تمغا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تَمغا، واژه ای ترکی ـ مغولی به معنای داغ، مُهر و نشان؛ نیز گونه ای
مالیات . این واژه را به صورتهای طمغا، طمغه، تامقا، تامغا، تمغه، تمقا، دامغا و دامغه نیز
ضبط کردهاند.
بر اساس منابع قدیمی چینی، اویغورها در
قرن پنجم میلادی و اقوام اغوز/ غُز در قرن پنجم/ یازدهم، احتمالاً به
تقلید از چینیها، برای شناسایی احشام خود و
اثبات مالکیتشان، بر
گوش یا کفل چهارپایان قبیله خود داغ میزدند و آن را تمغا مینامیدند.
ظاهراً قدیمترین
سند به جا مانده از تمغا، نشانههایی بر
سنگ قبرهای قوم گوک ترک، متعلق به قرن دوم/ هشتم، است. در متون اویغوری قرن دوم و سوم/ هشتم و نهم
نیز لفظ تمغا و تمغالا به کار رفته است.
ترکها بر تمغاها نقوش و علائمی حک میکردند که نماد توتم قبیله و نشان تمام چهارپایان و مالکیت هر قبیله بود. این نقوشِ ابتدایی بتدریج به عبارات و کلمات و اَشکال پیشرفته
بدل شدند. هر قبیله ای که از قبیله اصلی منشعب میشد، نقوش تمغای قبیله
مادر را با اندکی تغییر به کار میبرد. امروزه مردم شناسان وقوم شناسان از این شباهتها به مناسبات قبیلهها پی میبرند. تمغا برای افراد قبیله نوعی
تقدس داشت، چنانکه بعضی اقوام ترک، مانند قزاقها و اقوام ساکن
قفقاز ، که به سنّتهای قبیلهای پایبندند، هنوز نقش تمغای خود را فراموش نکردهاند.
در جریان تبدیل روش زندگی ترکها از
دامداری به
کشاورزی ، مفهوم تمغا از
نشان و داغ به مُهر تغییر یافت و به عنوان مُهر مخصوص خان یا
حاکم قبیله به کار رفت.
اگر چه تمغا در دوره های مختلف گاه مترادف
مهر ،
توقیع ، امضا، نشان و حتی طغرا شده، معنای آن در اصطلاحات دیوانی با واژگان یاد شده متفاوت بوده است.
در
ایران ، قدیمترین منبعی که در آن لفظ تمغا آمده،
تاریخ بیهقی ، در ذکر رویدادهای سال ۴۲۸، است
اما تمغا در این دوره هنوز در دستگاه اداری ایران رواج نیافته بوده و اشاره بیهقی به تمغا در باره مهری است که روی نامه های بغراخان (حک: ۴۲۵ـ ۴۳۵)، از فرمانروایان سلسله ایلک خانی
ترکستان (حک: ۳۲۰ـ۵۶۰)، زده میشده است. قدیمترین تمغای به جا مانده در
تاریخ ایران ، تمغای ارغون (حک: ۶۸۳ـ۶۹۰) در
نامه او به فیلیپ لوبل،
پادشاه فرانسه ، است. این نامه در بایگانی ملی
پاریس نگهداری میشود.
به این ترتیب، تمغا از طریق کشورگشایان مغول، در ایران و سایر ممالک اسلامی رواج پیدا کرد
و به عنوان مهر و امضا بر روی فرمانها
و نامه ها
و
اسناد دولتی
و حتی اجناس
زده شد.
تمغا را غالباً از فلزاتی چون
آهن و
برنج و همچنین از
چوب میساختند
و به صورت
گرم یا
سرد و خشک یا تر به کار میبردند.
در تمغای سرد کاغذهای با ارزش را معمولاً به مرکّب آغشته نمیکردند، بلکه با فشار دادن تمغا بر روی
کاغذ ، شکل مُهر را به صورت برجسته در میآوردند.
در حالت گرم، تمغای فلزی را داغ میکردند و بر محل موردنظر، غالباً گوش یا کفل
چهارپایان و گاه
انسان ،
می فشردند تا نقش آن همیشه بر روی پوست بماند. احتمالاً در تمغای تَر از مرکّب یا
جوهر استفاده میکردند.
تمغاها، بر حسب رنگ مرکّب و موضوع فرمانها، متفاوت بودند: آلتون تمغا یا «فرمان زرین نشان»
یا مهر طلایی بیشتر برای فرمانهای راجع به امور مالی به کار میرفت.
در عین حال، گاه آن را به مثابه مهری به کار میبردند که بر فرمانهای راجع به
اسب و چهارپایان بارکش زده میشد و شواهدی از آن از دوره غازان موجود است.
ظاهراً افزون بر این آلتون تمغا، در دوره غازان آلتون تمغای کوچکتری برای مهر کردن براتهای خزانه و ولایات، اسناد مالی (مانند «یافته» و «مفاضات») و اسناد معاملات و
آب و
زمین ساخته شده بود. این تمغا را بر ظَهر
اسناد یاد شده و بر روی نوشته کوتاهی به خط مغولی میزدند.
آلْتمغا یا مهر سرخ را، که به
تقلید از مهر چینیان ساخته شده بود، بر فرمانهای متنوع میزدند مانند سپردن حکومت ناحیه ای به کسی، انتصابِ کسی به مقامی دیوانی، عهدنامهها و فتحنامه ها، برات، و فرمانِ گرفتن
خراج از زمین.
به نوشته
ابوالعلا سودآور ،
آل تمغا مهری چینی بود که روی نامه های قوبیلای (حک :۶۵۸ـ۶۹۳)، ایلخانِخانْ بالیغ (پکن)، زده میشد. در
سال ۷۰۰، به خواجه سعدالدین که به صاحب دیوانیِ غازان انتصاب یافت، آل تمغایی نیز اعطا شد؛
بنابراین، می توان چنین انگاشت که آل تمغا به صاحب دیوان تعلق داشته است.
قراتمغا یا مهر سیاه ظاهراً کوچکتر و کم اهمیت تر از سایر تمغاها بوده است.
به نوشته رشیدالدین فضل اللّه
چهار امیرِ دوره غازان، هر یک قراتمغایی مخصوص به خود داشتند که آن را بر ظَهر برخی اسناد دیوانی مینهادند.
گُوکْ تمغا یا مهر آبی (کبود)، نیز در دوره ایلخانان به کار میرفت که ظاهراً آن را در دوره آباقا (حک: ۶۶۳ـ۶۸۰) از چین آورده بودند.
افزون بر اینها تمغاهای دیگری نیز وجود داشت: تمغای سواری، که به امیران سرحد داده میشد تا بر نامه های ارسالی بنهند تا متولیان چاپارخانهها مطمئن شوند که این نامهها تقلبی نیستند؛ تمغای پیکی، که دو پیک مأمور بودند تا رویدادهای مهم
ولایت را بنویسند و با این تمغا مهر کنند و مبدأ و مقصد نامه را نیز ذکر کنند؛
و تمغای زرینی که بر حواشی متن آن تصویر
کمان و
چماق و شمشیری افزوده بودند و در فرمان فراخوان لشکریان از آن استفاده میکردند.
گاه در مورد امور یا اشخاص گوناگون از تمغاهایی با جنسها و اندازه های مختلف استفاده میشد. مثلاً، از تمغای یشم کوچک برای مشایخ و
قضات استفاده میکردند و تمغای یشم بزرگ را برای امور مهم حکومتی و تمغای بزرگ زرین را برای امور کم اهمیت تر به کار میبردند.
تمغا شکلهای گوناگونی داشت. تمغای ارغون مربع بود،
تمغای الجایتو (حک: ۷۰۳ـ۷۱۶) نیز مربع
و تمغای تیمور (حک: ۷۷۱ـ۸۰۷) سه دایره کوچک بود که به صورت مثلث قرار میگرفتند.
جلایریان، به تقلید از ایلخانان، تمغاهای مربع داشتند.
==اَشکال و عبارات و جملات===
اَشکال و عبارات و جملات تمغاها هم متفاوت بود. مثلاً، سجعِ (عبارت حک شده) تمغای ارغون به خط چینی و مفهوم آن «مهر مُعینُ المُلک و مُصلِحُ المِلَّه» بود.
در سازمان اسناد ملی ایران سندی با
تاریخ ۸۲۶ در باره
بقعه شیخ مرشد کازرونی وجود دارد که بر آن سه بار تمغای هشت ضلعی و دو بار تمغای مربع زده شده است. این تمغاها به خط کوفیِ کتیبه ای است.
تاریخ
سند به دوره آق قوینلو (حک: ۷۸۰ـ ۹۰۸) و قراقوینلو (حک: ۷۸۰ـ۸۷۴) باز میگردد. برخی بر آناند که قراقوینلوها تمغا نداشتند؛
با وجود این، محل سند یاد شده در قلمرو حکومتی قراقوینلو بوده است. وانگهی در سکه های به جای مانده از دوره جهانشاه (حک: ۸۴۱ ـ ۸۶۶) دو تمغای شش ضلعی و مربع با خط عربی به دست آمده که بر روی یکی از آنها عبارت «عدل سلطان جهانشاه» ضرب شده است.
عباراتِ تمغاهای خانهای مغول در آغاز به خط اویغوری بود.
در
اسناد به جای مانده از دوره ارغون (حک: ۶۸۳ـ۶۹۰) و الجایتو نیز تمغاهایی با خط لِپْچا (اویغوری زاویه دار) دیده میشود.
بتدریج از اواخر دوره مغول خط تمغاها تغییر یافته است، چنانکه سندی از ۷۲۵/ ۱۳۲۵ به دست آمده که بر آن مهرِ آلتون تمغایی با خط عربی دیده میشود.
همچنین تمغاهایی آمیخته از خط پاگزپا (اویغوری زاویه دار) و عربی
و کوفی
به دست آمده است.
تمغا را بر انواع یرلیغها (فرمانها) می زدند، از جمله بر فرمانِ سپردن حکومت ناحیه ای به کسی یا فرمان بعضی مشاغل
و نیز بر عهدنامهها و فتحنامهها و براتها،
سکهها
و چاو.
برخی اسناد حاوی چند تمغا بود، چنانکه بر روی کهنترین سند سازمان اسناد ملی
ایران (به تاریخ ۷۲۶)، دو آل تمغا (احتمالاً به خط پاگزپا و عربی) و یک قراتمغا به خط اویغوری دیده میشود. پشت سند نیز شش مهر کوچک اویغوری به شکلهای مربع، بیضی و مستطیل در کنار هم زده شده است.
بنا بر بعضی شواهد، در اسناد دوره ممالیک
مصر (حک: ۶۴۸ـ۹۲۲) نیز تمغاهای متعدد ساخته میشده است. تمغا را معمولاً بر روی نوشته و محل اتصال دو برگه و نیز گاه پشت فرمان میزدند.
اما در مصر دوره ممالیک، تمغا را فقط بر محل اتصال دو برگه میزدند.
به مسئول نگهداری مهرهای سلطنتی، آلجی/ آلچی،
بیتکچی
یا تمغاچی میگفتند.
به نوشته
رجب زاده ،
«اولغ بیتکچی» همان رئیس دیوان تمغا بود که آلجیان و تمغاچیان زیر نظر او خدمت میکردند. تمغاچیان معمولاً باسواد و اهل
علم بودند.
ابن بطوطه نوشته است که تمغاچیِ دربار علاءالدین ترماشیرین،
حاکم ماوراءالنهر (حک: ۷۲۲ـ۷۳۴)، میان او و سلطانِ ترک زبان مترجم بود.
به گفته
رشیدالدین فضل اللّه ،
پیش از دوره غازان کلید صندوق یا خزانه تمغاهای بزرگ در دست بیتکچیان بود اما در این دوره تمغاها در
صندوق یا
خزانه شاهی نگهداری میشدند و بیتکچیان به هنگام ضرورت
اجازه داشتند فرمانها را تمغا بزنند. در عین حال هر کدام از چهار امیری که قراتمغایی مخصوص داشتند بعد از تمغای بیتکچی تمغای خود را بر پشت فرمان میزدند، سپس نوبت به «وزراء و اصحاب دیوان» می رسید تا «تمغای دیوان» را بر پشت فرمان بزنند و بیتکچی موظف بود این موضوع را در دفتری ثبت کند. این همه
احتیاط بدان سبب بود که تمغا فرمانها را لازم الاجرا میکرد.
مطالب یاد شده حاکی از آن است که متولی تمغا زدن در این دوره بتکچی بوده است نه تمغاچی. وانگهی از تمغاچی در همین دوره به عنوان مسئول مالیات گیری و وصول عوارض از مال التجاره یا گمرگچی سخن رفته است.
از
دوره صفوی (ح ۹۰۶ـ ۱۱۳۵) عنوان مهردار به جای بتکچی و آلچی معمول شد
و به جای تمغاچی نیز راهدار یا باجدار به کار رفت.
از دوره صفوی نشانی از تمغا در معنای مهر نمییابیم و تنها شواهدی از کاربرد تمغا بر روی سکه های شاه اسماعیل اول (حک: ح ۹۰۶ـ۹۳۰) و شاه طهماسب اول (حک: ۹۳۰ـ ۹۸۴) وجود دارد. این تمغاها گاه تصویر و گاه نوشته بوده است.
همچنین تمغا در این دوره به معنای داغِ چهارپایان پادشاه بوده است.
به نوشته نصیری،
امیر آخورباشی موظف بود اسبها و چهارپایانی را که برای شاه پیشکش میآوردند، به شاه نشان دهد و سپس «به طمغای پادشاهی» برساند. به این ترتیب، تمغا در آخرین کاربردها در ایران، دو باره معنای اول یعنی داغِ چهارپایان را مییابد.
چون مأموران دولتی (تمغاچیان) پس از دریافت مالیات بر قبضهای مالیاتی و رسیدها مهر میزدند، بتدریج انواع
مالیات و
عوارض ، تمغا نامیده شد.
برخی از این عوارض و مالیاتها عبارت بودند از: حق عبور،
عوارض دروازه،
مالیات بر سرمایه،
عوارضِ پُست گمرکی، (در روسی به گمرک «تاموینی» می گویند که احتمالاً از تمغا گرفته شده است)
عوارضی که بازرگانان بیگانه میپرداختند تا بتوانند کالاهای خود را وارد شهرها کنند
و مالیاتی که صاحبان حِرَف
و کسبه شهر و حتی صاحبان میخانهها و حشیشخانهها و نیز روسپیان
به دولت میدادند. تمغا همچنین معادل
جزیه و
زکات و
باج به کار میرفت.
یکی از منابع درآمد حاکمان، وجوهی بود که به نام تمغا از مردم گرفته میشد.
درآمد حاصل از تمغا مصارفی داشت، از جمله آن را به عنوان مستمری به سپاهیان
یا مستحقان
میدادند.
بعضی از حاکمان به دلایلی، از جمله اینکه تمغا غیرشرعی است، دریافت آن را ممنوع کردند،
چنانکه غازان خان در بعضی بلوکات تُستَر، مردم را از پرداخت تمغا معاف کرد.
شاه طهماسب اول (حک: ۹۳۰ـ۹۸۴) نیز در پی خوابی که دید رسم تمغا را بر انداخت
و بابِرشاه (متوفی ۹۳۷) تمغای کلیه سرزمینهای تحت حکومت خود را بخشید.
از آنجا که این نوع مالیات گاه از راههای ناپسند و غیراخلاقی گرد میآمد، در
ادبیات فارسی از آن به عنوان وجهی آلوده و ناپسند یاد شده است.
مقدار تمغا و میزان و مورد مصرف آن را در دفترهای مخصوص
ثبت میکردند
و به کسی که این کار را برعهده داشت، تمغانویس یا کاتب تمغا
می گفتند.
تمغا به معنای زمین حاصلخیزی که حاکمان به صورت اقطاع به نزدیکان خود میبخشیدند نیز به کار رفته است.
تمغا در سرزمینهایی که مغولان در آنجا حکومت خویش را پی نهادند، کاربرد یافت. در دستگاه دیوانسالاری ممالیک مصر از تمغا نیز برای برخی مکاتبات استفاده میشد. این تمغا از
طلا و حاوی القاب سلطان بود. تمغا را در این اسناد بر روی محلِ اتصال برگه های دیوانی میزدند نه بر روی نوشته ها، به این ترتیب که تمغا را در پیوست اول (محل اتصال برگه ها) سمت راست و در پیوست دوم بر سمت چپ مینهادند و تا آخر سند به همین شیوه عمل میکردند.
در
هند دوره
گورکانیان (۹۳۲ـ۱۲۷۴) نیز از تمغا در معنای مهر، نشان و داغ و مالیات و از تمغاچی به عنوان متولی مالیات گیری یاد شده است. (تصدق حسین کنتوری، لغات کشوری اردو، ذیل «تمغه» و «تمغاچی»، کراچی ۱۹۸۹)
در حکومت عثمانی بر پایه الدُستور (قانون نامه عثمانی) که از ۱۲۵۵ تدوین یافته، تمغا بارها به کار رفته است. از آن میان در مرتبه نخست، کلیه اسناد اوراق بهادار به استثنای عریضهها و گزارشها و تذکره ها، با تمغاهایی به نام طغرای همایونی، مهر میشد. سپس عریضهها و گزارشها و تذکرهها را با تمغای سرد مربوط به همان اسناد مهر میکردند و پس از آن تمغای وزارتخانهها را بر این
اسناد مینهادند.
مطالب یاد شده حاکی از آن است که در عثمانی گونه ای از تمغا وجود داشته که آن را طغرا مینامیدند. نیز در این دوره به تمغاخانه (بیت التمغا) یا خزانه تمغا اشاره شده که در آنجا از تمغاها نگهداری میشد و متولی آن را مأمور تمغا مینامیدند.
در فرهنگنامه های ترکی نیز از تمغا و تمغاچی به همین معنا سخن رفته است.
(۱) محمد آبادی باویل، «تمغا (طمغا)»، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی تبریز، سال ۲۴ (زمستان ۱۳۵۱).
(۲) علاءالدین آذری، «روابط مغولها با دربار واتیکان»، مجله بررسیهای تاریخی، سال ۴، ش ۴ (مهرـ آبان ۱۳۴۸).
(۳) ابن بطوطه، رحله ابن بطوطه، چاپ علی منتصرکتانی، بیروت ۱۳۹۵/ ۱۹۷۵.
(۴) ابن ناظر الجیش، کتاب تثقیف التعریف بالمصطلح الشریف، چاپ رودلف وسلی، قاهره ۱۹۸۷.
(۵) محمدمهدی بن محمدنصیر استرآبادی، سنگلاخ: فرهنگ ترکی به فاسی از سده دوازدهم هجری، چاپ روشن خیاوی، تهران ۱۳۷۴ ش.
(۶) اسکندر منشی.
(۷) برتولد اشپولر، تاریخ مغول در ایران، ترجمه محمود میرآفتاب، تهران ۱۳۶۵ ش.
(۸) ایرج افشار، «سندی در باره بقعه شیخ مرشد کازرونی»، آینده، سال ۵، ش ۱ـ۳ (بهار ۱۳۵۸).
(۹) بابر، امپراتور هند، بابرنامه، چاپ مانو ایزی نینک، کیوتو ۱۹۹۵ـ۱۹۹۶.
(۱۰) داوودبن محمد بناکتی، تاریخ بناکتی روضه اولی الالباب فی معرفه التواریخ و الانساب، چاپ جعفر شعار، تهران ۱۳۴۸ ش.
(۱۱) هریبرت بوسه، پژوهشی در تشکیلات دیوان اسلامی: بر مبنای اسناد دوران آق قوینلو و قراقوینلو و صفوی، ترجمه غلامرضا ورهرام، تهران ۱۳۶۷ ش.
(۱۲) لاله تیک چند بهار، بهار عجم: فرهنگ لغات، ترکیبات، کنایات و امثال فارسی، چاپ کاظم دزفولیان، تهران ۱۳۸۰ ش.
(۱۳) شیرین بیانی، تاریخ آل جلایر، تهران ۱۳۴۵ ش.
(۱۴) بیهقی.
(۱۵) ایلیا پاولوویچ پطروشفسکی، کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول، ترجمه کریم کشاورز، تهران ۱۳۵۷ ش.
(۱۶) تیمور گورکان، تزوکات تیموری، تحریر ابوطالب حسینی تربتی به فارسی، آکسفورد ۱۷۷۳، چاپ افست تهران ۱۳۴۲ ش.
(۱۷) جوینی.
(۱۸) شمس الدین محمدحافظ، دیوان، چاپ پرویز ناتل خانلری، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۱۹) عبداللّه بن لطف اللّه حافظ ابرو، زبده التواریخ، چاپ کمال حاج سید جوادی، تهران ۱۳۷۲ ش.
(۲۰) غیاث الدین بن همام الدین خواندمیر، قانون همایونی (همایون نامه)، چاپ محمدهدایت حسین، کلکته ۱۳۵۹/ ۱۹۴۰.
(۲۱) الدستور: ترجمه من اللغه الترکیه الی العربیه، ترجمه نوفل افندی نعمه اللّه نوفل، چاپ خلیل افندی خوری، بیروت ۱۳۰۱.
(۲۲) دهخدا.
(۲۳) احمد دهلوی، فرهنگ آصفیه، لاهور ۱۹۸۶.
(۲۴) وائل ربیعی، «داقوق: تاریخها، التنقیب و الصیانه فیها»، سومر، ج ۱۲، ش ۱ و ۲ (۱۹۵۶).
(۲۵) هاشم رجب زاده، آئین کشورداری در عهد وزارت رشیدالدین فضل اللّه همدانی، تهران ۱۳۵۵ ش.
(۲۶) رشیدالدین فضل اللّه، جامع التواریخ، چاپ محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران ۱۳۷۳ ش.
(۲۷) رشیدالدین فضل اللّه، کتاب تاریخ مبارک غازانی: داستان غازان خان، چاپ کارل یان، لندن ۱۳۵۸/ ۱۹۴۰.
(۲۸) رشیدالدین فضل اللّه، کتاب مکاتبات رشیدی، چاپ محمد شفیع، لاهور ۱۳۶۴/ ۱۹۴۵.
(۲۹) روملو.
(۳۰) شمس الدین بن خالد سامی، قاموس ترکی، چاپ احمد جودت، استانبول ۱۳۱۷.
(۳۱) ابوالعلا سودآور، «نخستین فرمان فارسی ایلخانان»، ترجمه محسن جعفری مذهب، وقف: میراث جاویدان، سال ۸، ش ۱ (بهار ۱۳۷۹).
(۳۲) محمد سیف فرغانی، دیوان، چاپ ذبیح اللّه صفا، تهران ۱۳۴۱ـ۱۳۴۴ ش.
(۳۳) شمیس شریک امین، فرهنگ اصطلاحات دیوانی دوران مغول، تهران ۱۳۵۷ ش.
(۳۴) محمد بن هندوشاه شمس منشی، دستورالکاتب فی تعیین المراتب، چاپ عبدالکریم علی اوغلی علیزاده، مسکو ۱۹۶۴ـ۱۹۷۶.
(۳۵) عمادالدین شیخ الحکمایی، «یادداشتی بر کهن ترین سند سازمان اسناد ملی ایران: سند مورخ ۷۲۶»، گنجینه اسناد، سال ۱۱، دفتر ۴، ش ۴۴ (زمستان ۱۳۸۰).
(۳۶) عبدالرزاق سمرقندی، مطلع سعدین و مجمع بحرین، ج ۲، چاپ محمد شفیع، لاهور ۱۳۶۵ـ ۱۳۶۸.
(۳۷) احمد بن یحیی عمری، التعریف بالمصطلح الشریف، چاپ محمدحسین شمس الدین، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
(۳۸) محمد بن جلال الدین غیاث الدین رامپوری، غیاث اللغات، چاپ منصور ثروت، تهران ۱۳۷۵ ش.
(۳۹) فیروزالدین، فیروز اللغات اردو جامع، لاهور: فیروز سنز، (بی تا).
(۴۰) جهانگیر قائم مقامی، «توقیع و طغرا و تطور آنها در تداول دیوانی»، مجله بررسیهای تاریخی، سال ۵، ش ۳ (مرداد ـ شهریور ۱۳۴۹).
(۴۱) جهانگیر قائم مقامی، مقدمه یی بر شناخت اسناد تاریخی، تهران ۱۳۵۰ ش.
(۴۲) جهانگیر قائم مقامی، «مهرها، طغراها و توقیع های پادشاهان ایران از ایلخانیان تا پایان قاجاریه»، مجله بررسیهای تاریخی، سال ۴، ش ۲و۳ (خرداد ـ شهریور ۱۳۴۸ الف).
(۴۳) جهانگیر قائم مقامی، یکصد و پنجاه سند تاریخی: از جلایریان تا پهلوی، تهران ۱۳۴۸ ش ب.
(۴۴) محمد قزوینی، «فرمان سلطان احمد جلایر»، یادگار، سال ۱، ش ۴ (آذر ۱۳۲۳).
(۴۵) قلقشندی.
(۴۶) تصدق حسین کنتوری، لغات کشوری اردو، کراچی ۱۹۸۹.
(۴۷) آن کاترین سواین فورد لمتون، مالک و زارع در ایران، ترجمه منوچهر امیری، تهران ۱۳۶۲ ش، عبداللّه بن محمد مازندرانی، رساله فلکـیّه، چاپ والتر هینتس، ویسبادن ۱۳۳۱/۱۹۵۲.
(۴۸) مجدهمگر، دیوان، چاپ احمد کرمی، تهران ۱۳۷۵ ش.
(۴۹) محمد معصوم، خلاصه السیر: تاریخ روزگار شاه صفی صفوی، تهران ۱۳۶۸ ش.
(۵۰) میرزاسمیعا، تذکره الملوک، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۸ ش.
(۵۱) علی نقی نصیری، القاب و مواجب دوره سلاطین صفویه، چاپ یوسف رحیم لو، مشهد ۱۳۷۲ ش.
(۵۲) علی اکبر نفیسی، فرهنگ نفیسی، تهران ۱۳۵۵ ش.
(۵۳) عبداللّه بن فضل اللّه وصاف الحضره، تاریخ وصّاف، چاپ سنگی بمبئی ۱۲۶۹.
(۵۴) باریس یاکوولیویچ ولادیمیرتسوف، نظام اجتماعی مغول، ترجمه شیرین بیانی، تهران ۱۳۶۵ ش.
(۵۵) والتر هینتس، تشکیل دولت ملی در ایران: حکومت آق قوینلو و ظهور دولت صفوی، ترجمه کیکاوس جهانداری، تهران ۱۳۴۶ ش.
(۵۶) Charles Adrien Casimir Barbier de Meynard، Dictionnaire Turc-Franµais، Amsterdam ۱۹۷۱.
(۵۷) Gerhard Doerfer، Tدrkische und mongolische Elemente im Neupersischen، Wiesbaden ۱۹۶۳-۱۹۷۵.
(۵۸) Ensiklopediya ¦ yi Sa ¦ vetii Ta ¦ jik، Dushanbe ۱۹۷۸-۱۹۸۸.
(۵۹) Willem Floor، A fiscal history of Iran in the Safavid and Qajar Periods: ۱۵۰۰-۱۹۲۵، New York ۱۹۹۸.
(۶۰) Gottfried Herrmann and Gerhard Doerfer، "Ein persisch- mongolischer Erlass aus dem Jahr ۷۲۵/۱۳۲۵"، ZDMG، vol ۱۲۵، no ۲ (۱۹۷۵a).
(۶۱) idem، "Ein persisch- mongolischer Erlass des G § ala ¦ yeriden S § eyh § Oveys"، CAJ، XIX (۱۹۷۵b).
(۶۲) M Minovi and V Minorsky، "Nas ¦ â ¤ r-D ¦ â n T ¤ u ¦ s ¦ â on finance"، BSOAS، X (۱۹۳۹-۱۹۴۲).
(۶۳) P Pelliot، "Lesdocuments mongols du musإe de T ¤ ehera ¦ n"، Athar-e Iran، ۱ (۱۹۳۶).
TA، svv "Bayrak"، "Damga"، "Uygur edebiyati"
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تمغا»، شماره۳۸۷۸.