تسلسل عقلی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تسلسل، اصطلاحی در
فلسفه و کلام و عبارت است به
معنای عام عبارت است از اجتماع
امور نامتناهی ، چه از هر دو طرفِ آغاز و انجام،
نامتناهی باشد و چه از یک طرف.
تسلسل به
معنای خاص و مصطلح عبارت است از ترتّب
امور نامتناهی، بدین صورت که چیزی معلول چیزی باشد و دومی نیز معلول سومی و سومی معلول چهارمی و بدین منوال تا بی نهایت، و به علتی که اولِ این زنجیره باشد و او را علتی نباشد، منتهی نگردد.
برای تسلسل، به تناسب وضع و نسبتی که ممکن است میان اجزای نامتناهی سلسله باشد، چهار قسم میتوان فرض کرد:
۱) تسلسل لایَقِفی، تسلسلی که اجزای آن بالفعل و مجتمع، موجود نباشد، خواه میان اجزای آن ترتّب باشد، مانند اجزای زمان که مترتب بر یکدیگرند ولی مجتمع در وجود نیستند، خواه میان اجزای آن ترتّب نباشد، مانند سلسله اعداد که نه میان آنها ترتّب عِلّی وجود دارد نه تمامی اجزای زنجیره بالفعل موجود است.
۲) تسلسلی که اجزای نامتناهی آن بالفعل موجود و مجتمع در وجود بوده و میان آنها ترتّب علّی و معلولی باشد، بدین صورت که جزء اول، معلولِ جزء دوم باشد و جزء دوم، معلولِ جزء سوم و جزء سوم، معلولِ جزء چهارم و بر این
قیاس هر جزء معلولِ جزء دیگر باشد تا بی نهایت، یعنی به جزئی که معلول جزء دیگر نباشد منتهی نشود.
۳) تسلسلی که اجزای نامتناهی آن بالفعل موجود و مجتمع در
وجود باشد و میان آنها ترتیب و ترتّب وضعی برقرار باشد، مانند تسلسل در ابعاد و مقادیر اجسام.
۴) تسلسلی که میان اجزای نامتناهی آن ترتّب نباشد، خواه اجزای آن بالفعل و مجتمع در وجود باشند خواه بالقوه، مانند تسلسل در نفوس بشری.
از
منابع فلسفی پیش از
ارسطو درباره تسلسل و
امتناع آن عبارات صریحی به دست نیامده است، اما
نظریه تناهی علل او را میتوان از لوازم آرای
حکیمان پیشین در باره وجود مبدأ یا مبادی موجودات دانست.
ارسطو که بیش از پیشینیان خود به بحث علل پرداخته،
در
مابعدالطبیعه تسلسل یا عدم تناهی در علل چهارگانه را با اقامه
برهان محال دانسته است.
برهان ارسطو در
فلسفه اسلامی به «
برهان وسط و طرف » معروف شده و برخی آن را به غلط به
ابن سینا نسبت داده اند،
در حالی که پیش از او،
فارابی آن را در
رساله زینون آورده است.
از اینجا معلوم میشود که این برهان از طریق آشنایی
فیلسوفان اسلامی با ترجمه
آثار ارسطو به
فلسفه اسلامی راه یافته است.
شاید دلیل این انتساب نادرست این باشد که ابن سینا در
الالهیّات من کتاب الشّفاء بدون ذکر نام ارسطو به
تقریر این برهان پرداخته است.
بیان وی با قول ارسطو در این خصوص، تفاوتی ندارد.
در عین حال باید در نظر داشت که بحث و بررسی کاملتر درباره تسلسل و شرایط و معیارهای استحاله آن و نیز ابداع براهین متنوع برای
اثبات استحاله تسلسل، در آثار فیلسوفان و
متکلمان اسلامی ارائه شده است.
در متون
فلسفی و کلامی معمولاً هرجا سخن از تسلسل علل و ابطال آن به میان آمده، پیشتر درباره دور و ابطال آن نیز بحث شده است، زیرا میان این دو،
نسبت اعم و اخص برقرار است؛ چنانکه تسلسل را اعم از دور دانستهاند و حتی دور را با عنوان «تسلسل دوری» (تسلسل در موضوعات متناهی) از «تسلسل متعارف» (تسلسل در موضوعات غیرمتناهی) متمایز کرده اند.
بدین ترتیب، تفاوت میان دور و تسلسل را در تناهی و عدم تناهی موضوعات دانسته اند.
عدم تناهی که در تسلسل در نظر گرفته شده، در تسلسل دوری به اعتبار وصف علیت و معلولیت است نه به اعتبار خود موضوعات، یعنی مثلاً در دو موضوع که یکی
علت و در همان حال
معلول دیگری است، چنین گفته میشود که تحقق وصف
علیت و
معلولیت ، که دو وصف قائم به غیرند، منوط به وجود علت و معلول است؛ مثلاً تحقق وصف علیت در «الف» متوقف است بر موجود بودن «الف».
حال با این فرض که وجود «الف» ناشی از «ب» است، لازمه اتصاف آن به علیت اتصاف آن به معلولیت است؛ از طرفی اتصاف آن به معلولیت، منوط به اتصاف «ب» به علیت است و حال آنکه اتصاف «ب» به علیت نیز منوط به اتصاف آن به معلولیت است، زیرا فرض بر این است که «ب» از «الف» صادر شده است.
پس اتصاف «ب» به معلولیت بر اتصاف «الف» به علیت و اتصاف «الف» به علیت بر اتصاف آن به معلولیت منوط شده است، و بر همین
قیاس .
به این ترتیب، علیتها و معلولیتهای غیرمتناهی متحقق میشوند، حال آنکه موضوعات (یعنی «الف» و «ب» در این مثال) متناهی اند.
بنابراین، تعبیر از دور و تسلسل با عبارت واحد تحت عنوان تسلسل، ممکن است و آن عبارت است از اینکه عُروض و تحقق علیت و معلولیت تا بی نهایت ادامه یابد، یعنی هر چیزی که معروض علیت است معروض معلولیت نیز باشد.
هرگاه تعداد موضوعات یا معروضات متناهی باشد، به آن دور میگویند و اگر نامتناهی باشد، تسلسل به معنای متعارف آن نامیده میشود .
متکلمان استحاله تسلسل را مشروط به هیچ شرطی ندانستهاند و تسلسل را مطلقاً باطل میدانند، اما
حکیمان مطلق تسلسل را محال نمیدانند.
از نظر حکیمان شرط استحاله تسلسل به هر صورت، خواه سلسله ای از هر دو طرف نامتناهی باشد خواه فقط از یک طرف، این است که همه اجزای نامتناهی سلسله بالفعل موجود و مترتب بر یکدیگر باشند، به طوری که در سلسله مذکور قبل از هر قبلی یک قبل باشد و بعد از هر بعدی یک بعد، بی آنکه به جزئی منتهی شود که قبل از آن قبلی یا بعد از آن بعدی نباشد.
در صورت فقدان یکی از این شرایط، تسلسل محال نخواهد بود.
با توجه به شرایط مذکور، فرض تسلسل محال میشود و ابطال آن تنها به سلسله علل و معلولات، اجناس و فصول و ابعاد و مقادیر اجسام منحصر میگردد.
از اینجا بخوبی میتوان دریافت که چرا بحث تسلسل و ابطال آن ذیل مباحث علت و معلول در
امور عامه فلسفه و ذیل مباحث مربوط به جسم طبیعی در بخش
طبیعیات مطرح میگردد، و نیز چرا از ابطال تسلسل در براهین اثبات
واجب الوجود بالذات به عنوان علة العلل که سلسله علتها و معلولها به آن منتهی میگردد، استفاده میشود.
بر خلاف بطلان دور، که برخی حکما آن را بدیهی یا نزدیک به
بدیهی دانسته اند، کسی بطلان تسلسل را بدیهی ندانسته است.
(۱) ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، مع الشرح لنصیرالدین طوسی و شرح الشرح لقطب الدین رازی، تهران ۱۴۰۳.
(۲) ابن سینا، الالهیّات من کتاب الشّفاء، چاپ حسن حسن زاده آملی، قم ۱۳۷۶ ش.
(۳) امیل بریه، تاریخ
فلسفه، ج ۱، ترجمه علی مراد داودی، تهران ۱۳۷۴ ش.
(۴) مسعودبن عمر تفتازانی، شرح المقاصد، چاپ عبدالرحمان عمیره، قاهره ۱۴۰۹/۱۹۸۹، چاپ افست قم ۱۳۷۰ـ۱۳۷۱ ش.
(۵) عبداللّه جوادی آملی، رحیق مختوم: شرح حکمت متعالیه، ج ۲، بخش ۳، قم ۱۳۷۶ ش.
(۶) عبداللّه بن بیرمقلی زنوزی، لمعات الهیّه، چاپ جلال الدین آشتیانی، تهران ۱۳۵۵ ش.
(۷) عبداللّه بن بیرمقلی زنوزی، منتخب الخاقانی فی کشف حقایق عرفانی، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۶۱ ش.
(۸) هادی بن مهدی سبزواری، شرح منظومه: قسمت
فلسفه، چاپ سنگی (تهران) ۱۲۹۸، چاپ افست قم ۱۳۶۶ ش.
(۹) یحیی بن حبش سهروردی، مجموعه مصنّفات شیخ اشراق، ج ۱ و ۲، چاپ هانری کوربن، تهران ۱۳۸۰ ش.
(۱۰) محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، تهران ۱۳۳۷ ش، چاپ افست قم (بی تا).
(۱۱) محمدحسین طباطبائی، نهایة الحکمة، چاپ عباس علی زارعی سبزواری، قم ۱۴۱۷.
(۱۲) حسن بن یوسف علامه حلّی، ایضاح المقاصد من حکمة عین القواعد، یا، شرح حکمة العین، چاپ علینقی منزوی، تهران ۱۳۳۷ ش.
(۱۳) محمدبن محمد فارابی، رسائل الفارابی، رسالة ۷: شرح رسالة زینون الکبیر یونانی، حیدرآباد دکن ۱۳۴۵/ ۱۹۲۶.
(۱۴) مقدادبن عبداللّه فاضل مقداد، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیة، چاپ محمدعلی قاضی طباطبائی، قم ۱۳۸۰ ش.
(۱۵) محمدبن عمر فخررازی، المباحث المشرقیة فی علم الالهیات و الطبیعیات، چاپ محمد معتصم باللّه بغدادی، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
(۱۶) محمدبن عمر فخررازی، المطالب العالیة من العلم الالهی، چاپ احمد حجازی سقا، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۱۷) فردریک چارلز کاپلستون، تاریخ
فلسفه، ج ۱: یونان و روم، ترجمة جلال الدین مجتبوی، تهران ۱۳۶۸ ش.
(۱۸) علی اکبر مدرس یزدی، رسائل حکمیّة، چاپ محمود حکمی یزدی، رسالة بدیعة الهیّة فی بیان مفهوم الماهیّة والوجود، تهران ۱۳۷۲ ش.
(۱۹) محمدباقربن محمد میرداماد، تقویم الایمان، چاپ علی اوجبی، تهران ۱۳۷۶ش.
(۲۰) محمدباقربن محمد میرداماد، کتاب القبسات، چاپ مهدی محقق و دیگران، تهران ۱۳۵۶ ش.
(۲۱) محمدبن مبارکشاه میرک بخاری، شرح حکمة العین، چاپ جعفر زاهدی، مشهد ۱۳۵۳ ش.
(۲۲) محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، تلخیص المحصّل، چاپ عبداللّه نورانی، تهران ۱۳۵۹ ش.
(۲۳) ارسطو، مابعدالطبیعه.
(۲۴) ارسطو، طبیعیات.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تسلسل»، شماره۳۵۴۳.