• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تهجد عبادالرحمان (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بندگان برتر و برگزیده خدا (عبادالرحمان)، مردمی شب زنده دار و متهجد هستند.



وعباد الرحمـن...(بندگان (خاص خداوند) رحمان، کسانی هستند که با آرامش و بی‌ تکبر بر زمین راه می‌روند؛ و هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گویند)، به آنها سلام می‌گویند (و با بی‌اعتنایی و بزرگواری می‌گذرند)؛)والذین یبیتون لربهم سجدا وقیـمـا.(کسانی که شبانگاه برای پروردگارشان سجده و قیام می‌کنند؛)(اضافه «عباد» به «الرحمن»، تخصیصی و تشریفی است و به مفهوم برتری و برگزیدگی این دسته از بندگان می‌باشد. «بیتوته» به معنای درک شب است. قسمتی از شب را بخوابد یا نخوابد.




۲.۱ - تواضع و فروتنی

و عباد الرحمن الذین یمشون علی الارض هونا؛ «بندگان خاص خداوند رحمان، آنها هستند که با آرامش و بی تکبر بر زمین راه می‌روند.»
نخستین توصیفی که از عبادالرحمن شده است، نفی کبر و غرور و خودخواهی است که در تمام اعمال انسان و حتی در کیفیت راه رفتن او آشکار است؛ زیرا ملکات اخلاقی، همیشه خود را در لابلای اعمال و حرکات انسان نشان می‌دهند تا آنجا که از چگونگی راه رفتن انسان می‌توان، با دقت و موشکافی به قسمت قابل توجهی از اخلاق او پی برد. آری این مؤمنان، بنده خداوند رحمان هستند، و نخستین نشانه بندگی همان تواضع است.
اگر انسان کمترین شناختی از خود و جهان هستی داشته باشد، می‌داند در برابر این عالم بزرگ چه اندازه کوچک است و دیگر جایی برای فخر فروشی خود نمی‌بیند. «ان الله لا یحب من کان مختالا فخورا.»
گروهی معتقدند که راه رفتن در زمین کنایه از زندگی و معاشرت آنان با مردم است. مؤمنان علاوه بر خدا در برابر مردم نیز متواضعند. و با رفق و لینت با مردم رفتار می‌کنند.
[۶] تفسیر روح الجنان و روض الجنان، جمال الدین ابوالفتوح رازی، ص۳۱۱.
و چون چنین هستند لا جرم نه به خدا استکبار می‌ورزند و نه خواهان استعلا بر مردم هستند. هرگز برای به دست آوردن عزت موهومی که در دشمنان خدا می‌بینند در برابر آنها اظهار خضوع و ذلت نمی‌کنند.
امام صادق علیه‌السّلام می‌فرماید: «تواضع و فروتنی اساس هرگونه شرافت عظیم و مرتبه بلندی است. و اگر تواضع، زبان و لغتی داشت هر آینه، به ما از حقایق پوشیده و اسرار نهان و نتایجش، خبر می‌داد. تواضع باید برای خدا و در راه خدا باشد، وگرنه مکر و تکبر است؛ اگر چه بصورت تواضع باشد. و چون تواضع برای خدا باشد؛ خداوند متعال او را عزت و بزرگی داده و شرافت بر دیگران پیدا می‌کند.»
خواجه نصیر می‌فرماید: «باید که در رفتن سبکی نکند و به تعجیل نرود، که آن امارت طیش بود، و در تانی و ابطا نیز مبالغت نکند که امارت کسل بود و مانند متکبران نخرامد و چون زنان و مخنثان کتف نجنباند و دوشها بخسباند و ازدست فرو گذاشتن و جنبانیدن هم احتراز کند و اعتدال در همه احوال نگاه دارد. و چون می‌رود بسیار باز پس نگردد که آن فعل اهرجان بود.»
حضرت عیسی علیه‌السّلام فرمود: «خوشا به حال تواضع کنندگان در دنیا که در روز قیامت بر منبرها خواهند بود.»
[۹] معراج السعادة، ملا احمد نراقی، ص۲۳۸.


۲.۲ - برخورد با جاهلان

و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما؛ «و هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب سازند به آنها سلام می‌گویند.»
دومین صفت عبادالرحمان که در آیه ۶۳ از سوره فرقان برای عبادالرحمن ذکر شده این است که چون از جاهلان حرکات درشتی مشاهده می‌کنند و یا سخنانی زشت و ناشی از جهل می‌شنوند، پاسخی سالم می‌دهند و به سخنی سالم و خالی از لغو و گناه جواب می‌گویند: بدین معنی که بندگان رحمان، جهل جاهلان را با جهل، پاسخ نمی‌دهند، زبان خود را به حرفهای زشت و ناپسند نمی‌آلایند و در پاسخ جاهلان مرتکب گناه نمی‌شوند.
قتاده می‌گوید: اخلاق مسلمین این بود که سر بسر جاهلان نمی‌گذاشتند و ابن عباس هم می‌گوید: در برابر کسی که جهالت می‌کرد، جهالت نمی‌کردند.
البته قابل ذکر است که سلام گفتن آنها سلامی است که نشانه بی اعتنایی توام با بزرگواری است، نه ناشی از ضعف؛ «لیس سلاما من التسلیم انها هو من التسلم»؛ سلامی که دلیل عدم مقابله به مثل در برابر جاهلان و سبک مغزان است؛ سلام، وداع گفتن به سخنان بی رویه آنهاست «طلب السلامة و السکوت»؛ سلامی که نشانه حلم و بردباری و بزرگواری است.
قابل توجه است که این روش، بهترین ادب اسلامی و انسانی و عالیترین و مترقی‌ترین شیوه اخلاقی است که انسان می‌تواند بدون زحمت و صرف مال، فقط با این سلاح اخلاقی دشمن را وادار به عقب نشینی کند و یا او را از دشمنی و کینه توزی برگرداند و به دوستی با خودش، او را از صف دشمنان و مخالفان خویشتن خارج و به دوستان صمیمی خود ملحق گرداند؛ ادفع بالتی هی احسن فاذا الذی بینک و بینه عداوة کانه ولی حمیم.
حضرت محمد صلی الله علیه وآله در جواب شخصی که از او سؤال کرد چه کسانی دارای نیکوترین اخلاق هستند؟ جواب داد: «من سلم المسلمون من لسانه و یده.»
اعمالی که بنده خدا در زندگی این جهان خود مرتکب می‌شود، دو قسم است: یکی کارهایی که موافق با هواهای نفسانی اوست و دیگری آنچه مکروه طبع اوست و او در انجام هر دوی آنها محتاج به صبر است و درنتیجه هیچ گاه از صبر بی نیاز نیست. امور موافق با خواهش نفسانی او از قبیل صحت، سلامت، مال، کثرت پیروان و بالاخره کلیه نیازمندیهای زندگانی بیش از اندازه محتاج به صبر هستند؛ زیرا هرگاه انسان خودداری نکند و به آنها مایل گردد و به امور مباح زندگی سرگرم شود، آخر الامر به سرکشی و طغیان مبتلا می‌شود. رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در این مورد فرمودند: «صبر نیمی از ایمان است.» و در پنجاه و هفتمین آیه از سوره بقره می‌خوانیم: «اولئک علیهم صلوات من ربهم و اولئک هم المهتدون.»
[۱۵] حقایق، ملا محسن فیض کاشانی، ص۳۰۸.

بنابراین عبادالرحمن کسانی هستند که: «و اذا سمعوا اللغو اعرضوا عنه و قالوا لنا اعمالنا و لکم اعمالکم سلام علیکم.»

۲.۳ - عبادت در شب

والذین یبیتون لربهم سجدا و قیاما؛ «کسانی که شبانگاه برای پروردگارشان سجده و قیام می‌کنند.»
از دیگر صفات عبادالرحمن و بندگان خالص خداوند، شب زنده داری و عبادت در شب است که در اسلام روی آن تاکید فراوانی شده است؛ زیرا دو خصوصیت و امتیاز دارد: ۱- زحمت و رنج عبادت در شب به مراتب بیشتر از زحمت و رنج عبادت در روز است و قهرا هرچه زحمت و سختی عملی افزون تر باشد، ارزش و اعتبار آن نیز بیشتر خواهد بود همچنان که رسول خدا فرمود: افضل العبادات احمزها؛ «برترین عبادات تلخ‌ترین و دشوارترین آنهاست.»
طبق فرموده خدای متعال آنان شب را در حالت سجده و عبادت به روز می‌آورند، روز یک جهان تواضع و صبر دارند و شب در یک کلمه بیتوته للرب می‌کنند، آری شب زنده داری برای پروردگار؛ نه شب زنده داری برای ریا و خودنمایی و نه شب زنده داری بی هدف.
۲- عبادت در شب از ریا و خودنمایی دورتر است؛ زیرا انسان به هنگام شب در خلوت و تنهایی و دور از دیگران بسر می‌برد و بی شک هرچه جنبه اخلاص انسان بیشتر باشد و هر اندازه عبادت او از ریا دورتر باشد و در دل شب ظلمانی به عبادت و نماز بپردازد، ارزش عملش بیشتر خواهد بود.
حضرت محمد صلی الله علیه وآله فرمود: از اخلاق مؤمنان است که: ۱- در نماز جماعت حاضرند. ۲- در شب عابدند و در روز شیر دلیرند. ۳- شبها به عبادت خیزند.
[۱۸] اصول کافی، محمدبن یعقوب بن اسحاق الکلینی، ج۳، ص۳۲۸.

سجده و قیام، رمز عبادت و نماز یکی از مصادیق عبادت است. اگر حضرت علی علیه‌السّلام را الگوی خود بدانیم و چنین انسان کاملی را که همه ارزشهای انسانی بطور هماهنگ در او رشد کرده است، پیشوای خود قرار دهیم می‌بینیم وقتی که شب می‌شود هیچ عارفی به پای او نمی‌رسد. آن روح عبادت که جذب شدن و پرواز به سوی ملکوت است، بشدت در او رخ می‌دهد؛ مثل حالتی که انسان در مطلبی داغ می‌شود، و آن عشق الهی در وجودش شعله می‌کشد که اصلا گویی در این عالم نیست.
امام علی علیه‌السّلام گروهی را اینطور توصیف می‌کند:هجم بهم العلم علی حقیقة البصیرة و باشروا روح الیقین، و استلانوا ما استوعره المترفون، و انسوا بما استوحش منه الجاهلون و صحبوا الدنیا بابدان ارواحها معلقة بالمحل الاعلی. (با مردم هستند و با مردم نیستند؛ در حالی که با مردمند روحشان به عالیترین (مقامها) وابسته است.) در حال عبادت تیر را از بدنش بیرون می‌آورند ولی آنچنان مجذوب حق و عبادت است که متوجه نمی‌شود و حس نمی‌کند. کثرت سجده و عبادت و کثرت گریه کردن از خصوصیات عبادالرحمن است. و خداوند این گروه را می‌ستاید. در اسلام تاکید فراوان بر عبادت در شب شده چنانچه خداوند به موسی بن عمران علیه‌السّلام خطاب کرد: قم فی ظلمة اللیل اجعل قبرک روضة من ریاض الجنة؛ «در تیرگی شب به عبادت برخیز تا قبر تو را باغی از باغهای بهشت قرار دهم.»
[۱۹] سفینة البحار و مدینة الحکم و الاثار، عباس قمی، ج۲، ص۴۶.


۲.۴ - دعا و نیایش

والذین یقولون ربنا اصرف عنا عذاب جهنم ان عذابها کان غراما؛ «آنها کسانی هستند که می‌گویند پروردگارا عذاب جهنم را از ما برطرف گردان که عذابش سخت و با دوام است.»
یکی از عوامل تعدیل انسان و از جمله وسایل اصلاح وی، ترس از مجازات است. اگر تخلف از قانون، عقوبت و کیفری داشته باشد، قهرا مردم پایبند قانون می‌شوند. در واقع باید گفت: جعل قانون بدون قرار داد کیفر، برای متخلفان، در حکم نبود قانون است، زیرا در آن صورت بود و نبود قانون یکسان است.
خداوند حکیم نیز برای گناهکاران و متخلفان عقوبت و عذاب قرار داده است؛ مرکز شکنجه و عذاب عصیانگران، جهنم خواهد بود. مؤمنان جهنم را به چشم ندیده‌اند، ولی وجود آن برای ایشان قطعی و آتش دوزخ در نظرشان مجسم است و چون می‌دانند که نه به واسطه اعمال خود در منع و صرف این عذاب می‌توانند تکیه کنند و نه نیرویی بدون اذن خدا شعله‌های سوزان و وحشت انگیز آن را می‌تواند خاموش کند، بنابراین پیوسته می‌گویند: پروردگارا عذاب جهنم را از ما دور کن که عذابی بسیار سخت و پر دوام دارد.

۲.۵ - انفاق در راه خدا

والذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و کان بین ذلک قواما؛ «آنها کسانی هستند که هرگاه انفاق کنند نه اسراف می‌کنند و نه سخت گیری، بلکه در میان این دو حد اعتدالی دارند.»
قوانینی که بر جهان هستی حاکم است و در عالم خلقت جریان دارد، بر دو گونه است: ۱- قسمتی از آنها قوانین عمومی است که بر تمامی مظاهر هستی حاکم است. ۲- قسم دیگر قوانینی است که ویژه موجودات ذی حیات است مثلا مساله نظم از جمله قوانین عمومی است؛ انفاق نیز از قوانین سراسری و همگانی است. اصل انفاق از امتیازات انسان نیست؛ بلکه در مورد همه موجودات و حتی در جمادات هم مطرح است، مانند زمین یا خورشید که تمام جهان را از نور خود منور می‌کند، بنابراین کسی که از انفاق خودداری می‌کند، از خاک هم پست تر است.
موضوع اصلی انفاق، اعتدال در آن است. انه تعالی و صفهم بالقصد الذی هو بین اللغو و التقصیر؛ تقصیر از انفاق مفاسد بزرگی را به دنبال دارد، همچنین اسراف موجب فساد مال است.
کلمه انفاق به معنای بذل مال و صرف آن در رفع حوایج خویشتن یا دیگران است. کلمه اسراف به معنای تجاوز از حدی است که رعایت آن سزاوار است، در مقابل قتر که به معنای کم انفاق کردن است. اما معنای قوام این است که بندگان رحمان، انفاقشان همواره در حد وسط و میانه است پس صدر آیه دو طرف افراط و تفریط در انفاق را نفی کرده و ذیل آن حد وسط را ثابت می‌کند.
در مورد اسراف برخی گفته‌اند: اسراف، خرج کردن مال است در راه معاصی و اقتار، امساک از خرج کردن مال است در راه حق. پس مقصود این است که بندگان خدا مال خود را در راه حق صرف می‌کنند؛ نه از این کار امساک می‌کنند و نه مال خود را در راه معصیت صرف می‌کنند.
برخی گفته‌اند: اسراف، زیاده روی و اقتار، امساک از ادای حق خداست. پس مقصود از آیه این است که مال خود را به زیاده روی و بخل و امساک خرج نمی‌کنند، بلکه بطور صحیح انفاق می‌کنند. رسول گرامی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم فرمود: «هر کس مال را در راه انفاق بدهد ولی زیاده روی کند، اسراف کرده و هرکس مال را از راه حق منع کند، مرتکب قتر شده است. امام علی علیه‌السّلام فرمود: صرف کردن مال در راه خوردنیها و آشامیدنیها اسراف نیست، گو اینکه زیاد باشد. بلکه خرج کردن مال، ما بین اسراف و امساک است.

۲.۶ - توحید و یکتاپرستی

والذین لا یدعون مع الله الها آخر؛ «آنها کسانی هستند که معبود دیگری را با خدا نمی‌خوانند».
از جمله صفات عبادالرحمن که در شصت و هشتمین آیه سوره فرقان ذکر شده این است که آنها بیشتر از یک معبود ندارند و آن هم ذات لایزال خداوند است، آنان در کنار پروردگار ما معبود دیگری نمی‌جویند و عبادت نمی‌کنند. عبادت و بندگی خدا، موضوعی فطری و مسلم است و غیر او را به پرستش گرفتن خلاف حق و فطرت است و از این رو عبادالرحمن جز به خدا به احدی روی نمی‌آورند. خواندن خدای دیگر با خداوند متعال بر دو گونه است: یکی اعتقاد بر وجود دو مبدا و دو مؤثر در عرض یکدیگر برای جمال هستی، و دیگری ریا که در اصطلاح شرک خفی نامیده می‌شود (کسی که هم خدا را عبادت کند هم غیر خدا را) بنابراین، تعبیر عبادت این است که مشرکان تنها غیر خدا را می‌پرستند، زیرا پرستیدن دو خدا با اصول سازگار نیست، ولی همچنان پرستش شده واقعی خداست؛ زیرا حتی مشرکان نیز الهه‌ای پایین تر از خدا را می‌پرستند تا شفیع آنها نزد خداوند باشند. بنابراین، در اصل خداوند پرستیده می‌شود چون پرستش خدا فطری است؛ پس توجه به سوی غیر خدا توجه به خداست، هرچند که نامی از خدا به میان نیاورند. شاید تعبیر مذکور به این معنی باشد که بندگان رحمان کسانی هستند که با وجود خدا، غیر خدا را نمی‌پرستند. خداوند می‌فرماید: فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعباده ربه احدا؛ «پس کسی که امید ملاقات پروردگارش را دارد باید عمل صالح انجام دهد و احدی را شریک در عبادت خدا قرار ندهد.»
اجمالا باید به این نکته توجه داشت که حقیقت دین، لا اله الاالله است و «لا» در آغاز این جمله رمز انقطاع کلی از همه ماسوی الله و اتصال به ذات لایزال الهی است. اینجاست که حضرت علی بن الحسین علیه‌السّلام در دعای شریف و مناجات عارفانه خود می‌گوید: و ابرء قلبی من الریا و الشک و السمعة فی دینک حتی یکون عملی خالصا لک یا ارحم الراحمین؛ بار خدایا قلبم را از ریا و شک و شهرت و آوازه طلبی در دین خودت بری گردان تا عملم خالص برای تو باشد، ‌ای مهربان‌ترین مهربانان.»

۲.۷ - انجام ندادن قتل نفس

ولا یقتلون النفس التی حرم الله الا بالحق؛ «و انسانی را که خداوند خونش را حرام کرده، جز بحق به قتل نمی‌رسانند.»
محل بحث آیه ۶۸ سوره فرقان، مرکب از دو قسمت است یکی مستثنی منه و دیگری مستثنی، در قسمت آغاز، می‌خوانیم که آنان نفسی را که خداوند حرام کرده از بین نمی‌برند. مقصود از نفسی که خداوند حرام گردانیده نفس مسلمان است و دیگر معاهد ما که در ذمه اسلام آمده و از این رهگذر کسب صیانت کرده و مال و جانش محترم و محفوظ باشد. «عن ابی مسعود: یا رسول الله، ‌ای الذنب اعظم؟ قال: ان تقتل ولدک خشیة ان یاکل معک». یکی از این نفوس محترم، فرزند انسان است که نباید بخاطر تنگدستی و فقر آنها را کشت. قسمت دوم «الا بالحق» افاده می‌کند که احیانا قتل مسلمانان و ذمی بر اثر عواملی جایز و واجب می‌گردد و نیز اگر مرتکب قتل نفس محترمه‌ای شده باشند، ولی مقتول می‌تواند قاتل را قصاص کند.
قسمت دوم آیه شریفه مورد بحث، موارد خاصه‌ای را ذکر می‌کند که قتل نفس، نه تنها گناه نیست، بلکه احیانا لازم و مورد تحسین و ستایش است. چنانکه در قرآن کریم در وصف مؤمنانی که با خدای خویش معامله می‌کنند می‌فرماید:
ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون؛ «خداوند از مؤمنان، جانها و مالهایشان را خریداری می‌کند در مقابل اینکه برای آنان بهشت می‌باشد، آنان می‌جنگد در راه خدا، پس می‌کشند و کشته می‌شوند.»

۲.۸ - زنانکردن

و لایزنون و من یفعل ذلک یلق اثاما؛ «و زنا نمی‌کنند، و هرکس چنین کند مجازاتش را خواهد دید.»
از جمله صفات عبادالرحمن که در شصت و هشتمین آیه سوره فرقان ذکر شده، پرهیز از زناکاری است. امام علی علیه‌السّلام می‌فرماید: «غیرتدار و جوانمرد هرگز زنا نکند چون نمی‌پسندد با اهلش زنا کنند. غیرت و جوانمردیش اجازه نمی‌دهد که با زنی که به او حرام است، همبستر شود.» آری آنان که تن به بی عفتی داده و رو به ناپاکی آورده آلوده به زنا باشند از بندگی خدا بی بهره‌اند و راه به حریم والای عبادالرحمن نمی‌برند. قابل توجه است که خداوند، پس از قتل نفس، موضوع زنا را ذکر کرده این دو مطلب را در کنار هم آورده است. نتیجه این می‌شود که عبادالرحمن نه انسان کشی می‌کنند نه زنا، و از این دو عمل ناروا برکنارند. اکنون باید دید چه مناسبتی بین قتل نفس و زنا می‌باشد؟ می‌توان فت بدان جهت است که قتل، نابود کردن شخص انسان و زنا نابود کردن شخصیت انسان است.
سیوطی نقل کرده که: لقمان همواره می‌فرمود: «یا بنی ایاک و الزنا فان اوله مخافة و آخره ندامة»؛ فرزندم از زنا پرهیز کن که آغاز آن ترس و هراس و پایان آن ندامت و پشیمانی است.
رسول خدا صلی الله علیه وآله فرموده‌اند که چهار چیز است که یکی از آنها داخل خانه‌ای نمی‌شود مگر آنکه آن را خراب کند و برکت از آنجا برگیرد: خیانت در امانت، دزدی، شرب خمر و زنا و همچنین فرمودند: ننالید زمین هرگز جز از چند چیز: ۱- خون حرام ۲- آب غسل زنا که برزمین ریخت و..
بندگان خدا از زنا خودداری می‌کنند و از اینجا استفاده می‌شود که بزرگترین گناهان بعد از شرک و قتل نفس، زناست. ابن مسعود می‌گوید: از پیامبر خداصلی الله علیه وآله پرسیدم: چه گناهی بزرگتر است، فرمود: اینکه برای آفریدگار خدا شریک قرار دهی. پرسیدم: دیگر چه؟ فرمود: اینکه با زن همسایه خود زنا کنی و خداوند در تصدیق گفتار پیامبر خود فرمود: و هرکس این چنین کند، مجازاتش را خواهد دید.


۱. فرقان/سوره۲۵، آیه۶۳.    
۲. فرقان/سوره۲۵، آیه۶۴.    
۳. مجمع البیان، طبرسی، ج۷، ص۳۱۱.    
۴. فرقان/سوره۲۵، آیه۶۳..    
۵. نساء/سوره۴، آیه۳۶..    
۶. تفسیر روح الجنان و روض الجنان، جمال الدین ابوالفتوح رازی، ص۳۱۱.
۷. مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه، امام صادق علیه السلام، ص۷۲.    
۸. اخلاق ناصری، خواجه نصیر الدین طوسی، ص۱۹۲.    
۹. معراج السعادة، ملا احمد نراقی، ص۲۳۸.
۱۰. تفسیر مجمع البیان، طبرسی، ج۷، ص۳۱۱.    
۱۱. التفسیر الکبیر، امام فخر رازی، ج۲۴، ص۴۸۱.    
۱۲. تفسیر نمونه، آیت‌الله مکارم شیرازی، ج۱۵، ص۱۴۹.    
۱۳. فصلت/سوره۴۱، آیه۳۴..    
۱۴. مکارم اخلاق، حسن بن فضل طبرسی، ص۴۷۲.    
۱۵. حقایق، ملا محسن فیض کاشانی، ص۳۰۸.
۱۶. الصافی فی تفسیر القرآن، ملا محسن فیض کاشانی، ج۴، ص۹۵.    
۱۷. فرقان/سوره۲۵، آیه۶۴..    
۱۸. اصول کافی، محمدبن یعقوب بن اسحاق الکلینی، ج۳، ص۳۲۸.
۱۹. سفینة البحار و مدینة الحکم و الاثار، عباس قمی، ج۲، ص۴۶.
۲۰. فرقان/سوره۲۵، آیه۶۵..    
۲۱. تفسیر مجمع البیان، طبرسی، ج۷، ص۳۱۱.    
۲۲. فرقان/سوره۲۵، آیه۶۷..    
۲۳. تفسیر کبیر، فخر رازی، ج۲۴، ص۴۸۲.    
۲۴. ترجمه المیزان فی تفسیر القرآن، علامه محمد حسین طباطبایی. ج۱۵، ص۳۳۲.    
۲۵. تفسیر مجمع البیان، طبرسی، ج۷، ص۳۱۱.    
۲۶. تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج۱۵، ص۳۳۳.    
۲۷. تفسیر الکشاف، محمودبن عمر الزمخشری، ج۳، ص۲۹۴.    
۲۸. الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، علامه شیخ جلال الدین عبدالرحمن سیوطی، ج۶، ص۲۷۷.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «تهجد عبادالرحمان».    



جعبه ابزار