• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

براهین اثبات معاد

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مهم‌ترین منبع و منشا ایمان به معاد و حیات اخروی، وحی الهی است که به وسیله پیامبران (علیهم‌السّلام) به بشر ابلاغ شده است. انسان پس از آنکه خدا را شناخت و به صدق گفتار پیامبران ایمان آورد، به روز قیامت و حیات جاوید اخروی، که همه پیامبران، ایمان به آن را در سرلوحه تبلیغ و دعوت خود قرار داده‌اند، ایمان پیدا می‌کند.



انسان پس از آنکه خدا را شناخت و به صدق گفتار پیامبران ایمان آورد، به روز قیامت و حیات جاوید اخروی، که همه پیامبران، ایمان به آن را در سرلوحه تبلیغ و دعوت خود قرار داده‌اند، ایمان پیدا می‌کند. این، خود نوعی برهان عقلی بر معاد است، ولی از آن جا که معرفت تفصیلی، در تقویت و تحکیم ایمان مؤثر است. نیز از سوی دیگر، قرآن کریم نیز با دلایل روشن عقلی، قطعی بودن جهان پس از مرگ و برانگیخته شدن انسان‌ها را در قیامت اثبات نموده است، در این فصل برخی از براهین معاد را مورد بررسی قرار می‌دهیم:

۱.۱ - برهان حکمت و غایت

جهان، آفریده و فعل خداوند حکیم است، و فعل فاعل حکیم، بدون غایت نخواهد بود. بنابراین، جهان دارای غایت است.
و غایت (فلاسفه حرکت را کمال اول، و غایت را کمال ثانی می‌نامند، چنانکه علامه طباطبایی (رحمة‌الله‌علیه) در این‌باره فرموده است: «ان الحرکة کمال اول لما بالقوة من حیث انه بالقوة، فهناک کمال ثان یتوجه الیه المتحرک و هو المطلوب لنفسه، و الحرکة مطلوبة لاجله... و هذا الکمال الثانی هو المسمی غایة الحرکة یستکمل بها التحرک نسبتها الی الحرکة نسبة التام الی النقص...) عبارت است از فعلیت و کمالی که متحرک به واسطه حرکت به آن نایل می‌گردد، و با وصول به آن از حرکت باز می‌ایستد. مانند دانه و هسته گیاه که پس از رسیدن به آخرین مرحله فعلیت و کمال ممکن برای آن گیاه، غایت خود را بازیافته و حرکت آن پایان می‌پذیرد.
از سوی دیگر، وقتی به جهان طبیعت می‌نگریم، آن‌را نمایشگاه بزرگی از پدید آمدن‌ها و فانی شدن‌ها، و زندگی‌ها و مرگ‌ها می‌بینیم، یعنی هیچ چیز حالت ثبات و قرار ندارد، بلکه یک‌پارچه به حرکت و تغیر است، و ثبات و قرارهای آن موقت و مقطعی است، نه دایمی و نهایی. بسان ایستگاه‌های میان راه که مقصد نهایی حرکت نمی‌باشند. بنابراین، اگر در ورای حیات این جهان که بی‌ثباتی و بی‌قراری بر آن حاکم است، حیاتی ثابت، پایدار و لایتغیر وجود نداشته باشد، هیچگاه به غایت نهایی نخواهد رسید، و در نتیجه آفرینش این جهان بدون غایت و بیهوده خواهد بود؛ لیکن چون آفریدگار جهان، حکیم است و فعل او بدون غایت نمی‌باشد، بنابراین حیات دنیوی غایتی دارد که همان حیات اخروی است. (قرآن کریم، عالم آخرت را سرای ثبات و قرار توصیف نموده و می‌فرماید: «و ان الآخرة هی دار القرار»)
[۳] شهید مطهری، مرتضی، زندگی جاوید، ص۶۰ـ۵۶
[۵] جوادی آملی، عبدالله، ده مقاله پیرامون مبدا و معاد، ص۲۸۹ـ۲۸۴


۱.۱.۱ - توصیف قرآن

قرآن کریم برهان مزبور را چنین بیان نموده است: «ا فحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا لا ترجعون».
استفهام موجود در آیه شریفه، انکاری است، و مفاد آن این است که ما شما را عبث نیافریده‌ایم. و چون چنین است، پس به سوی ما بازخواهید گشت.
آن گاه در آیه بعد در مقام تحکیم برهان فوق برآمده و فرموده است: «فتعالی الله الملک الحق لا اله الا هو رب العرش الکریم».

۱.۱.۲ - نکات آیه

این آیه شریفه سه نکته مهم را یادآور شده است:
۱. خداوند، فرمانروا و مدبر جهان آفرینش است: «رب العرش الکریم».
۲. او حق است، و در نتیجه از فعل بیهوده و باطل منزه و پیراسته می‌باشد: «الله الملک الحق».
نتیجه این دو مطلب آن است که جهان آفرینش دارای غایت است؛ لیکن چون ممکن است توهم شود که گرچه خداوند حکیم بوده و فعل او بدون غایت نیست، ولی شاید عواملی مانع از تحقق یافتن آن غایت گردند، نکته سوم این توهم را مردود می‌سازد و آن اینکه:
۳. خداوند، یکتا و بی همتاست، و رقیبی در برابر او متصور نیست: «لا اله الا هو».

۱.۱.۳ - برهان حکمت در آیات دیگر

برهان حکمت در آیات دیگر قرآن نیز بیان گردیده است. در اینجا برخی از این آیات را یادآور می‌شویم:
۱. «و ما خلقنا السماوات و الارض و ما بینهما لاعبین ما خلقناهما الا بالحق و لکن اکثرهم لا یعلمون ان یوم الفصل میقاتهم اجمعین؛ ما آسمان‌ها و زمین و آنچه در میان آنها است را بازیگرانه نیافریده‌ایم، ما آنها را جز به حق (بر پایه علم و حکمت) نیافریده‌ایم، لیکن اکثر آنان نمی‌دانند، (چون چنین است پس جهان طبیعت دارای غایتی است و آن همان) روز فصل (قیامت) است که وعدگاه همگان می‌باشد».
۲. «و ما خلقنا السماء و الارض و ما بینهما لاعبین؛ ما آسمان و زمین و آن چه میان آنها است را بازیگرانه نیافریده‌ایم».
۳. «و ما خلقنا السماء و الارض و ما بینهما باطلا ذلک ظن الذین کفروا فویل للذین کفروا من النار؛ ما آسمان و زمین و آنچه میان آنها است را باطل (بدون غایت) نیافریده‌ایم، این گمان کافران است، وای بر کافران از دوزخ».
در همه این آیات بر این نکته استدلال شده است که چون آفرینش جهان هستی که فعل خداوند است. حکیمانه و غایت‌دار است، لذا جهان آخرت ضرورت دارد، زیرا اگر جهان طبیعت که مجموعه‌ای از حوادث گذرا و ناپایدار است، به غایتی ثابت و پایدار منتهی نگردد، باطل و بیهوده و بازیگرانه خواهد بود؛ ولی چون خداوند حق مطلق است، فعل او نیز حق بوده، و باطل و عبث در آن راه ندارد.

۱.۱.۴ - قیامت در کلام امام علی

در کلمات امام علی (علیه‌السّلام) نیز قیامت به عنوان غایت دنیا بیان گردیده و تاکید شده است که آفرینش این عالم تا به آن غایت منتهی نگردد، قرار و ثباتی نخواهد داشت، آنجا که می‌فرماید:
«ان الخلق لا مقصر لهم عن القیامة، مرقلین فی مضمارها الی الغایة القصوی؛ برای انسان‌ها قبل از قیامت قرارگاهی نیست، آنان در میدان قیامت (زندگی دنیا) به سوی غایتی نهایی (بهشت و دوزخ) با شتاب به پیش می‌روند». («مقصر» بر وزن مقعد به معنای مجلس می‌باشد. و مرقلین یعنی شتابان. و مضمار به معنای میدان، و مقصود از مضمار قیامت، زندگی دنیاست، چنانکه در جای دیگر فرموده است: الا و ان الیوم المضمار و غدا السباق.)
[۱۴] بحرانی، ابن میثم، شرح نهج‌البلاغه، ج۳، ص۲۶۲.

نیز فرموده است:
«ان الغایة القیامة و کفی بذلک واعظا لمن عقل؛ غایت (دنیا) قیامت است. برای فردی که بیندیشد همین مطلب برای وعظ و اندرز کافی است».

۱.۲ - برهان عدالت

انسان‌ها در برابر دعوت پیامبران الهی به ایمان و نیکوکاری، به دو گروه مؤمنان و کافران، مطیعان و عاصیان، تقسیم می‌شوند. از نظر عقل، ایمان و نیکوکاری پسندیده، و شایسته ستایش و پاداش است، و کفر و تبهکاری مستحق نکوهش و کیفر می‌باشد، و برخورد یکسان با آن دو و برابر دانستن نیکوکار و بدکار عادلانه نیست. نظیر این که آموزگار تفاوت‌های موجود در دانش‌آموزان را از نظر سعی و کوشش در فراگیری، و انضباط و اخلاق، نادیده گرفته و به همگان نمره مساوی بدهد.
از سوی دیگر، هر دو گروه در این جهان به طور یکسان از مواهب حیات بهره‌مند می‌باشند، و چه بسا کافران و عاصیان از مؤمنان و مطیعان برخوردارترند، و اصولا نه پاداش دادن به برخی از نیکوکاری‌ها ـ مانند شهادت در راه خدا ـ در این جهان امکان پذیر است، و نه کیفر برخی از تبهکاری‌ها، مانند گمراه ساختن انسان‌ها و کشتن نسل‌های بی شمار. بنابراین، دنیا جایگاه مناسبی برای اجرای عدالت الهی در مورد صالحان و تبهکاران به طور کامل نمی‌باشد؛ (ان الله لم یرضها ثوابا لاولیائه و لا عقابا لاعدائه.)
پس باید جهان دیگری باشد تا عدل الهی در مورد نیکان و بدان به طور کامل تحقق یابد.
ابن میثم بحرانی (م ۶۷۹ یا ۶۹۹) در تقریر این برهان گفته است: «انا نری المطیع و العاصی یدرکهما الموت من غیر ان یصل الی احد منهما ما یستحقه من ثواب او عقاب، فان لم یحشرا لیوصل الیهما ذلک المستحق، لزم بطلانه اصلا و ذلک ظلم لا یجوز علی الصانع الحکیم».
[۱۷] ابن میثم، میثم بن علی، قواعد‌المرام، ص۱۴۶.

در آیاتی از قرآن به این برهان اشاره شده است، دو نمونه را یادآور می‌شویم:
۱. «ام نجعل الذین آمنوا و عملوا الصالحات کالمفسدین فی الارض‌ام نجعل المتقین کالفجار؛ آیا مؤمنان و صالحان را مانند مفسدان در زمین، و پرهیزگاران را مانند تبهکاران قرار می‌دهیم؟».
۲. «ا فنجعل المسلمین کالمجرمین ما لکم کیف تحکمون؛ آیا انسانهای فرمانبردار را مانند مجرمان قرار می‌دهیم، چگونه داوری می‌کنید؟».

۱.۳ - برهان رحمت

یکی از صفات کمال خداوند، صفت رحمت است، و مفاد آن این است که خداوند نیاز موجودات را برآورده و هر یک را به سوی کمالی که شایستگی آن را دارد هدایت کرده و نایل می‌سازد. چنانکه علامه طباطبایی (رحمة‌الله‌علیه) فرموده است:
«الرحمة رفع حاجة کل محتاج و ایصال کل شیء الی ما یستحقه و افاضته علیه». رحمت، عبارت است از برآوردن نیاز هر نیازمند، و رساندن هر چیز به آن چه استحقاق آن را دارد و افاضه آن به او.

۱.۳.۱ - دلایل حیات ابدی

آفرینش انسان با ویژگی‌هایی که دارد، به روشنی بر این که او شایستگی حیات ابدی را داراست دلالت دارد؛ زیرا:
اولا: اندیشه حیات جاودانی را داراست.
ثانیا: خواهان حیات ابدی بوده، و آن را آرزو می‌کند.
ثالثا: انسان بر پایه نظام ایمان و عمل صالح در سطحی فراتر ازحیات طبیعی و حیوانی قرار گرفته، و استعداد حیاتی برتر و سعادتی جاودانه را کسب می‌کند، چنانکه بر پایه نظام کفر و فسق نیز استحقاق حیاتی فروتر از حیات حیوانی را به دست می‌آورد که آن نیز در قالب حیات دنیوی نمی‌گنجد، چنانکه امام علی (علیه‌السّلام) فرموده: «ان الله لم یرضها ثوابا لاولیائه و لا عقابا لاعدائه».
بنابراین، اگر پس از این حیات موقت و ناپایدار، حیاتی پایدار و ابدی نباشد، شایستگی و استحقاق یاد شده در انسان هیچگاه به فعلیت نخواهد رسید، و این با عنایت و رحمت الهی سازگار نیست. در واقع، منتهی نشدن حیات دنیوی به حیات اخروی، مانند این است که هیچ جنینی با وجود اینکه به یک سلسله تجهیزات متناسب با حیات بیرون از رحم آفریده شده، و استعداد آنرا دارد، به آن دست نیابد و حیات او پس از پایان یافتن زندگی موقت در رحم، به کلی پایان پذیرد، و این برخلاف حکمت، و رحمت الهی است.
[۲۲] طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۷، ص۲۶.


۱.۳.۲ - نظر قرآن

قرآن کریم در این‌باره فرموده است:
«قل لمن ما فی السماوات و الارض قل لله کتب علی نفسه الرحمة لیجمعنکم الی یوم القیامة لا ریب فیه؛ بگو (بپرس) آسمانها و زمین از آن کیست؟ بگو (همان گونه که شما نیز اذعان دارید) از آن خداست او رحمت را بر خود واجب کرده است، هر آینه شما را در روز قیامت که تردیدی در آن نیست جمع می‌آورد».

۱.۳.۳ - پاسخ به یک پرسش

چگونه می‌توان قیامت را مظهر رحمت خداوند دانست، با آنکه بسیاری گرفتار عذاب دوزخ می‌گردند؟
پاسخ این است که فلسفه قیامت آن است که شایستگی‌ها و استحقاق‌ها مهمل نمانده، و بشر بتواند از رحمت کامل الهی بهره‌مند گردد؛ اما نوع شایستگی و استحقاق منوط به نظام اندیشه و عمل او است، که یا بر پایه ایمان و عمل صالح است و یا بر پایه کفر و فسق، و این هر دو به انتخاب و اختیار او واگذار شده است.
شاید جمله ـ الذین خسروا انفسهم فهم لا یؤمنون ـ که در پایان آیه گذشته آمده است، ناظر به همین مطلب باشد.

۱.۴ - لزوم وفای به عهد

خداوند، به واسطه پیامبران (علیهم‌السّلام) وقوع قیامت و پاداش به نیکوکاران را وعده داده است، و از نظر عقل، وفای به عهد نیکو و تخلف از آن ناپسند و ناروا است، و چون خداوند از هرگونه صفت ناپسند و ناروا منزه می‌باشد، بنابراین به طور قطع به وعده خود جامه عمل پوشانده و قیامت را برپا خواهد کرد.
علامه‌حلی (رحمة‌الله‌علیه) در این‌باره گفته است:
«وجوب ایفاء الوعد و الحکمة یقتضی وجوب البعث». واجب بودن وفای به وعده، و حکیم بودن خداوند، مقتضی واجب بودن برانگیخته شدن مردگان است.
قرآن کریم نیز در آیات متعدد بر این که قیامت وعده الهی بوده و در تحقق آن تردیدی نیست تصریح و تاکید نموده است، آنجا که خرمندان (اولواالالباب) را ستایش نموده و یادآور شده است که آنان در مقام نیایش به درگاه خداوند می‌گویند:
«ربنا انک جامع الناس لیوم لا ریب فیه ان الله لا یخلف المیعاد؛ پروردگارا تو انسانها را در روزی که تردیدی در آن نیست گرد می‌آوری، به درستی که خداوند خلف وعده نمی‌کند».(«المیعاد» به معنای وعده است مانند میقات که گاهی به معنای وقت می‌باشد.)
نیز می‌فرماید: «و ازلفت الجنة للمتقین غیر بعید، هذا ما توعدون؛ بهشت برای پرهیزکاران نزدیک آورده می‌شود، این است آن چه وعده داده شده‌اید».
هم‌چنین می‌فرماید: «کما بدانا اول خلق نعیده وعدا علینا انا کنا فاعلین؛ همان‌گونه که آفرینش را در آغاز آفریدیم، آن را باز می‌گردانیم، این وعده‌ای است بر ما، و ما عمل کننده به وعده خود می‌باشیم».
و جمله ـ کما بدانا اول خلق نعیده ـ ناظر به این است که اعاده حیات موجودات پس از مرگ برای خداوند همان‌گونه میسر و آسان است که آفرینش نخست آن‌ها.
و جمله: ـ انا کنا فاعلین ـ ناظر به این است که عمل به وعده، سنت الهی و تخلف‌ناپذیر است.

۱.۵ - قیامت، گزارش غیبی و قطعی الهی

برهان وفای به وعده، تنها لزوم معاد را در مورد موحدان و صالحان، همانان که وعده پاداش داده شده‌اند، اثبات می‌کند. در اینجا برهان عقلی دیگر نظیر برهان چهارم وجود دارد که مدلول آن اعم است. تقریر آن چنین است:
۱. خداوند از وقوع قیامت خبر داده است.
۲. خبرهای الهی صادق و مطابق با واقع است.
۳. بنابراین، وقوع قیامت امری یقینی و حتمی است.


۱. طباطبائی، محمدحسین، نهایة الحکمة، مرحله ۸، ص۱۸۰.    
۲. غافر/سوره۴۰، آیه۳۹.    
۳. شهید مطهری، مرتضی، زندگی جاوید، ص۶۰ـ۵۶
۴. علامه طباطبایی، محمدحسین، شیعه در اسلام، بخش سوم، معاد شناسی، ص۱۰۳    
۵. جوادی آملی، عبدالله، ده مقاله پیرامون مبدا و معاد، ص۲۸۹ـ۲۸۴
۶. سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج۱، ص۳۹۳۳.    
۷. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۱۱۵.    
۸. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۱۱۶.    
۹. طباطبائی، محمدحسین، المیزان، ج۱۵، ص۷۳.    
۱۰. دخان/سوره۴۴، آیه۴۰۳۸.    
۱۱. انبیاء/سوره۲۱، آیه۱۶.    
۱۲. ص/سوره۳۸، آیه۲۷.    
۱۳. امام علی علیه‌السّلام، نهج‌البلاغه، خطبه ۱۵۶.    
۱۴. بحرانی، ابن میثم، شرح نهج‌البلاغه، ج۳، ص۲۶۲.
۱۵. امام علی علیه‌السّلام، نهج‌البلاغه، خطبه ۱۹۰.    
۱۶. امام علی علیه‌السّلام، نهج‌البلاغه، حکمت ۴۱۵.    
۱۷. ابن میثم، میثم بن علی، قواعد‌المرام، ص۱۴۶.
۱۸. ص/سوره۳۸، آیه۲۸.    
۱۹. قلم/سوره۶۸، آیه۳۵.    
۲۰. طباطبائی، محمدحسین، المیزان، ج۷، ص۲۵.    
۲۱. امام علی علیه‌السّلام، نهج‌البلاغه، کلمات قصار، شماره ۴۱۵.    
۲۲. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۷، ص۲۶.
۲۳. ثبات مطهری، مرتضی، زندگی جاوید، ص۵۴۵۲.    
۲۴. انعام/سوره۶، آیه۱۲.    
۲۵. علامه حلی، حسن بن یوسف، کشف‌المراد، مقصد ۶، مسئله ۴.    
۲۶. آل عمران/سوره۳، آیه۹.    
۲۷. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۲۴۲.    
۲۸. ق/سوره۵۰، آیه۳۲۳۱.    
۲۹. انبیاء/سوره۲۱، آیه۱۰۴.    
۳۰. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۱۴، ص۳۲۹.    



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «براهین اثبات معاد»،تاریخ بازیابی۹۵/۰۲/۲۶.    



جعبه ابزار