تقوا و عذاب دنیایی (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
از اثرات تقواپیشگی
مؤمنان قوم
ثمود،
نجات آنها از
عذاب الهی میباشد.
تقواپیشگی
مؤمنان قوم
ثمود، سبب نجات آنان از
عذاب الهی شده است:
ولقد ارسلنا الی ثمود اخاهم صــلحـا ان اعبدوا الله فاذا هم فریقان یختصمون• فانظر کیف کان عـقبة مکرهم انا دمرنـهم وقومهم اجمعین• وانجینا الذین ءامنوا وکانوا یتقون.
ما به سوی «ثمود»، برادرشان «
صالح» را فرستادیم که: خدای یگانه را بپرستید! اما آنان به دو گروه تقسیم شدند که به
مخاصمه پرداختند.
بنگر عاقبت
توطئه آنها چه شد، که ما آنها و قومشان همگی را نابود کردیم.
و کسانی را که
ایمان آورده و
تقوا پیشه کرده بودند نجات دادیم!
واما ثمود فهدینـهم فاستحبوا العمی علی الهدی فاخذتهم صـعقة العذاب الهون بما کانوا یکسبون• ونجینا الذین ءامنوا وکانوا یتقون.
اما ثمود را
هدایت کردیم، ولی آنها نابینایی را بر
هدایت ترجیح دادند به همین جهت
صاعقه (آن عذاب خوارکننده) به خاطر اعمالی که انجام میدادند آنها را فرو گرفت!
و کسانی را که ایمان آوردند و پرهیزگار بودند نجات بخشیدیم!
و اما ثمود فهدیناهم فاستحبوا العمی علی الهدی ...، مراد از هدایت ثمود، نشان دادن
راه سعادت و دلالتشان بر
حق است، به اینکه
اعتقاد حق و
عمل به آن اعتقاد را برایشان بیان کرد. و مراد از اینکه فرمود: کوری را بر هدایت استحباب کردند، این است که آن را بر این مقدم داشتند و از بین این دو، کوری را
اختیار کردند. و بعید نیست که کلمه: استحباب، متضمن این معانی باشد و به همین جهت به وسیله کلمه: علی، مفعول دوم را گرفته وگرنه اگر متضمن نبود، کلمه استحباب معنای اختیار و
ایثار را افاده نمیکرد.
و مراد از عمی، گمراهی است، که به
استعاره آن را کوری نامیده. و در اینکه در مقابل کوری هدایت را قرار داده، اشارهای است که هدایت خود برای
انسان بینایی است، هم چنان که
ضلالت کوری است. و کلمه: هون،
مصدر و به معنای
ذلت است، و اگر عذاب را با این کلمه وصف کرد، با اینکه باید میفرمود: عذاب المهین، عذاب خوار کننده، برای این است که
مبالغه در خواری را افاده کند. ممکن هم هست کلمه: ذی، در تقدیر گرفته، بگوییم تقدیر آیه: فاخذتهم صاعقة العذاب ذی الهون، پس صاعقه عذاب دارای مذلت ایشان را بگرفت، میباشد.
و معنای آیه این است که: اما قوم ثمود، پس ما ایشان را بر طریق حق دلالت کردیم و هدایت را با جدا کردنش از ضلالت به ایشان شناساندیم، پس ایشان ضلالت را که در
حقیقت کوری است بر هدایت که خود بینایی برای انسانهاست، ترجیح دادند، پس
صیحه عذاب دارای مذلت ایشان را گرفت، و یا عذاب ایشان را گرفت (البته در صورتی که صاعقه به معنای عذاب و اضافه آن بر کلمه عذاب بیانیه باشد) و این عذاب به خاطر اعمال و کفری است که مرتکب شدند.
و نجینا الذین آمنوا و کانوا یتقون، ضمیمه نمودن تقوی به ایمان و تعبیر از تقوی به عبارت: و کانوا یتقون، که به خاطر کلمه: کانوا، استمرار را میرساند، برای آن است که بفهماند این دسته بین
عمل صالح و ایمان جمع میکردند، هم آن را داشتند و هم این را، و این جمع کردن سبب نجاتشان از عذاب انقراض شد، طبق آن وعدهای که خدای تعالی داد و فرموده بود کان حقا علینا نصر المؤمنین،
و از ظاهر امر چنین بر میآید که آیه شریفه مربوط به هر دو داستان و متمم هر دو باشد، هر چند که از ظاهر کلام مفسرین بر میآید که تنها مربوط به داستان دوم دانستهاند.
میدانیم هدایت بر دو گونه است:
هدایت تشریعی که همان ارائه طریق و نشان دادن
راه با تمام نشانههاست، و
هدایت تکوینی که ایصال به مطلوب
و رسانیدن به مقصود است.
در آیات مورد بحث هر دو یک جا جمع شده است نخست میگوید: ما قوم ثمود را هدایت کردیم، این هدایت همان هدایت تشریعی و ارائه طریق است، سپس میافزاید: آنها نابینایی را بر هدایت ترجیح دادند، این همان هدایت تکوینی و ایصال به مقصود است.
به این ترتیب هدایت به معنی اول که وظیفه مسلم انبیای الهی است حاصل شد، اما هدایت به معنی دوم که به
اراده و
اختیار هر انسانی بستگی دارد از سوی این قوم مغرور و خود خواه حاصل منتفی شد، چرا که آنها گمراهی را بر هدایت ترجیح دادند، فاستحبوا العمی علی الهدی.
این خود دلیل روشن و بارزی است بر مساله،
آزادی اراده انسان، و عدم
اجبار او در اعمالش، و عجب اینکه با این صراحت و روشنی آیات باز بعضی از مفسران همچون
فخر رازی، به خاطر پیشداوریهایی که در مورد ترجیح مکتب
جبر داشتهاند در اینجا اصرار و پافشاری بر انکار دلالت آیه کردهاند و سخنانی گفتهاند که از شأن یک محقق دور است.
تقوای جوامع انسانی، زمینه رهایی آنان از عذابهای الهی در
دنیا است:
ولو ان اهل القری ءامنوا واتقوا لفتحنا علیهم برکـت من السماء والارض ولـکن کذبوا فاخذنـهم بما کانوا یکسبون• افامن اهل القری ان یاتیهم باسنا بیـتـا وهم نائمون• او امن اهل القری ان یاتیهم باسنا ضحی وهم یلعبون.
و اگر اهل شهرها و آبادیها، ایمان میآوردند و تقوا پیشه میکردند،
برکات آسمان و
زمین را بر آنها میگشودیم ولی (آنها
حق را)
تکذیب کردند ما هم آنان را به
کیفر اعمالشان مجازات کردیم. •آیا اهل این آبادیها، از این ایمنند که عذاب ما شبانه به سراغ آنها بیاید در حالی که در
خواب باشند؟! •آیا اهل این آبادیها، از این ایمنند که عذاب ما هنگام
روز به سراغشان بیاید در حالی که سرگرم
بازی هستند؟!
در آیه قبل میگوید: اگر مردمی که در این آبادیها و نقاط دیگر روی
زمین زندگی داشته و دارند، به جای
طغیان و سرکشی و
تکذیب آیات پروردگار و
ظلم و
فساد،
ایمان میآوردند، و در پرتو آن
تقوا و پرهیزکاری پیشه میکردند، نه تنها مورد
خشم پروردگار و مجازات الهی واقع نمیشدند، بلکه درهای برکات آسمان و زمین را به روی آنها میگشودیم
در این
آیات به عنوان تاکید بیشتر روی
عمومیت این
حکم و اینکه
قانون فوق مخصوص اقوام پیشین نبوده بلکه امروز و
آینده را نیز در بر میگیرد، میگوید: آیا مجرمانی که در نقاط مختلف آباد روی زمین زندگی میکنند، خود را از مجازاتهای الهی در امان میدانند که
شب هنگام در موقعی که در خواب خوش آرمیدهاند (به صورت صاعقهها و زلزلهها و مانند آن) بر آنها فرو ریزد (افامن اهل القری ان یاتیهم باسنا بیاتا و هم نائمون). و یا اینکه به هنگام
روز در موقعی که غرق انواع بازیها و سرگرمیها هستند دامان آنها را بگیرد (ا و امن اهل القری ان یاتیهم باسنا ضحی و هم یلعبون). یعنی آنها در همه حال در روز و شب، در خواب و بیداری، در ساعات خوشی و ناخوشی همه در
دست قدرت خدا قرار دارند، و با یک فرمان میتواند همه زندگانی آنها را درهم بپیچد، بدون اینکه کمترین نیازی به مقدمه چینی و فراهم ساختن اسباب قبلی و گذشت
زمان داشته باشد، آری تنها در یک لحظه و بدون هیچ مقدمه ممکن است انواع بلاها بر سر این
انسان بی خبر فرود آید.
عجیب این است با تمام پیشرفتی که
بشر امروز در صنایع و تکنولوژی کرده و با وجود اینکه نیروهای مختلف
جهان طبیعت را مسخر خویش ساخته، در برابر اینگونه حوادث به همان اندازه ضعیف و ناتوان و بی دفاع است که انسانهای گذشته بودند، یعنی در برابر زلزلهها و صاعقهها و مانند آن کمترین تفاوتی در حال او حتی نسبت به انسانهای پیش از
تاریخ پیدا نشده است، و این نشانه نهایت ضعف و ناتوانی انسان در عین قدرتمندی و توانایی او است، این واقعیتی است که باید همیشه مد نظر همه باشد.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «نجات از عذاب دنيايى».