تنبلی در قرآن اصلی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تنبلی، حاصل
مصدر و به معنای تن پروری،
کاهلی،
اهمال و
مسامحه و سستی
است. واژههایی مانند «الکَسَل»، «الفَشَل»، «الفُتور»،
«البُط ء»، «القُعود» در
عربی برای رساندن
مفهوم تنبلی به کار رفته اند
؛ ولی این بدان معنا نیست که همه کاربردهای این واژهها به معنای تنبلی باشد.
در
قرآن، واژه های یاد شده، به همراه ساختار
آیات و نیز برخی قراین، بر مفهوم یاد شده دلالت دارند؛ برای نمونه تعبیر «قاموا کُسالی»،
«اثّاقَلتُم اِلَی الاَرضِ»
و «لَیُبَطِّئَنَّ»
با بیان اثر و نشانه تنبلی، معنای آن را میرسانند. تعابیر «لا یَفتُرون»
، «لا تَنِیا»
، «فَشِلتُم»
و «بَعُدَت عَلَیهِمُ الشُّقَّةُ»
نیز گویای مفهوم تنبلی اند. برخی، تعبیر «ولا تَسٔموا اَن تَکتُبوه...»
را نیز
کنایه از تنبلی دانسته اند.
منطقه حجاز و نیز زیاد بودن وقت بیکاری ساکنان آنجا موجب کسالت ذهنی و جسمی آنان شده بود.
از دیگر عوامل
کسالت و تنبلی میان
مردم جزیره العرب، رواج برخی
عقاید و اندیشهها مبنی بر رفع مسئولیت از خویش و نسبت دادن حوادث به
روزگار و... بود که در
اشعار جاهلی فراوان بازتاب یافته است.
قرآن کریم، تردید،
ثروت و توانگری،
دنیاطلبی،
و
نفاق را از عوامل تنبلی برمی شمرد و ازاینرو به مبارزه با نگرش نادرست
اعراب برخاسته، ضمن بیان سرگذشت عبرت آموز
اقوام پیشین مانند تنبلی
بنی اسرائیل و سرگردانی در بیابان،
به
تلاش و
عمل، تشویق
و از سستی و بیکارگی نهی میکند
همچنین برای سرزنش یا تشویق
مؤمنان، از امتهایی یاد میکند که همراه
پیامبران خود کارزار کرده و در سختیها سستی نورزیده و ناتوان و تسلیم نشدند
؛ نیز با تجلیل از مؤمنانی که با
جان و
مال در راه
خدا جهاد می کنند، ضمن مقایسه آنان با متخلفان و تنبلان،
جهادگران را
رستگار واقعی معرفی میکند.
در قرآن بیشتر درباره دو چیز، که هر دو نیز
معنوی و دینی اند، به مفهوم تنبلی اشاره شده است:
تنبلی در عبادت، به ویژه
نماز تنبلی در جهاد.
خداوند ضمن افشای نیرنگ
منافقان، کسالت و ریای در نماز را از
آثار نفاق آنان برمی شمارد:«اِنَّ المُنفِقینَ یُخدِعونَ اللّهَ و هُوَ خدِعُهُم واِذَا قاموا اِلَی
الصَّلوةِ قاموا کُسالی یُراءونَ النّاسَ ولا یَذکُرونَ اللّهَ اِلاّ قَلیلا».
آیه ۵۴ توبه
نیز منافقان را به سبب این حالت سرزنش کرده
و در کنار
کفر به خدا و
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و
انفاق از روی ناخشنودی و کراهت، تنبلی در نماز را نیز از
ارکان نفاق برشمرده است
:«و ما مَنَعَهُم اَن تُقبَلَ مِنهُم نَفَقتُهُم اِلاّ اَنَّهُم کَفَروا بِاللّهِ وبِرَسولِهِ و لایَأتونَ الصَّلوةَ اِلاّ وهُم کُسالی ولا یُنفِقونَ اِلاّ وهُم کرِهون». برخی
مفسران با توجه به این
آیه ،
ایمان به پروردگار را سبب رفع
کسالت در نماز دانسته اند.
منافقان به
پاداش و
کیفر الهی اعتقادی ندارند، بدین سبب نمیتوانند کارهای عبادی به ویژه
نماز را به
قصد قربت و با نشاط به جا آورند، بنابراین انگیزه ترک برایشان قوی و انگیزه انجام، ضعیف است، در نتیجه تنها برای حفظ
جان و
ترس از مؤمنان، ظاهر عبادات
را در حضور آنان انجام داده و در تنهایی و خلوت ترک میکنند و بدین گونه در کارهایشان سستی و تنبلی و
ریا پدیدار میشود.
در برخی دیگر از آیات نیز اشاره به این موضوع، یعنی سستی در عبادت و یاد خدا، آمده است؛ مانند:آیه ۴۲ طه
که میفرماید:خداوند، حضرت
موسی و برادرش را برای رساندن
پیام الهی، به سوی
فرعون فرستاد و آنها را از ضعف و سستی در این کار و یاد خدا
نهی کرد:«اِذهَب اَنتَ واَخوکَ بِٔیتی ولا تَنیا فی ذِکری».
آیه ۲۰ انبیاء
نیز
که بیان میکند:
فرشتگان نیز
شب و
روز، خدا را
تسبیح گفته، در این کار دچار تنبلی و سستی نمیشوند
:«یُسَبِّحونَ الَّیلَ والنَّهارَ لایَفتُرون».
آیات بیانگر خودداری و تخلّف از
جهاد عموما مفهوم تنبلی را به یاد میآورند. این آیات، به لحاظی دو دسته اند:۱. آیات ناظر به تخلف اقوام گذشته، نظیر
قوم موسی و
لشکریان طالوت، از
شرکت در جهاد؛ ۲. آیات ناظر به سستی برخی
مسلمانان در
جنگ.
بر اساس دسته نخست،
موسای کلیم علیهالسلام از
قوم خود خواست وارد
سرزمین مقدس (
کنعان) شوند
؛ ولی ترس از ساکنان آنکه مردمی قوی بودند، بنی اسرائیل را به اهمال و تنبلی واداشت
:«قالوا یموسی اِنَّ فیها قَومًا جَبّارینَ واِنّا لَن نَدخُلَها حَتّی یَخرُجوا مِنها فَاِن یَخرُجوا مِنها فَاِنّا دخِلون».
در پی سرپیچی و تنبلی بنی اسرائیل که با اهانت به موسی علیهالسلام همراه بود
، آنها به سرگردانی در
بیابان دچار شدند.
برخی
مفسران سبب تنبلی و اهانت را
شک در
رسالت وی دانسته اند.
در داستان
طالوت و
جالوت نیز که از همین دسته از آیات است، شماری از لشکریان طالوت پس از زیاده روی در نوشیدن
آب، از شرکت در جهاد با جالوت خودداری کرده و گفتند: امروز ما توان رویارویی با جالوت و سپاهیانش را نداریم:«... قالُوا لا طاقَةَ لَنَا الیَومَ بِجالوتَ و جُنودِهِ...».
به گفته بعضی مفسران، این
آیه یادآور مفهوم تن پروری و تنبلی است
و همین مسئله سبب خواری و بیچارگی بنی اسرائیل بوده است.
بیشتر این موارد ناظر به
اعراب بادیه نشین و منافقان اند.
اعراب، مردمی سلحشور و جنگجو بودند؛ اما معمولاً انگیزه آنها در این جنگها دستیابی به
غنایم و
منافع اقتصادی بود، از این رو در مواردی که احتمال دستیابی به غنایم کم بود انگیزه
جنگیدن نیز در آنها کاهش مییافت. آیاتی چند از
سوره توبه و برخی دیگر از
سوره های مدنی که به بررسی و تحلیل جنگ های
تبوک و
اُحُد پرداخته، از سستی و تنبلی گروههایی از مسلمانان یاد میکنند. در جنگ اُحد، خداوند مسلمانان را از ضعف، سستی و تنبلی در برخورد با
مشرکان برحذر میدارد، زیرا درد و رنج برای هر دو گروه متخاصم وجود دارد، با این تفاوت که مسلمانان از
خدا امید
پیروزی و
پاداش دارند و مشرکان از آن بی بهره اند
:«ولا تَهِنوا فِی ابتِغاءِ القَومِ اِن تَکونوا تَألَمونَ فَاِنَّهُم یَألَمونَ کَما تَألَمونَ وتَرجونَ مِنَ اللّهِ ما لایَرجون...».
آیات ۱۳۹ ۱۴۰
آل عمران و ۳۵
محمّد با بیانی مشابه به این مطلب اشاره دارند. در جنگ اُحُد دنیاطلبی گروهی از مسلمانان سبب سستی و اختلاف در میان آنها و در نتیجه شکست در برابر مشرکان گردید:«... حَتّی اِذا فَشِلتُم و تَنزَعتُم فِی الاَمرِ و عَصَیتُم مِن بَعدِ ما اَرکُم ما تُحِبّونَ مِنکُم مَن یُریدُ الدُّنیا...».
برخی از آنان گرمای
تابستان،
قحطی، دوری
راه، نیرومندی
دشمن و برداشت محصول را بهانه کرده، از
جهاد سر باز زدند.
خداوند این گروه را به سبب سستی و تنبلی در جهاد توبیخ کرده است
:«یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا ما لَکُم اِذا قیلَ لَکُمُ انفِروا فی سَبیلِ اللّهِ اثّاقَلتُم اِلَی الاَرضِ اَرَضیتُم بِالحَیوةِ الدُّنیا مِنَ الأخِرَة...».
علت تنبلی این گروه را نیز
دنیاطلبی دانسته
، در آیات ۳۹ ۴۰
توبه ضمن یادآوری
امدادهای الهی در نجات پیامبر از چنگال مشرکان، دنیا طلبان را به
عذاب و جایگزین کردن گروهی دیگر به جای آنها تهدید میکند. در آیه ۴۵ توبه
نیز از
ایمان واقعی نداشتن آنان به خدا و روز
قیامت یاد شده است:«اِنَّما یَستَِٔنُکَ الَّذینَ لا یُؤمِنونَ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ وارتابَت قُلوبُهُم...». آنان اگر به راستی قصد خروج و جنگیدن داشتند
ابزار جنگ را آماده میکردند؛ ولی دچار تنبلی و
ضعف اراده بودند
و همراه
زنان،
کودکان،
پیران و
بیماران که توان جنگیدن نداشتند در
مدینه ماندند
:«ولَو اَرادوا الخُروجَ لاََعَدّوا لَهُ عُدَّةً ولکِن کَرِهَ اللّهُ انبِعاثَهُم فَثَبَّطَهُم وقیلَ اقعُدوا مَعَ القعِدین».
اگر آنها همراه مؤمنان روانه جنگ نیز میشدند جز
فساد، ایجاد دشمنی و سست کردن اراده جهاد اثری نداشتند؛ افزون بر این برخی از مؤمنان سخن منافقان را به راحتی پذیرفته، به تنبلی مبتلا میشدند
:«لَو خَرَجوا فیکُم ما زادوکُم اِلاّ خَبالاً ولاََوضَعوا خِللَکُم یَبغونَکُمُ الفِتنَةَ وفیکُم سَمّعونَ لَهُم...».
از موارد یاد شده و نظایر آنها به دست میآید که ضعف ایمان و عدم
اعتقاد واقعی به
اسلام و در نتیجه ناتوانی در تحمل سختیها سبب سستی و تنبلی در جهاد است
، از همین رو منافقان و مسلمانان سست ایمان همواره از پاسخ به دعوت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم برای جهاد شانه خالی کرده، تقاضا میکنند تا با کودکان، بیماران و از کار افتادگان در
شهر بمانند
:«واِذا اُنزِلَت سورَةٌ اَن ءامِنوا بِاللّهِ وجهِدوا مَعَ رَسولِهِ استََٔنَکَ اولوا الطَّولِ مِنهُم وقالوا ذَرنا نَکُن مَعَ القعِدین».
آنان دیگران را نیز دلسرد و از جهاد منع میکنند
و دور ماندن از سختی های جنگ را
نعمت الهی بر خود دانسته، در برابر فضل خدا به جهادگران اظهار
حسرت می کنند
:«واِنَّ مِنکُم لَمَن لَیُبَطِّئَنَّ فَاِن اَصبَتکُم مُصیبَةٌ قَالَ قَد اَنعَمَ اللّهُ عَلَیَّ اِذ لَم اَکُن مَعَهُم شَهیدا • ولَئِن اَصبَکُم فَضلٌ مِنَ اللّهِ لَیَقولَنَّ کَاَن لَم تَکُن بَینَکُم وبَینَهُ مَوَدَّةٌ یلَیتَنی کُنتُ مَعَهُم فَاَفوزَ فَوزًا عَظیما».
در برخی آیات دیگر جهاد نیز تعبیرهایی درباره تنبلی و عذر و بهانه برخی
مسلمانان در انجام این
فرمان الهی آمده است:«و لَو اَرَکَهُم کَثیرًا لَفَشِلتُم...»
«... ویَستَِٔنُ فَریقٌ مِنهُمُ النَّبیَّ یَقولونَ اِنَّ بُیوتَنا عَورَةٌ و ما هِیَ بِعَورَةٍ...».
افزون بر دو مورد پیش گفته، یعنی تنبلی در عبادت و جهاد،
قرآن کریم گاه در مواردی دیگر نیز به موضوع سستی و کوتاهی اشاره میکند؛ مثلاً مؤمنان را به نوشتن تعهدات مالی فرمان داده، آنها را از کوتاهی و تنبلی در این کار باز میدارد:«یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنُوا اِذا تَدایَنتُم بِدَینٍ اِلی اَجَلٍ مُّسَمًّی فَاکتُبوه... و لاتَسٔموا اَن تَکتُبوهُ صَغیرًا اَو کَبیرًا اِلی اَجَلِه»
؛ همچنین آیه ۶۱
انعام از کوتاهی و سستی نکردن
فرشتگان در گرفتن
جان انسانها سخن میگوید:«و یُرسِلُ عَلَیکُم حَفَظَةً حَتّی اِذا جاءَ اَحَدَکُمُ المَوتُ تَوَفَّتهُ رُسُلُنا و هُم لا یُفَرِّطون».
انوار التنزیل، البیضاوی (م. ۶۸۵ ق.)، به کوشش عبدالقادر، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۶ ق؛ البحر المحیط، ابوحیان الاندلسی (م. ۷۵۴ ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۲ ق؛ پرتوی از قرآن، طالقانی، تهران، شرکت سهامی انتشار، ۱۳۵۰ ش؛ التبیان، الطوسی (م. ۴۶۰ ق.)، به کوشش احمد حبیب العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ تفسیر التحریر والتنویر، ابن عاشور (م. ۱۳۹۳ ق.)، مؤسسة التاریخ؛ تفسیر جوامع الجامع، الطبرسی (م. ۵۴۸ ق.)، قم، النشر الاسلامی، ۱۴۱۸ ق؛ تفسیر الصافی، الفیض الکاشانی (م. ۱۰۹۱ ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۲ ق؛ التفسیر الکبیر، الفخر الرازی (م. ۶۰۶ ق.)، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ ق؛ التفسیر الوسیط، سید محمد طنطاوی، قاهرة، دارالمعارف، ۱۴۱۲ ق؛ تفسیر مقاتل بن سلیمان، مقاتل بن سلیمان، (م. ۱۵۰ ق.)، به کوشش احمد فرید، دار الکتب العلمیة، ۱۴۲۴ ق؛ جامع البیان، الطبری (م. ۳۱۰ ق.)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ ق؛ الجامع لاحکام القرآن، القرطبی (م. ۶۷۱ ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ ق؛ روض الجنان، ابوالفتوح رازی (م. ۵۵۴ ق.)، به کوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵ ش؛ فتح القدیر، الشوکانی (م. ۱۲۵۰ ق.)، بیروت، دارالمعرفه؛ فرهنگ فارسی، معین (م. ۱۳۵۰ ش.)، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۵ ش؛ فرهنگ فرزان، سید حمید طبیبیان، فرزان، ۱۳۷۸ ش؛ فقه القرآن، الراوندی (م. ۵۷۳ ق.)، به کوشش حسینی، قم، کتابخانه نجفی، ۱۴۰۵ ق؛ کتاب مقدس، ترجمه:فاضل خان همدانی، ویلیام گلبن، هنری مرتن، تهران، اساطیر، ۱۳۸۰ ش؛ الکشاف، الزمخشری (م. ۵۳۸ ق.)، مصطفی البابی، ۱۳۸۵ ق؛ الکشف والبیان، الثعلبی (م. ۴۲۷ ق.)، به کوشش ابن عاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ ق؛ لغت نامه، دهخدا (م. ۱۳۳۴ ش.) و دیگران، تهران، مؤسسه لغت نامه و دانشگاه تهران، ۱۳۷۳ ش؛ مجمع البیان، الطبرسی (م. ۵۴۸ ق.)، به کوشش گروهی از علماء، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۵ ق؛ مفردات، الراغب (م. ۴۲۵ ق.)، به کوشش صفوان داودی، دمشق، دارالقلم، ۱۴۱۲ ق؛ المفصل، جواد علی، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۷۶ م؛ المیزان، الطباطبایی (م. ۱۴۰۲ ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ ق.
دایرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله تنبلی