جد بن قیس (دانشنامهحج)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جد بن قیس از تیره
بنیسلمه و از
انصار متهم به
نفاق بود. جد بن قیس پیش از
هجرت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به
یثرب،
مسلمان شد و در پیمان
عقبه دوم با
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بیعت کرد. با هجرت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به مدینه، گویا ایشان به دلیل وجود بخل، از تیرهاش خواست وی را از ریاست قبیله بنیسلمه خلع کنند. درباره موضعگیری جد بن قیس در رویدادهای روزگار پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، گزارشهای متفاوت در دست است، از جمله: خودداری وی از شرکت در
غزوه تبوک و خودداری او از اعلام وفاداری دوباره و غیبت در
بیعت رضوان. طبق گزارشاتی، برخی از آیات قرآن در نکوهش جد بن قیس و نفاق او نازل شده است. بعد از غزوه تبوک جد بن قیس پشیمان شده و
توبه کرد. جد بن قیس در دوره خلافت
عثمان به سبب بیماری درگذشت. وی دو پسر به نام
عبدالله و
محمد داشت که فرزندان محمد نسل جد را ادامه دادند و از میان ایشان محدثانی برخاستند.
ابوعبدالله
(ابووهب)
جَد بن قیس بن صَخر انصاری از تیره بنیسلمه قبیله
خزرج بود.
او را به تیرههای دیگر از بنیسلمه خزرج چون
بنیعُبید و
بنیعدی و
بنیسارده نیز منسوب کردهاند.
وی دایی
جابر بن عبدالله انصاری از همان تیره خزرج است.
جد بن قیس از ثروتمندان به شمار میرفته
و با این حال، از سوی خاندانش خسیس خوانده شده است.
جایگاه اقتصادی وی، مایه قدرت و نفوذ او در میان قبیلهاش گشت. وی را از بزرگان
و اشراف
بنیسلمه و در
دوران جاهلیت رئیس این تیره دانستهاند.
گزارشهایی نیز از مهتری وی بر بنیساعده/ سارده
و بنیعبید
در دست است. به رغم این گزارشها، از نقش جد بن قیس در رویدادهای آن روزگار، به ویژه درگیریهای دوره جاهلیت
اوس و خزرج، گزارشی در دست نیست و این باعث تردید در گزارشهای مربوط به جایگاه برتر او در دوران جاهلیت شده است.
جد بن قیس پیش از هجرت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به یثرب، گویا در فاصله بیعت
عقبه اول و دوم مسلمان شد و همراه ۷۰ تن از تازه مسلمانان اوس و خزرج به سال سیزدهم بعثت برای انجام
حج به
مکه رفت و در پیمان عقبه دوم با رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بیعت کرد.
وی پس از درگذشت
براء بن معرور، پسرعموی جد و رئیس بنیسلمه، جانشین او شد.
با هجرت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به مدینه، ایشان گویا به دلیل وجود صفات ناپسند در جد، چون خساست و ترس، از تیرهاش خواست تا بِشر بن بَراء یا
عمرو بن جَموح را به ریاست انتخاب کنند.
هنگام این جابهجایی روشن نیست؛ اما گمان میرود با توجه به
شهادت عمرو بن جموح در احد به سال
سوم ق،
پیش از این نبرد انجام شده باشد.
درباره موضعگیری جد بن قیس در رویدادهای روزگار پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، به ویژه مشارکت مستقیم وی در جنگهای این دوره، گزارشهای متفاوت در دست است.
تاریخنگاران و
محدثان میکوشند تا جد را به عنوان یکی از اصلیترین چهرههای نفاق قلمداد کنند. جد بن قیس به سال
ششم ق در سفر
عمره پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و مسلمانان به مکه که به
صلح حدیبیه انجامید، حضور داشت؛ اما آنگاه که مسلمانان به دلیل گرمی هوا و کمبود آب به سختی افتادند، با سخنانی ناامید کننده، آمدنش را به این سفر بیفایده دانست و تنها هدف خود از همسفری با پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را همراهی با قومش شمرد.
خودداری وی از اعلام وفاداری دوباره و غیبت در بیعت رضوان (شجره) از دیگر گزارشهای مربوط به او است. این پیمان هنگامی انجام شد که مسلمانان حاضر در واکنش به تهدیداتی که در این سفر از سوی
قریش احساس شد، با پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پیمان دوباره بستند که او را تنها نگذارند.
بر اساس این گزارشها، جد بن قیس مشمول دعای خیر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای بیعتکنندگان نشد.
به روایتی دیگر، منظور از پیمانشکنان در آیه: «
«فَمَنْ نَکَثَ فَاِنَّما یَنْکُثُ عَلی نَفْسِهِ؛ پس هر که پیمان شکند، تنها به زیان خود میشکند».
جد بن قیس دانسته شده است.
اما به فرض نفاقش، وی باید در ظاهر بیعت میکرد، نه اینکه با پنهان شدن، توجه دیگران را به خود جلب نماید و از دعای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) محروم گردد. تعبیر پیمانشکنی نیز با کسی که از نخست پیمانی نبسته، ناسازگار است. پس باید گفت مقصود
آیه کسانی هستند که در آن هنگام بیعت کردند، اما بعدها از راه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) منحرف شدند و با رفتار خود، بیعت رضوان را شکستند.
از دیگر مواردی که سبب شده تا بیشتر منابع جد بن قیس را منافقی برجسته بدانند،
گزارشهای متعدد درباره خودداری وی از شرکت در غزوه تبوک (
۹ق) به بهانههای واهی و پیشگیری از حضور اعضای طایفهاش در این نبرد است.
بر پایه این گزارشها، این رفتار جد بن قیس و همدستانش باعث شد تا در آیههایی از
قرآن، او و کسانی که از فرمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پیروی نکردند، نکوهش گردند و منافق خوانده شوند.
آیات ۴۳، ۴۵-۴۷، ۴۹، ۵۳، ۸۱ و ۸۲
سوره توبه از آن جمله هستند.
بر پایه سخن مفسران درباره حالات و ویژگیهای منافقان و ماجرای نبرد تبوک، برخی از این آیات در شان جد بن قیس نازل گشته و بعضی از آنها بر حالات و ویژگیهای وی منطبق است. البته مخالفت با خواست پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و حضور نیافتنش در غزوه تبوک، به جد اختصاص نداشت. این گزارشها نشان میدهد که جد بن قیس علت تخلف از تبوک را بیم از دچار شدن به
حرام و گرفتار شدن در فتنه زنان رومی میدانست. او همراه دیگر سران نفاق، نزد پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سوگند یاد کرد که ایشان را همراهی کند؛ ولی بعد
سوگند خود را شکست و در نبرد شرکت نکرد.
کلبی نیز جد بن قیس را از منافقان مدینه دانسته است.
آیاتی دیگر مانند آیات ۱، ۸
سوره بقره ؛ ۱
سوره احزاب ؛ ۱۸۰
سوره آل عمران ؛ و ۴
سوره منافقون که در سالهای پیشتر نازل شده بود، نیز بر وی تطبیق گشته است.
گزارشهایی از توبه او نیز در دست است.
بر پایه این گزارشها، در پی بازگشت سپاهیان اسلام از تبوک، به فرمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، هرگونه ارتباط مسلمانان با جد و برخی افراد دیگر قطع شد. آنان که از این بابت زیر فشار روانی فراوان بودند، خود را به ستونی در
مسجدالنبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بستند و توبه کردند.
برخی نیز از نزول آیه ۱۰۲-۱۰۳ سوره توبه درباره پشیمانی و توبه جد گزارش دادهاند
که آن را میتوان راهی برای دفاع از اندیشه عدالت صحابه در کنار منافق دانستن جد خواند.
در برابر این باور،
ابن سعد از حضور او در غزوهها بدون بردن نام آنها خبر داده است.
برخی نیز او را از جمله بدریان میدانند.
بعضی نفاق جد را ظنّی و حتی دروغ پنداشتهاند.
بیعت جد با رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پیش از هجرت ایشان به مدینه و نیز حضور در بیعت عقبه هنگامی که
اسلام از اقتدار سیاسی و اجتماعی بهره نداشت و حکومت مسلمانان شکل نگرفته بود، تردید در نفاق اورا تقویت میکند. هر چند نمیتوان وی را از این اتهامها کاملا مبرّا دانست، به یقین همه این اتهامها صحیح نیست و جریانهای سیاسی ـ فرهنگی در زمانه تدوین منابع تاریخ اسلام با هدف تطهیر افرادی که بعدها جایگاههای سیاسی و اجتماعی مهمی یافته بودند، همه این اتهامها را به اشخاص بینفوذ و بیپشتیبان چون جد بن قیس وارد کردند.
جد بن قیس در دوره خلافت عثمان (
۲۳ق-
۳۵ق) به سبب بیماری درگذشت. برخی از بنیسلمه همانند
ابوقتاده، به دلیل رفتار جد در حدیبیه و تبوک، در مراسم تدفین او شرکت نکردند.
برخی گزارشها او را از راویان
و انصار پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
به شمار آوردهاند.
وی از همسرش
هند دختر سهل از قبیله
جُهینه، دو پسر به نام عبدالله و محمد داشت.
شماری از منابع، عبدالله را از بدریان
دانستهاند که از او فرزندی باقی نماند. فرزندان محمد نسل جد را ادامه دادند و از میان ایشان محدثانی برخاستند.
(۱) اسباب النزول، الواحدی (م،۴۶۸ق)، به کوشش عصام بن عبدالمحسن حميدان، دار الاصلاح، ۱۴۱۲ق.
(۲) الاستبصار فی نسب الصحابه، عبدالله ابن قدامه (م،۶۲۰ق)، به کوشش نویهض، بیروت، دار الفکر.
(۳) الاستیعاب، ابن عبدالبر (م،۴۶۳ق)، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق.
(۴) اسد الغابه، ابن اثیر (م،۶۳۰ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق.
(۵) الاصابه، ابن حجر العسقلانی (م،۸۵۲ق)، به کوشش علی معوض و عادل عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
(۶) انساب الاشراف، البلاذری (م،۲۷۹ق)، به کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق.
(۷) البحر المحیط، ابوحیان الاندلسی (م،۷۵۴ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۲ق.
(۸) تاریخ الیعقوبی، احمد بن یعقوب (م،۲۹۲ق)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق.
(۹) تفسیر ابن ابیحاتم (تفسیر القرآن العظیم)، ابن ابیحاتم (م،۳۲۷ق)، به کوشش اسعد محمد، بیروت، المکتبة العصریه، ۱۴۱۹ق.
(۱۰) تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن)، القرطبی (م،۶۷۱ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
(۱۱) الثقات، ابن حبان (م،۳۵۴ق)، الکتب الثقافیه، ۱۳۹۳ق.
(۱۲) جامع البیان، الطبری (م،۳۱۰ق)، به کوشش احمدمحمد شاكر، قاهره، ۱۳۷۴ق.
(۱۳) جمهرة انساب العرب، ابن حزم (م،۴۵۶ق)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
(۱۴) الدر المنثور، السیوطی (م،۹۱۱ق)، بیروت، دار الفكر.
(۱۵) روض الجنان، ابوالفتوح رازی (م،۵۵۴ق)، به کوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵ش.
(۱۶) السیرة النبویه، ابن هشام (م،۲۱۳ق./۲۱۸ق)، به کوشش محمد محيیالدين عبدالحميد، مصر، مكتبة محمدعلی صبيح و اولاده.
(۱۷) صحیح البخاری، البخاری (م،۲۵۶ق)، به کوشش مصطفی دیب البغا، بیروت، دار ابن کثیر، الیمامه، ۱۴۰۷ق.
(۱۸) الطبقات الکبری، ابن سعد (م،۲۳۰ق)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
(۱۹) غرر التبیان، بدرالدین الحموی (م،۷۳۳ق)، به کوشش عبدالجواد، دمشق، دار قتیبه، ۱۴۱۰ق.
(۲۰) قاموس الرجال، شوشتری (۱۴۱۵ق)، جامعه مدرسین، ۱۴۱۰ق.
(۲۱) الکامل فی التاریخ، علی ابن اثیر (م،۶۳۰ق)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
(۲۲) الکشاف، الزمخشری (م،۵۳۸ق)، مصطفی البابی، ۱۳۸۵ق.
(۲۳) کشف الاسرار، میبدی (م،۵۲۰ق)، به کوشش حکمت، تهران، امیر کبیر، ۱۳۶۱ش.
(۲۴) مجمع البیان، الطبرسی (م،۵۴۸ق)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۵ق.
(۲۵) المحبر، بغدادی (م،۲۴۵ق).
(۲۶) المعجم الکبیر، الطبرانی (م،۳۶۰ق)، به کوشش حمدی بن عبدالمجيد، قاهره، مكتبه ابن تيميه، ۱۴۱۵ق.
(۲۷) المغازی، الواقدی (م،۲۰۷ق)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق.
(۲۸) النسب، ابن سلاّم الهروی (م،۲۲۴ق)، به کوشش مریم محمد، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۰ق.
•
محمدی یدک، دانشنامه حج و حرمین شریفین، برگرفته از مقاله "جد بن قیس"، تاریخ بازیابی۱۴۰۱/۰۶/۰۵.