برغواطه(خام)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بَرْغَواطَه، اتحادیهای از قبایل بربر، متعلق به گروه مَصْمُوده، که از قرن دوم تا ششم در ایالت تامَسْنا، در کرانه
اقیانوس اطلس در کشور
مراکش ، میان سَلا و سَفی میزیستهاند.
به گفته بَکْری،
جغرافیدان اندلسی، اتحادیه برغواطه میتوانسته بیش از دوازده هزار سوار را یکجا بسیج کند.
احتمالاً این قوم، تا پیش از روی کار آمدن مرابطون (نیمه دوم قرن پنجم)، دارای شأن و اهمیّت سیاسی نیز بوده است.
تا پیش از این تاریخ، اطلاعات ما از برغواطه تقریباً به گفتههای ابن حوقل، جهانگرد شرقی (نیمه دوم قرن چهارم)، و بکری (نیمه دوم قرن پنجم) منحصر است و مورّخان بعدی تنها به نقل گفتههای ایشان با اختلافهایی جزئی اکتفا کردهاند.
بکری
مدعی است که اطلاعات خود را از گفتههای یکی از فرستادگان برغواطه به خدمت حَکَم دوم، خلیفه اُمَوی، که در شوال ۳۵۲ مأمور خدمت در قُرطُبه بوده و سخنانش ظاهراً در
اندلس محفوظ بوده، به دست آورده است.
درباره سهمی که برغواطه در فتح مراکش به دست عبدالمؤمن موحّدی داشته، اطلاعاتی در یادداشتهای بَیْدَق و در تاریخ بربرهای ابن خلدون میتوان یافت.
قبایل برغواطه، علاوه بر اهمیّت سیاسی، مذهب خاصی هم داشتند که البته از
اسلام مشتق بود.
بکری یگانه مورخی است که اطلاعاتی چند در این باره به دست میدهد و مورخان دیگر به نقل همین اطلاعات اکتفا کردهاند.
ظهور برغواطه در تاریخ، با قیام مِیْسَره، که از
خوارج بود، بستگی دارد.
اقوامی که به برغواطه مشهورند (بسیاری از مورخان، بی آنکه دلیل قانع کنندهای عرضه کنند، مدعیاند که این اقوام در آن هنگام نام دیگری داشتهاند) دعاوی خوارج را پذیرفتند و به هواداری آنان برخاستند.
اگر قول چند تن از مورخان را باور کنیم، در ۱۲۷ پیرامون مردی طَریف نام فراهم آمدند که درباره اصل و نَسَبش اختلاف است: برخی او را یکی از رؤسای بربرهای زَناته و زُواغه دانستهاند و برخی دیگر، از گروهی از بربرهای جنوب اندلس (یعنی بَرْباط که گویند پس از تحریف، در تلفظ به صورت برغواط درآمده است)، و حتی گروهی او را از اصلِ یهودی پنداشتهاند.
باید توجه داشت که در مؤلفان سنّی گاهی این گرایش دیده میشود که برای برجسته ترین رجال فِرَق غیر سنی اصل یهودی قایل شوند، از شواهد آن: مهدی عبیداللّه شیعی.
به هر صورت، کسی ادعا نکرده است که طریف از خانوادههای ریشه دار ساکن تامسنا برخاسته باشد.
وی خواه مروّج اصول اعتقادی مشتق از اسلامِ اهل تسنن باشد و خواه مروّج اصول اعتقادی مشتق از اسلامِ خوارج، بیگمان خود عرض عقاید نکرده است.
شاید پسرش، صالح، پس از مدتی اقامت و تحصیل در «مشرق»، مذهب جدید را بنیان گذاشته باشد.
اگر تاریخ بکری را که ابن خلدون تکمیل کرده است صحیح بدانیم، صالح در حدود ۱۳۱ قدرت را به دست گرفته و در حدود ۱۷۸ آن را به پسرش اَلْیَسَع (الیاس) انتقال داده است.
اما فرزند الیسع، یعنی یونس بود که آشکارا آیین جدید را پذیرفت و در
حکومت ۴۳ ساله خود (۲۲۸ـ۲۷۱) به ترویج آن پرداخت.
در باب مناسباتی که در این دوران میان ادریسیان و برغواطه وجود داشته است هیچ اطلاعی نداریم و کسی هم به جنگ و ستیز میان آنان اشاره نکرده است.
با اینهمه، شواهدی در دست است که بر وقوع نبردی خونین در نزدیکی وادی بَهْت دلالت میکند و گویا ابوغُفَیر، برادرزاده و جانشین یونس (۲۷۱ـ۳۰۰)، در آن پیروز شده است.
بنابراین، احتمال دارد که قبایل برغواطه برای گسترش سلطه و اشاعه مذهب خود، از اضمحلالِ ادریسیان استفاده کرده باشند.
ابن حوقل
آنان را کافرانی میپندارد که سنّیان میخواهند از رباطهای منطقه سَلا با آنان به
جهاد بپردازند.
اقتصاد ایشان ظاهراً پر رونق بوده است، زیرا با شهرهای فاس و اَغمات و سوسه و سِجِلْماسه روابط بازرگانی داشتند و در ضمن میکوشیدند که با مرکز خلافت در قرطبه هم مناسبات سیاسی برقرار کنند.
اما دیری نپایید که این اقوام آماج حملات گوناگونی شدند: حمله جعفر اندلسی از موالیِ
امویان در ۳۶۷، حمله بُلُگین بن زِیِری، قائم مقام خلیفه فاطمی در افریقیه از ۳۶۸ تا ۳۷۲، و حمله واضح غلام آزاد شده منصور بن ابی عامر در ۳۸۹.
البته زوال
خلافت قرطبه به ایشان امکان داد که نفسی تازه کنند؛ اما، در حدود ۴۲۰، دچار حمله ابوالکمال تمیم، رئیس بنو اِیْفرن شدند که سرانجام آنان را مطیع و منقاد خود ساخت.
فاصله مرگ تمیم در ۴۲۴ تا فرارسیدن مرابطون در ۴۵۱، باز برای ایشان نفس راحتی بود.
پس از مقاومتی جانکاه که به قیمت جان عبداللّه بن یاسین رهبر روحانی فاتحان جدید تمام شد، قبایل برغواطه بکلی درهم شکستند و نابود شدند؛ با این حال، هنگامی که عبدالمؤمن موحدی مراکش را فتح کرد (۵۴۱) و به تصرف
کشور مغرب پرداخت، هنوز تعدادی از آنان در تامسنا وجود داشتند؛ لیکن، چون با مخالفان دولت جدید هم آواز شده بودند، رئیس موحّدون چندین حمله علیه آنان تدارک دید و سرانجام در ۵۴۳ کارشان را یکسره کرد.
از آن پس، دیگر برغواطه از صحنه تاریخ ناپدید شدند و حتی نامشان هم اندک اندک فراموش شد، چنانکه لئوی افریقی (آغاز قرن دهم /شانزدهم)، با آنکه میدانسته زمانی در تامَسنا قومی از «زنادقه» می زیستهاند، از ایشان نامی نمیبرد.
عقیده ایشان، بنابر شرح مختصر بکری،
ترکیبی است از مذهب
اهل تسنن که به روش بربرها تحریف شده، با برخی عقاید
شیعه و سختگیریهای اخلاقی خوارج.
ابن حوقل
بر زندگی زاهدانه و
اخلاق نیکِ برغواطه تأکید کرده است.
از این گذشته، وجوب نمازهای متعدد (پنج نوبت در روز و پنج نوبت در شب)، روزههای مکرر، غسل و وضو و تطهیر مفرط، و شدت مجازات در حق دزدان (اعدام)، زناکاران (سنگسار کردن) و دروغگویان (نفی بَلَد) را میتوان به سختگیریهای مذهبی خوارج نسبت داد.
از سوی دیگر، اینکه صالح وعده میکند که چون هفتمین رئیس برغواطه به قدرت رسد باز خواهد گشت و اینکه ادعا میکند که وی همان
مهدی موعود است که در آخرالزمان به یاری
عیسی مسیح با
دَجّال به جنگ خواهد پرداخت، ممکن است نشانی از نفوذ شیعه در عقاید آنان باشد.
روزه یکماهه در رجب یا شوال، نماز جماعت روز پنجشنبه، تحریم برخی از انواع خوراک (مجاز نبودنِ خوردن گوشت سرِ حیوانات و ماهی و تخم مرغ و خروس) و قوانینِ ازدواج، چیزی جز تحریف شریعت اسلام نیست.
همچنین است وجود قرآنی به زبان بربری شامل هشتاد سوره و حاوی اسماء پیامبران و حیوانات و غیره.
از طرفی دیگر، استفاده مدام از زبان بربری و بهره گیری مکرّر از ستاره شناسی و جادو (معالجه بیماران با آب دهانِ افراد خانواده صالح) نیز نشان تأثیر محیط بربرها بر عقاید برغواطه است.
جز برخی عبارات ویژه اعمال عبادی و آغاز سورهای از
قرآن که بکری نقل کرده است، مدارک اصیل و دست اولی درباره این مذهب در دست نیست.
در چنین شرایطی محال است که بتوانیم دقیقاً به اعتقادات آنان پی ببریم.
(۱) ابن ابی زرع، الانیس المطرب بروض القرطاس فی اخبار ملوک المغرب و تاریخ مدینة فاس، چاپ تورنبرگ، اوپسالا ۱۸۴۳ـ۱۸۴۶، ص ۸۲ـ۸۴.
(۲) ابن حوقل، کتاب صورة الارض، چاپ کرامرس، لیدن ۱۹۶۷.
(۳) عبدالله بن عبدالعزیز بکری، کتاب المغرب فی ذکر بلاد افریقیة والمغرب، پاریس ۱۹۶۵.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «برغواطه»، شماره۹۸۷.