• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تکتّف (دانشنامه‌حج)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تکتف یکی از اصطلاحات فقهی به معنای قرار دادن دو دست روی هم در نماز است. عمر بن خطاب با دیدن اسیران ایرانی که دستان خود را روی هم قرار داده بودند از این کار خوشش آمده و دستور داد آن را در نماز قرار دهند بعد از آن اهل سنت این کار را در نماز، مستحب می‌دانند ولی شیعیان طبق روایات اهل بیت (علیهم‌السلام) این کار را بدعت و حرام و موجب بطلان نماز می‌دانند.



«تکتّف» از ریشه «ک ـ ت ـ ف» به معنای بالا آمدن شانه‌ها و حرکت دادن و برجستن آن‌ها هنگام راه رفتن است. در اصطلاح فقیهان، مقصود از تکتف آن است که نماز‌گزار در حال قیام دستانش را روی هم بگذارد و آن‌ها را بالا آورد و روی شکم یا بالای آن قرار دهد، به گونه‌ای که کف دست راست بر پشت دست چپ نهاده شود. در منابع فقهی، این مفهوم گاه با تعابیری چون «تَکتیف»، «تَکفیر»، «وَضع»، «قَبض»
[۱۵] بهوتی، منصور بن یونس، کشاف القناع، ج۱، ص۴۰۰.
[۱۶] مجموعه نویسندگان، فتاوی اللجنه، ج۶، ص۳۸۳.
و «ضَمّ»
[۱۷] سالم عزّان، محمدیحیی، توضیح المقال، ص۱.
یاد می‌شود. در روایات به جای واژه تکتف، بیشتر واژه «تکفیر» به کار رفته است. تکفیر به معنای پنهان کردن و پوشاندن، دست بر سینه نهادن، سر فرود آوردن، و بزرگداشت است. واژگان متضاد با تکتف که در منابع حدیثی و فقهی کاربرد دارند، «ارسال» و «سدل»
[۲۹] مجموعه نویسندگان، فتاوی اللجنه، ج۶، ص۳۴۳.
[۳۰] مجموعه نویسندگان، فتاوی اللجنه، ج۶، ص۳۶۶.
به معنای رها کردن دستان و قرار دادن آن‌ها بر ران هستند.


اهمیت موضوع تکتف از آن رو است که به عنوان سنّتی مستحب و مورد تاکید هنگام قیام نماز در میان اهل سنّت به شمار می‌رود و حتی به صورت شعار بیشتر آنان درآمده است؛ اما در فقه امامی، بر بدعت بودن و حرمت و ممنوعیت آن تاکید شده است. با توجه به اهتمام همه مسلمانان، از جمله حج‌گزاران، به نماز به ویژه در مکان‌های مقدس مانند مسجدالحرام و مسجدالنبی و رویارویی آشکار میان این دو دیدگاه فقهی، بررسی و تحلیل فقهی این موضوع، دارای اهمیت است.


بر پایه منابع حدیثی امامیان، پیشینه تکتف به ایرانیان زردشتی بازمی‌گردد که به احترام حاکمانشان دستان خود را بر سینه می‌نهادند.
[۳۴] ابن قتیبه دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ص۴۰۴.
[۳۷] ابن‌ مسکویه، احمد بن‌ محمد، تجارب الامم، ج۱، ص۸۹.
پس از رخ دادن نبردی میان اعراب و ایرانیان در روزگار خلیفه دوم، اسیران ایرانی را نزد خلیفه آوردند. آنان دست‌های خود را بر سینه نهاده بودند. عمر بن خطّاب سبب این کار را پرسید و پاسخ شنید که این نوعی احترام است. خلیفه از این کار شادمان شد و دستور داد در نماز نیز آن را انجام دهند. البته در متون روایی اهل سنت، تکتف به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و شماری از صحابه نسبت داده شده است.
موضوع تکتف در فقه اهل سنت، در زمینه چگونگی نماز یا مستحبات آن و در منابع فقهی امامیان، در قلمرو مبطلات نماز یاد می‌شود.


از جمله تک‌نگاری‌های مهم در این موضوع، کتاب‌های الارسال و التکفیر بین السنة و البدعه اثر نجم الدین طبسی، توضیح المقال فی الضمّ و الارسال اثر محمد یحیی سالم عزّان، القول الفصل فی تایید سنة السدل اثر محمد عابد و رسالة مختصرة فی السدل اثر عبدالحمید مبارک را می‌توان نام برد.
ƒ

در میان اهل سنت، شافعیان
[۵۲] مزنی، اسماعیل بن یحیی، مختصر المزنی، ص۱۴.
و حنفیان و حنبلیان به پشتوانه روایاتی از برخی صحابه
[۶۰] قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۲، ص۱۳.
به استحباب تکتف در نماز باور دارند. از این‌رو، نزد ایشان، انجام ندادن تکتف، وانهادن کار مستحب به شمار می‌رود و مایه بطلان نماز نیست. در باور حنفیان، برای مرد بهتر است که دست راست را روی دست چپ و زیر نافش بگذارد و برای زن بهتر است که دست‌هایش را روی سینه قرار دهد. شافعیان بر آنند که تکتف برای زن و مرد یکسان است و هر دو باید دست‌ها را زیر سینه و بالای ناف بگذارند. در باور حنبلیان، دست‌ها باید زیر ناف قرار گیرد.
[۶۶] بهوتی، منصور بن یونس، کشاف القناع، ج۱، ص۴۰۰.

مالکیان، از جمله خود مالک، بر خلاف دیگر مذاهب اهل سنت، تکتف را در نمازهای واجب، مکروه دانسته و ارسال (نهادن دستان کنار ران‌ها) را مستحب شمرده‌اند. آنان تنها در نمازهای مستحب در صورت طولانی شدن قیام و خستگی بدنی، تکتف را جایز، نه مستحب، دانسته‌اند.
[۶۸] خلیل بن اسحاق، مختصر خلیل، ص۲۴.
از میان تابعین و فقیهان پیشین اهل سنت، برخی از جمله سعید بن مسیب، سعید بن جبیر، عبدالله بن زبیر، حسن بصری، و ابن سیرین تکتّف را مستحب نمی‌دانند. اوزاعی به تخییر میان قبض و ارسال دست‌ها باور دارد.
[۷۲] طبسی، نجم الدین، الارسال و التکفیر، ص۸-۹.

تکتف از دیدگاه مذاهب سه‌گانه یاد شده مستحب به شمار می‌رود. گرایش ضمنی برخی دانشوران اهل سنت به وجوب تکتف و حتی برداشت وجوب از برخی روایات و نیز التزام عملی عموم اهل سنت به آن، موجب شده که این رفتار همانند کاری واجب در نماز و ترک آن همسان با وانهادن واجب شمرده شود.
[۷۶] طبسی، نجم الدین، الارسال و التکفیر، ص۱۱.
حتی شماری از فقیهان اهل سنت به توجیهات غیر علمی و ناپذیرفتنی برای این کار روی آورده‌اند؛ از جمله این‌که اگر دستان نماز‌گزار در حال قیام آویخته باشد، خون در انگشتان او جمع می‌شود و وی در معرض آسیب قرار می‌گیرد.


فقیهان امامی در نقد دلیل‌های اهل سنت در باره تکتف در نماز، نکاتی را یادآور شده‌اند؛ از جمله:

۶.۱ - ضعف سندی و محتوایی

روایاتی که تکتف را به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) نسبت داده‌اند، از دیدگاه سندی و محتوایی، ضعیف هستند و درخور استناد به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به شمار نمی‌روند
[۷۹] طبسی، نجم الدین، الارسال و التکفیر، ص۲۴-۴۰.
؛ به گونه‌ای که حتی برخی دانشمندان اهل سنت نیز به ضعف سند و دلالت آن روایات باور دارند. برای نمونه، در روایت سهل بن سعد تنها یاد شده که مردم را به تکتف فرمان دادند؛ اما از فرمان دهنده نام برده نشده است. اگر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به این کار فرمان داده بود، از ایشان به روشنی یاد می‌شد. ذیل این روایت، نشان دهنده تردید راوی در انتساب آن به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) است. نیز در روایت وائل بن حجر به فعل پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) استناد شده؛ اما استناد به فعل، تنها در صورتی صحیح است که مشخص باشد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) این کار را به سبب استحباب آن انجام داده است. اما این روشن نیست؛ زیرا احتمال‌های گوناگون در باره آن وجود دارد و از این‌رو، دلالت آن بر استحباب قطعی نیست. روایت عبدالله بن مسعود
[۹۴] سجستانی، سلیمان بن اشعث، سنن ابی داود، ج۱، ص۱۷۵.
[۹۵] بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، ج۲، ص۲۸.
نیز مربوط به موردی ویژه است که عمومیت ندارد و نمی‌توان از آن، استحباب تکتف را برداشت کرد.

۶.۲ - تعارض در ادله

در روایات تکتف که در منابع فقهی اهل سنت بدان‌ها استناد شده، تعارض‌های متعدد یافت می‌شود؛ از جمله این‌که برخی از آن‌ها محل نهادن دست‌ها را روی سینه، برخی روی ناف، و برخی زیر ناف یاد کرده‌اند. اگر سنت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) تکتف بوده، نباید چنین اختلاف‌هایی در گزارش از آن دیده شود.
[۹۹] خویی، سید ابوالقاسم، التنقیح، ج۴، ص۴۴۵.
[۱۰۰] طبسی، نجم الدین، الارسال و التکفیر، ص۲۶-۲۷.


۶.۳ - اختلاف آرا

اختلاف آرای مذاهب اهل سنت در اصل تکتف و شرایط و چگونگی آن نیز از ادله ضعف انتساب آن به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به شمار می‌رود. برای نمونه، در حالی که شافعیان و حنفیان و حنبلیان تکتف را مستحب می‌دانند، شماری از بزرگان تابعین و مالکیان به استحباب آن باور ندارند و مذاهبِ معتقد به استحباب تکتف نیز در چگونگی آن اختلاف بسیار دارند. این‌اندازه اختلاف در آرای فقهی، اصل آن را زیر سؤال می‌برد.
[۱۰۱] طبسی، نجم الدین، الارسال و التکفیر، ص۱۳.


۶.۴ - عدم تواتر

اگر تکتف در نماز دوره پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) مرسوم بود، قطعاً رواج می‌یافت و مانند دیگر کارهای نماز به صورت متواتر گزارش می‌شد؛ زیرا رفتار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در نماز در طول سال‌های پیاپی برای همگان نمایان و درخور رؤیت بود و در هر شبانه‌روز پنج بار میان صدها تن از صحابه انجام می‌گرفت. اما تواتر در باره تکتف پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) وجود ندارد و از این رو، تکتف از بدعت‌های پدید آمده پس از دوران پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به شمار می‌رود.
[۱۰۳] خویی، سید ابوالقاسم، التنقیح، ج۴، ص۴۴۵.
[۱۰۶] دراسات فقهیه، ص۱۴۴.
برخی دانشمندان اهل سنت نیز بر ثابت نبودن تکتف در نماز پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) تاکید کرده و آن را از مواردی شمرده‌اند که در دوره‌های بعد، مردم به آن فرمان یافتند.
ƒ

تقریبا همه فقیهان امامی تکتف را در نماز حرام
[۱۰۸] محقق حلی، جعفر بن حسن، الرسائل التسع، ص۳۴۳.
و موجب باطل شدن نماز دانسته‌اند. حتی محقق کرکی در رسائل الکرکی به وجوب تعزیر تکتّف‌کننده باور داشته است. از فقیهان امامی، تنها ابوالصلاح حلبی و محقق حلّی در کتاب المعتبر به کراهت تکتف؛ و ابن جنید اسکافی به استحباب ترک آن باور دارند.

۷.۱ - ادله حرمت

پشتوانه فقیهان امامی
[۱۲۲] همدانی، رضا، مصباح الفقیه، ج۲، ص۴۰۱.
برای حرمت تکتف و بطلان نماز با انجام دادن آن، اجماع و نیز احادیثی است که از تکتف نهی کرده و آن را رفتار مجوس یا کاری بیگانه از نماز شمرده‌اند. اجزای عبادات، از جمله نماز، توقیفی هستند و صحت نماز وابسته به آن‌ها است. پس باید تنها همان اجزا و شرایط تشریع شده در نماز، انجام شوند. در نتیجه، انجام دادن تکتف، بدعت و مایه بطلان نماز است. به باور امامیان، در روایات معتبر شیعه و اهل سنت
[۱۳۷] سجستانی، سلیمان بن اشعث، سنن ابی داود، ج۱، ص۱۷۰.
که به چگونگی نماز رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) پرداخته‌اند، هیچ اشاره‌ای به تکتف ایشان نشده است. پشتوانه دیگر فقیهان امامی، آن است که تکتف در نماز «فعل کثیر» یعنی کاری افزوده بر نماز به شمار می‌رود که از نگاه عرف، او را از حالت نماز بیرون می‌سازد.
[۱۴۰] شیخ طوسی، الخلاف، ص۶۹.
بعضی هم به اصل احتیاط استناد جسته و گفته‌اند: از آن‌جا که همه باور دارند که نماز بدون تکتف، صحیح و مسقط تکلیف است، به اقتضای احتیاط باید آن‌چه در شرعیت یا مُبطلیت آن اختلاف است، در نماز داخل نشود. محقق حلّی در این ادله مناقشه ورزیده است؛ ولی با توجه به این‌که در دیگر آثار خود به حرمت تکتف باور یافته، فقیهان پس از او در صدد توجیه سخن او در المعتبر برآمده و آن را بر تکتف نماز‌گزار بدون باور به شرعیت و استحباب آن حمل کرده‌اند.

۷.۲ - حکم تکلیفی و وضعی

به باور مشهور امامیان، انجام دادن تکتف از روی عمد و در حال اختیار، با باور به جزء نماز بودن آن، حرام و مبطل نماز است.
[۱۴۹] خویی، سید ابوالقاسم، التنقیح، ج۴، ص۴۴۶-۴۴۷.
حتی انجام دادن آن تنها برای اظهار خشوع نزد خدا نیز در باور شماری از فقیهان حرام و مبطل نماز به شمار می‌رود. این کار هر چند در باور برخی از آنان حرام است؛ ولی مبطل نماز نیست.
[۱۵۲] خویی، سید ابوالقاسم، التنقیح، ج۴، ص۴۴۶.
اگر تکتف در نماز نه به عنوان جزء انجام شود و نه همراه با قصد خشوع باشد، شماری از فقیهان آن را حرام ندانسته‌اند.
[۱۵۴] حلی، حسن بن یوسف، منتهی المطلب، ج۱، ص۳۱۱.
[۱۵۵] خویی، سید ابوالقاسم، التنقیح، ج۴، ص۴۴۷.
در باور فقیهان امامی، به پشتوانه ادلّه عام جواز تقیه، تکتف هنگام تحقق شرائط تقیه، جایز و بلکه واجب است. البته ترک تکتف هنگام تقیه هر چند حرام است؛ مایه بطلان نماز نیست. انجام دادن تکتف به سبب عواملی چون درد و خاراندن جایز است و مصداق حقیقی تکتف به شمار نمی‌رود.
[۱۶۱] همدانی، رضا، مصباح الفقیه، ج۲، ص۴۰۲.
در باور مشهور امامیان، نهادن دست راست بر چپ یا به عکس، و نهادن کف یک دست بر کف دست یا ساعد دست دیگر، موجب بطلان نماز است، خواه دست‌ها روی سینه باشند یا روی ناف یا زیر ناف. برخی از آنان نهادن دست چپ را بر دست راست یا کف یک دست را بر ساعد دست دیگر، باطل‌کننده نماز ندانسته‌اند.
[۱۶۸] همدانی، رضا، مصباح الفقیه، ج۲، ص۴۰۲.

فهرست منابع
۱. الاخبار الطوال: ابن داود دینوری (م ۲۸۲ق)، به کوشش عبدالمنعم، قم، رضی، ۱۴۱۲ق.
۲. الاقتصاد الهادی: طوسی (م ۴۶۰ق)، تهران، مکتبة جامع چهل ستون، ۱۴۰۰ق.
۳. الانتصار: سید مرتضی (م ۴۳۶ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۵ق.
۴. بدایة المجتهد: ابن رشد قرطبی (م ۵۹۵ق)، به کوشش عطار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
۵. بدائع الصنائع: علاء الدین کاسانی (م ۵۸۷ق)، پاکستان، المکتبة الحبیبیه، ۱۴۰۹ق.
۶. البدعة مفهومها حدها و آثارها: سبحانی، قم، مؤسسة امام صادق (علیه‌السلام)، ۱۴۱۶ق.
۷. تاج العروس: زبیدی (م ۱۲۰۵ق)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
۸. تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): طبری (م ۳۱۰ق)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
۹. تجارب الامم: ابوعلی مسکویه (م ۴۲۱ق)، به کوشش امامی، تهران، سروش، ۱۳۷۹ش.
۱۰. تحریر الاحکام الشرعیه: علامه حلی (م ۷۲۶ق)، به کوشش بهادری، قم، مؤسسة امام صادق (علیه‌السلام)، ۱۴۲۰ق.
۱۱. تحفة الاحوذی: مبارکفوری (م ۱۳۵۳ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۰ق.
۱۲. تحفة الفقهاء: علاء الدین سمرقندی (م ۵۳۵ق./۵۳۹ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق.
۱۳. التنقیح فی شرح العروة الوثقی: تقریر بحث خوئی (م ۱۴۱۳ق)، میرزا علی تبریزی، قم، دار الهادی، ۱۴۱۷ق.
۱۴. تهذیب الاحکام: طوسی (م ۴۶۰ق)، به کوشش موسوی و آخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش.
۱۵. جامع الخلاف و الوفاق: علی بن محمد قمی (م. قرن۷ق)، به کوشش حسنی، قم، زمینه‌سازان ظهور امام عصر، ۱۳۷۹ش.
۱۶. جامع المدارک: سید احمد خوانساری (م ۱۴۰۵ق)، به کوشش غفاری، تهران، مکتبة الصدوق، ۱۴۰۵ق.
۱۷. جواهر الکلام: نجفی (م ۱۲۶۶ق)، به کوشش قوچانی و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
۱۸. الجوهر النقی: ماردینی (م ۷۵۰ق)، دار الفکر.
۱۹. الحدائق الناضره: یوسف بحرانی (م ۱۱۸۶ق)، به کوشش آخوندی، قم، نشر اسلامی، ۱۳۶۳ش.
۲۰. الخلاف: طوسی (م ۴۶۰ق)، به کوشش خراسانی و دیگران، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۷ق.
۲۱. الدر المختار: حصکفی (م ۱۰۸۸ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
۲۲. دراسات فقهیة فی مسائل خلافیه: نجم الدین طبسی، قم، دفتر تبلیغات، ۱۳۸۰ش.
۲۳. دعائم الاسلام: نعمان مغربی (م ۳۶۳ق)، به کوشش فیضی، قاهره، دار المعارف، ۱۳۸۳ق.
۲۴. ذخیرة المعاد: محمدباقر سبزواری (م ۱۰۹۰ق)، آل البیت.
۲۵. ذکری: شهید اول (م ۷۸۶ق)، قم، آل البیت، ۱۴۱۹ق.
۲۶. رسائل الکرکی: کرکی (م ۹۴۰ق)، به کوشش حسون، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۹ق.
۲۷. رسائل المرتضی: سید مرتضی (م ۴۳۶ق)، به کوشش حسینی و رجایی، قم، دار القرآن، ۱۴۰۵ق.
۲۸. روض الجنان فی شرح ارشاد الاذهان: شهید ثانی (م ۹۶۵ق)، قم، آل البیت.
۲۹. الروضة البهیة فی شرح اللمعه: شهید ثانی (م ۹۶۵ق)، به کوشش کلانتر، قم، مکتبة الداوری، ۱۴۱۰ق.
۳۰. ریاض المسائل: سید علی طباطبائی (م ۱۲۳۱ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۲۲ق.
۳۱. سنن ابی‌داود: سجستانی (م ۲۷۵ق)، به کوشش سعید لحام، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۰ق.
۳۲. سنن الترمذی: ترمذی (م ۲۷۹ق)، به کوشش عبدالوهاب، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۲ق.
۳۳. السنن الکبری: بیهقی (م ۴۵۸ق)، بیروت، دار الفکر.
۳۴. شرائع الاسلام: محقق حلی (م ۶۷۶ق)، به کوشش سید صادق شیرازی، تهران، استقلال، ۱۴۰۹ق.
۳۵. الشرح الکبیر: عبدالرحمن بن قدامه (م ۶۸۲ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه.
۳۶. الصحاح: جوهری (م ۳۹۳ق)، به کوشش عطار، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۴۰۷ق.
۳۷. صحیح ابن خزیمه: ابن خزیمه (م ۳۱۱ق)، به کوشش محمد مصطفی، المکتب الاسلامی، ۱۴۱۲ق.
۳۸. صحیح البخاری: بخاری (م ۲۵۶ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۱ق.
۳۹. صحیح مسلم: مسلم (م ۲۶۱ق)، بیروت، دار الفکر.
۴۰. العروة الوثقی: سید محمدکاظم یزدی (م ۱۳۳۷ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۲۰ق.
۴۱. عمدة القاری: عینی (م ۸۵۵ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
۴۲. فتح الباری: ابن حجر عسقلانی (م ۸۵۲ق)، بیروت، دار المعرفه.
۴۳. فتح العزیز: عبدالکریم بن محمد رافعی (م ۶۲۳ق)، دار الفکر.
۴۴. الفقه الاسلامی و ادلته: وهبة زحیلی، دمشق، دار الفکر، ۱۴۱۸ق.
۴۵. فقه الصادق (علیه‌السلام): سید محمدصادق روحانی، قم، دار الکتاب، ۱۴۱۳ق.
۴۶. قرب الاسناد: حمیری (م. قرن۳ق)، قم، آل البیت، ۱۴۱۳ق.
۴۷. الکافی فی الفقه: ابوالصلاح حلبی (م ۴۴۷ق)، به کوشش استادی، اصفهان، مکتبة امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، ۱۴۰۳ق.
۴۸. الکافی: کلینی (م ۳۲۹ق)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش.
۴۹. کشاف القناع: منصور بهوتی (م ۱۰۵۱ق)، به کوشش محمد حسن، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
۵۰. کشف اللثام: فاضل هندی (م ۱۱۳۷ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۶ق.
۵۱. کلمة التقوی (فتاوی): محمدامین زین الدین، قم، مهر، ۱۴۱۳ق.
۵۲. لسان العرب: ابن منظور (م ۷۱۱ق)، قم، ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق.
۵۳. المبسوط: سرخسی (م ۴۸۳ق)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق.
۵۴. مجمع الفائدة و البرهان: محقق اردبیلی (م ۹۹۳ق)، به کوشش عراقی و دیگران، قم، انتشارات اسلامی، ۱۴۱۶ق.
۵۵. المجموع شرح المهذب: نووی (م ۶۷۶ق)، دار الفکر.
۵۶. مختصر المزنی: مزنی (م ۲۶۳ق)، بیروت، دار المعرفه.
۵۷. المختصر النافع: محقق حلی (م ۶۷۶ق)، تهران، بعثت، ۱۴۱۰ق.
۵۸. مختصر خلیل: محمد بن یوسف (م ۸۹۷ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۶ق.
۵۹. مختلف الشیعه: علامه حلی (م ۷۲۶ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۲ق.
۶۰. المدونة الکبری: مالک بن انس (م ۱۷۹ق)، مصر، مطبعة السعاده.
۶۱. مستند الشیعه: احمد نراقی (م ۱۲۴۵ق)، قم، آل البیت، ۱۴۱۵ق.
۶۲. مسند احمد: احمد بن حنبل (م ۲۴۱ق)، بیروت، دار صادر.
۶۳. مصباح الفقیه: رضا همدانی (م ۱۳۲۲ق)، تهران، مکتبة الصدر.
۶۴. معالم المدرستین: عسکری (م ۱۳۸۶ش.) ، بیروت، النعمان، ۱۴۱۰ق.
۶۵. المعتبر: محقق حلی (م ۶۷۶ق)، مؤسسه سید الشهداء (علیه‌السلام)، ۱۳۶۳ش.
۶۶. معجم مقاییس اللغه: ابن فارس (م ۳۹۵ق)، به کوشش عبدالسلام، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۰۴ق.
۶۷. المغنی: عبدالله بن قدامه (م ۶۲۰ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه.
۶۸. من لا یحضره الفقیه: صدوق (م ۳۸۱ق)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۴ق.
۶۹. منتهی المطلب: علامه حلی (م ۷۲۶ق)، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۴۱۲ق.
۷۰. منهاج الصالحین (معاملات): سید علی سیستانی، قم، ستاره، ۱۴۱۶ق.
۷۱. نهایة الاحکام: علامه حلی (م ۷۲۶ق)، به کوشش رجایی، قم، اسماعیلیان، ۱۴۱۰ق.
۷۲. نیل الاوطار: شوکانی (م ۱۲۵۵ق)، بیروت، دار الجیل، ۱۹۷۳م.


۱. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۹، ص۲۹۴.    
۲. زبیدی، مرتضی، تاج العروس، ج۲۴، ص۲۹۸، «کتف».    
۳. کاسانی، ابوبکر بن مسعود، بدائع الصنائع، ج۱، ص۲۰۱.    
۴. ابن قدامه مقدسی، عبدالله بن احمد، المغنی، ج۱، ص۳۴۱.    
۵. محقق حلی، شرائع الاسلام، ج۱، ص۷۲.    
۶. روحانی، سید محمدصادق، فقه الصادق، ج۱۱، ص۴۴۲.    
۷. عسکری، سید مرتضی، معالم المدرستین، ج۱، ص۱۷.    
۸. علم‌الهدی، علی بن حسین، الانتصار، ص۱۴۱.    
۹. شهید ثانی، الروضة البهیه، ج۱، ص۵۶۶-۵۶۷.    
۱۰. خویی، سید ابوالقاسم، التنقیح، ج۶، ص۲۱۳.    
۱۱. ابن خزیمه، محمد بن اسحاق، صحیح ابن خزیمه، ج۱، ص۲۴۲.    
۱۲. کاسانی، ابوبکر بن مسعود، بدائع الصنائع، ج۱، ص۲۰۱.    
۱۳. ابن قدامه مقدسی، عبدالله بن احمد، المغنی، ج۱، ص۳۴۱.    
۱۴. رافعی، عبدالکریم بن محمد، فتح العزیز، ج۳، ص۲۷۶.    
۱۵. بهوتی، منصور بن یونس، کشاف القناع، ج۱، ص۴۰۰.
۱۶. مجموعه نویسندگان، فتاوی اللجنه، ج۶، ص۳۸۳.
۱۷. سالم عزّان، محمدیحیی، توضیح المقال، ص۱.
۱۸. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۳، ص۳۳۷.    
۱۹. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۰۳.    
۲۰. طوسی، محمد بن حسن، التهذیب الاحکام، ج۲، ص۸۴.    
۲۱. ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج۵، ص۱۹۱.    
۲۲. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج۲، ص۸۰۷-۸۰۸.    
۲۳. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۵، ص۱۴۵-۱۴۶.    
۲۴. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ۱۵۰-۱۵۱، «کفر».    
۲۵. علم‌الهدی، علی بن حسین، رسائل المرتضی، ج۱، ص۲۱۹.    
۲۶. ابن قدامه مقدسی، عبدالله بن احمد، المغنی، ج۱، ص۳۴۱.    
۲۷. رافعی، عبدالکریم بن محمد، فتح العزیز، ج۳، ص۲۷۴.    
۲۸. ابن قدامه مقدسی، عبدالرحمن بن محمد، الشرح الکبیر، ج۱، ص۵۱۴.    
۲۹. مجموعه نویسندگان، فتاوی اللجنه، ج۶، ص۳۴۳.
۳۰. مجموعه نویسندگان، فتاوی اللجنه، ج۶، ص۳۶۶.
۳۱. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۳، ص۳۳۷.    
۳۲. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۰۳.    
۳۳. طوسی، محمد بن حسن، التهذیب الاحکام، ج۲، ص۸۴.    
۳۴. ابن قتیبه دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ص۴۰۴.
۳۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۱، ص۴۰۱.    
۳۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۱، ص۶۲۰.    
۳۷. ابن‌ مسکویه، احمد بن‌ محمد، تجارب الامم، ج۱، ص۸۹.
۳۸. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۱، ص۱۹.    
۳۹. یزدی طباطبایی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، ج۳، ص۷.    
۴۰. محقق حلی، جعفر بن حسن، التعلیقات علی شرائع الاسلام، ج۱، ص۷۲.    
۴۱. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۱، ص۳۰۱.    
۴۲. ابن ماجه، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، ج۲، ص۹.    
۴۳. سجستانی، سلیمان بن اشعث، سنن ابی داود، ج۱، ص۱۹۳.    
۴۴. ابن قدامه مقدسی، عبدالله بن احمد، المغنی، ج۱، ص۳۴۱.    
۴۵. رافعی، عبدالکریم بن محمد، فتح العزیز، ج۳، ص۲۵۲.    
۴۶. کاسانی، ابوبکر بن مسعود، بدائع الصنائع، ج۱، ص۲۰۱.    
۴۷. نووی، یحیی بن شرف، المجموع، ج۳، ص۵۱۲.    
۴۸. بهوتی، منصور بن یونس، کشاف القناع، ج۱، ص۴۰۰.    
۴۹. حلی، جعفر بن حسن، المختصر النافع، ص۳۴.    
۵۰. طباطبائی، سید علی، ریاض المسائل، ج۳، ص۵۱۳.    
۵۱. نراقی، ملا احمد، مستند الشیعه، ج۷، ص۱۶.    
۵۲. مزنی، اسماعیل بن یحیی، مختصر المزنی، ص۱۴.
۵۳. رافعی، عبدالکریم بن محمد، فتح العزیز، ج۳، ص۲۸۰-۲۸۲.    
۵۴. سرخسی، محمد بن احمد، المبسوط، ج۱، ص۲۳.    
۵۵. سمرقندی، محمد بن احمد، تحفة الفقهاء، ج۱، ص۱۲۶.    
۵۶. ماردینی، علی بن عثمان، الجوهر النقی، ج۲، ص۳۲.    
۵۷. ابن قدامه مقدسی، عبدالله بن احمد، المغنی، ج۱، ص۳۴۱.    
۵۸. بهوتی، منصور بن یونس، کشاف القناع، ج۱، ص۴۰۰.    
۵۹. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۱، ص۱۴۸.    
۶۰. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۲، ص۱۳.
۶۱. ابن ماجه، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، ج۱، ص۲۶۶.    
۶۲. سرخسی، محمد بن احمد، المبسوط، ج۱، ص۲۴.    
۶۳. سمرقندی، محمد بن احمد، تحفة الفقهاء، ج۱، ص۱۲۶.    
۶۴. ماردینی، علی بن عثمان، الجوهر النقی، ج۲، ص۳۱-۳۲.    
۶۵. ابن قدامه مقدسی، عبدالله بن احمد، المغنی، ج۱، ص۳۴۱.    
۶۶. بهوتی، منصور بن یونس، کشاف القناع، ج۱، ص۴۰۰.
۶۷. مالک بن انس، المدونة الکبری، ج۱، ص۱۶۹.    
۶۸. خلیل بن اسحاق، مختصر خلیل، ص۲۴.
۶۹. ابن قدامه مقدسی، عبدالرحمن بن محمد، الشرح الکبیر، ج۱، ص۵۱۳.    
۷۰. بدرالدین العینی، محمود بن احمد، عمدة القاری، ج۵، ص۲۷۹.    
۷۱. علاوی، سید عبد المحسن، القطوف الدانیه، ج۲، ص۳۷-۳۸.    
۷۲. طبسی، نجم الدین، الارسال و التکفیر، ص۸-۹.
۷۳. شوکانی، محمد بن علی، نیل الاوطار، ج۲، ص۲۲۰.    
۷۴. زحیلی، وهبه بن مصطفی، الفقه الاسلامی، ج۲، ص۸۷۴.    
۷۵. عسکری، سید مرتضی، معالم المدرستین، ج۱، ص۱۷.    
۷۶. طبسی، نجم الدین، الارسال و التکفیر، ص۱۱.
۷۷. کاسانی، ابوبکر بن مسعود، بدائع الصنائع، ج۱، ص۲۰۱.    
۷۸. حصکفی، محمد بن علی، الدر المختار، ج۱، ص۴۷۶.    
۷۹. طبسی، نجم الدین، الارسال و التکفیر، ص۲۴-۴۰.
۸۰. سبحانی، جعفر، البدعه، ص۱۵۷-۱۶۱.    
۸۱. بدرالدین العینی، محمود بن احمد، عمدة القاری، ج۵، ص۲۷۹.    
۸۲. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری، ج۲، ص۲۲۴    
۸۳. مبارکفوری، محمد عبد الرحمن، تحفة الاحوذی، ج۵، ص۷۷.    
۸۴. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۱، ص۱۴۸.    
۸۵. بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، ج۲، ص۴۴.    
۸۶. محقق حلی، المعتبر، ج۲، ص۲۵۸.    
۸۷. حلی، حسن بن یوسف، منتهی المطلب، ج۵، ص۳۰۱.    
۸۸. شوکانی، محمد بن علی، نیل الاوطار، ج۲، ص۲۱۸.    
۸۹. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۱، ص۳۰۱.    
۹۰. ابن ماجه، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، ج۱، ص۲۶۶.    
۹۱. ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، ج۱، ص۳۳۶.    
۹۲. سبحانی، جعفر، الانصاف، ج۱، ص۱۴۸.    
۹۳. ابن ماجه، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، ج۱، ص۲۶۶.    
۹۴. سجستانی، سلیمان بن اشعث، سنن ابی داود، ج۱، ص۱۷۵.
۹۵. بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، ج۲، ص۲۸.
۹۶. محقق حلی، المعتبر، ج۲، ص۲۵۸.    
۹۷. حلی، حسن بن یوسف، منتهی المطلب، ج۵، ص۳۰۱.    
۹۸. شهید اول، الذکری، ج۱، ص۱۸۵.    
۹۹. خویی، سید ابوالقاسم، التنقیح، ج۴، ص۴۴۵.
۱۰۰. طبسی، نجم الدین، الارسال و التکفیر، ص۲۶-۲۷.
۱۰۱. طبسی، نجم الدین، الارسال و التکفیر، ص۱۳.
۱۰۲. علاوی، سید عبد المحسن، القطوف الدانیه، ج۲، ص۳۷-۳۹.    
۱۰۳. خویی، سید ابوالقاسم، التنقیح، ج۴، ص۴۴۵.
۱۰۴. سبحانی، جعفر، الانصاف، ج۱، ص۱۷۰-۱۷۲.    
۱۰۵. سبحانی، جعفر، الانصاف، ج۱، ص ۱۷۶-۱۷۸.    
۱۰۶. دراسات فقهیه، ص۱۴۴.
۱۰۷. قرطبی، محمد بن احمد، بدایة المجتهد، ج۱، ص۱۱۲.    
۱۰۸. محقق حلی، جعفر بن حسن، الرسائل التسع، ص۳۴۳.
۱۰۹. حلی، حسن بن یوسف، تحریر الاحکام، ج۱، ص۲۶۶.    
۱۱۰. مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائده، ج۳، ص۵۰.    
۱۱۱. شیخ طوسی، الاقتصاد، ص۲۶۵.    
۱۱۲. طباطبائی، سید علی، ریاض المسائل، ج۳، ص۵۱۳.    
۱۱۳. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۱، ص۱۴-۱۵.    
۱۱۴. رسائل المحقق کرکی، رسائل الکرکی، ج۱، ص۷۱.    
۱۱۵. حلبی، تقی‌الدین بن نجم‌الدین، الکافی فی الفقه، ص۱۲۵.    
۱۱۶. محقق حلی، المعتبر، ج۲، ص۲۵۷.    
۱۱۷. حلی، حسن بن یوسف، مختلف الشیعه، ج۲، ص۱۹۱.    
۱۱۸. بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق، ج۹، ص۱۰.    
۱۱۹. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۱، ص۱۵.    
۱۲۰. بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق، ج۹، ص۱۰.    
۱۲۱. نراقی، ملا احمد، مستند الشیعه، ج۷، ص۱۶-۱۷.    
۱۲۲. همدانی، رضا، مصباح الفقیه، ج۲، ص۴۰۱.
۱۲۳. شیخ طوسی، الخلاف، ج۱، ص۳۲۲.    
۱۲۴. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۳، ص۳۳۴، ۳۳۷.    
۱۲۵. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۰۳.    
۱۲۶. طوسی، محمد بن حسن، التهذیب الاحکام، ج۲، ص۸۳.    
۱۲۷. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۸۳.    
۱۲۸. مغربی، نعمان بن محمد، دعائم الاسلام، ج۱، ص۱۵۹.    
۱۲۹. حمیری، عبدالله بن جعفر، قرب الاسناد، ص۲۰۸.    
۱۳۰. شیخ طوسی، الخلاف، ج۱، ص۳۲۳.    
۱۳۱. فاصل هندی، محمد بن حسن، کشف اللثام، ج۴، ص۱۶۴-۱۶۸.    
۱۳۲. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۱، ص۱۷، ۲۰.    
۱۳۳. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۳، ص۳۱۱.    
۱۳۴. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۰۰.    
۱۳۵. طوسی، محمد بن حسن، التهذیب الاحکام، ج۲، ص۸۱.    
۱۳۶. ابن حنبل، احمد بن محمد، مسند احمد، ج۸، ص۳۰۱.    
۱۳۷. سجستانی، سلیمان بن اشعث، سنن ابی داود، ج۱، ص۱۷۰.
۱۳۸. سجستانی، سلیمان بن اشعث، سنن ابی داود، ج۱، ص۱۹۸.    
۱۳۹. ترمزی، محمد بن عیسی، سنن ترمذی، ج۵، ص۳۶۲.    
۱۴۰. شیخ طوسی، الخلاف، ص۶۹.
۱۴۱. نراقی، ملا احمد، مستند الشیعه، ج۷، ص۴۲-۴۳.    
۱۴۲. همدانی، رضا، مصباح الفقیه، ج۲، ص۴۰۲.    
۱۴۳. علم‌الهدی، علی بن حسین، الانتصار، ص۱۴۲.    
۱۴۴. شیخ طوسی، الخلاف، ج۱، ص۳۲۲.    
۱۴۵. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۱، ص۱۷-۱۸.    
۱۴۶. محقق حلی، المعتبر، ج۱، ص۲۵۷.    
۱۴۷. خوانساری، سیداحمد، جامع المدارک، ج۱، ص۴۰۳-۴۰۴.    
۱۴۸. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۱، ص۱۹-۲۰.    
۱۴۹. خویی، سید ابوالقاسم، التنقیح، ج۴، ص۴۴۶-۴۴۷.
۱۵۰. زین الدین، محمدامین، کلمة التقوی، ج۱، ص۴۸۴.    
۱۵۱. سیستانی، سید علی، منهاج الصالحین، ج۱، ص۲۳۶-۲۳۷.    
۱۵۲. خویی، سید ابوالقاسم، التنقیح، ج۴، ص۴۴۶.
۱۵۳. زین الدین، محمدامین، کلمة التقوی، ج۱، ص۴۸۴.    
۱۵۴. حلی، حسن بن یوسف، منتهی المطلب، ج۱، ص۳۱۱.
۱۵۵. خویی، سید ابوالقاسم، التنقیح، ج۴، ص۴۴۷.
۱۵۶. شهید ثانی، روض الجنان، ج۲، ص۴۲۳.    
۱۵۷. سبزواری، محمدباقر، ذخیرة المعاد، ج۲، ص۳۵۲.    
۱۵۸. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۱، ص۲۴-۲۵.    
۱۵۹. بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق، ج۹، ص۱۵.    
۱۶۰. سبزواری، محمدباقر، ذخیرة المعاد، ج۱، ص۳۵۲.    
۱۶۱. همدانی، رضا، مصباح الفقیه، ج۲، ص۴۰۲.
۱۶۲. روحانی، سید محمدصادق، فقه الصادق، ج۵، ص۱۳۳.    
۱۶۳. حلی، حسن بن یوسف، نهایة الاحکام، ج۱، ص۵۲۳.    
۱۶۴. رسائل المحقق کرکی، رسائل الکرکی، ج۳، ص۳۰۱.    
۱۶۵. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۱، ص۲۱-۲۲.    
۱۶۶. حلی، حسن بن یوسف، نهایة الاحکام، ج۱، ص۵۲۳.    
۱۶۷. فاصل هندی، محمد بن حسن، کشف اللثام، ج۴، ص۱۶۸.    
۱۶۸. همدانی، رضا، مصباح الفقیه، ج۲، ص۴۰۲.



دانشنامه حج و حرمین شریفین، برگرفته از مقاله «تکتّف»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۱۲/۱۴.    



جعبه ابزار