جعفرقلی اسعد
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جعفرقلی خان بختیاری معروف به سردار بهادر، از رؤسای
ایل بختیاری و از فاتحان
تهران در جریان
انقلاب مشروطه در
ایران بود. وی پسر ارشد علیقلیخان سردار اسعد است. جعفرقلیخان در آخرین سالهای پادشاهی
احمدشاه قاجار وزیر پست و تلگراف بود.
جعفرقلیخان پسر بزرگ سردار اسعد
حاج علیقلیخان بختیاری بود که در
سال ۱۲۵۸ه. ش برابر با ۱۲۹۷ه. ق به
دنیا آمد.
پدرش سردار اسعد بزرگ بود که به واسطه
انقلاب مشروطه و حمله به تهران و پایان دادن به
استبداد صغیر محمدعلیشاه بسیار معروف بود و به وزارت
جنگ رسید.
جعفرقلیخان در سال ۱۳۲۳ه. ق ملقب به
لقب سردار بهادر شد.
وی از جمله کسانی بود که در حمله نیروهای بختیاری به سمت
تهران در سال ۱۳۲۷ه. ق، ریاست اردوی چهارم بختیاری را به عهده داشت.
پس از
پیروزی مشروطهخواهان و پناه بردن محمدعلیشاه به سفارت روس و به قدرت رسیدن
احمدشاه کودک، جمعی از سران
مشروطه مجلس عالی تشکیل دادند تا وضعیت کشور را مشخص سازند.
پس از چندی این مجلس منحل شد و اداره امور انقلاب مشروطه به هیئت مدیره مشروطه اعطا شد که نام
سیدحسن تقیزاده،
حسینخان نواب،
محمدولیخان تنکابنی، سردار بهادر جعفرقلیخان بختیاری،
وثوقالدوله و
حکیمالملک در میان هیئت مدیره به
چشم میخورد. وظایف این هیئت اداره
حکومت و کشور تا برگزاری
انتخابات بود.
از جمله کارهایی که این هیئت مدیره انجام داد، دستور
محاکمه و
قتل شیخ فضلالله نوری،
مفاخرالملک و
میرزا اسماعیلخان آجودانباشی بود.
پس از
عزل محمدعلیشاه و به سلطنت رسیدن فرزند خردسالش احمدشاه، در
اردبیل و مناطق شمال غربی کشور شورشی از ناحیه شاهسونها به وجود آمد.
به همین جهت،
یپرمخان که بعدها رئیس نظمیه تهران شد، برای سرکوبی شورشیان به مناطق شرقی
آذربایجان رفت و همراه وی سردار بهادر جعفرقلیخان نیز همراه شد و توانستند شورشیان را سرکوب نمایند و به شهر تهران بازگشتند.
جعفرقلیخان در کتاب خاطرات خود این ماجرا را چنین مینگارد:
«در سال ۱۳۲۷
سلطان احمدشاه به
سلطنت نشسته در این موقع ایلات
شاهسون خلخال،
اردبیل،
قراچهداغ و
زنجان بر علیه ملت
قیام کردند. بنده و ی
پرمخان ارمنی برای تنبیه آنها با پانصد بختیاری، دویست مجاهد، دویست قزاق و توپخانه حرکت کردیم. پس از نه ماه
جنگ، تمام رؤسای اشرار دستگیر و قرآنی که مهر کرده بودند، بر علیه
مشروطیت به دست آوردم. تمام امضاکنندهها را حبس، به تهران آوردم. آن
قرآن اکنون در خانه من جونقان است. یکصد و بیست نفر از رؤسا را حبس کردیم. نصف مهم را تهران و نصف دیگر را اردبیل
حبس کردیم».
سردار بهادر در این حمله ریاست اردوی سیار را به عهده داشت.
این پیروزی برای سردار بهادر محبوبیتی بین مردم و مشروطهخواهان به وجود آورد.
وی همچنین در اوایل مشروطه به همراه یپرمخان ارمنی، به
جنگ با ارشدالدوله در
ورامین و
سالارالدوله در اطراف
بروجرد رفت و توانست آن دو سپاه را نیز شکست دهد.
جعفرقلی پس از فوت پدرش در سال ۱۳۳۶ه. ق به سردار اسعد ملقب شد.
جعفرقلیخان پس از پیروزی مشروطهخواهان و سرکوبی شورشیان اردبیل و
اهر، در سال ۱۳۳۸ه. ق به
حکومت کرمان برگزیده شد و برای اداره آنجا به آن شهر رفت
و به مدت سه سال عهدهدار حکومت آن شهر شد.
جعفرقلیخان علت خروج خود را این طور شرح داده است:
«خیال دارم انشاءالله آخر بهار
استعفا داده حرکت کنم. اولاً حقوق ایالت یک هزار و دویست شده است در ماهی. در صورتی که مخارج من کمتر از ماهی چهار هزار تومان نیست. باید مبلغی ضرر کنم. دخل خارج هم ندارم. به این جهت مجبور از استعفا خواهم شد.
قرض زیاد هم دارم که نمیتوانم برای خدمت دولت از جیبم ضرر کنم...».
وی در سال ۱۳۰۱ه. ش به
تهران آمد و تیمورتاش به جای وی
حاکم کرمان شد.
رضاخان که در آن موقع وزیر
جنگ بود، برای اینکه وی دوباره به حکومت ایالتی برسد، بسیار کوشش کرد و از
دولت وقت خواست تا وی را به استانداری
خراسان بگذارند؛ ولی
حکم وی کمی تأخیر داشت.
وی در این باره نوشته است: «... امروز در
ایران کار برای سه قسمت از مردم ممکن است: اول توسط خارجه که
روس و
انگلیس باشد. دویم پول بدهد. سیم داخل در دستهبندی باشد. بنده هیچ کدام از این سه نیستم... از این جهت کار من هنوز به تعویق افتاده است».
به هر صورت وی در سال ۱۳۰۲ه. ش برابر با ۱۳۴۱ه. ق برای حکومت خراسان انتخاب شد.
جعفرقلیخان برای استعفای از استانداری خراسان، به
رضاخان پهلوی امیر جنگ
تلگراف زد و از وی درخواست استعفا نمود. در آن زمان رضاخان به واسطه رأی مجلس، به نخست وزیری برگزیده شده بود. رضاخان به وی دستور استعفا داد و وی نیز استعفا نمود.
وی پس از ورود به تهران به نمایندگی از طرف اهل بختیاری نماینده مجلس شد و به مجلس راه یافت.
در آن دوران در مجلس بین نمایندگان طرفدار رضاخان و مدرس که ریاست اقلیت مجلس را به عهده داشت، درگیریهای فراوانی به وجود آمد.
رضاخان پس از رسیدن به نخست وزیری، تمام وزرای نخست وزیر قبل را تعویض نمود و اعضای جدیدی را به عنوان وزیر معرفی کرد که از آن جمله سردار اسعد بود که به وزارت پست و تلگراف منصوب شد.
در دوران نخست وزیری رضاخان، وی طرحی به مجلس داد که کلیه القاب نظامیها لغو بشود؛ به همین جهت
اسم جعفرقلیخان سردار اسعد بختیاری، به عنوان جعفرقلی اسعد بختیاری در شناسنامهاش ثبت شد.
یکی از اعمالی که وی در دوران وزارت خود نمود،
خلع سلاح کامل بختیاریها بود که وی به
حکم رضاخان، مسئول این کار شد و تلگرافی به تمام خوانین مقیم تهران فرستاد؛ عموم خوانین نیز آن را پذیرفتند.
همچنین برای فشار بیشتر به شاه
قاجار برای استعفا از پادشاهی ایران، وی به دستور رضاخان، همراه سردار معظم از تهران خارج شد.
این اقدامات رضاخان مؤثر واقع شد و
احمدشاه قاجار در سال ۱۳۰۴ه. ش مجبور به استعفا گردید.
سردار اسعد پس از به
قدرت رسیدن پهلویها نیز در
کابینه محمدعلی فروغی معروف به
ذکاءالملک دوم به عنوان وزیر پست و تلگراف حضور داشت.
پس از کنار رفتن کابینه ذکاءالملک و روی کار آمدن
مستوفیالممالک، جعفرقلیخان دیگر در کابینه جایی نداشت؛ ولی
رضاخان او را از اطرافیان بسیار نزدیک خود گردانید و در بیشتر سفرها همراه وی بود.
البته قرار بود که وی به عنوان وزیر داخله در دولت مستوفیالممالک حضور داشته باشد که به خاطر مخالفت
مدرس، نخست وزیر شخص دیگری را برای این کار برگزید.
پس از استعفای مستوفیالممالک از نخست وزیری،
مخبرالسلطنه در سال ۱۳۰۶ه. ش به عنوان نخست وزیر مسئول تعیین کابینه شد؛ وی سردار اسعد را به عنوان
وزیر جنگ معرفی نمود و به این ترتیب پس از حدود یک سال دوری از دولت، جعفرقلیخان به وزارت بازگشت.
در همین سال حزب جدیدی در کشور به
اسم "ایران نو" در کشور به وجود آمد که ریاست آن به عهده شخص
رضاشاه پهلوی بود. جعفرقلیخان نیز مانند بسیاری از وزرا و نمایندگان مجلس به این
حزب پیوستند.
این حزب در کمتر از نیم سال منحل شد.
وی در دوران وزارت خود به جهت بیماری همسر خود
عزتالسلطنه مسافرتی به
آلمان نمود و پس از حدود دو ماه به ایران بازگشت.
جعفرقلی سردار اسعد در کابینه فروغی نیز به عنوان وزیر جنگ حضور داشت.
در
سال ۱۳۱۲ه. ش سردار اسعد به عنوان وزیر جنگ
محمدعلی فروغی به همراه رضاشاه به شهر
بابل رفت و در آنجا به اتهام توطئه علیه شاه دستگیر، و به تهران آورده شد و در آنجا زندانی گشت.
پس از چند ماه که در تهران زندانی بود، در زندان موقت تهران مسموم شد و به
قتل رسید.
در آن زمان
سن وی ۵۵ سال بود.
همچنین همزمان با دستگیری وی، تلگرافی از
مازندران به تهران از طرف
ادیبالسلطنه سمیعی رئیس دربار بنا به دستور رضاشاه به اداره کل نظمیه تهران، به این شرح مخابره شد:
«ریاست اداره کل تشکیلات نظمیه حسبالامر مطاع مبارک ملوکانه ارواحنا فداه
ابلاغ مینماید. چون به واسطه کشف سندی که شرکت جعفرقلیخان اسعد را با
تیمورتاش در قضیه نفت میرساند و خودتان اطلاع دارید، مشارالیه تحت توقیف آمده و اشخاص مفصله ذیل را فوراً توقیف نمایید:
سردار اقبال،
سردار فاتح برادر سردار اسعد،
امانقلیخان ممسنی،
سرتیپخان بیوراحمدی،
شکرالله بیور احمدی پسران سردار ظفر و کلیه بختیاریهایی که در قضیه شرکت داشتهاند. اسعد را فردا تحتالحفظ به وسیله نظمیه به مرکز میآورند. هر جا مقتضی است، او را
حبس نمایید تا ترتیب محاکمه داده شود. رئیس دفتر مخصوص حسین».
مخبرالسلطنه هدایت در
کتاب خاطرات و خطرات خود مینویسد: «... کار سردار اسعد به
محاکمه نکشید. گفته شد که محرمانه اسلحه به بختیاری وارد شده بوده است. بعدها در ملاقات از شاه شنیدم: (بلی میخواهند
محمدحسن میرزا را بیاورند. شهوترانی که از این بیشتر نمیشود).
بیش از این چیزی نفرمودند و معلوم بود که صحبت از اسعد است. من از سردار اسعد جز صمیمیت نسبت به
پهلوی ندیدم و در نسبتی که به او دادند، تردید دارم. فرمایش شاه را تا درجه
سیاست میدانم...» .
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله « جعفرقلی اسعد»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۴/۳۰.