• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بنی غفار (اصلی)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بنی غِفار، شاخه‌ای از قبیله کنانی از عرب عدنانی مستقر در حجاز است.



آنان به غفار بن ملیل بن ضمره نسب می‌برند.
[۳] الانساب، ج۴، ص۳۰۴.
تیره دیگری از عمالقه که در نجد می‌زیستند نیز به غفار شهرت دارند که مد نظر نیستند.


غِفار بن ملیل فرزندانی داشت که هریک شاخه‌های ریزتری در میان غفار پدید آوردند؛ بنو احیمس (احمس)، بنوجروه، بنوحاجب بن عبدالله، بنوحراق، بنوحرام، بنوحماس، بنو مُبَشِّر، بنوعبدالله بن حارثه، بنومعیص و بنونار
[۱۴] السیرة النبویه، ج۲، ص۲۶۶.
از آن جمله‌اند.


شاخه‌های غفار عمدتاً در جنوب مدینه یعنی در نیمه شمالی راه مکه به مدینه سکنا داشتند. نام چاههای آب، منازل و نواحی آنان حاکی از سکونت ایشان در مناطق جنوب مدینه است. از بدر،
[۱۶] جامع البیان، مج ۳، ج۴، ص۹۹.
[۱۷] تاج العروس، ج۳، ص۳۴.
قاحه (= سُقیا)،
[۱۸] اسد الغابه، ج۱، ص۳۴۴.
شَبکه شَدَخ (یا شبکه جرح)
[۲۲] لسان العرب، ج۷، ص۲۱.
بغیبغه، غیقه و اذناب الصفراء به عنوان عمده آبهای بنی غفار یاد شده است.
آنان در صَفراء (به ویژه دو تیره بنو نار و بنو حراق
[۲۵] السیرة النبویه، ج۲، ص۲۶۶.
کراع الغَمیم (در ۸ میلی عُسفان)
[۲۸] اسدالغابه، ج۱، ص۳۸۴.
و بَعال (در نزدیکی سقیا)
[۳۲] تاج العروس، ج۷، ص۲۳۰.
پراکنده بودند. از عمده‌ترین مراکز جمعیتی آنان می‌توان به وَدّان (در ۸ میلی ابواء) و غَیْقَه (به ویژه برای دو تیره بنو نار و بنو حراق) اشاره کرد.
البته برخی از غفاریان در مناطق دیگری ساکن بودند. به دلیل انتساب چاه رُوْمَه و اَضائة غفار (آبگیر مانندی در مدینه) به غفاریان، استقرار برخی از آنان در آنجا بوده است.
[۴۵] فتح الباری، ج۹، ص۲۳.
غفاریها از غیقه (میان مکه و مدینه) به مدینه بسیار رفت و آمد داشتند.
[۴۷] اسد الغابه، ج۴، ص۱۱۸.
اَضائة غفار در ۱۰ میلی مکه به عنوان میقات بنوغفار؛
[۴۹] اسباب النزول، ص۲۴۹.
خَضْخاض در نزدیکی اضائه و نیز تَناضِب در یک منزلی مکه
[۵۱] تاج العروس، ج۱، ص۴۸۹، «نضب».
به بنی غفار منسوب است. از دره‌ای در منطقه نجد به نام مَناصف به عنوان میقات دیگر غفار یاد شده است.
[۵۲] اسباب النزول، ص۲۴۹.



آنان از طریق دامداری و چوپانی
[۵۴] اسد الغابه، ج۲، ص۳۳۵.
امرار معاش می‌کردند. راهزنی آنان در مسیر کاروانهای تجاری و غارت اموال حجاج موجب شده بود که در میان برخی قبایل به اهل سَلَّه ( دزد) و سُرّاق الحَجیج مشهور شوند.
با وجود تفکر صحرانشینی در میان غفاریها
[۵۷] مسند ابی یعلی، ج۱، ص۳۸۳.
کسانی از ایشان به آیین جاهلی پشت کرده بودند. چنان که ابوذر موحد بود و آبی اللحم غفاری از خوردن گوشتهایی که برای بتان قربانی می‌کردند اجتناب می‌کرد.
[۵۹] اسد الغابه، ج۱، ص۱۴۷.
غفاریها با یهود خیبر و بنی اسلم همپیمان بودند، به گونه‌ای که نام غفار در بسیاری از گزاره‌های تاریخی با نام اسلم همردیف است. در منابع از برخی جنگهای آنان یاد شده است: روح عصبیت، فخر فروشی و عزت طلبیِ ابو منیعه غفاری موجب شد تا با خواندن رجزی در بازار عُکاظ خود را عزیزترِ عرب معرفی کند و از مخالف گفتارش بخواهد پای وی را قطع کند. این امر سبب بروز جنگ جاهلیِ فِجارِ دوم و به قولی فجار اول شد و به فِجار فخر یا فِجار رِجْل مشهور گردید. بر پایه شعری دو تیره فراس و غفار از قبیله کنانه در نبرد اَتْم (موضعی در دیار بنو سلیم یا عراق) نیز شرکت داشتند. به گفته ابوعمرو شیبانی، میان غفار و بنولیث (از دیگر قبایل کنانی) نیز نبردی رخ داد که به پیروزی بنو لیث انجامید.
[۶۴] الاغانی، ج۲۱، ص۲۱.



غفاریها از همان آغاز با بعثت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در مکه آشنا شدند. وجود ابوذر به عنوان چهارمین یا پنجمین مسلمان
[۶۵] المعجم الکبیر، ج۶، ص۱۲۶.
و بازگشت او به میان قبیله‌اش و تبلیغ اسلام در نزد آنان خود دلیلی بر این ادعاست.

۵.۱ - روایات مختلف در خصوص اسلام غفاریان

در خصوص اسلام غفاریان، به جز معدودی که در دوران مکی یا اوایل هجرت، مسلمان شدند روایات مختلف است. برخی گزارشها به اسلام ایماء بن رَحضه بزرگ، خطیب و امام غفار به همراه نیمی از قبیله‌اش پیش از هجرت اشاره دارند.
[۶۸] اسد الغابه، ج۱، ص۱۶۰.
در مقابل، گزارشی حاکی از تصمیم ایماء یا پسرش خفاف برای یاری رساندن قریش در بدر به همراه مردان جنگی خود بر ضد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم است. بر پایه خبر ابن اسحاق تیره‌های بنونار و بنوحراق از غفاریها دست کم تا زمان جنگ بدر مسلمان نبودند، چنان که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به هنگام حرکت به سوی بدر به نامهای زشت این دو تیره و دو کوه آنان مُسْلِح و مخرئ تفال زد و با پرهیز از ورود به مناطق آنان، راه دیگری را برگزید تا به ذَفِران رسید و از آنجا به بدر رفت روایت طبرانی
[۷۸] الاحادیث الطوال، ص۲۳.
نیز گواه اسلام آوردن غفار در مدینه است. نامه رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در سال دوم و در پی غزوه سَفَوان (واقع در نواحی بدر به بنوغفار نیز نامسلمانی غفار را تا آن زمان و احتمال همکاری آنان را با دشمنان اسلام نشان می‌دهد. برخی زمان نوشتن نامه را پس از سال هفتم ذکر کرده‌اند.
پیش از غزوه احد (سال سوم) یا خندق (سال پنجم) برخی از بزرگان یهود بنی نضیر برای جلب حمایت قریش در حمله به مدینه با بزرگان مکه ملاقات کردند. مکیان ضمن برشمردن صفات نیکوی خود، پیروان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم را دزدان بنی غفار معرفی و از بزرگان یهود درباره برتری هریک از آیین اسلام و آیین بت پرستی قریش نظرخواهی کردند. یهودیان یاد شده آیین مکیان را برتر دانستند. آیه «اَلَم تَرَ اِلَی الَّذینَ اُوتوا نَصیبـًا مِنَ الکِتـبِ یُؤمِنونَ بِالجِبتِ والطّـغوتِ و یَقولونَ لِلَّذینَ کَفَروا هـؤُلاءِ اَهدی مِنَ الَّذینَ ءامَنوا سَبیلا» که در این خصوص نازل شده به این گفت و گو اشاره دارد. خداوند در این آیه این یهودیان را مؤمنان به بت و طاغوت معرفی کرده است. بنابر روایت عکرمه منظور از مؤمنین در آیه مجموعه‌هایی از جمله بنی غفارند که یهودیان، قریش را بر ایشان ترجیح داده‌اند.
[۸۶] المعجم الکبیر، ج۱۱، ص۲۰۱.
برخی نزول آیه «اِنَّ شانِئَکَ هُوَ الاَبتَر» را نیز به این رخداد مرتبط دانسته‌اند؛
[۹۱] الدرالمنثور، ج۲، ص۳۰۶.
اما این دو گزارش نیز نمی‌تواند به تنهایی به اسلام غفار تا قبل از غزوه احزاب (خندق) دلالت داشته باشد، زیرا مطرح کردن پیروی غفار از دولت مدینه، شاید با هدف تخریب چهره حضرت صورت گرفته و تنها می‌تواند مؤید اسلام برخی از غفاریان باشد، به خصوص آنکه برخی گزارشها از اسلام ایماء بن رحضه غفاری (از بزرگان غفار) اندکی قبل از حدیبیه در سال ششم خبر داده‌اند.
[۹۳] اسدالغابه، ج۱، ص۱۶۰.
پس از صلح حدیبیه، که به موجب آن مسلمانان متعهد شده بودند که از آن پس تازه مسلمانانی را که به یثرب پناه می‌برند به مکه باز گردانند، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم ابوبصیر نومسلمان را به مکه بازگرداند؛ اما وی گریخت و در مناطق بیابانی میان مکه و مدینه ماند. ۳۰۰ تن از غفاریان مسلمان همراه وی شدند و بر ضدّ قریش اقداماتی انجام دادند.
[۹۵] اعلام الوری، ص۱۰۶-۱۰۷.
این گزارش نیز احتمال اسلام آوردن غفار را در دوره مدنی و پیش از صلح حدیبیه تقویت می‌کند.

۵.۲ - نحوه اسلام غفار

در خصوص نحوه اسلام غفار آمده است که آنان گرفتار خشکسالی شده، برای تهیه خوراکی، به مدینه آمدند و در ملاقات با رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم خود را غفاری و بر آیین صابئی معرفی کرده، تصریح کردند که مسلمان نیستند. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در پایان آن روز فرمان داد مردم از غفاریها پذیرایی کنند. صبح روز بعد همگی آنان به مسجد مدینه آمده، مسلمان شدند.
[۹۷] اکرام الضیف، ص۴۲.
مسلمان شدن غفار، قریش را در برابر دعوت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم سرسخت تر کرد. آیه «و قالَ الَّذینَ کَفَروا لِلَّذینَ ءامَنوا لَو کانَ خَیرًا ما سَبَقونا اِلَیهِ واِذ لَم یَهتَدوا بِهِ فَسَیَقولونَ هـذا اِفکٌ قَدیم» در این باره نازل شد. پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم غفار را برای بسیاری از مردم سبب امتحان دانست
[۱۰۱] المعجم الکبیر، ج۷، ص۲۶۸.
و در برابر شماتت برخی، دایر بر پیروی راهزنانی چون غفار از رسول خدا، آن حضرت غفاریها را دوستان خدا و رسول و از بهترینها در قیامت برشمرده، از قبایل بزرگی مانند تمیم بهتر دانست.

۵.۳ - علت مسلمان شدن برخی از غفاریان

اسلام برخی از غفاریان با هدف حفظ جان و مال و به دور از ایمان بوده است، از این رو در مقاطع حساس، نفاق این دسته با سرپیچی از دستور رسول خدا آشکار می‌شد، چنان که آیه ۱۴ حجرات: «قالَتِ الاَعرابُ ءامَنّا قُل لَم تُؤمِنوا ولـکِن قولوا اَسلَمنا و لَمّا یَدخُلِ الایمـنُ فی قُلوبِکُم واِن تُطیعُوا اللّهَ ورَسولَهُ لا یَلِتکُم مِن اَعمــلِکُم شیــًا اِنَّ اللّهَ غَفورٌ رَحیم» به این امر اشاره دارد. در این آیه خداوند آنان را فاقد ایمان دانسته است.
[۱۰۳] تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۲۲۷.
برخی مفسران همچنین آیه ۱۰۱ توبه را در خصوص نفاق این گروه از غفار و برخی قبایل دیگر دانسته‌اند:
[۱۰۵] اسباب النزول، ص۲۱۳.
«و مِمَّن حَولَکُم مِـنَ الاَعرابِ مُنـفِقونَ ومِن اَهلِ المَدینَةِ مَرَدوا عَلَی النِّفاقِ لا تَعلَمُهُم نَحنُ نَعلَمُهُم سَنُعَذِّبُهُم مَرَّتَینِ ثُمَّ یُرَدّونَ اِلی عَذاب عَظیم». در این آیه خداوند برخی از مسلمانان را نیز اهل نفاق خوانده و آنان را در دنیا و آخرت به عذاب خود تهدید کرده است.
رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در سال ششم هجری قصد عمره کرد و برای فزونی جمعیت، قبایلی از جمله غفار را فراخواند. برخی از منافقان غفاری با بهانه کردن بی سرپرستی خانواده و نخلستانهایشان، تخلف کرده، عذر آوردند. آیه «سَیَقولُ لَکَ المُخَلَّفونَ مِنَ الاَعرابِ شَغَلَتنا اَمولُنا واَهلونا فَاستَغفِر لَنا یَقولونَ بِاَلسِنَتِهِم ما لَیسَ فی قُلوبِهِم قُل فَمَن یَملِکُ لَکُم مِنَ اللّهِ شیــًا اِن اَرادَ بِکُم ضَرًّا اَو اَرادَ بِکُم نَفعـًا بَل کانَ اللّهُ بِما تَعمَلونَ خَبیرا» در این باره نازل شد. خداوند در این آیه از نیّت قلبی آنان خبر می‌دهد و گفته‌ها و ادعاهای آنان را با اعتقادشان یکی نمی‌داند.
[۱۰۸] مجمع البیان، ج۹، ص۱۸۹-۱۹۰.


۵.۴ - شرکت در جنگها

همچنین آمده است که برخی از غفاریان در غزوه خیبر (در سال هفتم) پیامبر را یاری دادند
[۱۱۰] السیرة النبویه، ج۳، ص۳۴۲.
و عمارة بن عقبه غفاری در این نبرد به شهادت رسید و غفار از غنایم خیبر بهره برد.
[۱۱۲] السیرة النبویه، ج۳، ص۳۵۰ - ۳۵۱.
این در حالی بود که برخی از قریش پیروزی یهود را با همکاری غفار و دیگر همپیمانان ایشان پیش بینی می‌کردند.
پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در سال هشتم ابورُهم را مامور فراخوانی غفار برای فتح مکه کرد و آنان به استعداد ۳۰۰ یا ۴۰۰ تن
[۱۱۵] السیرة النبویه، ج۴، ص۴۲۱.
به مسلمانان پیوستند. ابوذر (و به قولی ایماء بن رَحضَه) در این غزوه، پرچم غفار را در دست داشت و همراه خالد بن ولید از سمت پایین مکه وارد آن شهر شدند.
[۱۱۸] السیرة النبویه، ج۴، ص۴۰۷.
برخی ضمن گزارش از تخلّف برخی از غفاریان از دستور پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم برای شرکت در فتح مکه آیه ۱۰ فتح را در این خصوص ذکر کرده‌اند.
[۱۲۰] تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۱۷۸.

بنی غفار در نبرد حنین نیز به پرچمداری ابوذر، شرکت داشتند؛ اما در غزوه تبوک بیش از ۸۰ تن از ایشان از دعوت پیامبر، سرپیچی کرده،
[۱۲۵] السیرة النبویه، ج۴، ص۵۱۸.
موجب ناخرسندی رسول خدا شدند.
[۱۲۶] السیرة النبویه، ج۴، ص۵۲۹.
برخی مفسران
[۱۲۸] جامع البیان، مج ۶، ج۱۰، ص۲۶۶-۲۶۷.
مقصود از «معذرون» در آیه ۹۰ توبه را، آنان و دیگر کسانی می‌دانند که از شرکت در جهاد خودداری کرده، عذرهای واهی می‌تراشیدند: «وجاءَ المُعَذِّرونَ مِنَ الاَعرابِ لِیُؤذَنَ لَهُم وقَعَدَ الَّذینَ کَذَبُوا اللّهَ ورَسولَهُ سَیُصیبُ الَّذینَ کَفَروا مِنهُم عَذابٌ اَلیم». واقدی با اشاره به دعای پیامبر درباره برخی از مسلمانان و نفرین بر گروهی از عذرآورندگان تبوک آیه: «لَیسَ لَکَ مِنَ الاَمرِ شَیءٌ اَو یَتوبَ عَلَیهِم اَو یُعَذِّبَهُم فَاِنَّهُم ظــلِمون» را در این خصوص می‌داند.
با هجرت غفاریها به مدینه، رسول خدا زمینی به ایشان واگذار کرد، که در آن مستقر شده، مسجدی در آن بنا نهادند که از مساجد نُه گانه مدینه در عصر رسالت شمرده می‌شد.
[۱۳۳] سنن الدار قطنی، ج۲، ص۷۱.



در جریان فتوحات، برخی از غفاریها، در فتح مصر شرکت داشتند و چون تعدادشان برای داشتن رایت، دیوان یا محله‌ای خاص کافی نبود، با برخی تیره‌های عرب تحت یک رایت گرد آمده، به اهل الرایه معروف شدند و در محله رایت واقع در فسطاط مصر سکونت گزیدند. برخی نیز به عراق کوچ کرده، در بصره
[۱۳۶] اسدالغابه، ج۵، ص۵۴.
و کوفه ساکن گشتند.
گروهی از غفاریها ابوذر را در ملاقاتی با عثمان که به تبعید وی به ربذه منجر شد، همراهی کردند و از برخورد ظالمانه عثمان با او خشمگین بودند. از نقش آنان در دوران خلافت علی علیه‌السّلام گزارشی نرسیده است، جز آنکه حَکَم (اقرع) بن عمرو غفاری از یاری آن حضرت خودداری کرد و به قاعدان پیوست.
در حادثه کربلا عبدالله و عبدالرحمن پسران قیس بن ابی عروه غفاری، از بزرگان و شجاعان کوفه، شرکت داشتند. آنان و همچنین جون بن احوی مولای ابوذر در شمار شهدای کربلا هستند.
[۱۴۵] اقبال الاعمال، ج۳، ص۷۸.
[۱۴۶] اقبال الاعمال، ج۳، ص۳۴۵.
از نقش آنان در قیام نفس زکیه نیز گزارشهایی در دست است،
[۱۴۹] تاریخ طبری، ج۶، ص۲۰۷.
[۱۵۰] تاریخ طبری، ج۶، ص۲۱۲.
هرچند با خیانت برخی از ایشان در هدایت نیروهای عباسی به مدینه، نفس زکیه به قتل رسید.


ابوذر از نخستین مسلمانان و از ارکان اربعه شیعه و همسرش لیلی (به قولی امیه، امه یا آمنه) دختر ابوصلت
[۱۵۲] تهذیب التهذیب، ج۲۱، ص۳۵۲.
در شمار راویان حدیث نبوی بودند. از دیگر محدثان می‌توان به ابو الاحوص، ابو حازم تمار،
[۱۵۶] تهذیب التهذیب، ج۲۱، ص۵۶.
ابوالغصن ثابت بن قیس، صالح بن کیسان (فقیه، محدث، و استاد عمر بن عبد العزیز نافع بن عباس، عمرو بن سعد فدکی و صخر بن اسحاق حجازی
[۱۶۶] تهذیب التهذیب، ج۴، ص۳۶۰.
که همگی از موالیان غفاری بودند اشاره کرد.
آبی اللحم غفاری از اشراف و شاعران عصر جاهلی و اسلام و از شهدای حنین (سال هشتم)؛ ایماء بن رحضه، بزرگ و نماینده غفاریان و به قولی پرچمدار بنو غفار در فتح مکه، ابورُهم از مهاجران و سرپرست شتران شیری رسول خدا، و مامور فراخوانی غفار برای شرکت در فتح مکه و تبوک و ابوسریحه از اهل صفه و از یاران امام مجتبی علیه‌السّلام از دیگر برجستگان غفاری به شمار آمده‌اند.
‌ام شریک دختر جابر و اسماء دختر نعمان
[۱۶۹] المستدرک، ج۴، ص۳۴.
نیز در شمار همسران پیامبر از تیره غفار نام برده شده‌اند.


الاحادیث الطوال؛ اسباب النزول؛ اسد الغابة فی معرفة الصحابه؛ الاصابة فی تمییز الصحابه؛ اعلام الوری باعلام الهدی؛ الاغانی؛ اقبال الاعمال؛ اکرام الضیف؛ الانساب؛ انساب الاشراف؛ بحارالانوار؛ البدایة و النهایه؛ تاج العروس من جواهر القاموس؛ تاریخ الاسلام؛ تاریخ الامم و الملوک، طبری؛ تاریخ خلیفة بن خیاط؛ التاریخ الکبیر؛ تاریخ مدینة دمشق؛ تاریخ المدینة المنوره؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر؛ تهذیب التهذیب؛ تهذیب الکمال فی اسماء الرجال؛ جامع البیان عن تاویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ الجرح و التعدیل؛ جمهرة انساب العرب؛ الدرالمنثور فی التفسیر بالماثور؛ دلائل النبوه؛ سبل الهدی و الرشاد؛ سنن الدار قطنی؛ السیرة النبویه، ابن هشام؛ سیرة النبی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم من القرآن الکریم والسنة الصحیحه؛ الطبقات الکبری؛ فتح الباری شرح صحیح البخاری؛ کتاب الثقات؛ لسان العرب؛ اللهوف فی قتل الطفوف؛ مثیرالاحزان؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ المحبر؛ المستدرک علی الصحیحین؛ مسند ابی یعلی الموصلی؛ مشاهیر علماء الامصار؛ معجم البلدان؛ معجم قبائل العرب القدیمة والحدیثه؛ المعجم الکبیر؛ معجم ما استعجم من اسماء البلاد والمواضع؛ مکاتیب الرسول صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم؛ المنمق فی اخبار قریش؛ میزان الاعتدال فی نقدالرجال؛ النکت والعیون، ماوردی؛ النهایة فی غریب الحدیث والاثر.


۱. جمهرة انساب العرب، ص۱۸۶.    
۲. جمهرة انساب العرب، ص۴۶۵.    
۳. الانساب، ج۴، ص۳۰۴.
۴. معجم قبائل العرب، ج۳، ص۸۸۹-۸۹۰.    
۵. جمهرة انساب العرب، ص۱۸۶.    
۶. تاریخ ابن خیاط، ص۷۲.    
۷. جمهرة انساب العرب، ص۱۸۶.    
۸. تاریخ دمشق، ج۹۶، ص۲۷۸.    
۹. البدایة و النهایه، ج۹، ص۲۸۲.    
۱۰. سیرة النبی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم، ج۲، ص۴۴۷.    
۱۱. تاریخ ابن خیاط، ص۷۲.    
۱۲. تاریخ ابن خیاط، ص۴۳۲.    
۱۳. الثقات، ج۳، ص۳۵۴.    
۱۴. السیرة النبویه، ج۲، ص۲۶۶.
۱۵. معجم ما استعجم، ج۱، ص۲۳۱.    
۱۶. جامع البیان، مج ۳، ج۴، ص۹۹.
۱۷. تاج العروس، ج۳، ص۳۴.
۱۸. اسد الغابه، ج۱، ص۳۴۴.
۱۹. معجم البلدان، ج۳، ص۳۲۲.    
۲۰. معجم البلدان، ج۳، ص۳۲۸.    
۲۱. معجم ما استعجم، ج۳، ص۷۷۹.    
۲۲. لسان العرب، ج۷، ص۲۱.
۲۳. النهایه، ج۲، ص۴۴۱، «شبک».    
۲۴. معجم ما استعجم، ج۲، ص۶۵۹.    
۲۵. السیرة النبویه، ج۲، ص۲۶۶.
۲۶. معجم البلدان، ج۵، ص۷۲.    
۲۷. معجم ما استعجم، ج۴، ص۱۲۲۷.    
۲۸. اسدالغابه، ج۱، ص۳۸۴.
۲۹. معجم البلدان، ج۴، ص۲۱۴.    
۳۰. معجم البلدان، ج۴، ص۴۴۳.    
۳۱. معجم البلدان، ج۱، ص۴۵۲.    
۳۲. تاج العروس، ج۷، ص۲۳۰.
۳۳. معجم البلدان، ج۵، ص۳۶۵-۳۶۶.    
۳۴. معجم قبائل العرب، ج۳، ص۸۹۰.    
۳۵. معجم ما استعجم، ج۳، ص۱۰۵۲.    
۳۶. معجم ما استعجم، ج۴، ص۱۳۷۴.    
۳۷. الطبقات، ج۴، ص۲۴۵.    
۳۸. الثقات، ج۳، ص۳۵۵.    
۳۹. معجم البلدان، ج۴، ص۲۲۲.    
۴۰. معجم ما استعجم، ج۳، ص۱۰۱۰.    
۴۱. معجم ما استعجم، ج۴، ص۱۲۲۷.    
۴۲. معجم البلدان، ج۱، ص۲۹۹-۳۰۰.    
۴۳. تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۵۳.    
۴۴. معجم ما استعجم، ج۱، ص۱۶۴.    
۴۵. فتح الباری، ج۹، ص۲۳.
۴۶. الجرح و التعدیل، ج۸، ص۳۴۷.    
۴۷. اسد الغابه، ج۴، ص۱۱۸.
۴۸. معجم البلدان، ج۱، ص۲۱۴.    
۴۹. اسباب النزول، ص۲۴۹.
۵۰. معجم ما استعجم، ج۲، ص۵۰۱.    
۵۱. تاج العروس، ج۱، ص۴۸۹، «نضب».
۵۲. اسباب النزول، ص۲۴۹.
۵۳. المغازی، ج۲، ص۵۷۱.    
۵۴. اسد الغابه، ج۲، ص۳۳۵.
۵۵. دلائل النبوه، ج۳، ص۱۹۴.    
۵۶. تاریخ المدینه، ج۱، ص۳۶۳.    
۵۷. مسند ابی یعلی، ج۱، ص۳۸۳.
۵۸. الطبقات، ج۴، ص۲۲۲.    
۵۹. اسد الغابه، ج۱، ص۱۴۷.
۶۰. المغازی، ج۲، ص۷۰۲.    
۶۱. سیرة النبی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم، ج۴، ص۵۲۹.    
۶۲. المنمق، ص۱۶۱.    
۶۳. معجم ما استعجم، ج۱، ص۱۰۴.    
۶۴. الاغانی، ج۲۱، ص۲۱.
۶۵. المعجم الکبیر، ج۶، ص۱۲۶.
۶۶. تاریخ دمشق، ج۲۰، ص۳۸۴.    
۶۷. الطبقات، ج۴، ص۲۲۰-۲۲۵.    
۶۸. اسد الغابه، ج۱، ص۱۶۰.
۶۹. الاصابه، ج۱، ص۲۸۴.    
۷۰. الاصابه، ج۱، ص۳۱۵.    
۷۱. الاصابه، ج۸، ص۳۸۷.    
۷۲. المغازی، ج۱، ص۶۰.    
۷۳. سیرة النبی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم، ج۲، ص۴۵۳.    
۷۴. انساب الاشراف، ج۱۱، ص۱۲۸.    
۷۵. سیرة النبی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم، ج۲، ص۴۴۶-۴۴۷.    
۷۶. سبل الهدی، ج۴، ص۷۹.    
۷۷. معجم ما استعجم، ج۴، ص۱۲۲۷.    
۷۸. الاحادیث الطوال، ص۲۳.
۷۹. المحبر، ص۱۱۱.    
۸۰. الطبقات، ج۱، ص۲۷۴.    
۸۱. مکاتیب الرسول صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم، ج۳، ص۲۵۸.    
۸۲. دلائل النبوه، ج۳، ص۱۹۳.    
۸۳. تاریخ الاسلام، ج۲، ص۱۵۹.    
۸۴. تاریخ المدینه، ج۲، ص۴۵۲-۴۵۳.    
۸۵. نساء/سوره۴، آیه۵۱.    
۸۶. المعجم الکبیر، ج۱۱، ص۲۰۱.
۸۷. التبیان، ج۳، ص۲۲۴.    
۸۸. کوثر/سوره۱۰۸، آیه۳.    
۸۹. تفسیر ابن ابی حاتم، ج۳، ص۹۷۳.    
۹۰. تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص۵۲۵.    
۹۱. الدرالمنثور، ج۲، ص۳۰۶.
۹۲. انساب الاشراف، ج۱۱، ص۱۲۸.    
۹۳. اسدالغابه، ج۱، ص۱۶۰.
۹۴. دلائل النبوه، ج۴، ص۱۷۳.    
۹۵. اعلام الوری، ص۱۰۶-۱۰۷.
۹۶. تاریخ دمشق، ج۲۵، ص۳۰۰.    
۹۷. اکرام الضیف، ص۴۲.
۹۸. احقاف/سوره۴۶، آیه۱۱.    
۹۹. تفسیر ماوردی، ج۵، ص۲۷۴.    
۱۰۰. مجمع البیان، ج۹، ص۱۴۲.    
۱۰۱. المعجم الکبیر، ج۷، ص۲۶۸.
۱۰۲. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۴.    
۱۰۳. تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۲۲۷.
۱۰۴. توبه/سوره۹، آیه۱۰۱.    
۱۰۵. اسباب النزول، ص۲۱۳.
۱۰۶. مجمع البیان، ج۵، ص۱۱۴.    
۱۰۷. فتح/سوره۴۸، آیه۱۰.    
۱۰۸. مجمع البیان، ج۹، ص۱۸۹-۱۹۰.
۱۰۹. المغازی، ج۲، ص۶۶۴.    
۱۱۰. السیرة النبویه، ج۳، ص۳۴۲.
۱۱۱. المغازی، ج۲، ص۷۰۰.    
۱۱۲. السیرة النبویه، ج۳، ص۳۵۰ - ۳۵۱.
۱۱۳. المغازی، ج۲، ص۷۰۲.    
۱۱۴. المغازی، ج۲، ص۷۹۹.    
۱۱۵. السیرة النبویه، ج۴، ص۴۲۱.
۱۱۶. المغازی، ج۲، ص۸۱۹.    
۱۱۷. المغازی، ج۳، ص۸۹۶.    
۱۱۸. السیرة النبویه، ج۴، ص۴۰۷.
۱۱۹. فتح/سوره۴۸، آیه۱۰.    
۱۲۰. تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۱۷۸.
۱۲۱. المغازی، ج۳، ص۸۹۶.    
۱۲۲. المغازی، ج۳، ص۹۹۵.    
۱۲۳. المغازی، ج۳، ص۱۰۷۰.    
۱۲۴. المغازی، ج۳، ص۱۰۷۵.    
۱۲۵. السیرة النبویه، ج۴، ص۵۱۸.
۱۲۶. السیرة النبویه، ج۴، ص۵۲۹.
۱۲۷. المغازی، ج۳، ص۱۰۰۱-۱۰۰۲.    
۱۲۸. جامع البیان، مج ۶، ج۱۰، ص۲۶۶-۲۶۷.
۱۲۹. توبه/سوره۹، آیه۹۰.    
۱۳۰. آل عمران/سوره۳، آیه۱۲۸.    
۱۳۱. المغازی، ج۱، ص۳۵۰.    
۱۳۲. تاریخ المدینه، ج۱، ص۲۶۰-۲۶۳.    
۱۳۳. سنن الدار قطنی، ج۲، ص۷۱.
۱۳۴. معجم البلدان، ج۳، ص۲۲.    
۱۳۵. الطبقات، ج۷، ص۲۸.    
۱۳۶. اسدالغابه، ج۵، ص۵۴.
۱۳۷. تاریخ ابن خیاط، ص۷۲.    
۱۳۸. تاریخ ابن خیاط، ص۷۲-۷۳.    
۱۳۹. الطبقات، ج۴، ص۲۳۲.    
۱۴۰. تاریخ المدینه، ج۴، ص۱۱۵۸.    
۱۴۱. الثقات، ج۲، ص۲۵۸-۲۵۹.    
۱۴۲. تاریخ طبری، ج۴، ص۳۳۷.    
۱۴۳. مقتل الحسین علیه‌السّلام، ص۱۵۰.    
۱۴۴. مثیر الاحزان، ص۴۳.    
۱۴۵. اقبال الاعمال، ج۳، ص۷۸.
۱۴۶. اقبال الاعمال، ج۳، ص۳۴۵.
۱۴۷. بحارالانوار، ج۴۵، ص۲۲.    
۱۴۸. اللهوف، ص۶۴.    
۱۴۹. تاریخ طبری، ج۶، ص۲۰۷.
۱۵۰. تاریخ طبری، ج۶، ص۲۱۲.
۱۵۱. تاریخ طبری، ج۶، ص۲۱۷-۲۱۸.    
۱۵۲. تهذیب التهذیب، ج۲۱، ص۳۵۲.
۱۵۳. میزان الاعتدال، ج۴، ص۴۸۷.    
۱۵۴. التاریخ الکبیر، ج۹، ص۷.    
۱۵۵. مشاهیر، ص۱۲۹.    
۱۵۶. تهذیب التهذیب، ج۲۱، ص۵۶.
۱۵۷. التاریخ الکبیر، ج۲، ص۱۶۷.    
۱۵۸. الجرح و التعدیل، ج۲، ص۴۵۶.    
۱۵۹. الجرح و التعدیل، ج۴، ص۴۱۰.    
۱۶۰. مشاهیر، ص۲۱۶.    
۱۶۱. الجرح و التعدیل، ج۸، ص۴۵۳.    
۱۶۲. تهذیب التهذیب، ج۱۰، ص۳۶۲.    
۱۶۳. التاریخ الکبیر، ج۶، ص۳۴۰.    
۱۶۴. الجرح و التعدیل، ج۶، ص۲۳۶.    
۱۶۵. تهذیب الکمال، ج۲۲، ص۳۳.    
۱۶۶. تهذیب التهذیب، ج۴، ص۳۶۰.
۱۶۷. اسد الغابه، ج۷، ص۳۳۹.    
۱۶۸. الاصابه، ج۸، ص۴۱۵.    
۱۶۹. المستدرک، ج۴، ص۳۴.







جعبه ابزار