تقیه ازنگاه شیعه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
از جمله مواردی که بعد از
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در بین
اصحاب آن حضرت مورد
تحریف واقع شد، مسئله
تقیه بود. لذا در این نوشتار به مسئله تقیه از دیدگاه
وهابیت میپردازیم.
در
لغت از «تقی یتقی» به معنای پرهیز کردن و جانب
احتیاط را رعایت کردن میآید
ولی در اصطلاح فقهی یعنی شخصی برای حفظ
جان یا
مال یا آبروی خود یا دیگران مجبور به همراهی با طرف ظالم خود باشد.
از جمله مواردی که در بین
اصحاب رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بعد از آن حضرت مورد
تحریف واقع شد و ماهیت شرعی آن در ظاهر به مسئلهای
خلاف شرع تبدیل شد و در بین
اهل سنت به عملی زشت و بین
وهابیت به عملی منافقگونه شهرت یافت و باعث انواع تهمتها بر دیگر فرق مسلمین گردید مسئله
تقیه بود، همین مسئله بود که یکی از اختلافات اساسی بین
فرق اسلامی را به وجود آورد. ولی چون نوشتار در رابطه با وهابیت است به این مسئله بیشتر از دیدگاه
وهابیان میپردازیم.
محمدبن عبدالوهاب که موسس رسمی وهابیت به شمار میرود در این رابطه با صراحت اعلام میکند که :
«از واجبات مذهب
شیعیان تقیه است و نسبت میدهند به
جعفر صادق (رضی الله عنه) که گفت: تقیه
دین من و دین آباء من است و عدهای «ان اکرمکم عند الله اتقاکم»؛
(گرامیترین شما نزد
خداوند با تقواترین شماست) را اینگونه
تفسیر میکنند که هر کس از شما که تقیهاش بیشتر باشد نزد خدا مقرب تر است و قطعا پیامبر اسلام فرمودند هر کس که به میل و
رای خود
قرآن را تفسیر کند
کافر شده است»
در اینجا به دلیل این
روایت میخواهد
کفر شیعیان را ثابت کند.
ابن تیمیه مغز متفکر وهابیت آن را نشانه
نفاق شیعیان دانسته و میگوید:
شیعیان مانند منافقین اند، زیرا
مذهب آنها تقیه است.
وهابیها برای این مطلب به سه دلیل تمسک کردهاند:
۱.
آلوسی میگوید: برخی از اهل سنت به
آیه شریفه «فلا تخشوهم و اخشونی» برای حرام بودن تقیهای که شیعیان بدان قائلند تمسک نمودهاند که تحقیق این مطلب در جای خود خواهد آمد.
۲. محمدبن عبدالوهاب میگوید: اقتضای تقیه، عدم
وثوق به اعمال و اقوال
اهل بیت است زیرا ممکن است آنها این کارها را از روی تقیه کرده باشند و این سخنان را از روی تقیه گفته باشند پس هیچ یک از سخنان و اعمال آنها
حجت نمیباشد.
۳. محمدبن عبدالوهاب میگوید:
تقیه در واقع مخالفت امر خدا است و مخالفت امر خدا به خاطر
ترس از مردم موجب این میشود که انسان به
نبی و
پیامبر اعتماد نداشته باشد و این از مقام آنها دور است و هر کسی که چنین چیزی را بر پیامبر
جایز بداند آنها را ناقص دانسته و ناقص دانستن
انبیا کفر است.
شیعه و
امامیه در مقابل این مطلب و استدلالهای آنها اینگونه پاسخ دادهاند که:
اولا: محمدبن عبدالوهاب آیه «ان اکرمکم عند الله اتقاکم» را بنابر
رای خودش از قول شیعه معنا و تفسیر کرد در حالیکه هیچ یک از مفسرین شیعی آن را اینگونه تفسیر نکردهاند و معلوم نیست آقای محمدبن عبدالوهاب چقدر با تفاسیر شیعی آشنا بوده و این را از کجا آورده است. بلکه مفسرین شیعه معمولا بدین مضمون که «اشدکم خوفا من الله» (
متقین کسانی هستند که بیشتر از خدا ترس و
خوف دارند) تفسیر کردهاند نه خوفا من الناس (ترس از مردم).
ثانیا : در مورد دلیلی که آلوسی میآورد باید گفت: شیعه همه جا تقیه را جایز نمیدارند بلکه در مواردی تقیه را
حرام دانسته و امر به عدم تقیه میکند. مثلا آنجا که
حق تهدید بشود و تفکر اسلامی از بین برود به طوری که اگر معرفی نشود، مردم اساس
اسلام را به شکل دیگری تصور کنند، مثلا
حجر بن عدی تقیه نکرد و
شهید شد. شهادتش
معاویه را متزلزل کرد. به طوری که حتی
عایشه به او
عتاب کرد و یا تقیه نکردن
میثم تمار و
شهادت وی و از همه مهمتر تقیه نکردن
امام حسین (علیهالسّلام) و شهادت آن حضرت و متزلزل کردن حکومت
بنی امیه که از شواهد بزرگ عدم تقیه است.
ثالثا: در مورد دلیل محمدبن عبدالوهاب باید گفت که خود
شیعه در علوم حدیث راههایی برای شناخت مواضع تقیه از غیر تقیه داشته و این مسئله را به راحتی مرتفع مینماید.
و در مورد دلیل دیگر
محمدبن عبدالوهاب باید گفت که وی در کلمات خود تقیه را
مخالفت امر خدا قلمداد کرده در حالیکه تقیه عین
اطاعت از امر خداست. زیرا ما در
آیات و
روایات ادلهای داریم که بر تقیه دلالت دارند مثل آیه:
«و قال رجل مؤمن من آل فرعون یکتم ایمانه ا تقتلون رجلا ان یقول ربی الله
؛ و مرد مؤمنی از
آل فرعون که
ایمان خود را پنهان میداشت گفت: آیا میخواهید مردی را بکشید به خاطر اینکه میگوید:
پروردگار من
الله است.»
در این
آیه تصریح شده است «مرد مومنی که ایمانش را مخفی میکرد.» آیا این جز
تقیه است؟
در روایات
شیعه و
اهل سنت نسبت به این مسئله تصریح شده است و تایید آن از نبی مکرم اسلام صادر شده است و روایت اینگونه است که:
زمانی مشرکین
عمار را گرفتند و آنقدر اذیتش کردند تا اینکه به نبی مکرم اسلام
فحش داده و از بتها به خوبی یاد کرد. سپس، اندوهگین خدمت
نبی مکرم اسلام رسید. حضرت فرمود: در
قلب تو چه میگذرد؟ عمار گفت قلبم مطمئن به
ایمان است. حضرت فرمودند: هر وقت دوباره تو را
اذیت کردند تو چنان کن و آیه نازل شد که «الا من اکره و قلبه مطمئن بالایمان»
علاوه بر اینکه خود بزرگان اهل سنت نیز بر
جواز تقیه فتوا دادهاند. مثلا:
ابن عباس میگوید: انما التقیه باللسان.
و یا در جای دیگری میگویند که مروان از عوف از حسن برای ما گفت که تقیه
جایز است برای
مومن تا روز
قیامت ولی او در
قتل تقیه را جایز نمیدانست.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «تقیه از نگاه شیعه»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۲/۲۶.