تجارت باطل (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تجارت،
خرید و
فروش و تصرف در اصل
سرمایه برای دستیابی به سود است.
در برخی آیات
قرآن کریم از
تجارت از راه باطل
نهی شده است.
تجارت از راه باطل، مورد
نهی خداوند در
سوره بقره است:
و لاتاکلوا امولکم بینکم بالبـطـل و تدلوا بها الی الحکام لتاکلوا فریقا من امول الناس بالاثم و انتم تعلمون. «و اموالتان را میان خودتان به ناروا مخورید و (به عنوان
رشوه قسمتی از) آن را به
قضات مدهید تا بخشی از
اموال مردم را به
گناه بخورید در حالی که خودتان (هم خوب) میدانید.»
منظور از اکل
اموال مردم گرفتن آن و یا مطلق
تصرف در آن است، که بطور مجاز خوردن
مال مردم نامیده میشود، مصحح این اطلاق مجازی آن است که خوردن نزدیکترین و قدیمیترین عمل طبیعی است که
انسان محتاج به انجام آن است، برای اینکه آدمی از اولین روز پیدایشش اولین حاجتی که احساس میکند، و اولین عملی که بدان مشغول میشود
تغذی است، سپس رفته رفته به حوائج دیگر طبیعی خود از قبیل
لباس و
مسکن و
ازدواج پی میبرد، پس اولین تصرفی که از خود در مال احساس میکند همان خوردن است، و بهمین جهت هر قسم تصرف و گرفتن و مخصوصا در مورد اموال را خوردن مال مینامند، و این اختصاص به لغت
عرب ندارد، زبان فارسی و سایر لغات نیز این اصطلاح را دارند.
کلمه (اموال) جمع مال است، که به معنای هر چیزی است که مورد رغبت انسانها قرار بگیرد، و بخواهند که مالک آن شوند، و گویا این کلمه از مصدر میل گرفته شده، چون مال چیزی است که دل آدمی به سوی آن متمایل است.
و کلمه (بین) به معنای فاصلهای است که به دو چیز یا بیشتر نسبت داده میشود، میگوئیم بین آن دو و یا بین آنها و کلمه (
باطل ) در مقابل حق است که به معنای امری است که به نحوی ثبوت داشته باشد، پس باطل چیزی است که ثبوت ندارد و اینکه حکم (مخورید مال خود را به باطل) را مقید کرد به قید (بینکم) دلالت دارد بر اینکه مجموعه اموال دنیا متعلق است به مجموعه مردم دنیا، منتها خدای تعالی از راه وضع قوانین عادله اموال را میان افراد تقسیم کرده، تا مالکیت آنان به حق تعدیل شود، و در نتیجه ریشههای فساد قطع گردد، قوانینی که تصرفات بیرون از آن قوانین هر چه باشد باطل است.
پس این آیه شریفه به منزله بیان و شرح است برای آیه شریفه: " خلق لکم ما فی الارض جمیعا"، و اگر اموال را اضافه کرد به ضمیری که به مردم بر میگردد، و فرمود: (اموالتان)، برای این بود که اصل
مالکیت را که بنای مجتمع انسانی بر آن مستقر شده، امضا کرده و محترم شمرده باشد.
آری بشر از اولین روزی که در روی پهنای زمین زندگی و سکونت کرده تا آنجا که تاریخ نشان میدهد فی الجمله اصل مالکیت را به رسمیت شناخته است و این اصل در
قرآن کریم در بیش از صد مورد به لفظ ملک و مال و یا لام ملک و یا جانشینی افرادی در تصرف اموال افرادی دیگر تعبیر شده و در اینجا حاجتی به ذکر همه آن موارد نیست.
و نیز در مواردی از قرآن کریم با معتبر شمردن لوازم مالکیت شخصی این نوع مالکیت را
امضا فرموده، مثلا یکی از لوازم مالکیت صحت
خرید و
فروش است، و
اسلام فرموده: " احل الله البیع" یکی دیگر معاملات دیگری است که با
تراضی طرفین صورت بگیرد که در این باره فرموده: " لا تاکلوا اموالکم بینکم بالباطل الا ان تکون تجارة عن تراض" و نیز فرموده: " تجارة تخشون کسادها" و آیاتی دیگر به ضمیمه روایات متواترهای که این لوازم را معتبر میشمارد، و آیات نامبرده را تایید میکند.
" و تدلوا بها الی الحکام لتاکلوا فریقا من اموال الناس" کلمه" تدلوا" مضارع از باب افعال" ادلاء" است، و ادلاء به معنای آویزان کردن
دلو در
چاه است برای بیرون کشیدن
آب ، و این کلمه را به عنوان کنایه در دادن
رشوه به حکام تا بر طبق میل آدمی رای دهند استعمال میکنند و این کنایهای است لطیف که میفهماند مثل رشوه دهنده که میخواهد حکم حاکم را به سود خود جلب کند، و با مادیات
عقل و و
جدان او را بدزدد، مثل کسی است که با
دلو خود آب را از چاه بیرون میکشد.
و کلمه" فریق" به معنای یک قسمت جدا شده کنار گذاشته شده از هر چیز است، و جمله مورد بحث عطف است بر جمله" تاکلوا" و بنا بر این فعل" تاکلوا" بوسیله
نهی قبلی مجزوم شده و گرنه" تاکلون" میشد، و ممکن است و او را به معنای" مع" بگیریم، و" تاکلوا" را با تقدیر" ان" ناصبه منصوب بدانیم و بگوئیم تقدیر کلام" مع ان تاکلوا" باشد، آن وقت مجموع آیه کلام واحدی شود، که یک غرض را افاده کند، و آن نهی از
مصالحهای است که
راشی و
مرتشی بر سر خوردن
مال مردم میکنند، و مال مردم را بین خود تقسیم نموده حاکم یک مقدار از آن را که راشی به سویش ادلاء میکند بگیرد، و خود راشی هم یک مقدار دیگر را، با اینکه میدانند این مال
باطل ست، و حقی در آن ندارند.
با توجه به آیه ۲۹
نساء تملک
اموال از راه
تجارت باطل و نامشروع، باعث تباهی و نابودی جامعه میگردد:
یـایها الذین ءامنوا لاتاکلوا امولکم بینکم بالبـطـل الا ان تکون تجـرة عن تراض منکم ولاتقتلوا انفسکم ان الله کان بکم رحیما. «ای کسانی که
ایمان آوردهاید
اموال همدیگر را به ناروا مخورید مگر آنکه داد و ستدی با
تراضی یکدیگر از شما (انجام گرفته) باشد و خودتان را مکشید زیرا
خدا همواره با شما
مهربان است.»
ذکر جمله «لاتقتلوا» بعد از جمله «لاتاکلوا» میتواند به معنای ترتب هلاکت و نابودی بر تصرفات نامشروع تجاری باشد.
در آیه ۱۶۰
سوره نساء به تصاحب اموال دیگران، به دست
یهود، از راه باطل اشاره شده است:
فبظلم من الذین هادوا حرمنا... • و اخذهم الربوا و قد نهوا عنه و اکلهم امول الناس بالبـطـل و اعتدنا للکـفرین منهم عذابا الیما. «پس به سزای ستمی که از یهودیان سر زد و به سبب آنکه (مردم را) بسیار از راه
خدا باز داشتند چیزهای پاکیزهای را که بر آنان
حلال شده بود
حرام گردانیدیم• و (به سبب)
ربا گرفتنشان با آنکه از آن
نهی شده بودند و به ناروا
مال مردم خوردنشان و ما برای کافران آنان عذابی دردناک آماده کردهایم.»
حرف" فاء" که در آغاز این آیه آمده تفریع و نتیجه گیری را میرساند و میفهماند مضمون
آیه نتیجه مطالب قبل است و اگر کلمه" ظلم" در این آیه
نکره (یعنی بدون الف و لام) آمده، برای این است که
عظمت آن
ظلم را برساند و یا برای این است که انگشت روی یک ظلم معینی از ظلمهای آنان نگذاشته باشد، چون غرض مهمی در مشخص کردن آن ظلم در بین نبوده و این کلمه یعنی کلمه" ظلم" بدل است از فجایعی که
یهود داشته و در آیات قبل ذکر شدند، چیزی که هست (در بین اقسام بدل یعنی: ۱-
بدل کل از کل. ۲-
بدل جزء از کل. ۳- بدل اشتمال) بطوری که بعضیها گفتهاند: نمیتواند بدل کل از کل باشد بلکه بدل بعض از کل است چون خدای تعالی این ظلم یهودیان را علت تحریم
طیبات بر آنان دانسته و چیزی بر
یهود تحریم نشد مگر در شریعت نازله بر موسی -علیه السلام- در
تورات و با این تحریمها شریعت
موسی خاتمه یافته و بطوری که در آمار فجایع و مظالم
یهود آمده، اموری ذکر شده که بعد از در گذشت موسی مرتکب شدهاند، نظیر
تهمت زدن به مریم و امثال آن.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «تجارت باطل ».