• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

توبة (لغات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




توبة: (... فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ)
توبة: در اصل به معنى «بازگشت» است و در لسان قرآن به معنى «بازگشت از گناه» مى‌آيد.
اين در صورتى است كه به شخص گنهكار نسبت داده شود، ولى گاه اين كلمه به خدا نسبت داده مى‌شود، در آن‌جا به معنى بازگشت به رحمت است، يعنى رحمتى را كه به خاطر ارتكاب گناه از بنده سلب كرده بود بعد از بازگشت او به خط اطاعت و بندگى، به او بازمى‌گرداند و به‌همين‌جهت در مورد خدا تعبير به «توّاب» (بسيار بازگشت‌كننده به رحمت) مى‌شود.
و به تعبير ديگر «توبه» لفظى است مشترک، ميان خدا و بندگان، هنگامى كه بندگان به آن توصيف شوند مفهومش اين است كه به‌ سوى خدا بازگشته‌اند، زيرا هر گنهكارى در حقيقت از پروردگارش فرار كرده، هنگامى كه توبه مى‌كند به‌ سوى او بازمى‌گردد.
خداوند در حالت عصیان بندگان گويى از آنها روى گردان مى‌شود، هنگامى كه خداوند به توبه توصيف مى‌شود، مفهومش اين است كه نظر لطف، رحمت و محبّتش را به آن‌ها باز مى‌گرداند.



به مواردی از کاربرد توبة در قرآن، اشاره می‌شود:

۱.۱ - توبة (آیه ۳۷ سوره بقره)

(فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ) (سپس آدم از پروردگارش كلماتى دريافت داشت؛ و با آن‌ها توبه كرد. و خداوند توبه او را پذيرفت؛ زيرا او توبه‌پذير و مهربان است.)

۱.۲ - توبة در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: توبه دو قسم است، يكى توبه خدا، كه عبارت است از برگشتن خدا به سوى عبد، به رحمت، و يكى توبه عبد، كه عبارت است از برگشتن بنده به سوى خدا، با استغفار، و دست‌بردارى از معصيت.
و توبه بنده محفوف و پيچيده به دو توبه از خدا است، و در بين آن دو قرار مى‌گيرد، به اين معنا كه بنده در هيچ حالى از احوال، از خداى خود بى‌نياز نيست، و اگر بخواهد از لجن‌زار گناه نجات يافته، توبه كند، محتاج به اين است كه خدا چنين توفيقى به او بدهد، و اعانت و رحمت خود را شامل حال او بسازد، تا او موفق به توبه بگردد، و وقتى موفق به توبه شد، تازه باز محتاج به يک توبه ديگرى از خداست، و آن اين است كه باز خدا به رحمت و عنايتش به سوى بنده رجوع كند، و رجوع او را بپذيرد، پس توبه بنده وقتى قبول شود، بين دو توبه از خدا قرار گرفته است.

۱.۳ - توبة (آیه ۸ سوره تحریم)

(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحًا عَسَى رَبُّكُمْ أَن يُكَفِّرَ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَ يُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ يَوْمَ لَا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ يَسْعَى بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمَانِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَ اغْفِرْ لَنَا إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ) (اى كسانى كه ایمان آورده‌ايد! به سوى خدا توبه كنيد، توبه‌اى خالص؛ اميد است با اين كار پروردگارتان گناهانتان را ببخشد و شما را در باغ‌هايى بهشتى كه نهرها از پاى درختانش جارى است وارد كند، در آن روزى كه خداوند پیامبر و كسانى را كه با او ايمان آوردند خوار نمى‌كند؛ اين در حالى است كه نورشان پيشاپيش آنان و از سوى راستشان در حركت است، و مى‌گويند: پروردگارا! نورِ ما را كامل كن و ما را ببخش كه تو بر هرچيز توانايى.)

۱.۲ - توبة در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: كلمه نصوح از ماده نصح است كه به معناى جستجو از بهترين عمل و بهترين گفتارى است كه صاحبش را بهتر و بيشتر سود ببخشد، و اين كلمه معنايى ديگر نيز دارد، و آن عبارت است از اخلاص، وقتى مى‌گويى: نصحت له الود معنايش اين است كه من دوستى را با او به حد خلوص رساندم، و اين معنايى است كه راغب براى اين كلمه كرده‌ و بنابر گفته وى، توبه نصوح مى‌تواند عبارت باشد از توبه‌اى كه صاحبش را از برگشتن به طرف گناه باز بدارد، و يا توبه‌اى كه بنده را براى رجوع از گناه خالص سازد، و در نتيجه، ديگر به آن عملى كه از آن توبه كرده بر نگردد.
نخستين گام براى نجات، توبه از گناه است، توبه‌اى كه از هر نظر خالص باشد، توبه‌اى كه محرک آن فرمان خدا و ترس از گناه، نه وحشت از آثار اجتماعى و دنيوى آن بوده باشد، توبه‌اى كه براى هميشه انسان را از معصيت جدا كند و بازگشتى در آن رخ ندهد. مى‌دانيم حقيقت «توبه» همان ندامت و پشيمانى از گناه است كه لازمۀ آن تصميم بر ترک در آينده است و اگر كارى بوده كه قابل جبران است در صدد جبران برآيد و گفتن استغفار نيز بيانگر همين معنى است و به اين ترتيب اركان توبه را مى‌توان در پنج چيز خلاصه كرد: «ترک گناه - ندامت - تصميم بر ترک در آينده - جبران گذشته- استغفار».
در حديثى از پیغمبر گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم) مى‌خوانيم هنگامى كه «معاذ بن جبل» از توبه نصوح سؤال كرد، در پاسخ فرمود:«ان يتوب التّائب ثمّ لا يرجع فى ذنب كما لا يعود اللّبن الى الضّرع» «آن است كه شخص توبه‌كننده» به‌هيچ‌وجه بازگشت به گناه نكند آن‌چنان كه شير به پستان هرگز بازنمى‌گردد.

۱.۵ - توبة (آیه ۹۰ سوره آل عمران)

(اِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بَعْدَ اِیمانِهِمْ ثُمَّ ازْدادُوا کُفْراً لَنْ تُقْبَلَ‌ تَوْبَتُهُمْ‌ وَ اُولئِکَ هُمُ الضَّالُّونَ‌) (كسانى كه پس از ايمان آوردن، کافر شدند و سپس بر كفر خود افزودند، هيچ گاه توبه آنان، كه از روى ناچارى يا در آستانه مرگ صورت مى‌گيرد، پذيرفته نمى‌شود؛ و آنها گمراهان واقعى‌اند)

۱.۲ - توبة در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: معناى آيه اين است كه: آن كسى كه بعد از روشن شدن حق و تمام شدن حجت، بر آن كفر مى‌ورزد، و توبه نمى‌كند توبه‌اى كه او را اصلاح كند، چنين كسى از دو حال بيرون نيست: يا كافرى است كه كفر مى‌ورزد و كفر خود را فزونى داده و طغيان مى‌كند، كه معلوم است صلاح راه و رخنه‌اى به دل او ندارد. و در نتيجه خدا هم او را هدايت ننموده و توبه‌اش را قبول نمى‌كند، براى اينكه توبه و برگشت او توبه حقيقى نيست. بلكه او غرق در ضلالت است و اميدى نيست كه بار ديگر هدايت شود. و يا كافرى است كه بدون اين‌كه توبه كرده باشد، در حال كفر و عناد مى‌ميرد و معلوم است كه چنين كسى كه در همه عمر دنيایيش توبه نكرده، خداى تعالى در آخرت هم هدايتش نمى‌كند. يعنى داخل بهشتش نمى‌سازد، چون او به سوى پروردگار خود برنگشت و چيزى هم كه جا پر كن خلا توبه باشد وجود ندارد، نه شفاعت و نه يارى ياوران وجود دارد.
در آيه مورد بحث سخن درباره اشخاصى است كه توبه آنان قبول نخواهد شد، اين‌ها كسانى هستند كه در مرحلۀ اول ايمان آورده، سپس كافر شده‌اند و در کفر پافشارى و اصرار دارند و به همين دليل هيچ‌گاه حاضر به پيروى از دستورات حق نيستند، مگر اين كه كار بر آنها مشكل شود و راهى جز اطاعت و تسليم نبينند، خداوند توبه اين گونه افراد را قبول نخواهد كرد، زيرا به اختيار خود در راه حق قدم نخواهند گذارد، بلكه تنها در موقعى كه پيروزى طرفداران حق را ببينند ظاهرا پشيمان مى‌شوند و اظهار توبه مى‌كنند! بنابراين توبه آنها توبه ظاهرى است كه پذيرفته نمى‌شود.
احتمال ديگرى در تفسير آيه نيز هست و آن اين كه اين گونه اشخاص هنگامى كه خود را در آستانۀ مرگ و پايان عمر ببينند ممكن است پشيمان شوند و حقيقةً توبه كنند، ولى باز توبه آن‌ها پذيرفته نخواهد شد زيرا در چنين ساعاتى وقت توبه پايان يافته است! و نيز احتمال داده‌اند كه منظور از آيۀ مورد بحث اين است كه توبه در گناهان معمولى در حال كفر پذيرفته نمى‌شود، يعنى اگر كسى در مسير كفر اصرار داشته باشد، ولى از گناهى مانند ظلم و غيبت و امثال آنها توبه كند، توبه او بى‌فايده است چرا كه شستن آلودگی‌هاى سطحى از روح و جان، با وجود آلودگی‌هاى عمقى و شديد مؤثر نخواهد بود.

۱.۷ - توبة (آیه ۱۰۰ سوره توبه)

( )

۱.۲ - توبة در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید:
طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی،
طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان،
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان: طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی،
طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، )
در آيۀ مورد بحث، به كسانى كه توبۀ آنها پذيرفته نمى‌شود اشاره شده است و مى‌فرمايد:
«كسانى كه در آستانۀ مرگ قرار مى‌گيرند و مى‌گويند اكنون از گناه خود توبه كرديم توبۀ آنان پذيرفته نخواهد شد»[۲۷]    . نساء /آیه ۱۷
دليل آن هم روشن است، زيرا در حال احتضار و در آستانۀ مرگ، پرده‌ها از برابر چشم انسان كنار مى‌رود، و ديد ديگرى براى او پيدا مى‌شود و قسمتى از حقايق مربوط به جهان ديگر و نتيجۀ اعمالى را كه در اين زندگى انجام داده است با چشم خود مى‌بيند و مسائل جنبۀ حسّى پيدا مى‌كند، واضح است كه در اين صورت هر گناهكارى از اعمال بد خود پشيمان مى‌شود و همانند كسى كه شعلۀ آتشى را نزديك خود ببيند از آن فرار مى‌كند.
مسلم است كه اساس تكليف و آزمايش پروردگار بر اين گونه مشاهده‌ها نيست، بلكه بر ايمان به غيب و مشاهده با چشم عقل و خرد است.
به همين دليل در قرآن مجيد مى‌خوانيم: هنگامى كه نخستين نشانه‌هاى عذاب دنيا بر بعضى از اقوام پيشين آشكار مى‌گشت باب توبه به روى آنها بسته مى‌شد. در سرگذشت فرعون مى‌خوانيم:
... حَتّٰى إِذٰا أَدْرَكَهُ اَلْغَرَقُ قٰالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لاٰ إِلٰهَ إِلاَّ اَلَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرٰائِيلَ وَ أَنَا مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ آلْآنَ وَ قَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَ كُنْتَ مِنَ اَلْمُفْسِدِينَ‌.«... تا آن زمان كه غرقاب دامن او را گرفت، صدا زد الآن ايمان آوردم كه معبودى جز معبود بنى اسرائيل نيست و من از تسليم‌شدگانم، اما به او گفته مى‌شود الآن اين سخن را مى‌گويى‌؟ و پيش از اين نافرمانى كرده و از مفسدان بودى!؟ به همين دليل توبه تو پذيرفته نخواهد شد» يونس/ ۹۰-۹۱.
از بعضى از آيات قرآن (مانند آيۀ ۱۲ سورۀ سجده) استفاده مى‌شود كه گناهكاران در قيامت با مشاهدۀ عذاب الهى از كار خود پشيمان مى‌شوند، ولى پشيمانى آنها سودى نخواهد داشت. چنين كسانى درست مانند مجرمانى هستند كه وقتى چشمشان به چوبۀ دار افتاد و طناب دار را بر گلوى خود احساس كردند، از كار خود پشيمان مى‌شوند، روشن است كه اين پشيمانى نه فضيلت است و نه افتخار و نه تكامل، و به‌همين‌جهت چنان توبه‌اى بى‌اثر است.
البته اين آيه با رواياتى كه مى‌گويد: توبه تا آخرين نفس پذيرفته مى‌شود هيچ‌گونه منافاتى ندارد، زيرا منظور از آن روايات لحظاتى است كه هنوز نشانه‌هاى قطعى مرگ را مشاهده نكرده و به اصطلاح، ديد برزخى پيدا ننموده است.
دستۀ دوم از كسانى كه توبۀ آنها پذيرفته نمى‌شود آنها هستند كه در حال كفر از جهان مى‌روند، در آيۀ مورد بحث (نساء/ ۱۸.) دربارۀ آنها چنين مى‌فرمايد:... وَ لاَ اَلَّذِينَ يَمُوتُونَ وَ هُمْ كُفّٰارٌ...«آنها كه در حال كفر مى‌ميرند توبه براى آنان نيست».
اين حقيقت در آيات متعدد ديگرى از قرآن مجيد بازگو شده است [۲۸]    .
اكنون اين سؤال پيش مى‌آيد كه چنين كسانى كه در حال كفر از دنيا مى‌روند چه موقع توبه مى‌كنند كه توبۀ آنها پذيرفته نخواهد شد؟. بعضى احتمال داده‌اند كه توبۀ آنها در عالم ديگر پذيرفته نمى‌شود و بعضى احتمال داده‌اند كه منظور از توبه در اين جا، توبۀ بندگان نيست، بلكه «توبۀ خداوند» يعنى بازگشت او به عفو و رحمت مى‌باشد، ولى ظاهر اين است كه آيه هدف ديگرى را تعقيب مى‌كند و مى‌گويد:
«كسانى كه از گناهان خود در حال صحت و سلامت و ايمان توبه كرده‌اند، ولى در حال مرگ با ايمان از دنيا نرفتند، توبه‌هاى گذشتۀ آنها نيز بى‌اثر است».
توضيح اين كه مى‌دانيم يكى از شرايط قبولى اعمال نيك انسان «موافات بر ايمان» است يعنى با ايمان از دنيا رفتن و كسانى كه در لحظۀ پايان زندگى كافر باشند، اعمال گذشتۀ آنها (حتى اعمال نيكى كه در حال ايمان انجام داده‌اند) طبق صريح آيات قرآن [۲۹]     حبط و نابود مى‌شود، توبه‌هاى آنان از گناه اگرچه در حال ايمان انجام شده نيز در چنين صورتى نابود خواهد شد.
به طور خلاصه شرط قبولى توبه دو چيز است: نخست اين كه قبل از مشاهدۀ نشانه‌هاى مرگ باشد و ديگر اين كه انسان، با ايمان از دنيا برود.
ضمنا از اين آيه استفاده مى‌شود كه انسان نبايد توبه را به تأخير بيندازد، زيرا ممكن است به طور ناگهان مرگ او فرارسد و درهاى توبه به روى او بسته شود و جالب توجه اين كه تأخير توبه كه از آن به «تسويف»[۳۰]     تعبير مى‌كنند در آيۀ مورد بحث، هم‌رديف «مرگ در حال كفر» قرار داده شده است و اين نشانۀ اهميتى است كه قرآن به اين موضوع مى‌دهد.
(ج ۳۱۵/۳ تا ۳۱۷.)


۱. بقره/سوره۲، آیه۳۷.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۱۶۹.    
۳. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۲، ص۱۵.    
۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌، ط-دار الکتب الاسلامیه‌، ص۱۹۶.    
۵. بقره/سوره۲، آیه۳۷.    
۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۶.    
۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ص۲۰۴.    
۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ص۱۳۳.    
۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ص۱۴۰.    
۱۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ص۲۰۰.    
۱۱. تحریم/سوره۶۶، آیه۸.    
۱۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۶۱.    
۱۳. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۸۰۸.    
۱۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۵۶۳.    
۱۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۳۳۵.    
۱۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۵، ص۱۴۷.    
۱۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۷۷.    
۱۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۷۷.    
۱۹. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌ ط-دار الکتب الاسلامیه‌، ج۲۴، ص۲۸۹.    
۲۰. آل عمران/سوره۳، آیه۹۰.    
۲۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۶۱.    
۲۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوی، ج۳، ص۵۲۷.    
۲۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۳، ص۳۴۱.    
۲۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۴، ص۱۵۷.    
۲۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۷۹۱.    
۲۶. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌، ط-دار الکتب الاسلامیه‌، ج۲، ص۶۵۳.    



شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «توبة»، ص۲۹۴.    






جعبه ابزار