تقیید عبارت است از اینکه متکلّم با ذکر قید یا شرطیلفظ مطلق را از گستره شمول و شیوع آن خارج و دلالت آن را در قلمرو قید یا شرطِ ذکر شده محدود کند، مانند لفظ"رقبة "در جمله"أَعْتِقْ رَقَبَةً " (بردهای را آزاد کن) که شامل برده مؤمن و کافر میشود و از این جهت دارای اطلاق و شمول است و با آزاد کردن هریک از برده مؤمن یا کافر امر مولاامتثال میشود؛ لیکن مولا با اضافه کردن قیدِ"مؤمنة" در کلام خود و گفتن:"أَعْتِقْ رَقَبَةً مُؤْمِنَةً رقبة" را از اطلاق خارج و آن را به برده مؤمن مقیّد و محدود میکند.
تقابل بین تقیید و اطلاق، تقابل عدم و ملکه است؛ یعنی اطلاق در جایی ممکن است که تقیید در آنجا ممکن باشد. برخی، تقابل آن دو را تقابل تضاد دانسته و گفتهاند: حقیقت اطلاق جمع همه قیدها است نه عدم آنها. بنابر این اطلاق همچون تقیید امر وجودی خواهد بود نه عدمی و تقابل بین دو امر وجودی تقابل تضاد نامیده میشود.
[۳]محاضرات فی اصول الفقه (مسلسل ۴۶)، ج۴، ص۵۳۲-۵۳۰.