشتاق شخصاً به شعر حافظ و بیشتر به
غزل و
رباعی راغب بود و از
حافظ و
سعدی استقبال میکرد؛ امّا اعضای محفل ادبی او به شیوه شاعران عصر پیش از
مغول، خاصه
فردوسی و
عنصری و
فرخی و
منوچهری و
انوری و
خاقانی، نظر داشتند و نحوه بیان و نوعاً مضمونهای شعر آنان را سرمشق خود ساختند.
مشتاق اصفهانی درباره جلوس
نادرشاه و فتح
هندوستان و
قندهار و
بلخ و
ایروان و شکست و فرار افغانها به دست نادرشاه اشعاری به سبک شاعران قدیم میساخت.
آذر بیگدلی
قصاید غرّا به شیوه قدما و طبیب اصفهانی (متوفی ۱۱۶۸) مثنوی به تقلید
نظامی گنجوی میسرود.
قصیده های هاتف اصفهانی به سبک امامی هروی، شاعر معاصر سعدی، و گاه به شیوه خاقانی بود.
عبدالرّزاق دنبلی، که از پیشگامان بازگشت در نثر است، شعر هم میگفت و در قصیده به امیر معزّی اقتفا میکرد و
غزل را به سبک قدما میسرود.
این شاعران و عده کثیری از پیروان و دست پروردگان ایشان ذهن مردم را از سبک غالب رایج در دوره پس از مغول و
تیموری بتدریج دور ساختند و حرکتی را آغاز کردند که پس از مدّتی دامنه اش از شعر گذشت و به نثر فارسی سرایت کرد و موجب تغییر سبک ادبی گردید و بعدها، در
دوره قاجاریه، پخته تر و سخته تر شد.
نکته درخور تأمّل اینکه این حرکتْ بی مقدمه و یکباره یا فقط به اراده و خواهش یا به ذوق و قریحه مشتاق اصفهانی و همگامان او و فارغ از تطوّرات ادبی و تحوّلات جامعه آغاز نشده و تحوّلی بیسابقه و ناگهانی نبوده است.
در دوره صفوی همه شاعران به سبک رایج در آن عصر شعر نمیسرودند.
شاعران بسیاری بودند که در قصیده و غزل سبک قدما را پیروی میکردند یا شعرشان تقلید سبک رایج در آن عهد نبود و اصالت و استقلال نسبی داشت.
محمدمحیط طباطبایی میگوید که عده ای به دنبال آذر بیگدلی مرتکب اشتباه شدهاند وآغاز «تحوّل اسلوب سخن» را روزگار مشتاق و عاشق شمرده اند، حال آنکه «تتبّع سخن سخنوران عهد شاه سلطان حسین چنین دلالت میکند که این تحوّل سبک سخن در اواخر قرن یازدهم آغاز شده بود و شعرای نیمه اوّل سده دوازدهم از حیث قوّت اسلوب خود را از سیاق سخن هندی پسند دور کرده بودند».
در واقع، تبحّرِ بارز نخستین شعرای بازگشت در سرودن قصیده و غزل به شیوه قدما گواه آشکار دوام سنّتی ریشه دار و ا نس و الفت عمیق با قالب و جان شعر قدیم است وگرنه طبیعی است که هیچ شاعری، هر چند مایه ور باشد، نمی تواند در بدو امر به این درجه از تسلّط بر کلام و فنون شعری دست یابد.
جلال الدین همایی، که عهد تنی چند از استادان قدیم شعر اصفهان را شخصاً درک کرده، برای سبکهای شعر فارسی اصطلاحهای دیگری اختیار کرده است و سبک شاعران دوره بازگشت را، که به تصریح او از انجمن مشتاق اصفهانی آغاز شد و «اثرش به قرن ۱۳ و ۱۴ رسید و هنوز هم آن شیوه مابین شعرای مکتب قدیم شایع و متداول است»،
«سبک عراقی جدید» و «سبک عراقیِ اصفهانی جدید»
در مقابلِ «سبک عراقی قدیم» و «سبک عراقی متوسّط» (= سبک اصفهانی/ هندی) نام داده است.
به نظر او، حاصل ادبی انجمن مشتاق و شعر شاعران بازگشت ظهور سبک تازه ای در غزلسرایی بوده و این سبک تازه «آمیخته ای است از سبک عراقی قدیم و متوسط»،
سبکی که عنصر غالبش از سبک عراقی و چاشنی آن از سبک اصفهانی/ هندی بوده است و اکثر شعرای اصفهان در قرن ۱۳ و ۱۴ پیرو همین سبک بوده اند.
پس از روی کار آمدن
سلسله زندیه و استقرار آرامش در عصر حکومت
وکیل الرعایا کریمخان زند، حرکت بازگشت ادبی نضج گرفت.
کریمخان شخصاً شعردوست و شاعرپرور نبود، امّا فراغ بال سی ساله
حکومت نسبتاً سالمش به بازار
ادب و
هنر رونق نسبی داد.
شعرا در عصر زندیّه محفل ادبی داشتند و حرکتی را که سالها پیشتر آغاز شده بود بهطور منظّم ادامه میدادند.
میرزاعبدالوهّاب موسوی اصفهانی در زمان کریمخان زند حاکم و کلانتر اصفهان شد و شاعرانی که از سبک رایج بیزار و به طرز قدما مایل بودند، به تشویق او و در منزل شخصی او، انجمن ادبی تشکیل دادند.
به ترغیب وی، بازار شاعری در اصفهان، که مرکز ادبی بود، رونق گرفت.
میرزاحسین وزیر فراهانی متخلّص به وفا، وزیر زندّیه، که مردی ادیب و سخن شناس و معتقد به طریقه بازگشت بود و کتابخانه ای از نفایس آثار داشت، در شیراز محفل ادبی دایر کرد.
میرزاعبدالوهاب نشاط اصفهانی (۱۱۷۵-۱۲۴۴)، فاضل و ادیب و منشی و از شعرای اوایل عصر قاجار در زمان سلطنت
آقا محمد خان قاجار (۱۲۱۰-۱۲۱۱)، حاکم اصفهان شد و در آنجا، مانند نیای خود میرزاعبدالوهاب موسوی، محفل شعرا را، که در واقع انجمن عمده ادبی شهر بود، تشکیل داد. به گفته رضاقلیخان هدایت، محفلش «مجمع شعرا و ظرفا» بود.
این محفل، در قیاس با محافل ادبی سابق، با آگاهی بیشتر به اسلوبهای گوناگون شعری توجه میکرد.
پس از آنکه نشاط اصفهانی برای تصدی بعضی امور دیوانی به دربار
تهران احضار و انجمن نشاط در اصفهان تعطیل شد، حجره مجمر در مدرسه کاسه گران به صورت مجمع سخنسرایان
شهر درآمد.
آرامش نسبی دوره قاجاری پس از سالها
آشوب و
فتنه، شعردوستی شاهان و شاهزادگان این سلسله، تشویقهای آنان از شاعران، و بعضی عوامل مساعد دیگر موجب شد تا بازار شعر و شاعری، که در آن عصر پناهگاه دیگری برای رشد خود نداشت، رونق بگیرد.
حرکتی که مشتاق اصفهانی و همگامانش آغاز کرده بودند، به همّت کسانی که در محافل ادبی آنان پرورش یافته یا از آن محافل تأثیر پذیرفته بودند بویژه از طریق محفلهای ادبی، به رغم تغییرات سیاسی، از دوره افشاریّه و زندیّه به عصر قاجاریّه انتقال یافت.
سیّدمحمّد سحاب،
شاعر بزرگ عصر
فتحعلی شاه، پسر هاتف اصفهانی بود و شرر بیگدلی، شاعر اوایل عصر قاجار و پسر
لطفعلی آذر بیگدلی، فتحعلی خان صبای کاشانی (ح ۱۱۷۹-۱۲۳۸)، ملک الشعرای دربار فتحعلیشاه، شاگرد صباحی بیدگلی.
فتحعلی خان صبا و میرزابزرگ عیسی قائم مقام، که پس از انقراض سلسله زندیّه به دستگاه و
دیوان قاجار راه یافتند، راه و روش مشتاق اصفهانی و صباحی بیدگلی را به شاعران بزرگ آن دوره منتقل ساختند و حرکت بازگشت را تداوم بخشیدند.
فتحعلی خان صبا، پس از مشتاق و آذر و هاتف و صباحی، در جریان بازگشت ادبی نقش عمده ایفا کرد.
نشاط اصفهانی، مجمراصفهانی (ح ۱۱۹۰ـ۱۲۲۵)، وصال شیرازی (۱۱۹۲ یا ۱۱۹۳ـ۱۲۶۲)، یغمای جندقی (۱۱۹۶ـ۱۲۷۶) و فروغی بسطامی (۱۲۱۳ـ۱۲۷۴) و حبیب اللّه قاآنی (۱۲۲۳ـ۱۲۷۰ یا ۱۲۷۲)، سروش اصفهانی (۱۲۲۸ـ۱۲۸۵)، صفی علیشاه (۱۲۵۱ـ۱۳۱۶)، میرزاحبیب خراسانی (۱۲۶۶ـ ۱۳۲۷) و فتح اللّه خان شیبانی (متوفی ۱۳۰۸) از بزرگترین شاعران عصر قاجارند که شیوه شعرای دوره بازگشت را ادامه دادند و هر یک، به صبغه فکری و هنری خاص خود، سنّت ادبی آنان را پرمایه و برای تحوّلات ادبی بعد آماده تر ساختند.
در اواخر حکومت زندیّه و مدّتی پس از حرکت بازگشت در شعر، تغییرات اندکی در شیوه نثرنویسی پدیدار شد.
نثر فارسی، با آهنگی کندتر از آنِ شعر، از تصنّعات و تکلّفات خود کاست و رفته رفته از حشو و زواید پیراسته شد. به تجربیّات گذشتگان و امکانات نثر فارسی توجه شد.
بویژه، از اوایل عهد قاجار، تحوّل نثر سرعت بیشتری یافت و نویسندگانی پیدا شدند که شیوه نثرنویسی را دگرگون کردند و بنایی گذاشتند که در آن قواعد فارسی نویسی صحیح بیشتر رعایت شد.
از میان نویسندگانی که بانی تحول نثرند تنی چند به شرح زیر یادکردنی اند: عبدالرزاق بیگ دنبلی، متخلّص به مفتون صاحبِ تسلیه الابرار، اثری که به گفته ملک الشعرای بهار
از شاهکارهای قرن دوازدهم هجری و نمونه آثار دوره بازگشت ادبی است؛ میرزا رضی (متوفی ۱۲۲۲) صاحب چند رساله و مترجم یک اثر تاریخی به فارسی در آغاز عصر قاجاریه
وقایع نگار (متوفی ۱۲۵۰)؛ میرزاابوالقاسم قائم مقام فراهانی (۱۱۹۳-۱۲۵۱)، نویسنده و منشی و شاعر و وزیر که انشای فارسی را با کلمات محاوره ای درآمیخت و نثر را به ایجاز و اختصار و سادگی سوق داد و در حقیقت به قالب نثر فارسی روح تازه ای دمید و تقریباً آن را برای کاربرد در همه زمینهها آماده ساخت.
نسب نثر روزنامه ای سالم و فصیحِ عصر مشروطیّت به نثر قائم مقام میرسد و کاربرد این نثر در جراید، در حقیقت، عامل مؤثر پذیرش آن در میان طبقات باسواد جامعه ایرانی بود.
منشآت فاضل خان گرّوسی (۱۱۹۸-۱۲۵۳) نمونه اعلای فصاحت عصر خود بود.
صاحبدیوان (متوفی ۱۲۵۶)، محرّر رسایل محرمانه شاه (امین رسایل)، از نویسندگان طراز اوّل عصر قاجار به شمار است.
رضاقلیخان هدایت، به گفته ادوارد براون (ص ۲۱۹)، یکی از بزرگترین نویسندگان ایران در قرن سیزدهم است.
میرزا محمّدتقی سپهر (متوفی ۱۲۹۷)، ملقّب به لسان الملک، صاحب ناسخ التواریخ، از نثرنویسان معروف این دوره است.
عبداللطیف طسوجی (متوفی ح۱۲۹۷)، مترجم هزارو یک شب از عربی، که در ترجمه به زبان فارسی شأن بالایی دارد، صاحب یکی از استوارترین و زیباترین نثرهای قاجاری است.
مجدالملک سینکی (متوفی ۱۲۹۸) و پسرش امین الدوله، صاحب رساله مجدّیه، از نثرنویسان چیره دست اند.
مهمترین نثرنویسان دیگر این دوره عبارتاند از: بدایع نگار (متوفی ۱۲۹۹)؛ فرهادمیرزا معتمدالدوله (۱۲۳۳-۱۳۰۵)؛ امیرنظام گرّوسی (۱۲۳۶-۱۳۱۷) از منشیان نامی؛ نادرمیرزا (۱۲۴۲-۱۳۰۳)؛ محمّدطاهر میرزا (۱۲۵۰-۱۳۱۶)، نمایشنامه نویس و مترجم آثار الکساندر دوما و ترجمه های متعدد از زبان
فرانسه به فارسی و از پیشگامان نهضت ترجمه در ایران معاصر؛ محمّد حسن خان اعتمادالسطنه (۱۲۵۹-۱۳۱۳)، که آثار تاریخی و تحقیقی بسیاری به قلم او یا منسوب به اوست (ترجمههایی نیز از زبان فرانسه به فارسی به وی منسوب است که از لحاظ نثر حایز اهمیت است)؛ محمّدحسین فروغی، ملقّب به ذکاءالملک (۱۲۵۵-۱۳۲۵)، ادیب و شاعر و روزنامه نگار و به اصطلاح امروز «ویراستار» دارالترجمه همایونی که سهم بارزی در اصلاح نثر فارسی دارد.
با کوشش این دسته اخیر و عده دیگری از نویسندگان و مترجمان، که در سنّت بازگشت ادبی در نثر گام برمی داشتند، نثر فارسی از بند لفّاظیهای منشیانه رست و از تواناییهای بالقّوه و بالفعل خود در حدّی که مقتضای زمان بود بهره مند گردید و به نثر سالم در خدمت معنی تبدیل شد.
تحوّل نثر، هرچند، به طوری که اشاره رفته، به سرعت تحوّل شعر نبود، تداوم و عمق داشت.
از دوره
ناصرالدین شاه، که ایرانیان با افکار اروپایی و تحولات مادّی و معنوی دنیای غرب آشناتر شدند و ترجمه نوشته های فرنگی رواج یافت و انتشار مرتّب جراید آغاز شد، تحوّل نثر فارسی شتاب بیشتری گرفت و نثر وارد مرحله ای تازه شد و به خدمت وظایف تازه ای درآمد.
پس از تأسیس
دارالفنون و ترجمه متون به
زبان فارسی برای مقاصد آموزشی، نثری که قائم مقام در آن تحول ایجاد کرده بود در این ترجمهها به کار رفت و در رشته های مختلف علمی اثری گذاشت که تا زمان ما محسوس است.
نثر وسیله ارتباطی مؤثری برای بیان تحولات مادی و معنوی و گزارش مسائل اجتماعی و انتقادی و توصیف و تحلیل شناخته شد و ازاینرو بخش عمده وظایفی که در سنّت ادبی ایران معمولاً شعر بر عهده داشت به نثر واگذار گردید و در عین آنکه دامنه کاربرد نثر روزبروز گسترش یافت، این امکان برای شعر فارسی فراهم آمد که بیشتر در خدمت بیان حالات و عواطف درونی شاعر قرار گیرد و به هدفهای اصلی و اصیل شعر نزدیکتر شود.
به این ترتیب، نثر دوره بازگشت، که در ابتدا دنباله رو تحوّل شعر بازگشت بود، هم خود بالید و به راههای تازه افتاد و هم به بالیدن شعر و تحوّل آن کمک کرد.
نکته دیگری که در تحوّل نثر فارسی درخور ذکر است اینکه نثر دوره بازگشت و تحوّل پس از آن متأثر از زبانهای فرنگی نیست، چه پیش از آنکه ترجمه از زبانهای فرنگی آغاز شود و ایرانیان با افکار جدید مغرب زمین آشنا شوند بازگشت ادبی و آگاهی به جنبه های قوی و استوار نثر قدیم و امکانات متنوّع آن در عرصه های مختلْف نثر فارسی را به جانب سلامت و
سلاست سوق داده و ظهور کسانی چون قائم مقام این حرکت را، خاصه در نثر، به اعتلا رسانیده بود.
البتّه بعدها ترجمه از زبانهای خارجی ـ صرف نظر از آسیبهایی که مترجمان مقلد و ناآشنا به زبان ترجمه رساندند ـ در بهبود نثر فارسی بی تأثیر نبود، امّا انگیزه اصلی این تحوّل از محیط ایران و از خود نثر و اهتمام نثرنویسان سرچشمه گرفته بود.
پس از
انقلاب مشروطیت، نویسندگان، با استفاده از زبانی که خداوندان نثر فارسی در دوره بازگشت احیا و هموار کرده بودند، توانستند مقاصد خود را به بهترین و مؤثرترین وجه بیان کنند و گذشته از رسیدن به هدف تأثیر کلام، نثر فارسی را به سهم خود تقویت کنند و غنا ببخشند.
دوره بازگشت ادبی، که پس از عصر صفویّه آغاز شد، حدود یک قرن ونیم بعد به ادبیات متحوّل عصر مشروطه انجامید. تحوّل ادبی عصر بازگشت هم در عرصه شعر بود و هم در زمینه نثر. در این دوره به دلایل بسیار، از جمله دلایل تاریخی و اجتماعی و علل و اسبابی که موجب تغییر سبکهای ادبی است،
سبک هندی در شعر کنار گذاشته شد و سبک قدیم خراسانی (یا ترکستانی) و سبک عراقی سرمشق قرار گرفت؛ در نثر از
تکلف و
تصنع و فنونِ صرفاً منشیانه پرهیز شد و نثر، با توجّه به تجارب و ذخایر ادبی گذشته، به غایت حقیقی خود، که همانا ابلاغ منظور و معنی است، نزدیک گردید و از صنعتهایی که مغایر با معیار هنری عصر بود رهایی یافت و با ذوق و سلیقه متعارف جامعه در آن عهد سازگاری بیشتری یافت.
نثر فارسی در دوره بازگشت ادبی به سادگی گرایید و به قوام و پختگی رسید. این نثر به لحاظ خلاقیّت و اصالت سبک و روش جایگاه خاصی در تاریخ ادب فارسی و در کنار سایر اسلوبهای اصیل نثرنویسی دارد.
نثر دوره بازگشت، پس از نیل به قوام و استحکام در عصر قاجار، در متون درسی دارالفنون و جراید عصر مشروطه و نشریات ادبی آن دوره به کار رفت و به دست صاحب قلمانی چون
محمدعلی فروغی و
علی اکبر دهخدا و عده دیگری از نویسندگانِ دوره بعد به نثری روانتر و استوارتر تبدیل شد و برای استفاده در زمینه های گوناگون، خاصه نثر علمی و ادبی و خبری، آمادگی یافت.
ایراد عمده ای که مخالفان ادبیّات بازگشت به شعر آن دوره میگیرند ـ باید گفت که حساسیّتها عمدتاً متوجّه شعر است و نثر دوره بازگشت آماج انتقاد نیست ـ این است که شعرای آن دوره فقط مقلّد شعرای قدیم بودهاند و خود سبک و
سخن و
اندیشه و
مضمون و
زبان اصیل نداشتهاند و چه مقلدان موفقی باشند (به زعم عدّه ای) و چه مقلدانی ناموفق (به نظر عده ای دیگر)، دوره بازگشت ادبی از نظر شعر شاعری اهمیتی ندارد و به روایتی حتی اگر یکسره نادیده گرفته شود گزندی به تاریخ ادبیّات ایران نمیرسد.
امّا اگر تحولات سریع اجتماعی و تغییرات ناگهانی سیاسی عصر قاجار و دوران متعاقب آن را که بر هنر و ادب تأثیر عمیق گذاشته است و نیز گرایشهای ادبیّات معاصر را در نظر آوریم و از طرف دیگر، سلیقه های شخصی بسیاری از خرده گیران را، که ارزش ادبی دلخواه خود را در شعر آن دوره نمییابند، کنار بگذاریم، می بینیم که همه جنبه های این ادبیّات را نمیتوان بی ارزش یا حتی کم ارزش شمرد.
بی گمان بسیاری از زوایا و خفایای ناکاویده این دوره ادبی با تحقیقات جدّی ادبی روشن خواهد شد؛ امّا از میراث ادب فارسی که پس از تحوّل سبک ادبی در دوره بازگشت به دوره معاصر رسیده است به اجمال این نکته آشکار است که ادبیّات عصر بازگشت، برخلاف دورههایی ادبی که با گذشت
زمان بتدریج از امکانات و تازگی و اصالتشان کاسته میشود، روی به اعتلا داشته است و شاعران متأخر این دوره از شعرای متقدم همان دوره بمراتب چیره دست تر بودهاند و زبان فارسی در شعر و نثر دوره بازگشت سلاست و قدرت بیانی سابق خود را کم و بیش بازیافته و ادبیّات کم رمق و کم رونق آغاز عصر بازگشت پس از تحولات ادبی آن عصر به دستمایه ای غنی تبدیل شده است، به گونه ای که شاعران و نویسندگان توانستهاند برای آفرینش ادبی از استعدادهای متعدد آن بهره مند شوند.
اگر سهم «بازگشت ادبی» را در تاریخ ادبیّات ایران فقط به این موارد منحصر بدانیم، باز هم با عصری روبروییم که جایگاه آن در عرصه ادب محرز است.
(۱) لطفعلی بن آقاخان آذربیگدلی، آتشکده آذر، چاپ جعفر شهیدی، تهران ۱۳۳۷ ش.
(۲) یحیی آرین پور، از صبا تا نیما، تهران ۱۳۵۰ ش.
(۳) مهدی اخوان ثالث، «نیما مردی مردستان»، اندیشه و هنر، ش ۹ (فروردین ۱۳۳۹ ش).
(۴) عباس اقبال
آشتیانی، «سیّداحمد هاتف اصفهانی»، در دیوان هاتف اصفهانی، چاپ وحید دستگردی، تهران ۱۳۴۵ ش.
(۵) کریستف بالایی و میشل کویی پرس، سرچشمه های داستان کوتاه فارسی، ترجمه احمد کریمی حکاک، تهران ۱۳۶۶ ش.
(۶) ادوارد گرانویل براون، تاریخ ادبیّات ایران، از آغاز عهد صفویه تا زمان حاضر، ترجمه غلامرضا رشید یاسمی، تهران ۱۳۲۹ ش.
(۷) محمّدتقی بهار، «بازگشت ادبی»، ارمغان، دوره ۱۳، ش ۷، ۸، ۱۰،(مهر، آبان، دی، ۱۳۱۱ ش).
(۸) محمّدتقی بهار، سبک شناسی، تهران ۱۳۲۱ ش.
(۹) مهدی حمیدی شیرازی، شعر در عصر قاجار، تهران ۱۳۶۴ ش.
(۱۰) غلامعلی رعدی آذرخشی، «درباره سبکهای شعر فارسی و نهضت بازگشت»، نامواره دکتر محمود افشار، تهران ۱۳۶۴ ش.
(۱۱) عبدالحسین زرین کوب، سیری در شعر فارسی، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۱۲) ریکاردو زیپولی، چرا سبک هندی در دنیای غرب سبک باروک خوانده میشود؟، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۱۳) محمّدرضا شفیعی کدکنی، ادوار شعر فارسی: از مشروطیت تا سقوط سلطنت، تهران ۱۳۴۲ ش.
(۱۴) ذبیح اللّه صفا، «ادب»، ایرانشهر، تهران ۱۳۴۲ ش.
(۱۵) ابراهیم صفایی، نهضت ادبی ایران در عصر قاجار، تهران ۱۳۴۴ ش.
(۱۶) ابوالقاسم بن رضاقلی طرب اصفهانی، دیوان طرب، چاپ جلال الدین همایی، تهران ۱۳۴۲ ش.
(۱۷) حسین بن علی مجمر، دیوان مجمراصفهانی، تهران ۱۳۴۵ ش.
(۱۸) محمود قاجار شاهزاده ایران، سفینه المحمود، چاپ عبدالرسول خیامپور، تبریز ۱۳۴۶ ش.
(۱۹) مصاحب، ذیل «عاشق» و «فارسی، ادبیات».
(۲۰) عبدالرزاق بن نجفقلی مفتون دنبلی، حدائق الجنان.
(۲۱) زین العابدین مؤتمن، تحوّل شعر فارسی، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۳۹ ش).
(۲۲) نیمایوشیج، ارزش احساسات، چاپ ابوالقاسم جنتی عطائی، تهران ۱۳۳۵ ش.
(۲۳) رضاقلی بن محمّدهادی هدایت، مجمع الفصحا، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۳۶-۱۳۴۰ ش.
(۲۴) جلال الدین همایی، «ترجمه حال سروش اصفهانی»، در دیوان سروش اصفهانی، چاپ محمّدجعفر محجوب، تهران ۱۳۳۹ ش؛
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بازگشت ادبی»، شماره۲۰۴.