جارچی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
صاحب منصبی دیوانی و درباری در دوره
صفوی و
قاجار که مأمور رساندن
اخبار به گوش همگان بود.
واژة ترکی «جار» به معنای
ندا و
آواز از دورة
مغول و
ایلخانان در منابع فارسی دیده میشود.
پسوند ترکی «چی» نیز که بر انجام دهندة کار دلالت میکند، ظاهراً از دورة
غزنویان در زبان فارسی کاربرد داشته است.
به نظر میرسد واژة جارجیان/ جارچیان اولین بار در منابع دورة ترکمانان قراقوینلو (۷۸۲ـ۸۷۳) به کار رفته است،
اما به سبب اهمیت خبررسانی، وجود چنین افرادی در همه دورهها و حکومتها ضروری بوده است.
در ایران پیش از
اسلام ، گاه «بِیَسپان»
و «سیه پوش»
و گاه شخصی از سوی «خرم باش»
عهده دار برخی وظایف جارچی بود. در متون عربی، متصدی امرِ خبررسانی، «
منادی » خوانده شده است.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و خلفا و امرای
مسلمان ، هریک منادیانی داشتند.
در اواسط قرن نهم در
مصر ، علاوه بر منادیان، کسانی به نام «منادی البحر»، ظاهراً مأمور رساندن اخبار کم و زیاد شدن آب
رودخانه نیل به مردم بودند.
جارچی در ایران در دورة صفوی به صورت مقامی دیوانی و
درباری درآمد. در منابع این دوره به حضور جارچیان و رئیس آنان، جارچی باشی، در حوادث سیاسی و اجتماعی اشاره شده است.
مسائل مهمی از قبیل
سازمان و تشکیلات و شمار جارچیان، میزان حقوق و
مقرری و نحوة
گزینش آنان، برای ما ناشناخته است. بر اساس برخی شواهد، جارچیانی که در دربار و دیوان خدمت میکردند، زیرنظر ایشیک آقاسی باشی بودند و
انعام و
مواجب خود را از وی میگرفتند
و آنان که در
سپاه خدمت میکردند، زیرنظر تفنگچی آقاسی یا
وزیر توپخانه بودند.
وظایف جارچیان در این دوره چنین بود:
فراخوان سپاهیان از شهرها و مناطق گوناگون برای حضور در
جنگ و رساندن اخبار جنگ به گوش مردم یا
سلطان به هنگام دوری وی از
معرکه اعلامِ خبرِ
عفو عمومی یا
مجازات مردمِ مناطق مفتوحه
قرق کردن مسیر عبور
شاه و
حرم او در شهر و درخواست از مردم برای حضور یا عدم حضور در
مسیر اعلام خبر
مرگ اشخاص معروف و معتبر
اعلام قیمت کالاها پس از آنکه دولت آنها را تعیین میکرد
و پخش هر خبر دیگری که دانستن آن برای عموم لازم شمرده میشد.
برخی از جارچیان ممکن بود از طرف سلطان به
سفارت یا مأموریتهای مهمی از قبیل تحقیق در
احوال سپاه دشمن (رجوع کنید به
جاسوس ) فرستاده شوند
در این دوره برخی جارچی باشیها
اعتبار و اهمیت فراوانی یافتند، چنانکه وظیفة مهمی در امور سیاسی و اجتماعی ایفا کردند
حتی گاهی از چنان ثروتی برخوردار میشدند که اقدام به ساختن بناهای
عام المنفعه میکردند.
جارچی لباس ویژه ای بر تن میکرد
و اخبار را اغلب همراه با نواختن
طبل و
دهل و
بوق و
کرنا میرساند.
در منابع دورة صفوی همچنین به مناصبی از قبیل جارچیان توپخانه، جارچیان جزایری انداز و جارچیان کشیک اشاره شده که به ترتیب تحت نظارت توپچی باشی، تفنگچی آقاسی وایشیک آقاسی، کار میکردند.
این افراد
خدمه جزء و نیز گروههای سربازانی بودند که تحت فرمان صاحب منصبان مذکور به خدمت اشتغال داشتند و کارشان نیز با خبررسانی بی ارتباط نبود.
در فاصلة میان دورة صفوی و قاجار نیز به
منصب جارچی باشی
و حضور تعداد فراوانی جارچی در میان سپاهیان اشاره شده است.
منصب جارچی باشی در دورة قاجار بار دیگر از مناصب مهم درباری گردید و صاحب آن اغلب در سفرهای پادشاهان و نیز استقبال از مهمانان خارجی حضور داشت.
جارچیان نیز در امر خبررسانی در زمینه های مختلف فعال بودند.
اعتمادالسلطنه شمار «نایبان جارچی خانة مبارکه» و جارچیان دربار ناصرالدین شاه را سی تن ذکر کرده است. در این دوره نیز مسائلی از قبیل تشکیلات و میزان حقوق و مقرری و نحوة گزینش جارچیان ناشناخته است. به نوشته عبداللّه مستوفی،
منصب جارچی باشی تا سالهای آخر
حکومت قاجار وجود داشت ولی با انتشار اولین
روزنامه فارسی در دورة محمدشاه (حک: ۱۲۵۰ـ۱۲۶۴) و تغییر شیوة خبررسانی، این منصب به تدریج اهمیت خود را از دست داد.
در دورة قاجار به کارگران برخی دکانها و نیز کسانی که در
قهوه خانه با صدای بلند
چای و
قلیان و غیره برای مشتریان سفارش میدادند، جارچی میگفتند.
این منصب در حکومت عثمانی نیز وجود داشت
در
هند دورة اسلامی، «امیرتوزک» و «دیوان عرض» بخشی از وظایف جارچی را انجام میدادند.
جارچیان در کار خبررسانی، از یاری گروهی به نام «
تواچیان » نیز برخوردار بودند، حتی
استرآبادی تواچی را معادل جارچی دانسته است اما به نظر میرسد بر خلاف جارچی، که دارای وظایفی متنوع و عام بود، وظیفة تواچیان در امور نظامی خلاصه میشد. در منابع، وظایفی از قبیل رساندن فرمانهای پادشاه یا
فرمانده به سپاهیان، فراخوان
لشکر از سرزمینهای گوناگون برای گردآمدن در مکانی خاص، تعیین محل استقرار سپاه و نیز محل قرارگرفتن هریک از سپاهیان به هنگام نبرد، صف آرایی لشکر و
سان دیدن از آن، به تواچیان نسبت داده شده است.
عبدالرزاق سمرقندی
در ذکر حوادث سال ۸۴۱، از دیوان تواچی نام برده و ابوبکر طهرانی
از دیوان
امارت تواجیان یاد کرده است.
(۱) ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة.
(۲) محمدمهدی بن محمد نصیر حسن بن مرتضی حسینی استرآبادی، سنگلاخ.
(۳) علی بن احمد اسدی طوسی، گرشاسب نامه.
(۴) اسکندرمنشی.
(۵) محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، المآثر و الا´ثار.
(۶) محمودبن هدایت اللّه افوشته یی، نقاوة الا´ثار فی ذکر الاخیار.
(۷) محمد رفیع انصاری عبداللّه مستوفی الممالک، دستور الملوک.
(۸) آدام اولئاریوس، سفرنامة آدام الئاریوس.
(۹) بابر، امپراتورهند، بابرنامه.
(۱۰) بیهقی.
(۱۱) حسین پرتو بیضایی، تاریخ کلام الملوک.
(۱۲) جارچی، رادیو ایران.
(۱۳) جووانی فرانچسکو جملی کارری، سفرنامة کارری.
(۱۴) میرزا بیگ بن حسن جنابدی.
(۱۵) عبدالحی حسنی، الهند فی العهد الاسلامی.
(۱۶) حسن بن مرتضی حسینی استرآبادی، تاریخ سلطانی.
(۱۷) خواندمیر.
(۱۸) پیترو دلاواله، سفرنامة پیترو دلاواله.
(۱۹) احمدبن داوود دینوری، الاخبار الطوال.
(۲۰) محمدهاشم رستم الحکما، رستم التواریخ.
(۲۱) سفرنامة بخارا.
(۲۲) محمد پادشاه بن غلام محیی الدین شاد، آنندراج.
(۲۳) شاه حسین بن غیاث الدین محمد، احیاءالملوک.
(۲۴) محمدبن هندوشاه شمس منشی، دستور الکاتب فی تعیین المراتب.
(۲۵) جعفر شهری باف، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم.
(۲۶) ابراهیم بن اسداللّه صدیق الممالک، منتخب التواریخ.
(۲۷) طبری، تاریخ طبری.
(۲۸) ابوبکر طهرانی، کتاب دیار بکریه.
(۲۹) عبدالرزاق سمرقندی، مطلع سعدین و مجمع بحرین.
(۳۰) ابوالحسن غفاری کاشانی، گلشن مراد.
(۳۱) جلال الدین غیاث الدین رامپوری، غیاث اللغات.
(۳۲) جهانگیر قائم مقامی، یکصد و پنجاه سند تاریخی.
(۳۳) محمد عبدالحی بن عبدالکبیر کتانی، نظام الحکومة النبویة المسمی التراتیب الاداریة.
(۳۴) انگلبرت کمپفر، سفرنامة کمپفر.
(۳۵) محمدکاظم مروی، عالم آرای نادری.
(۳۶) عبداللّه مستوفی، شرح زندگانی من.
(۳۷) مسعودی.
(۳۸) میرمحمد سعیدبن علی مشیزی، تذکرة صفویه کرمان.
(۳۹) میرزا سمیعا، تذکرة الملوک.
(۴۰) ولادیمیر فئودوروویچ مینورسکی، سازمان اداری حکومت صفوی.
(۴۱) ناصرالدین قاجار، شاه ایران، روزنامة سفر گیلان.
(۴۲) نخستین روزنامة فارسی چاپی در ایران.
(۴۳) علی نقی نصیری، القاب و مواجب دورة سلاطین صفویه.
(۴۴) امپراطوری عثمانی، ترجمة میرزا زکی علی آبادی.
(۴۵) لطف اللّه هنرفر، آشنایی با شهر تاریخی اصفهان.
(۴۶) یادگار زریران، متن پهلوی.
(۴۷) Arthur Emanuel Christensen, L , Iran sous les Sassanides , Osnabrدck۱۹۷۱.
(۴۸)Joseph von Hammer-Purgstall, Geschichte des osmanischen Reiches , Graz ۱۹۶۳.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جارچی»، شماره ۴۳۲۳.