تقوا و امر به معروف (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
از جلوههای تقواپیشگی
امر به معروف کردن
مؤمنان میباشد.
امر به معروف مؤمنان، از آثار تقواپیشگی آنان است:
یـایها الذین ءامنوا اتقوا الله حق تقاته... • ولتکن منکم امة یدعون الی الخیر ویامرون بالمعروف وینهون عن المنکر...
ای کسانی که
ایمان آوردهاید! آن گونه که حق
تقوا و پرهیزکاری است، از
خدا بپرهیزید! و از
دنیا نروید، مگر اینکه
مسلمان باشید! (باید گوهر ایمان را تا پایان
عمر، حفظ کنید!)
باید از میان شما، جمعی
دعوت به نیکی، و امر به معروف و
نهی از منکر کنند!... .
در این آیه نخست دعوت به تقوی شده است تا مقدمهای برای دعوت به سوی
اتحاد باشد، در حقیقت دعوت به اتحاد بدون استمداد از یک ریشه اخلاقی و عقیدهای بی اثر و یا بسیار کم اثر است، به همین دلیل در این آیه کوشش شده است تا عوامل ایجاد کننده اختلاف و پراکندگی در پرتو ایمان و تقوی تضعیف گردند، لذا افراد با ایمان را مخاطب ساخته و میگوید: همگی از خدا بپرهیزید و حق تقوی و پرهیزگاری را انجام دهید.
در اینکه منظور از حق تقوی چیست؟ در میان مفسران سخن بسیار است اما
شک نیست که حق تقوی آخرین و عالیترین درجه پرهیزگاری است، که پرهیز از هرگونه
گناه و
عصیان و تعدی و
انحراف از حق را شامل میگردد، و لذا در
تفسیر در المنثور از
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و در
تفسیر عیاشی و
معانی الاخبار از
امام صادق علیهالسلام نقل شده که در تفسیر حق تقوی فرمودند:ان یطاع فلا یعصی و یذکر فلا ینسی (و یشکر فلا یکفر)
یعنی: حق تقوی و پرهیزگاری این است که پیوسته اطاعت فرمان او کنی، و هیچگاه
معصیت ننمایی، همواره به یاد او باشی، و او را فراموش نکنی، و در برابر نعمتهای او شکرگزار باشی و
کفران نعمت او ننمایی".
بدیهی است انجام این دستور همانند همه دستورات الهی بستگی به میزان توانایی
انسان دارد بنابراین آیه فوق با آیه ۱۶
سوره تغابن که میگوید فاتقوا الله ما استطعتم، تا آنجا که توانایی دارید پرهیزگاری پیشه کنید.
هیچگونه منافاتی ندارد و گفتگو درباره تضاد این دو آیه و
نسخ یکی بوسیله دیگری به کلی بی اساس است.
البته آیه دوم در حقیقت بیان قید و به اصطلاح تخصیص در آیه اول است و آن را مقید به مقدار توانایی انسان میکند و از آنجا که ظاهرا در میان قدما گاهی کلمه نسخ بر تخصیص اطلاق میشده ممکن است منظور کسانی که آیه دوم را [[|ناسخ]] آیه اول دانستهاند همان تخصیص بوده باشد.
و لا تموتن الا و انتم مسلمون:
این جمله در حقیقت هشداری است به طایفه [[|اوس و خزرج]] و همه
مسلمانان جهان که به هوش باشند، تنها
اسلام آوردن کافی نیست، مهم آن است که ایمان و اسلام خود را تا واپسین ساعات
عمر حفظ کنند، و با روشن ساختن آتشهای خاموش شده کینههای دوران جاهلی و پیروی از تعصبهای نابخردانه، ایمان و اعمال پاک خود را بر
باد ندهند، تا عاقبت و پایان کار آنها به بدبختی نگراید، لذا با تاکید میفرماید: مراقب باشید که از
دنیا جز با ایمان و اسلام بیرون نروید.
تجربه قطعی دلالت میکند بر اینکه معلوماتی که
انسان در زندگیش برای خود تهیه میکند و معلوم است که از میان معلومات ذخیره نمیکند مگر آنچه را که برایش سودمند باشد، از هر طریقی که باشد و به هر نحوی که ذخیره کرده باشد، وقتی متوجه آن معلومات نباشد و با
عمل به آن معلومات و تمرین عملی دائمی به یاد آنها نباشد، به تدریج از یادش میرود و به بوته فراموشی سپرده میشود. و در این هم شکی نداریم که عمل در همه شؤون دایر مدار
علم است هر
زمان که علم قوی باشد عمل قوت میگیرد. و هر زمان علم ضعیف باشد عمل هم ضعیف میگردد. هر زمان که علم یک علم صالحی باشد، عمل هم صالح میشود، و هر زمان که علم
فاسد باشد عمل هم فاسد میگردد. خدای تعالی هم حال علم و عمل را در
آیه زیر، به
زمین و روئیدنیهای آن مثل زده و فرموده: و البلد الطیب یخرج نباته باذن ربه و الذی خبث لا یخرج الا نکدا..
و نیز شکی نداریم در اینکه علم و عمل، اثری متقابل در یکدیگر دارند.
قویترین داعی به عمل علم است و وقتی عمل واقع شد و اثرش به
چشم دیده شد، بهترین معلمی است که همان علم را به آدمی میآموزد. و همه اینها که گفته شد، انگیزه شده است در اینکه مجتمع صالحی که علمی نافع و عملی صالح دارد، علم و
تمدن خود را با تمام نیرو حفظ کند. و افراد آن مجتمع، اگر فردی را ببینند که از آن علم تخلف کرد، او را به سوی آن علم برگردانند، و شخص منحرف از طریق خیر و معروف را به حال خود واگذار نکنند، و نگذارند آن فرد در پرتگاه منکر سقوط نموده، در مهلکه شر و
فساد بیفتد، بلکه هر یک از افراد آن مجتمع به شخص منحرف برخورد نماید، او را از انحراف نهی کند. و این همان دعوت به فراگیری و تشخیص معروف از منکر و
امر به معروف و نهی از منکر است و این همان است که خدای تعالی در این آیه شریفه خاطرنشان ساخته و میفرماید: یدعون الی الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر، و از اینجا روشن میشود که چرا از خیر و شر تعبیر به معروف و منکر نمود. چون زمینه گفتار و مضمون آیه قبلی بود که، میفرمود: همگی به حبل الله چنگ بزنید و متفرق نشوید...، و معلوم است که چنین مجمع که همه افرادش چنگ به حبل الله دارند، معروف در آن خیر، و منکر در آن شر است و ممکن نیست به عکس این باشد و به فرض هم که این نکته در نظر نبوده باشد، قطعا وجه اینکه خیر و شر را معروف و منکر خوانده، این است که به حسب نظر
دین، خیر معروف و شر منکر است، نه به حسب عمل خارجی.
و اما اینکه فرمود: و لتکن منکم امة، بعضی از مفسرین گفتهاند: کلمه من، برای تبعیض است، چون امر به معروف و نهی از منکر (و به کلی دعوت به سوی خیر) از واجبات کفایی است و مثل
نماز و
روزه واجب عینی نیست و قهرا وقتی در هر جامعهای عدهای این کار را بکنند،
تکلیف از سایرین ساقط میشود.
ولی بعضی گفتهاند: این کلمه بیانیه است. و مراد از آیه شریفه این است که: شما با این اجتماع صالح (و متمسک بحبل الله) که دارید، باید امتی باشید که به سوی خیر دعوت میکنند. در نتیجه جریان این کلام همانند این است که بگوئیم: و لیکن لی منک صدیق، که منظورمان از این سخن این است که تو باید
دوست من باشی. و ظاهرا منظور این مفسر از بیانیه بودن من، این است که این کلمه، نشویه ابتدایی باشد.
و آنچه سزاوار است گفته شود این است که بحث و بگو مگو در اینکه کلمه من، تبعیضی است و یا بیانیه، بحثی بی فایده است و به نتیجهای منتهی نمیشود. برای اینکه دعوت به خیر و امر به معروف و نهی از منکر از اموری است که اگر
واجب باشد طبعا واجب کفایی خواهد بود. چون بعد از آنکه فرضا یکی از افراد
اجتماع این امور را انجام داد، دیگر معنا ندارد که بر سایر افراد اجتماع نیز واجب باشد که همان کار را انجام دهند.
پس اگر فرض کنیم، امتی هست که روی هم افرادش داعی به سوی خیر و آمر به معروف و ناهی از منکرند، قهرا معنایش این خواهد بود که در این
امت افرادی هستند که به این وظیفه
قیام میکنند. پس مساله در هر حال قائم به بعضی افراد جامعه است، نه به همه آنها و خطابی که این وظیفه را
تشریع میکند، اگر متوجه همان بعضی باشد که هیچ، و اگر متوجه کل جامعه باشد، باز هم به اعتبار بعض است. و به عبارتی دیگر، بازخواست و عقاب در تخلف این وظیفه، متوجه تک تک افراد است. ولی پاداش و اجرش از آن کسی است که وظیفه را انجام داده باشد. و به همین جهت است که میبینیم دنبال جمله فرمود: و اولئک هم المفلحون.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «امر به معروف».