تجارت از دیدگاه شعیب (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تجارت،
خرید و
فروش و تصرف در اصل
سرمایه برای دستیابی به سود است.
در برخی آیات
قرآن کریم به سفارشات
حضرت شعیب -علیه السلام در
آداب تجارت اشاره شده است.
لزوم پیراسته بودن
تجارت، از
کم فروشی و
فساد، از در بیانات حضرت
شعیب -علیه السلام- آمده است:
یا قوم... فاوفوا الکیل والمیزان ولاتبخسوا الناس اشیآءهم ولاتفسدوا فی الارض... ذلکم خیر لکم ان کنتم مؤمنین. «و به سوی (مردم) مدین برادرشان شعیب را (فرستادیم) گفتای قوم من خدا را بپرستید که برای شما هیچ معبودی جز او نیست در حقیقت شما را از جانب پروردگارتان برهانی روشن آمده است پس پیمانه و ترازو را تمام نهید و اموال مردم را کم مدهید و در زمین پس از اصلاح آن فساد مکنید این (رهنمودها) اگر مؤمنید برای شما بهتر است.»
شعیب - علیه السلام- نخست
قوم خود را پس از
دعوت به
توحید که اصل و پایه
دین است به وفای به کیل و میزان و اجتناب از کم فروشی که در آن روز متداول بوده دعوت نموده، و ثانیا آنان را دعوت به این معنا کرده که در زمین
فساد ایجاد نکنند، و بر خلاف
فطرت بشری- که همواره انسان را به اصلاح دنیای خود و تنظیم امر حیات
دعوت میکند- راه نروند.
گر چه افساد در زمین بر حسب اطلاق شامل گناهان مربوط به حقوق الله نیز میشود، و لیکن از ما قبل و ما بعد جمله مورد بحث بر میآید که مقصود از فساد خصوص آن گناهانی است که باعث سلب امنیت در اموال و اعراض و نفوس اجتماع میشود، مانند
راهزنی،
غارت، تجاوزهای ناموسی و
قتل و امثال آن.
" ذلکم خیر لکم ان کنتم مؤمنین" شعیب - علیهالسّلام سپس این دو دعوت خود را چنین تعلیل میکند که: وفای به
کیل و
وزن و بر هم نزدن نظم جامعه برای شما بهتر است، و
سعادت دنیای شما را بهتر تامین میکنند، زیرا زندگی اجتماعی انسان وقتی قابل دوام است که افراد، ما زاد فرآورده خود را در مقابل فرآوردههای دیگر
مبادله نموده و بدین وسیله حوائج خود را برآورده کنند، و این وقتی میسر است که در سراسر
اجتماع امنیت حکم فرما بوده و مردم در مقدار و اوصاف هر چیزی که
معامله میکنند به یکدیگر
خیانت نکنند، چون اگر خیانت از یک نفر صحیح باشد از همه صحیح خواهد بود، و
خیانت همه معلوم است که اجتماع را به چه صورت و وضعی در میآورد، در چنین اجتماعی مردم به انواع حیله و تقلب، سم مهلک را به جای دوا، و جنس معیوب و مخلوط را به جای سالم و خالص به خورد یکدیگر میدهند.
و همچنین عدم افساد در
زمین، چون فسادانگیزی نیز امنیت عمومی را که محور چرخ اجتماع انسانی است از بین برده و مایه نابودی کشت و
زرع و انقراض نسل انسان است.
شما اگر به گفتههای من ایمان داشته باشید- و یا اگر ایمان به حق داشته باشید- بطور مسلم تصدیق خواهید کرد که وفای به کیل و وزن و اجتناب از کم فروشی و تقلب و خودداری از افساد در زمین به نفع خود شما است.
والی مدین اخاهم شعیبا قال یـقوم اعبدوا الله ما لکم من الـه غیره و لاتنقصوا المکیال و المیزان انی ارکم بخیر وانی اخاف علیکم عذاب یوم محیط• ویـقوم اوفوا المکیال والمیزان بالقسط ولاتبخسوا الناس اشیآءهم ولاتعثوا فی الارض مفسدین. «و به سوی (اهل) مدین برادرشان شعیب را (فرستادیم) گفتای قوم من خدا را بپرستید برای شما جز او معبودی نیست و پیمانه و ترازو را کم مکنید به راستی شما را در نعمت میبینم و (لی) از عذاب روزی فراگیر بر شما بیمناکم• وای قوم من پیمانه و ترازو را به داد تمام دهید و حقوق مردم را کم مدهید و در زمین به فساد سر برمدارید.»
این آیه شریفه عطف است بر داستانهایی که در سابق از
انبیاء و امت هایشان گذشت، و کلمه" مدین" نام شهری است که در
قدیم بوده و جناب
شعیب در آنجا میزیسته، پس اگر نسبت ارسال شعیب را به
مدین داده و حال آنکه آن جناب بسوی اهل مدین فرستاده شده بود نه بسوی مدین (چون خودش در آنجا زندگی میکرد) از باب مجاز در اسناد است مثل اینکه میگوییم:
ناودان جاری شد (یعنی آب ناودان جاری شد) و اینکه شعیب را برادر آن مردم خوانده، دلیل بر این است که با آن مردم خویشی و نسبت داشته است.
" و لا تنقصوا المکیال و المیزان"- کلمه" مکیال" و همچنین کلمه"
میزان " اسم آلتاند و به معنای آن آلتی هستند که کالاها بوسیله آن،
کیل و یا
وزن میشود و این دو
آلت نباید به نقص توصیف شوند و نباید گفت
قپان و ترازوی ناقص بلکه آنچه به صفاتی از قبیل نقص و زیادت و مساوات توصیف میشود کالای کیل شده و وزن شده است نه آلت کیل و
وزن، پس اگر در
آیه شریفه نسبت نقص به خود آلت داده از باب
مجاز عقلی است.
و اینکه از میان همه گناهان قوم، خصوص کم فروشی و نقص در مکیال و میزان را نام برده، دلالت دارد بر اینکه این
گناه در بین آنان شیوع بیشتری داشته و در آن افراط میکردهاند به حدی که فساد آن چشمگیر و آثار سوء آن روشن شده بوده و لازم بوده که داعی به سوی حق، قبل از هر دعوتی آنان را به ترک این
گناه دعوت کند و از میان همه گناهانی که داشتهاند انگشت روی این یک گناه میگذارد.
" انی اراکم بخیر"- یعنی من شما را در خیر مشاهده میکنم و میبینم که خدای تعالی به شما
مال بسیار و رزقی وسیع و بازاری رواج داده، بارانهای به موقع، محصولات زراعی شما را بسیار کرده و با این همه
نعمت که
خدا به شما ارزانی داشته چه حاجتی به کم فروشی و نقص در مکیال و میزان دارید؟ و چرا باید از این راه در پی اختلاس مال مردم باشید و به مال اندک مردم
طمع ببندید و در صدد به دست آوردن آن از راه نامشروع و به ظلم و طغیان برآیید؟
بنا بر این جمله" انی اراکم بخیر" در این صدد است که جمله" و لا تنقصوا المکیال و المیزان" را تعلیل کند.
ممکن هم هست که کلمه" خیر" را عمومیت داده، بگوییم: منظور این است که شما مردم مشمول عنایت الهی هستید و خدای تعالی
اراده ارده که نعمتهای خود را به شما ارزانی بدارد،
عقل و رشد کافی و
رزق وسیع بدهد، و این نعمتها را به شما داده پس دیگر هیچ مجوزی ندارید که خدایانی دروغین را به جای خدای تعالی بپرستید و غیر او را شریک او بگیرید و با
کم فروشی در زمین فساد کنید.
و بنا بر این احتمال، جمله مورد بحث، هم تعلیل جمله" و لا تنقصوا... " خواهد بود و هم تعلیل جمله قبل از آن که میفرمود: " یا قوم اعبدوا الله... " هم چنان که تهدید" و انی اخاف علیکم عذاب یوم محیط" مربوط به هر دو جمله است.
پس حاصل جمله" انی اراکم... " این شد که شما در این میان دو رادع و جلوگیر دارید که باید شما را از
معصیت خدا رادع شوند و جلوگیر باشند، یکی اینکه شما در خیر هستید یعنی غرق در نعمتهای خدایید و احتیاجی به
کم فروشی و خوردن مال مردم به باطل و از راه نامشروع ندارید، دیگر اینکه در وراء و پشت مخالفت امر خدا، روزی است محیط و همه جاگیر که باید از عذاب آن ترسید.
اذ قال لهم شعیب الاتتقون• اوفوا الکیل و لاتکونوا من المخسرین• و لاتبخسوا الناس اشیاءهم و لاتعثوا فی الارض مفسدین. «آنگاه که شعیب به آنان گفت آیا پروا ندارید• پیمانه را تمام دهید و از کم فروشان مباشید• و از ارزش اموال مردم مکاهید و در زمین سر به فساد بر مدارید.»
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله « تجارت از دیدگاه شعیب». span class=